eitaa logo
گروه نحل
532 دنبال‌کننده
402 عکس
26 ویدیو
10 فایل
☘️ گروه نحل در عرصه های فرهنگی، تبلیغی، جهادی و خیریه فعالیت می کند ☘️ 📩 ما را از انتقادات و پیشنهادات خود بهره مند سازید 📩 🆔 @nahl1425
مشاهده در ایتا
دانلود
روز دوم برام یک کاسه مشکل گشا آوردن و من یه نقل و یه نخودچیش رو خوردم و گذاشتم کنار که اگه بچه ای کسی اومد بذارم جلوش سرگرم شه، روز سوم بود و یه دختر بچه ای هم سن مقداد تقریبا ولی کوچکتر شاید ۵ ساله اومد پیشم خیره شده بود به ما، این کاسه رو در آوردم و گفتم بیا جلو از اینا بخور. اتفاقا قبول کرد و آمد جلو و شروع کردیم حرف زدن بلوچی صحبت میکرد که من نمی فهمیدم و معادل فارسی کلمات خودش رو هم بلد نبود و تو جواب من که هی می پرسیدم چی گفتی؟ دوباره حرف قبلیش رو تکرار میکرد که آخر، دست به دامن صاحب خانه شدم که این بچه چی میگه، ترجمش می شد: چند روزه که اومدی اینجا؟. خلاصه به جای اینکه من به حرفش بگیرم من اسیرش شده بودم و او ما رو به حرف گرفته بود. وقتی دیدم داره با ولع میخوره منم دو تا آب نبات نعنایی خوش مزه انداختم بالا و شروع کردم به خوردن ولی مهشید داشت همچنان میخورد البته منم داشتم می نوشتم و حواسم به چندتا چیز هم زمان بود. هم منبر و هم گوشی و هم حرفای مهشید و هم کاسه مشکل گشا. سومین آب نبات رو که برداشتم و خوردم در انتها مهشید گفت کاری نداری خداحافظ و از اتاق رفت بیرون. چند دقیقه ای از خداحافظی ما باهم نگذشته بود که نگام افتاد به این کاسه.... تازه فهمیدم چرا خداحافظی کرد باهام!!!!.... ✍محمد مهدی نیکخوفرد پنجم محرم الحرام سال ۱۴۴۵ جنوب کرمان - روستای سه چاه https://virasty.com/nahl_ir http://eitaa.com/nahl_ir
مهد کودک مسجد حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام چاه حسن با برنامه‌ریزی های حاج آقا احمدی راه اندازی شد. این مهد کودک برای نظم جلسه موقع سخنرانی و روضه در مکانی خارج از مسجد برگزار می‌شه تا هم مردم بهتر بتوانند به حرف‌های حاج آقا گوش بدن و هم بچه ها یک بازی و سرگرمی سالم داشته باشند... ✍ بهنام صادقی پور هشتم محرم الحرام سال ۱۴۴۵ جنوب کرمان - منطقه چاه حسن https://virasty.com/nahl_ir http://eitaa.com/nahl_ir
بسم الله... سلام با هر توان مالی ▪️مشارکت در قربانی و اطعام تاسوعا و عاشورا▪️ فرصت مشارکت تا ساعت ۲۳ پنجشنبه ۵ مرداد 🏴 قربانی به نیت سلامتی، تسلّای خاطر و تعجیل در فرج حضرت ولیعصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و در عاشورای حسینی ذبح می‌شود إن شاءالله 🏴 واریزی های بعد از زمان مقرر در صورت اضافه آمدن جهت برنامه بعدی استفاده می شود إن شاءالله شماره کارت
۵۸۹۲۱۰۷۰۴۴۰۸۱۳۸۱
بنام گروه نحل. روی شماره کارت بزنید کپی می شود یادمان باشد کم از هیچ بیشتر است... نشر این پیام هم باقیات الصالحات است إن شاءالله شما هم منتشر بفرمایید. ما را دنبال کنید شماره تلفن ۰۹۱۹۳۵۳۵۱۴۵ کانال ما : eitaa.com/nahl_ir
