eitaa logo
نحو کاربردی/ سید حسین ایرانی
30.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
217 ویدیو
67 فایل
👇 @ostad_shoo سایت👇 https://ketabresan.net/w/U51Nt 📚محصولات👇 @mahsolatekarbordi 🎬 آموزش👇 eitaa.com/nahvekarbordi/6846 حمایت👇 6037697443586943 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3401646237C068eb0a641
مشاهده در ایتا
دانلود
تأثیر معنایی موصول در خبر دادن از مبتدا به دو عبارت زیر توجّه کنید: هذا الّذی نَصَرَنی. (این کسی است که یاریم کرد) هذا نَصَرَنی. (این یاریم کرد) چه تفاوتی بین این دو جمله است؟ جمله ی اوّل زمانی به کار می رود که مخاطب می داند کسی شما را یاری کرده است، ولی فرد مزبور را نمی شناسد، لذا با «الّذی نَصَرَنی» فرد مزبور معرّفی می شود. امّا جمله ی دوّم در جایی به کار می رود که مخاطب از اصل قضیه یاری کردن اصلاً خبر ندارد که با جمله ی «نَصَرَنی» آگاهش می کنیم. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
نظر رضی درباره‌ی علت صدارت طلبی «کم» «کم» صدارت طلب است یعنی ما قبلش در ما بعدش عمل نمی‌کند همچنانکه ما بعدش در ما قبلش نمی‌تواند عمل کند. علت صدارت طلبی «کم» استفهامی، همین استفهام است، یعنی اقتضای سؤال کردن ابتدای جمله است، امّا علّت صدارت طلبی «کم» خبری این است که «کم» خبری همچون «ربّ» با ورود به جمله‌ی خبری، آن را انشائی می‌کند. به همین جهت لفظی‌که متضمّن معنای انشاء دارد، باید اول جمله بیاید تا سایر اجزاء جمله‌ را از خبری بودن به انشائی بودن سوق دهد. بنابراین می‌توان چنین گفت: هر چیزی مثل استفهام، عرض، تمنّی، ترجّی، تشبیه، که در معنای جمله تأثیر دارد حقش این است که صدارت طلب باشد، چرا که اگر در غیر جایی جز اول جمله بیاید ترس این است که شنونده، جمله را به همان معنای اصلیش که خبری است حمل کند، مثلا اگر ادات استفهام یا تمنّی آخر جمله بیاید، شنونده در آخر عبارت وقتی با آن مواجه می‌شود، دچار سردرگمی و تشویش می‌شود لذا بهترین جایی که باعث می‌شود شنونده در مواجهه با جملاتی از این قبیل، معنای جمله را حمل بر خبری بودن نکند، و از همان ابتدا بفهمد منظور متکلم چیست، آغاز جمله است. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
تفاوت «معَ» و «معاً» «معَ» در صورت مضاف بودن، ظرف مکان یا زمان است، «جِئتُ معَ زیدٍ» و در صورت منوّن بودن حال است، «جِئنا معاً». به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
تفاوت «ضربَ زیدٌ بنفسِه غلامَهُ» و «ضَربَ زیدٌ نفسُهُ غلامَهُ» بود و نبود «باء» در معنای تأکید تأثیر دارد. «بنفسه» نشان دهند‌ه این است که با اینکه هیچ توقّعی از زید نبوده که این کار را انجام دهد، ولی خودش کار را انجام داده است. مثلاً از چنان شأن و مقام والایی برخوردار است که انجام چنین کاری از او بعید است. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
