پندهای مولا علی علیه السّلام
🔴18. «و سلام را امان در برابر ترسها قرار داد»؛ (وَالسَّلاَمَ أَمَاناً مِنَ آلَْمخَاوِفِ). منظور از
🔴19. «و امامت را براى نظم و نظام امت قرار داد»؛ (وَالاَْمَامَةَ نِظَاماً لِلاُْمَّةِ).
هرچند در نسخه صبحى صالح در اينجا واژه «الامانة» آمده ولى در بسيارى از نسخ نهجالبلاغه به جاى آن «الامامة» است و در كتاب تمام نهجالبلاغه نيز «الامامة» آمده است. در غررالحكم نيز به همين صورت است. حتى در شرح ابن ابى الحديد نيز «الامامة» ذكر شده است و همان را نيز تفسير كرده است. به يقين تعبير «نِظامآ لِلاُْمَّةِ» و به دنبال آن «وَالطّاعَةِ تَعْظيمآ لِلاِْمامَةِ» تناسبى با امامت دارد نه امانت و درواقع دو جمله اخير (نوزدهم و بيستم) به منزله ضمانت اجرايى براى هجده جمله پيشين است. به هر حال شك نيست كه اگر حكومت عادلى بر كار نباشد و امامت به معناى صحيح پياده نشود، نظم امت به هم مىريزد، ظالمان بر مظلومان چيره مىشوند و فاسدان و مفسدان پستهاى حساس را در اختيار مىگيرند و بيتالمال مسلمانان به غارت مىرود و ناامنى همه جا را فرا مىگيرد كه تاريخ معاصر و گذشته، نمونههاى فراوانى از آن را به ما ارائه داده است. در خطبه بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله عليها نيز تعبيرى شبيه به اين ديده مىشود، مىفرمايد: «وَطَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَإِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَةِ؛ خداوند اطاعت از ما را سبب نظام امت قرار داده و پيشوايى ما را سبب جلوگيرى از اختلاف وپراكندگى».(36) در خطبه امام على بن موسىالرضا عليه السلام كه در مسجد جامع مرو در روز جمعه بيان فرمود نيز آمده است: «إِنَّ الاِْمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَنِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَصَلاحُ الدُّنْيَا وَعِزُّ الْمُوْمِنِينَ إِنَّ الاِْمَامَةَ أُسُّ الاِْسْلامِ النَّامِي وَفَرْعُهُ السَّامِي؛ امامت، زمام دين وسبب نظام مسلمين و صلاح دنيا و سبب عزت مؤمنان است. امامت اساس اسلام بارور و شاخه بلند آن است».(37) البته سخن درباره اهميت امامت و تأثير حكومت اسلامى در نظم جامعه مسلمانان و حفظ كيان آنها بسيار است و مقصود در اينجا اشارهاى به عنوان تفسير كلام امام عليه السلام است.
🔴20. «و اطاعت و فرمانبردارى (از امام مسلمين) را براى (تعظيم و تحكيم) مقام امامت قرار داد»؛ (وَالطَّاعَةَ تَعْظِيماً لِلاِْمَامَةِ).