حسرت خندیدن در نماز !!! سلام. عزاداری همگان قبول باشه. صبح سر سفره صبحانه بودیم. که  سعادت پسر ارشد کَل احمد آمد. تعارف کردم، صبحانه خورده بود. بعد صبحانه نشستیم و گرم صحبت شدیم. من و سعادت و سبحان پسر دیگر کَل احمد. سبحان در شهرستان راوان هرمزگان زندگی میکنه. ایام‌ محرمی برای عزاداری آمده است.‌ سعادت گفت: حاج آقا دیگه سه شب مونده تا بساط محرم امسال برای محل ما جمع بشه. کمی برای مردم بخصوص دختر و پسر های جوان از عفاف و حجاب زن ها و غیرت مردها صحبت کن. مسائل محرم و نامحرم را برایشان بگو.‌ سعادت گفت: حاج آقا تو منطقه ما در این زمینه ها مثل خیلی جاهای دیگه با آسیب های  شل حجابی، بی غیرتی، روابط نا سالم دختر ها و پسرهای مجرد و مانند آن مواجهیم. خیلی صحبت کرد و به جهت این که عضو شورای روستا است و با نهادهای مختلفی در ارتباط هست نکات و اطلاعات مهم و مفیدی داشت. و هر بار میگفت باز آبادی ما به مراتب از جاهای دیگر بهتر هست. گفت: خلاصه حاج آقا رک و پوست کنده بهت بگم تا اینجای کار همه از شما راضی هستند. ولی این سه شب آخر بیشتر در مورد مسایلی که گفتم صحبت کن.‌ با این که در این باره ها جسته و گریخته صحبت کرده بودم‌، ولی با حرف هاش موافق بودم. خلاصه با دو تا داداش صحبت هامون گل کرده بود.‌ یه گوشه اتاق هم حسین پسر آخری و امیر علی پسر عموی آنها نشسته بودند و کم و بیش بعضی حرف های بالای هجده رو گوش میکردند.‌ من هم خیلی روده درازی کرده بودم. احساس میکردم از آشپزخونه هم صدای ما رو دارند. شاید بعضی حرف های من یا سعادت یا سبحان برای اهل مطبخ هم جاذبه داشت.‌ هنوز تا اذان ظهر مانده بود که حالا به جمع ما حمید رضا و علی اصغر هم اضافه شدند. دو دهه هشتادی تمیز و روبه راه. البته میدانم چرا آمده‌ بودند. برای ادامه پروژه  استخر و آبتنی دیروز، که من از استخر به طور کل نا امید شدم. ساکت و با تدبر به گپ و گفت من و سبحان و سعادت گوش میکردند. اذان ظهر شد. دیدم علی اصغر از اتاق رفت بیرون و توی محوطه ی باز جلوی خانه کَل احمد که اطرافش خونه های اخوان پور صادقی است، با صدای بلند اذان گفت. از کارش خوشم اومد. آخه به قیافه علی اصغرنمی خورد که بلند شه وسط کوچه اذان بگه. موهای بلند سشوار کرده. دور تا دور سر رو برداشته. هنوز هم رو صورتش ریش کامل نشده. تشویقش کردم. گفتم با این که پریشب خواب از چشم من ربودی و هی از من یادگاری میخواستی. به خاطر این کار امروزت یادگاریت محفوظه. دو شب قبلش گفتم که خیلی حرف زدیم. هی میگفت حاجی یادگاری میخوام. خلاصه سرتون رو درد نیارم. قول کتاب دادم قبول نکرد.‌ گفت حاجی من فوتبالیم کتاب به چه کارم میاد. یه خودکار بهش دادم. گفت حاجی این که تموم میشه. یه چیزی بده ماندگار باشه. هر چی فکر کردم چطور امشب از دستش خلاصی پیدا کنم. گفتم بزار ببینم تو ساک مسافرتیم چی دارم. دست کردم و یک ژیلت صفر را بیرون آوردم و بهش دادم . بنده خدا خیلی با ظرفیت بود از خنده روده بر شد.‌ گفت: حاجی مثل توپ شوتم کردی تو تیر دروازه. گفتم این چه حرفیه النظافة من الایمان چه هدیه ای بهتر از این. بگذرم؛ از کمال ظرفیتش خوشم اومد. و حرکت برگردون توی تور امروزش بابت اذان گفتن‌، موجب شد یه یادگاری خوبی براش در نظر داشته باشم...