✅ تفاوت کلمه «آخَر» با «آخِر» : 👇 1⃣ در وزن : «آخَر» بر وزن 👈 أفعل  «آخِر» بر وزن 👈 فاعل  2⃣ درمؤنث : مؤنث «آخَر» 👈 اُخری  مؤنث «آخِر» 👈 آخرة  3⃣ درنوع مشتق : «آخَر» 👈 اسم تفضیل  «آخِر» 👈 اسم فاعل  4⃣ در معنی : «آخَر» به معنای 👈 دیگر  «آخِر» به معنای 👈 پایان 5⃣ در گرفتن تنوین : «آخَر» 👈 غیر منصرف (وصفیت - وزن فعل) «آخِر» 👈 منصرف  به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
وجه نامگذاری مستثنی «استثناء» مصدر باب «إستفعال» از ماده‏ی «ثنی» و در لغت به معنای «بازداشتن» و «کنار زدن» آمده است. إستثنی الشیءَ. (آن را از یک قاعده‌ی عمومی اخراج کرد) معنای لغوی استثناء، «بازداشتن و کنار زدن» است که در معنای اصطلاحی آن لحاظ شده ‌است به این بیان که متکلّم با خارج کردن مستثنی از حکم مستثنی‏ منه توسط إلّا و نظائر آن، در واقع مستثنای را از تعلّق حکم مستثنی‏ منه، ‌کنار زده و یا به تعبیر دیگر حکم مستثنی‏ منه را از شامل شدن مستثنای، بازداشته است. با لحاظ قیودی که در تعریف اصطلاحی بیان شد همچون قید «به وسیله إلّا و نظائر آن» معلوم می‌شود که معنای لغوی، اعمّ از معنای اصطلاحی است؛ زیرا معنای لغوی استثناء را می‌توان با شکل و الفاظ دیگری نیز ادا کرد که تعریف و احکام «استثناء» اصطلاحی بر آن صادق نیست. لطفا مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
فعلهای امری که یک حرفی هستند عبارتند از: 1. قِ: فعل أمر از وقى (از الوقاية) 2. عِ: فعل أمر از وعى (از الوعي) 3. إِ: فعل أمر از وأى (الوأي = الوعد) 4. نِ: فعل أمر از ونى (از التواني) 5. دِ: فعل أمر از ودى (از الدية) 6. شِ: فعل أمر از وشى (از الوشاية) 7. لِ: فعل أمر از وَلَى يَلِي (از الولاية أي: الإمارة) برخی افعال مزبور را 20 فعل می دانند اعراب تمام افعال مزبور چنین است: فعل أمر مبني بر حذف حرف عله لطفا مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
تفاوت «یذهبُ یذهبُ زیدٌ» با «یذهبُ زیدٌ ذهاباً» جمله‌ی اوّل در جایی به کار می‌رود که متکّلم گمان می‌کند نکند مخاطب کلمه‌ی اوّل را نشنیده یا فعل دیگری به ذهنش آمده است، لذا با تکرار فعل ابهام را از بین می‌برد. امّا جمله‌ی «یذهبُ زیدٌ ذهاباً» وقتی گفته می‌شود که مخاطب گمان کرده شخص فعل را انجام نداده است، لذا با ذکر مصدر، بر اصل فعل صحّه می‌گذارد. لطفا مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
روش‌های کاربرد افعال مدح و ذمّ 1. فعل + فاعل + مخصوص نعمَ العبدُ سلمانُ 2. مخصوص + فعل + فاعل سلمانُ نِعمَ العبدُ 3. فعل+ فاعل به صورت ضمیر + تمییز + مخصوص نعمَ رجلاً سلمانُ 4. مخصوص + فعل + فاعل مستتر درون فعل + تمییز سلمانُ نعمَ رجلاً لطفا مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
وجه نامگذاری حروف شبیه به لیس از آنجا که این حروف شباهت معنوی «نفی جمله» و «جمود» و عَملی «دخول بر جمله اسمیه» و «رفع به اسم و نصب به خبر» به «لیس» دارند، لذا به این کلمات، حروف شبیه به «لیس» می‌گویند. لطفا مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