به يقين آنچه سبب تقويت امامتِ امامان و حاكميتِ حاكمان مىشود همكارى و هماهنگى مردم است. اگر اطاعت و همكارى مردم نباشد نظام امامت نيز به هم مىريزد، ازاينرو در مسائل مربوط به حكومت اسلامى نيز مىگوييم : حمايت مردم و آراى ملت از اساسىترين پايههاى حكومت است، زيرا امامى مىتواند نظام امت را برقرار كند كه مبسوط اليد باشد و مبسوط اليد بودن جز از طريق همكارى مردمى حاصل نمىشود. در بخش چهارم خطبه 34 مطالب بيشترى در اين زمينه آمده است؛ آنجا كه امام عليه السلام مىفرمايد: «اى مردم! من حقى بر شما دارم شما نيز بر من حقى داريد؛ اما حق شما بر من اين است كه از خيرخواهى و خدمت به شما دريغ نورزم وبيتالمال را به نفع شما بهطور كامل به كار گيرم و شما را تعليم دهم تا از جهل ونادانى رهايى يابيد و تربيت كنم تا فراگيريد و آگاه شويد و اما حق من بر شما اين است كه بر بيعت خويش وفادار باشيد و در آشكار و نهان خيرخواهى را در حق من به جا آوريد. هر زمان شما را براى انجام كارى بخوانم اجابت كنيد و هر وقت به شما فرمان دهم اطاعت نماييد».(38)
#تفسیر_حڪمت_۲۵۲
#نهج_البلاغه
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
هدایت شده از کانال مطالب
1_31374837.mp3
4.95M
🔳 #شور #ترکی #اربعین
🌴بیر گون اولار الیاخدان توشرم روضه لره گلمَّرَم
🌴سسیم باتار بیر دوداخیم گوریرر بیرده حسین دیمَّرَم
🎤مهدی #رسولی
👌فوق زیبا
@nahjolbalaghekhani
پندهای مولا علی علیه السّلام
🔴19. «و امامت را براى نظم و نظام امت قرار داد»؛ (وَالاَْمَامَةَ نِظَاماً لِلاُْمَّةِ). هرچند در نسخه
#نــڪــتـــہ💎💎💎
آيا حق داريم از فلسفه احكام سؤال كنيم؟
بعضى از فرق مسلمين عقيده دارند «احكام الله معلل بالاغراض نيست»؛ يعنى لزومى ندارد آنچه خدا امر كرده داراى فلسفهاى باشد و آنچه را نهى كرده داراى مفسدهاى. آنها درواقع حكيم بودن خدا را زير سؤال مىبرند و توجه ندارند كه اگر احكام تابع مصالح و مفاسد نباشد ترجيح بدون مرجح لازم مىآيد و اساسآ اين سخن برخلاف آيات زيادى از قرآن است كه براى نماز و روزه و حج وقصاص و امثال آن فلسفههايى ذكر كرده است. به يقين آنچه را خدا امر فرموده داراى فوايد مادى يا معنوى يا هر دو بوده و آنچه را نهى كرده مفاسدى اينچنين داشته است.نهتنها احكام الهى، احكام وقوانينى نيزكه درعرف عقلا وضع مىشود همه از اين قبيل است؛ گاهى هفتهها و ماهها درباره مصلحت و مفسده يك قانون مطالعه و بررسى مىكنند تا بتوانند حكمى را در عرف خودشان وضع كنند. آيات مربوط به حلال كردن طيبات و حرام كردم خبائث(39) همگى شاهد بر اين است كه قبلاً طيب و خبيثى وجود دارد كه به سبب آن حكم الهى مطابق آن صادر مىشود. تنها تفاوتى كه ميان احكام الهى و احكام عرفى است اين است كه احكام عرفى چه بسا بر اساس مصالح و مفاسدى وضع مىشود كه نتوانستهاند تمام جوانب آن را بررسى كنند و به همين دليل پس از مدتى ممكن است خلاف آن كشف شود؛ ولى احكام الهى چنين نيست، علم بىپايان خداوند سبب مىشود كه احكام بر اساس رعايت تمام جوانب مصالح و مفاسد وضع شود و هرگز خلافى در آن نخواهد بود.
بعضى نيز معتقدند گرچه احكام داراى مصالح و مفاسدى است؛ ولى ما نبايد به سراغ آنها برويم، بايد مطيع فرمان باشيم؛ آنجا كه امر شده انجام دهيم وآنجا كه نهى شده خوددارى كنيم و مطلقآ به سراغ فلسفه احكام نبايد رفت. ولى اين نيز برخلاف آياتى است كه ما را تشويق به فهم مصالح و مفاسد احكام مىكند و همچنين برخلاف رواياتى است ـ مانند آنچه در بالا آمد ـ كه ائمه هدى: مصالح احكام را مشروحاً بيان كردهاند و نيز بعضى از اصحاب خدمت امامان مىرسيدند و فلسفه پارهاى از احكام را مىپرسيدند. هرگز هيچ امامى آنها را نهى از اين سؤالات نكرد و اين دليل بر آن است كه مردم حق دارند از فلسفه احكام سؤال كنند و پاسخ بشنوند.