نماز ظهر شد.‌ سعادت و سبحان دیگه نبودند. نازگل طبق روال اومد. خواهرای حمید رضا حانا کوچولو و حنانه هم اومدند. ابوالفضل و فاضل رو هم صدا زدم. عرفان هم که بیرون بود. تازه اومد. نماز رو شروع کردیم که مثل دیروز دو تا از دخترای دیروزی به جماعت ملحق شدند اما خیلی هم مثل دیروز نبود. امروز دیگه صف عقب امیر علی و حسین و فاضل، حنانه و حانا و فاطمه و حتی نازگل که عاقل بود و حتی علی اصغر از خنده پوکیدند. جماعت فرو ریخت. اما من و عرفان و حمید رضا نماز رو تموم کردیم. نماز که تموم‌شد. اصلا به روی خودم نیاوردم. این به اون میگفت اول تو خندیدی.‌ اون به این میگفت نه اول تو خندیدی. یکی هم به اون دو تا دختر میگفت شما وسط نماز اومدید باعث خنده شدید.‌ گفتم حرف تمام.‌ نوبت مساله شرعی است.‌ بعد مساله به عرفان گفتم‌ به خاطر این حرکت امروز بچه ها که نماز جماعت رو به هم زدن هیچ کی حق نداره از خونه بیرون بره. با ایما و اشاره عرفان رو فرستادم بستنی بگیره. کارت و گرفت و رفت. بچه ها متوجه شده بودند. تا عرفان بیاد نازگل شروع کرد عذر خواهی. بعد حسین. بعد امیر علی. پریدم تو حرف شون.‌ گفتم خوش به حال شما.‌ شما میتونید تو نماز بخندید. من چی بگم که  سال ها است تو نماز نخندیدم. دلم لک زده برای خندیدن تو نماز. اینو که گفتم دوباره همه از خنده پوکیدند.‌ دیری نپایید که عرفان با بستنی ها اومد. بستنی رو خوردیم و کلی خوش گذشت.  بعد ظهر که شد. با امیر علی و حسین که سِمت حفاظت من را عهده دار بودند یه سر تا آرایشگاه رفتیم. و البته این من بودم که تعیین مناصب میکردم. مثلا عرفان معاون اولم بود. حمید رضا معاونت ارتباطات و ... آرايشگاه بسته بود. بیخیال شدم. ولی اینها نه. الا و لابد بریم کلاتنگ آرايشگاه داره باز هست. ماشین رو از کَل احمد بگیریم بریم. قبول نکردم. گفتم قم که هستم حالا حالا ها آرایشگاه نمیرم. بریم یه ژیلت بخریم. مغازه ها ی محل بسته بود. اومدیم خونه.‌ کل احمد گفت: موهات بلند نیست. با یه ژیلت خط ریش ها رو مرتب کنی خوبه. یه ژیلت نو داد. لباس و حوله رو گرفتم همراه با تیم حفاظت و دو نفر دیگه رفتیم. سر چاه. همونجا امیر علی کمک کرد تا پس گردن و گلو رو تمیز کردم و تنی به آب زدیم و برگشتیم... (ادامه دارد...) ✍سید محمد علی عمادی نهم محرم الحرام سال ۱۴۴۵ جنوب کرمان - روستای خرمشهر https://virasty.com/nahl_ir http://eitaa.com/nahl_ir
تشبّه به پدر و مادر حقیقی... خواستم آماده شم تا برای کلاس عصرمون برای آقا پسرها برم که کَل احمد اومد و نشستیم با هم گپ زدیم. از اشعار حافظ و شیعه بودنش. می گفت: اوائل انقلاب آخوندا میگفتند حافظ آدم درستی نیست. به قول ما فساد عقیده دارد. میگفت پدرم ملا بود هر سه روز ختم قرآن میکرد و خیلی از اشعار حافظ رو بلد بود. وقتی شنید در مورد حافظ بد میگویند اشک میریخت... خلاصه یه دوره مختصر حافظ شناسی بود. دیگر هوا غروب بود. نشد به کلاس برسیم‌؛ البته وعده ای هم نداشتیم.‌ خودمون هر بار بچه ها رو گرد هم جمع میکردیم.