اسلوب زیدٌ أعقَلُ مِنْ أن یکذِبَ. (زید عاقلتر از این است که دروغ بگوید) معنای عباراتی همچون جمله‌ی بالا، تفضیل و برتری نیست، عبارت بالا نمی‌خواهد بگوید: «زید» در عقل نسبت به دروغ برتر است. بلکه «أفعَل» تفضیل در عبارت مزبور درصدد افاده‌ی دو معنی است: الف. افاده‌ی دوری زید از دروغ گفتن. ب. بیان علّت دوری که از «أفعل» تفضیل فهمیده می‌شود. بنابراین منظور عبارت بالا چنین است: زیدٌ أبعَدُ النّاس مِنَ الکذبِ بسبب عقلِهِ. (زید به خاطر عقلانیّتش، دورترین مردم نسبت به دروغ است) زیدٌ أجلُّ مِنَ الریاءِ و أعظَمُ منَ الخیانةِ مراد چنین است: زیدٌ أبعَدُ النّاسِ منِ الریاء بسببِ جلالِه و أبعَدُ منَ الخیانة بسببِ عظمتِهِ بنابراین هدف از ذکر «أفعل» تفضیل، بیان دو چیز است: الف. دوری زید از کذب و ریاء و خیانت. ب. علّت دوری زید از صفات مزبور، عقل، جلالت و عظمت اوست. در نتیجه «أفعل» تفضیل در اسلوب بالا، دوری فاضل بر مفضول است و «مِن»، حرف تفضیلی که جرّ دهنده‌ی مفضول باشد، نیست، بلکه «من» و مجرورش متعلّق به «أفعل» به معنای «متباعد» است. به عبارت دیگر «أبعَد» به معنای اسم فاعل «متباعد» است. علّت این نکته‌ی دقیق این است که «من» مزبور حرف جرّی است که «بعُد» و سایر مشتقاتش با آن متعدّی می‌شود. لذا از آنجا که «أفعَل» در مثالهای مزبور، متضمّن معنای «أبعَد» است، «من» و مجرورش، تنها متعلّق به آن هستند و هیچ دلالتی بر تفضیل و برتری ندارند. عبارت مزبور مثل چنین عبارتی است: أنا بعیدٌ مِنَ الظالمینَ. بنابراین عباراتی از این دست تنها بر زیادی دوری و بعد دلالت دارند، بدون اینکه مفضَّل علیه و «مِن» تفضیل در کار باشد.  لطفا مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
تفاوت «لولا»ی امتناعیه و «لولا»ی تحضیضیه 🎓🆔 @nahvekarbordi 1. «لولا»ی امتناعیه اختصاص به اسم دارد و تنها بر اسم داخل می‌شود ولی «لولا»ی تحضیضیه داخل بر فعل مضارع یا مؤوّل به مضارع می‌شود. 2. «لولا»ی امتناعیه دارای معنای شرط است و به آن حرف إمتناعٍ لوجود (حرف دلالت کننده بر امتناعِ جوابِ شرط به خاطر وجود شرط) گویند، ولی «لولا»ی تحضیض، معنای شرط ندارد. 3. «لولا»ی امتناعیه دلالت بر تعلیق امتناع جواب به وجود شرط می‌کند ولی «لولا»ی تحضیضی دلالت بر طلب با تندی و اصرار و شدّت دارد. کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
تفاوت «جالِسْ زیداً أو أخاهُ» با «لا تُجالِسْ زیداً أو أخاهُ» 🎓🆔 @nahvekarbordi معنای «أو» در جمله‌ی امر با نهی تفاوت دارد، بر این اساس در معنای جمله‌ی اول دو احتمال است: 1. کنار یک یا هر دو بنشینی عیبی ندارد. (اگر أو معنای إباحه بدهد) 2. کنار یکی از آن دو بنشین (اگر أو معنای تخییر بدهد) امّا چنانچه «لا»ی ناهیه بر «أو» وارد شود، انجام معطوف و معطوف علیه هر دو ممنوع می‌شود.لذا معنای جمله‌ی دوّم این است که با هیچ یک نشین چه به تنهایی و چه با هم.کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