منتها در اين جا دو نكته مهم باقى مىماند و آن اين است كه اولاً بيان فلسفه احكام چه فايدهاى دارد؟ پاسخ اين سؤال روشن است؛ انسان هنگامى كه به منافع نماز و روزه و امثال آن آگاه مىشود، شوق بيشترى براى انجام دادن آن در خود مىيابد و هنگامى كه مثلاً مفاسد بى شمار شرب خمر را مىشنود، نفرت بيشترى از آن پيدا مىكند. درست مانند دستورات طبيب كه وقتى براى بيمارش فوايد دارو را ذكر كند بيمار با شوق بيشترى دارو را مصرف كرده و تلخى احتمالى آن را تحمل مىكند. از اينجا مىتوان استفاده كرد كه آگاهى بر فلسفه احكام مىتواند فقيه را در مسير استنباط حكم كمك كند.
ثانياً: معناى آگاهى بر فلسفه احكام اين نيست كه ما همواره مقيد به آن باشيم وبگوييم چون مثلاً فلسفه دو ركعت بودن نماز صبح و سه ركعت بودن نماز مغرب را نمىدانيم بنابراين آن را انجام نمىدهيم. ما بايد گوش بر امر و چشم بر فرمان داشته باشيم چه فلسفه احكام را بدانيم يا ندانيم؛ ولى تا آنجا كه بدانيم به اطاعت راسخ ما كمك مىكند. اين نكته نيز شايان توجه است كه فلسفهها و مصالح و مفاسد احكام غالباً جنبه حكمت دارد نه علّت؛ يعنى در غالب موارد، ممكن است حاكم باشد. مثلاً نوشيدن يك قطره شراب ممكن است هيچكدام از آن مفاسد را نداشته باشد ولى به هر حال حرام است، بنابراين افراط در اين مسئله كه ما فلسفههاى احكام را وسيلهاى قرار دهيم براى محدود كردن حكم يا توسعه آن به جايى كه ادله شامل آن نمىشود، كار نادرستى است. به تعبير ديگر پذيرفتن فلسفه احكام يا مقاصد الشريعة به معناى اين نيست كه ما به دنبال قياسات ظنى برويم و حلال و حرامهايى از اين طريق درست كنيم. تنها در صورتى مىتوان حكم را بهوسيله فلسفه احكام توسعه داد يا محدود كرد كه به صورت علت در متن كتاب و سنت ذكر شده باشد؛ مثلاً بفرمايد: «لا تَشْرَبُوا الْخَمْرَ لاَِنَّهُ مُسْكِرٌ مُفْسِدٌ لِلْعَقْلِ» از اين تعبير مىتوانيم هرچيزى را كه مسكر وموجب فساد عقل است تحريم كنيم.(40)
در حديثى از امام كاظم عليه السلام مىخوانيم: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ يُحَرِّمِ الْخَمْرَ لاِسْمِهَا وَلَكِنَّهُ حَرَّمَهَا لِعَاقِبَتِهَا فَمَا كَانَ عَاقِبَتُهُ عَاقِبَةَ الْخَمْرِ فَهُوَ خَمْرٌ؛ خداوند شراب را به دليل نام آن تحريم نكرد، بلكه تحريم آن بهواسطه آثار آن بود، بنابراين هرچيزى كه عاقبت آن عاقبت شراب باشد آن هم به منزله شراب است»(41). (42)
#تفسیر_حڪمت_۲۵۲
#نهج_البلاغه
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
پندهای مولا علی علیه السّلام
#نــڪــتـــہ💎💎💎 آيا حق داريم از فلسفه احكام سؤال كنيم؟ بعضى از فرق مسلمين عقيده دارند «احكام الله م
#پـی_نــوشــت
📗(1) . عنکبوت، آیه 45.
📗(2) . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 7، ح 1579.
📗(3) . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 7، ح 1580.
📗(4) . کافى، ج 4، ص 271، ح 4.
📗(5) . نهج البلاغه، خطبه 27.
📗(6) . بقره، آیه 130.