‌ خدا خیر دهد به خانم حاج آقای علوی که دو سه روزی بعد ظهرها میامد و برای خانم ها برنامه داشت و برخی خانم ها شرکت میکردند... بعد نماز مغرب و عشا تو راه برگشت به خانه، علی آقا که تازه پدر شده بود ازم خواست تا گوش شازده پسرش که فعلا اسمشو محمد حسین گذاشته بود اذان و اقامه بگم. دست خالی رفتیم.‌ پدر بزرگ ها و مادر بزرگ های محمد حسین کوچولوی یه روزه هم اونجا بودند. انجام وظیفه شد و عذرخواهی کردم که دست خالی آمدیم.  شب تاسوعا بود برنامه شام دهی داشتند. یه چند لقمه غذا و البته با اصرار و سرسختی حسین تا خِرخِره خوردیم. بعد به مجلس رفتیم. خلاصه منبر این بود که فرزندان به پدران و مادرانشون شباهت ها دارند. خلق و خوی پدر و مادر به فرزند منتقل میشود. اما ما یک پدر و مادر دیگری هم داریم.《انا و علی ابوا هذه الامه》. 《السلام علیک یا ابا عبدالله》. امامان و پیامبر علیهم السلام پدران ما هستند و خدیجه و زهرا سلام الله علیهما هم مادران مان. صحبت از نزدیک شدن و شباهت پیداکردن به پدران و مادران واقعی مان بود... به حجاب و عفاف و غیرت و حیا ارتباط دادم و در این باب حرف ها زدم.‌ خوب گوش میکردند. پوس کنده گفتم دلهای ما که شیعه حضرات معصومان علیهم السلام هستیم طویله نیست که هر بهیمه ای در آن آمد و شد کند. قلب المومن عرش رحمان است. باید مثل امام صادق علیه السلام بر درگاه دل بنیشینیم و هر بی سر و پایی رو به خانه را ندهیم. و گرنه دل آدمی همچو کشور سوریه یه مخروبه ای میشود که معلوم نیست به آسانی بتوان آن را آباد کرد. مگر اونکه عباس علیه السلام نظر کند. زینب سلام الله علیها عنایت فرماید... روضه خوبی هم ارائه شد. الحمد لله.‌ ✍سید محمد علی عمادی نهم محرم الحرام سال ۱۴۴۵ جنوب کرمان - روستای خرمشهر https://virasty.com/nahl_ir http://eitaa.com/nahl_ir
🌹 بسم الله... 🌹 امام صادق علیه السّلام : ثواب صدقه در شب و روز جمعه هزار برابر است. 👇راهنمای پرداخت الکترونیکی صدقه👇 https://eitaa.com/nahl_ir/695 eitaa.com/nahl_ir
🔸امشب و فردا صدقه خصوصا جهت سلامتی حضرت ولیعصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء را فراموش نفرمایید🔸 ▪️هم شب و روز جمعه هست و هم شب و روز عاشورا▪️ eitaa.com/nahl_ir
بسم الله... سلام با هر توان مالی ▪️مشارکت در قربانی و اطعام تاسوعا و عاشورا▪️ فرصت مشارکت تا ساعت ۲۳ پنجشنبه ۵ مرداد 🏴 قربانی به نیت سلامتی، تسلّای خاطر و تعجیل در فرج حضرت ولیعصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و در عاشورای حسینی ذبح می‌شود إن شاءالله 🏴 واریزی های بعد از زمان مقرر در صورت اضافه آمدن جهت برنامه بعدی استفاده می شود إن شاءالله شماره کارت
۵۸۹۲۱۰۷۰۴۴۰۸۱۳۸۱
بنام گروه نحل. روی شماره کارت بزنید کپی می شود یادمان باشد کم از هیچ بیشتر است... نشر این پیام هم باقیات الصالحات است إن شاءالله شما هم منتشر بفرمایید. ما را دنبال کنید شماره تلفن ۰۹۱۹۳۵۳۵۱۴۵ کانال ما : eitaa.com/nahl_ir
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله الحسین علیه السلام...