🏵 کلماتی که همیشه منصوب‌اند به‌عنوان مفعول مطلق برای عامل محذوف 👇 🎓🆔 @nahvekarbordi حَقّاً / قطعاً / سَمعاً طاعه / عجباً / شُکراً هَنِیئاً / یقیناً / بتّه البتّه / سبحانَ / معاذ تبّاً / بُعداً / سَقیاً / رَعیاً حتماً / عُرفاً / جِدّاً / ایضاً مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
تفاوت «أو» و «إمّا» در «جاءَ زیدٌ أو بکرٌ» و «جاءَ إمّا زیدٌ و إمّا بکرٌ» 🎓🆔 @nahvekarbordi جمله¬ی «جاءَ إمّا زیدٌ و إمّا بکرٌ» در جایی به کار می¬رود که بنای متکلّم از ابتدا بر شکّ است. امّا جمله¬ی «جاءَ زیدٌ أو بکرٌ» را متکلّم وقتی به کار می¬برد که یقین دارد «زید» آمده است، امّا وسط صحبت یک دفعه شک برش می¬دارد که نکند «بکر» آمده باشد، لذا با «أو» سریع حالت شکّ به خود می¬گیرد. به همین خاطر همان طور که مشاهده می¬کنید بر خلاف «إمّا»، «أو» تکرار نشده است. مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
ترکیب «أشرتُ إلیه أن تفعَل» الف. «أن» مفسّره باشد و مضارع مرفوع باشد: «أشرتُ إلیه أن تفعَلُ» ب. «أن» مصدریه باشد و مضارع منصوب باشد: «أشرتُ إلیه أن تفعَلَ» مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
«لا» وجوه مختلفی دارد برخی از وجوه مهمّ ذکر می‌‌شود: الف) «لا»ی نفی جنس، مانند: «لا رجلَ فی الدارِ ب) حرف جواب، مانند: «هل أنتَ قادمٌ لزیارتی؟ لا» ج) زائده، مانند: «سافرتُ بلا زادٍ» د) حرف جزم، مانند: «لا تکُن کصاحب الحوتِ» ه) عاطفه، مانند: «أخی قائمٌ لا جالسٌ» و) شبیه به «لیس»، مانند: «لا رجلٌ فی الدارِ» ز) نافیه، مانند: «قُل لا اسئلُکم أجراً» ح) عاطفه، مانند: «جاءَ زیدٌ لا بکرٌ» مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
تفاوت کاربردی قصر با «إنّما» با «ما» و «إلا» قصر با «إنّما» معمولاً جایی به کار می‌رود که مخاطب در صدد انکار نیست و صحّت مطلب را ردّ نمی‌کند، مانند: <إِنَّما نَحْنُ‏ مُصْلِحُونَ‏> (ما فقط اصلاح كننده‏ايم) و یا در جایی که می‌خواهیم با اشاره و تعریض نکته‌ای را بیان کنیم، به کار می‌رود، مانند: <إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب> (‏تنها صاحبان انديشه متذكّر مى‏شوند) امّا قصر با نفی و استثناء در جایی به کار می‌رود که مخاطب مطلبی را انکار می‌کند و یا در آن شکّ دارد، مثلا جمله‌ی «ما ضَربَهُ إلّا زیدٌ» تنها در صورتی به کار می‌رود که مخاطب منکر این است که زننده زید است. لذا چنین جملاتی در حالت طبیعی که انکاری از طرف مخاطب نیست استفاده نمی‌شوند. نمونه‌ای‌ دیگر: بر همین اساس به شخصی که با رفیقش مهربان است و به آداب رفاقت کاملاً آشنا است هیچ گاه گفته نمی‌شود: «ما زیدٌ إلّا أخوک» چرا که مخاطبِ کلام خودش به خوبی از آداب رفاقت و برادری آگاهی دارد و به چنین تأکید سنگینی نیازی ندارد. نمونه‌ای دیگر: فرض کنید شخصی از دور می‌آید و می‌گویی «ما هو إلّا زیدٌ» این عبارت تنها در صورتی گفته می‌شود که همراهانت خیال می‌کنند شخصی که می‌آید جز زید است و اصرار دارند زید بودن وی را انکار کنند مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
