خطبه 204
آماده حرکت شويد، خدا شما را بيامرزد که بانگ کوچ را سر داديد. وابستگی به زندگیِ دنيا را کم کنيد و با زاد و توشه نيکو به سوی آخرت باز گرديد، که پيشاپيشِ شما، گردنه ای سخت و دشوار، و منزل گاه هايی ترسناک وجود دارد، که بايد در آنجاها فرود آييد و توقّف کنيد. آگاه باشيد! که فاصله نگاه های مرگ بر شما کوتاه، و گويا چنگال هايش را در جان شما فرو برده است. کارهای دشوار دنيا، مرگ را از يادتان برده، و بلاهایِ طاقت فرسا، آن را از شما پنهان داشته است، پس، پيوندهای خود را با دنيا قطع کنيد، و از پرهيزکاری کمک بگيريد. (قسمتی از اين سخن، در خطبه های پيش با کمی تفاوت نقل شد.)
حکمت 299
گناهی که بعد از آن، فرصت دو رکعت نماز و درخواست عفو و بخشش از خدا داشته باشم، مرا نگران نمی سازد.
حکمت 300
از امام(علیه السلام)پرسيدند: چگونه خدا با فراوانی انسان ها به حسابشان رسيدگی می كند؟. حضرت پاسخ داد: آن چنان كه با فراوانی آنان روزيشان می دهد! و باز پرسيدند چگونه به حساب انسان ها رسيدگی می كند كه او را نمی بينند فرمود: همان گونه كه آنان را روزی می دهد و او را نمی بينند!
حکمت 301
فرستاده تو بيانگر ميزان عقل تو، و نامه تو گوياترين سخنگوی تو است.
نامه 3_45
ای دنيا! از من دور شو، مَهارت را بر پُشت تو نهاده، و از چنگالهای تو رهايی يافتم، و از دامهای تو نجاتيافته، و از لغزشگاههايت دوری گزيدهام. کجايند بزرگانی که به بازيچههای خود فرِيبِشان دادهای؟ کجايند امّتهايی که با زَر و زيورت آنها را فريفتی که اکنون در گورها گرفتارند و درون لَحَدها پنهان شدهاند!؟. ای دنيا! به خدا سوگند! اگر شخصی ديدنی بودی، و قالب حسکردنی داشتی، حدود خدا را بر تو جاری میکردم، به جهت بندگانی که آنها را با آرزوهايت فريب دادی، و ملّتهايی که آنها را به هلاکت افکندی، و قدرتمندانی که آنها را تسليم نابودی کردی، و هدف انواع بلاها قراردادی که ديگر راهِ پس و پيش ندارند، امّا هيهات! کسی که در لغزشگاه تو قدم گذارد سقوط خواهد کرد، و آن کس که بر امواج تو سوار شد غرق گرديد، کسی که از دامهای تو رهايی يافت پيروز شد، آن کس که از تو به سلامت گذشت نگران نيست که جايگاهش تنگ است، زيرا دنيا در پيش او چونان روزی است که گذشت. از برابر ديدگانم دورشو، سوگند به خدا! رامِ تو نگردم که خوارم سازی و مهارم را به دست تو ندهم که هر کجا خواهی مرا بکشانی. به خدا سوگند! سوگندی که تنها اراده خدا در آن است، چنان نفس خود را به رياضت وادارم که به يک قرص نان، هرگاه بيابم شاد شود، و به نمک به جای نان خورش قناعت کند، و آن قدر از چشمها اشک ريزم که چونان چشمهای خشک درآيد، و اشک چشمم پايان پذيرد. آيا سزاوار است که چرندگان، فراوان بخورند و راحت بخوابند، و گله گوسفندان پس از چرا کردن به آغُل رو کنند، و علی نيز [همانند آنان] از زاد و توشه خود بخورد و استراحت کند؟ چشمش روشن باد! که پس از ساليان دراز، چهار پايان رها شده، و گلّههای گوسفندان را الگو قرار دهد!!. خوشا به حال آن کس که مسئوليّتهای واجب را در پيشگاه خدا به انجام رسانده، و در راه خدا هرگونه سختی و تلخی را به جان خريده، و به شب زندهداری پرداخته است، و اگر خواب بر او چيره شده بر روی زمين خوابيده، و کف دست را بالين خود قرار داده و در گروهی است که ترس از معاد خواب را از چشمانشان ربوده، و پهلو از بسترها گرفته، و لبهايشان به ياد پروردگار در حرکت و با استغفار طولانی گناهان را زدودهاند: «آنان حزب خداوند هستند و همانا حزب خدا رستگار است». پس از خدا بترس ای پسر حُنيف! و به قرصهای نان خودت قناعت کن، تا تو را از آتش دوزخ رهايی بخشد.