🏴 أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلامُ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الإِْمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ اَلسَّلامُ 🏴 خدا مزدهاي ما را به خاطر سوگواري مان براي حسين (درود بر او باد) بزرگ گرداند، و قرار دهد ما و شما را از خونخواهانش به همراه ولي اش امام مهدي از خاندان محمّد (درود بر ايشان باد).
🌹بسم الله...🌹 سلام؛ از طریق نشانی زیر، صفحه گروه نحل را در ویراستی (توییتر ایرانی) دنبال نمایید. https://virasty.com/r/cMX
🌹بسم الله...🌹 مشارکت در اطعام نیمه ماه محرم الحرام، با هر توان مالی. 💳 شماره کارت:
۵۸۹۲۱۰۷۰۴۴۰۸۱۳۰۸
بنام گروه نحل. 🔸روی شماره کارت بزنید کپی می شود🔸 ⏳ فرصت مشارکت تا ساعت ١۰ صبح روز چهارشنبه ۱۱ مرداد ماه ⌛️ ❗️واریزی های بعد از زمان مقرر در صورت اضافه آمدن جهت برنامه بعدی استفاده می شود إن شاءالله❗️ 🔸نشر این پیام هم باقیات الصالحات است إن شاءالله🔸
🌹بسم الله...🌹 الحمدلله این ماه نیز همچون ماه های گذشته اطعام نیمه ماه انجام و غذا طبخ و تقسیم شد. http://eitaa.com/nahl_ir
خودستایی ممنوع... سلام. عظّم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین علیه السلام. ساعت ده صبح بود. سلمان کوهستانی از بچه های پای کار آبادی زنگ زد. حاج آقا آمدیم لب خط و داریم شربت میدیم.‌ بتونید تشریف بیارید و یه سرکشی کنید خوبه. کَل احمد و بچه ها می خواستند برای فردا عاشورا قربونی کنند. برا همین دنبال تهیه گوسفندی بودند. من هم با آنها سوار ماشین شدیم و تا لب جاده اصلی همراهشون شدم. رسیدم باربری هفت یا هشتا از بچه های محل دستگاه بلندگو رو نوحه گذاشته و دو طرف خط ماشین ها رو نگاه میداشتند و شربت خنکی می‌دادند. کنار جاده یه تابلو بود به سایه اش پناه بردم و چند دقیقه ای کنارشون بود. کَل احمد و بچه ها گوسفندی گرفته و برگشته بودند.‌ باهم برگشتیم تا به نماز ظهر برسیم. بعد ظهر یکی یکی بچه ها دختر ها و پسر ها آمده بودند تا جوائز شون رو بگیرند. یکی پازل میخواست. دیگری تیرکمون. و دیگری گیره سر و دیگری دفتر نقاشی و دیگری جوراب. ولی جالب بود در میان اون همه جوائز رنگارنگ بعضی دختر خانم ها میگفتند حاج آقا به ما هم تیرکمون بده!!! ولی جدا از شوخی اکثری بچه ها چشمشون به جورچین حاج قاسم بود. که اون هم تعداد محدودی بیشتر نبود. بچه های مشهدی که برای اجرای نمایش آمده بودند. علاوه بر جوائزی که به ما دادند، یه چند تا نمک امام رضا علیه السلام هم به ما دادند. میان