📗(7) . از جمله به جلد 2 از همین کتاب، ص 255؛ تفسیر نمونه، ج 3، ذیل آیه 104 سوره آل عمران مراجعه شود.
📗(8) . بحارالانوار، ج 71، ص 93، ح 21.
📗(9) . کافى، ج 2، ص 155، ح 21.
📗(10) . علامه مجلسى؛ این تفسیر را در بحارالانوار، ج 6، ص 109 آورده و مرحوم مغنیه در فى ظلال از او تبعیت نموده است.
📗(11) . بقره، آیه 179.
📗(12) . کافى، ج 7، ص 175، ح 8.
📗(13) . روم، آیه 19.
📗(14) . کافى، ج 7، ص 174، ح 2.
📗(15) . کافى، ج 6، ص 403، ح 3.
📗(16) . همان، ح 5.
📗(17) . همان، ح 7.
📗(18) . بقره، آیه 273.
📗(19) . بحارالانوار، ج 6، ص 98، ح 2.
📗(20) . وسائل الشیعه، ج 14، ص 252، ح 12.
📗(21) . بحارالانوار، ج 76، ص 64، ح 6.
📗(22) . وقاحت در تمدن مادى غرب به جایى رسیده که به هنگام نوشتن این سطور، این خبر در جراید منتشر شد که دو نفر از سیاستمداران همجنس اروپایى رسمآ با هم ازدواج کردند و صدر اعظم آنان نیز به آنها تبریک گفت. (این خبر در بیست و هفتم شهریور سال 1389 در جراید منتشر شد).
📗(23) . بقره، آیه 283.
📗(24) . بقره، آیه 282.
📗(25) . کافى، ج 7، ص 380، ح 1.
📗(26) . همان، ص 379، ح 1.
📗(27) . نحل، آیه 105.
📗(28) . کنزالعمّال، ح 8212.
📗(29) . کافى، ج 2، ص 340، ح 11.
📗(30) . مجموعه ورام، ج 1، ص 113.
📗(31) . هود، آیه 69 و 70.
📗(32) . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، ص 89.
📗(33) . فى ظلال نهج البلاغه، ج 4، ص 367.
📗(34) . شرح نهج البلاغه ابن میثم بحرانى، ج 5، ص 367.
📗(35) . غررالحکم، ص 177، ح 3376.
📗(36) . بحارالانوار، ج 29، ص 223.
📗(37) . کافى، ج 1، ص 200، ح 1.
📗(38) . شرح بیشتر در این زمینه را مى توانید در کتاب پیام امام امیرالمؤمنین (ع)، ج 2، ص 343 به بعد مطالعه کنید.
📗(39) . اعراف، آیه 157.
📗(40) . براى مطالعه بیشترى به دائرة المعارف فقه مقارن، ج 1، ص 385 به بعد مراجعه شود.
📗(41) . کافى، ج 6، ص 412، ح 2.
📗(42) . سند گفتار حکیمانه: مطابق گفته خطیب در مصادر، از کسانى که این کلمات حکیمانه را در کتابهاى خود نقل کرده اند نویسنده نهایة الإرب است که بخشهایى از آن را به مناسبت در کتاب خود آورده و همچنین شافعى درمطالب السؤول و آمُدى در غررالحکم. با توجه به اینکه همه آنها بخشهایى ازاین روایت را با تفاوتهایى نقل کرده اند روشن مى شود که از مصادر دیگرى دریافت داشته اند. سپس اضافه مى کند که این بخشى ازخطبه غرّاى فدکیه فاطمه زهرا عليها السلام را که موافق و مخالف، آن را نقل کرده اند تشکیل مى دهد که امیرمؤمنان على(ع) بخشهایى را به آن افزوده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 193)
#تفسیر_حڪمت_۲۵۲
#نهج_البلاغه
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
مناجات با امام زمان (2).mp3
1.35M
🍃ای تو روح و روانم
🍃یادت آرام جانم
🍃با غم دوری تو
🍃تا کی زنده بمانم
🌷 #سه_شنبه_هاى_جمكرانى
🌷 #التماس_دعا
@nahjolbalaghekhani