تفاوت «ما أحسَنَ زیداً» و «حسُنَ زیدٌ» 🎓🆔 @nahvekarbordi در «فعُل» یک معنای تحوّل و دگرگونی خوابیده است، به عبارت دیگر «ما أحسَنَ زیداً» تعجّب همان لحظه را بیان می‌کند و به گذشته توجّهی ندارد امّا در «حسُنَ زیدٌ» شخص متعجّب به مراحل شکل گیری حسن زید توجّه دارد. یعنی از نقطه شروع حسن و نیکویی زید را در نظر می‌گیرد تا به جایی که حالت تعجّب به شخص دست می‌دهد. مثال دیگر وقتی گفته شود «ما أکبرَ هذه الکلمة» بزرگ بودن کلمه در الان مورد نظر است امّا وقتی گفته شود: «کبُرَت کلمةً» معنایش این است که این کلمه گفته شد و گفته شد و آنقدر گفته شد تا به مرحله‌ی تعجّب رسید. ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ (نه آنها (هرگز) به اين سخن يقين دارند، و نه پدرانشان! سخن بزرگى از دهانشان خارج مى‏شود!( یعنی این کلمه از زبانشان خارج شد و گسترش پیدا کرد و کم کم همه جا را فرا گرفت تا اینکه عده‌ی زیادی را گمراه کرد، لذا از کلمه تعجب می‌کند که چگونه این قدر رشد پیدا کرده و به این مرحله رسیده است. بنابراین صیغه‌ی «ما أفعَلَ» حال را توصیف می‌کند، امّا صیغه‌ی «فعُلَ» تطوّر و مراحل شکل‌گیری و تبدیل را بیان می‌کند. 🎓🆔 @nahvekarbordi تفاوت دیگر این دو در این است که در «فعُل» معنای حدثی فعل همچنان لحاظ می‌شود و به تبعَ «تاء» تأنیث و فاعل می‌پذیرد، بر خلاف «ما أفعلَ» که معنای حدثیش از بین رفته است. لطفا مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
جمله جواب قسم محلی از اعراب دارد یا ندارد؟ در «علمتُ لَینصُرَنَّ زیدٌ»، «لام» حرف قسم است که بر جواب قسم قرار گرفته است و «علمت» را از عمل تعلیق کرده است. 🎓🆔 @nahvekarbordi یکی از جملاتی که محلّی از اعراب ندارد، جمله‌ی جواب قسم است. از طرف دیگر در اینجا «لینصرَنَّ» را جانشین دو مفعول «علمت» قرار داده و محلاً منصوب می‌کنیم. در جواب می‌توان چنین گفت: جمله‌ی جواب قسم، تا وقتی محلّی از اعراب ندارد که در جمله عاملی نباشد که نیاز به معمول داشته باشد، امّا در صورتی‌که عاملی باشد که به معمول نیاز داشته باشد، معمول آن قرار می‌گیرد. جواب دوم: «علمت» تنها در مضمون جمله‌ی جواب قسم، عمل کرده است و نگاهی به این نداشته است که جمله‌ی مزبور جواب قسم است یا نه، بنابراین جمله‌ی جواب به تنهایی ـ بدون قسم و جمله‌ی قسم ـ جانشین دو مفعول «علمت» شده است. این توجیه بهتر است، چرا که دیگر نیاز به تقدیر ادات قسم و جمله‌ی قسم نداریم. لطفا مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
تفاوت «أکَلْنا مَعاً» و «أکَلنا جمیعاً» 🎓🆔 @nahvekarbordi تفاوت این دو جمله در این است که «معاً» مفید اجتماع در حالت و زمان فعل است. یعنی: «ما با هم در یک زمان غذا خوردیم» ولی «جمیعاً» به معنای «کلّنا» است، یعنی: «همگی غذا خوردیم» لذا تفاوتی ندارد در یک زمان خورده باشند یا در دو زمان متفاوت. نقش هر دو حال است. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