خطبه 203
ای مردم! دنيا سرای گذرا و آخرت خانه جاويدان است. پس، از گذرگاه خويش، برای سر منزل جاودانه توشه برگيريد، و پرده های خود را در نزد کسی که بر اسرار شما آگاه است پاره نکنيد.[1] پيش از آن که بدن های شما از دنيا خارج گردد، دل هايتان را خارج کنيد، شما را در دنيا آزموده اند، و برای غير دنيا آفريده اند. کسی که بميرد، مردم می گويند: «چه باقی گذاشت ؟»، امّا فرشتگان می گويند: «چه پيش فرستاد؟.» خدا پدرانتان را بيامرزد، مقداری از ثروت خود را جلوتر بفرستيد، تا در نزد خدا باقی ماند، و همه را برای وارثان مگذاريد که پاسخگويی آن بر شما واجب است.
حکمت 302
آن كس كه به شدّت گرفتار دردی است، نيازش به دعا، بيشتر از شخص تندرستی كه از بلا در امان است، نمی باشد.
حکمت 303
مردم فرزندان دنيا هستند و هيچ كس را بر دوستی مادرش نمی توان سرزنش كرد.
حکمت 304
نيازمندی كه به تو روی آورده فرستاده خداست، كسی كه از ياری او دريغ كند، از خدا دريغ كرده، و آن كس كه به او بخشش كند، به خدا بخشيده است.
نامه 44
اطّلاع يافتم که معاويه برای تو نامهای نوشته تا عقل تو را بلغزاند، و اراده تو را سُست کند. از او بترس که شيطان است، و از پيشِرو، و پشت سر، و از راست و چپ بهسوی انسان میآيد تا در حال فراموشی، او را تسليم خود سازد، و شعور و درکش را بِرُبايد. آری! ابوسفيان در زمان عمر بن خطّاب ادّعايی بدون انديشه و با وسوسه شيطان کرد که نه نَسَبی را درست میکند، و نه کسی با آن سزاوار ارث میشود. ادّعاکننده چونان شتری بيگانه است که در جمع شتران يک گلّه وارد شده تا از آبشخور آب آنان بنوشد، که ديگر شتران او را از خود ندانسته، و از جمع خود دور کنند. يا چونان ظرفی که بر پالان مرکبی آويزان و پيوسته از اين سو بدان سو لرزان باشد. (وقتی زياد نامه را خواند، گفت: به پروردگار کعبه سوگند که امام(علیه السلام)به آنچه در دل من میگذشت گواهی داد. تا آن که معاويه او را به همکاری دعوت کرد. «واغل» حيوانی است که برای نوشيدن آب هجوم میآورد، امّا از شمار گلّه نيست و همواره ديگر شتران او را به عقب میرانند، و «نوط مذبذب» ظرفی است، که به مرکب میآويزند، که هميشه به اين سو و آن سو میجهد، و در حال حرکت لرزان است).
خطبه 202
سلام بر تو ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)! سلامی از طرف من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسيده است! ای پيامبر خدا! صبر و بردباری من با از دست دادن دختر برگزيده ات (فاطمه) کم شده و توان خويشتن داری ندارم، امّا برای من که سختیِ جدايی تو را ديده، و سنگينیِ مصيبت تو را کشيدم، شکيبايی ممکن است. اين من بودم که با دست خود تو را در ميان قبر نهادم، و هنگام رحلت، جانِ گرامیِ تو، ميان سينه و گردنم پرواز کرد، پس همه ما از خداييم و به خدا باز می گرديم. پس امانتی که به من سپرده بودی برگردانده شد، و به صاحبش رسيد، از اين پس اندوه من جاودانه، و شبهايم، شب زنده داری است، تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزيند. به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امّت تو، چگونه در ستمکاری بر او اجتماع کردند. از فاطمه بپرس، و احوال اندوهناک ما را از او خبر گير، که هنوز روزگاری سپری نشده، و ياد تو فراموش نگشته است. سلام من به هر دوی شما، سلام وداع کننده ای که از روی خشنودی يا خسته دلی سلام نمی کند. اگر از خدمت تو باز می گردم، از روی خستگی نيست، و اگر در کنار قبرت می نشينم از بدگمانی بدانچه خدا صابران را وعده داده نمی باشد.