برخی از خانم های محل پخش کردیم. ساعت شش برای جلسه خانم ها رفته بودم. خانم حاج آقای علوی زحمت کشیده بود به همراه آقا و بچه ها تشریف داشتند. قبل ما برای خانم ها جلسه داشت. حاج آقای علوی بنده خدا تو ماشین منتظر میماند و خانمش میامد و برای نماز میرفت روستای محل استقرار. عرفان گفت: حاج آقای علوی تو این گرما تو ماشین نشسته هر چی تعارف میکنم داخل نمیاد. بهش زنگ زد. گوشی رو گرفتم. گفتم حاجی بیرون چرا. بفرمایید داخل خونه بهتره. خلاصه تشریف آوردند. بنده خدا زحمت کشید این تیرکمون‌ پسر رو که داده بودم براشون مجهّز میکرد. ساعت از شش گذشت کمی هم دیر شد. از حاج آقای علوی عذر خواهی و خداحافظی کردم. وقتی وارد جلسه خانم ها شدم. تو دو تا اتاق دور تا دور خانم ها بخصوص خانم های جوان تر  نشسته بودند.‌ در نظر داشتم آیه دیگری از آیات حجاب رو طرح کنم. گفتم: خوب خانم آقای علوی بودند.‌ لزومی به حضور ما نبود.‌ خانمی از جمع گفت: شما هم به سهم خود صحبت کنید و برامون روضه بخونید.‌ پرسیدم: حاج خانم در مورد چی صحبت کردند؟ گفتند در مورد همه چی... خلاصه دو باره همان آیات حجاب سوره نور رو با بیان دیگری مطرح کردم. بعد هم روضه ای خواندم و جلسه رو ترک کردم. تا برای نماز آماده بشیم... شام رو خوردیم.‌ آماده شدیم برای رفتن به مجلس که حسین گفت: حاج آقا مادرم میگه امشب زیارت عاشورا رو حاج آقا بخونه. آخه خیلی خوب میخونه. گفتم: خوب که نمیخونیم ولی باشه.‌
این شب ها طرحی دادم که اول جلسه چند آیه تلاوت بشه. خودم هم مجبور شدم به عهده بگیرم.‌ بعد هم زیارت عاشورا. بعدشم سخنرانی. جمع زیادی شب عاشورایی جمع بودند. چند برابر آقایان، جمع خانم ها بودند. یه تعداد محدود خیلی محدود با هم حرف میزدند. واقعا تو فضای آزاد و سر و صدای بچه ها و گاهی هم صدای بلند گوشی بچه هایی که مشغول بازی بودند اینها کار سخنرانی رو برام سخت میکرد. واقعا از آدم نیرو میگرفت. هر شب باید یه طوری تذکر میدادم. سرو صدای بچه ها و خانم ها خیلی مهم نبود. اما میدیدم یه دو نفر تو جمع مردان صحبت میکردند. روی اعصاب بود. تعریف و تمجید این چند روزه برخی اهالی از من، موجب شد کمی غرور ورم داره و‌ بگم؛ اون هایی که حرف میزنید. معلوم‌نیست آخوند مثل من گیرتون بیاد. بزارید خودمون رو تحویل بگیریم بلکه حرف نزنند و بیش تر گوش کنند. دیدم بعضی ها شون چهره هاشون فرق کرد گویا خودستایی باعث شد کمی ناراحت بشند، گفتم ما هم معلوم نیست مستمع و مجلسی مثل اینجا پیدا کنیم که اکثریت همراهی داشته باشند... حق اینه که نباید بیش از این انتظار داشت. گاهی وقت ها حرف های ما طلبه ها کاربردی نیست و گاهی هم جذاب و شیوا نیست و خیلی عوامل دیگه موجب خستگی لا اقل اندکی از جمعیت حضار میشه. به هر حال سخنرانی و روضه آبرومندانه و خوب به پایان رسید... آخر شب سلام دادیم و به خونه برگشتیم. قبل خواب نمیدونم چطور بحثش پیش بود  امیرعلی و حسین رفتند یه لباس بلوچی برامون آوردند به تن کردم و حالا تند تند با بچه با هم عکس گرفتیم. تجربه جالبی بود. پیراهنش یقه دار بود به کار ما نمیومد و گرنه مانعی نبود لباس رو برا خودم‌ بردارم. فردا ش وقتی بچه ها عکسها رو نشون کَل احمد دادند به شوخی گفت: حاج آقا عین خود اشرار شدی. موقع خواب هم عرفان و امیرعلی و علی خواهر زاده عرفان خیلی خندیدند و کمی هم علی از عرفان کتک دایی خواهر زاده ای خورد و همه خوابیدند. ✍سید محمد علی عمادی دهم محرم الحرام سال ۱۴۴۵ جنوب کرمان - روستای خرمشهر https://virasty.com/nahl_ir http://eitaa.com/nahl_ir
🌹 بسم الله... 🌹 امام صادق علیه السّلام : ثواب صدقه در شب و روز جمعه هزار برابر است. 👇راهنمای پرداخت الکترونیکی صدقه👇 https://eitaa.com/nahl_ir/695 eitaa.com/nahl_ir
✳️ بسم الله الرحمن الرحیم ✳️ طلبه‌ی جهادگر، طلبه‌ی تلاشگر، طلبه‌ی بسیجی، طلبه‌ای که آماده است تا در میدان های خطر حضور پیدا کند، این طلبه است که اگر با ابزار علم مجهز شد، آن وقت دنیایی در مقابل او دیگر تاب نمی‌آورد... (امام خامنه ای حفظه الله) ۱۳۷۰/۱۲/۰۱ 🔰رزمایش کشوری علمی فرهنگی میقات ۱۱ ✅ ویژه طلاب فعال فرهنگی برادر سراسر کشور 📚 سرفصل ها : 🔹انقلاب اسلامی 🔹مــدیــریت تبلیـــغ 🔹نظام حوزه و روحانیت 🔹مدیریت و تشکیلات اسلامی ❇️ محورهای رفتارسازی : 🔸سختی پذیری 🔸تاب منــدی 🔸معنویـــت 🔸رفـــاقــت 🔸ابتکــــار 🔸نشــاط 🔸تعهـد 🔸نظــم 🔸اراده 🗓 زمان : ۲۲ الی ۳۱ شهریور ماه ۱۴۰۲ ⏳مهلت ثبت نام : تا چهارشنبه ۲۵ مردادماه ۱۴۰۲ 💬 ثبت نام اولیه : 📩 ارسال عبارت «یا مهدی» به ۳۰۰۰۳۲۱۸ 🖥 مراجعه به پیشخوان حوزه علمیه (نجاح) 🌐 اطلاعات بیشتر : www.miqat.ir ☎️ شماره تماس : ۳۷۸۴۰۴۷۵-۰۲۵ 📲 شناسه ایتا : @miqat11 پایگاه اطلاع رسانی l کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/3533570061C26a89e033c 📣 شما هم با انتشار این پیام در مسیر رشد، شکوفایی و ارتقاء علمی و عملی جوانان مؤمن انقلابی موثر باشید. موسسه جوانان انقلاب اسلامی
🌹بسم الله...🌹 سلام؛ یک دوره قابل استفاده برای علاقه مندان به فعالیت‌های مدیریتی، تشکیلاتی و تبلیغی.
🌹 بسم الله...🌹 ✋سلام✋ ⭕️ با هر توان مالی ⭕ ❌ ساعت ۸ صبح روز جمعه ۲۷ مردادماه، آخرین فرصت مشارکت در قربانی ماه صفر المظفر می باشد ❌ ❗️واریزی های بعد از زمان مقرر در صورت اضافه آمدن جهت برنامه بعدی استفاده می شود إن شاءالله❗️ ✅ شما هم میتوانید در ذبح قربانی ماهانه به نیت سلامتی حضرت ولیعصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و دفع بلا شرکت نمایید. 💳 شماره کارت
۶۰۳۷۹۹۷۷۵۰۰۰۱۱۱۸
بنام گروه نحل. 🔸روی شماره کارت بزنید کپی می شود🔸 🌱یادمان باشد کم از هیچ بیشتر است...🌱 🔹این پیام را برای دوستانی که دوستشان دارید ارسال نمایید🔹 🔸 نشر این پیام هم باقیات الصالحات است إن شاءالله 🔸 🔻🔻ما را دنبال کنید🔻🔻 📱شماره تلفن ۰۹۱۹۳۵۳۵۱۴۵ 📣 کانال ما : eitaa.com/nahl_ir
🌹بسم الله...🌹 سلام علیکم؛ مبلغین عزیزی که توانمندی و فرصت کافی جهت فعالیت تبلیغی فرهنگی دانشجویی دارند عبارت "دانشجو" را به شماره زیر ارسال فرمایند. ۳۰۰۰۷۲۴۰۰۰۰۳۱۳ http://eitaa.com/nahl_ir
✳️ بسم الله الرحمن الرحیم ✳️ طلبه‌ی جهادگر، طلبه‌ی تلاشگر، طلبه‌ی بسیجی، طلبه‌ای که آماده است تا در میدان های خطر حضور پیدا کند، این طلبه است که اگر با ابزار علم مجهز شد، آن وقت دنیایی در مقابل او دیگر تاب نمی‌آورد... (امام خامنه ای حفظه الله) ۱۳۷۰/۱۲/۰۱ 🔰رزمایش کشوری علمی فرهنگی میقات ۱۱ ✅ ویژه طلاب فعال فرهنگی برادر سراسر کشور 📚 سرفصل ها : 🔹انقلاب اسلامی 🔹مــدیــریت تبلیـــغ 🔹نظام حوزه و روحانیت 🔹مدیریت و تشکیلات اسلامی ❇️ محورهای رفتارسازی : 🔸سختی پذیری 🔸تاب منــدی 🔸معنویـــت 🔸رفـــاقــت 🔸ابتکــــار 🔸نشــاط 🔸تعهـد 🔸نظــم 🔸اراده 🗓 زمان : ۲۲ الی ۳۱ شهریور ماه ۱۴۰۲ ⏳مهلت ثبت نام : تا چهارشنبه ۲۵ مردادماه ۱۴۰۲ 💬 ثبت نام اولیه : 📩 ارسال عبارت «یا مهدی» به ۳۰۰۰۳۲۱۸ 🖥 مراجعه به پیشخوان حوزه علمیه (نجاح) 🌐 اطلاعات بیشتر : www.miqat.ir ☎️ شماره تماس : ۳۷۸۴۰۴۷۵-۰۲۵ 📲 شناسه ایتا : @miqat11 پایگاه اطلاع رسانی l کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/3533570061C26a89e033c 📣 شما هم با انتشار این پیام در مسیر رشد، شکوفایی و ارتقاء علمی و عملی جوانان مؤمن انقلابی موثر باشید. موسسه جوانان انقلاب اسلامی
🌹بسم الله...🌹 سلام؛ ⌛️امشب آخرین فرصت ثبت نام در این دوره می باشد.
برای ثبت نام در این برنامه نیز تا فردا ساعت ۱۴ فرصت هست.