تفاوت کاربردی اعراب نصب و تبعیّت در استثناء «ما حضرَ الطلّابُ إلّا زیدٌ» «ما حضَرَ الطلّابُ إلّا زیداً» 🎓🆔 @nahvekarbordi اعراب مستثنی چنانچه بر اساس تبعیّت و بدل از مستثنی منه باشد، نشان دهنده‌ی این است که مستثنی حتماً جزئی از مستثنی منه است، بر خلاف اعراب نصب. در اعراب نصب این احتمال وجود دارد که مستثنی جزئی از مستثنی منه باشد یا نباشد. لذا وقتی گفته می‌شود: «ما حضرَ الطلّابُ إلّا زیداً» احتمال دارد زید یکی از طلاب باشد یا جزو طلاب نباشد مثلاً دربان و یا نگهبان مدرسه باشد، که در صورت نبودن استثناء ما منقطع است. به همین خاطر است که هر گاه مستثنی از مستثنی منه تبعیّت کند و بدل واقع شود، استثناء حتماً متّصل است، امّا در صورتی‌که اعراب نصب بپذیرد احتمال دارد متّصل باشد یا منقطع. 🎓🆔 @nahvekarbordi 2. گاهی اعراب نصب نشان دهنده‌ی این است که مستثنی از نظر نوع و جنس از مستثنی منه دور است و یا اینکه دور نیست ما با اعراب نصب دادن درصدد دور کردن و کم اهمیّت جلوه دادن مستثنی هستیم. بر خلاف اعراب تبعیت که منظور چسباندن و یکی دانستن مستثنی و مستثنی منه است، بنابراین در عبارت «ما حضَرَ الناجحونَ إلّا زید» منصوب شدن «زید» نشان دهنده‌ی دور کردن یا دور نشان دادن زید از جمع انسان‌‌های موفّق است، امّا اعراب تبعی نشان دهنده‌ی این است که «زید» از دار و دسته‌ی افراد موفّق است. ولی هم اکنون جزء موفّق‌ها نیست. به عبارت دیگر عرب‌ها چنانچه بخواهند مستثنی را به مستثنی منه نزدیک کنند اعراب تبعی می‌دهند و چنانچه بخواهند دور کنند مستثنی را منصوب می‌کنند. پس «ما جائنی الطلّابُ إلّا زیدٌ» وقتی گفته می‌شود که بخواهی زید را جزئی از طلاب بدانی و «زیداً» زمانی گفته می‌شود که بخواهی «زید» را از طلاب خارج کنی. به عبارت دیگر در حالت نصب ممکن است «زید» حقیقتاً اسم و رسم طلّاب را داشته باشد ولی عملکردش مناسب با شأن طلّاب نیست، لذا با منصوب کردن به صورت مجازی او را از طالب بودن خارج می‌کنید. گویا وی با عملکرد ضعیف و خارج از شأن و شئون صنف طلاب هر چند اسمش طالب است ولی حقیقتاً نیست. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
🌷تفاوت «قَدِمَ منَ القریةِ رجلٌ» و «قَدِمَ رجلٌ مِنَ القریةِ» ✅تفاوت این دو بر می‌گردد به اینکه متعلّق را چه چیزی حساب کنیم. در جمله‌ی اوّل «مِن القریة» متعلّق به «قدِم» است و بدین معناست که «قدوم» از «قریه» صورت گرفته است یعنی قریه ابتدای آمدن است. «مردی از روستا آمد». امّا در جمله‌ی دوّم علاوه بر معنای اول، احتمال دیگری نیز هست و آن این که «من القریة» متعلّق به محذوف بوده و صفت «رجل» باشد: «قدم رجل کائن من القریة» که در این صورت، ابتدای قدوم می‌تواند از روستا نباشد. «مردی که از روستا بود، آمد» از کجا آمد مشخّص نیست. لطفا مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
تفاوت «أنا قاتِلُ أبیکَ» و «أنا قاتلٌ أباکَ» اگر دو نفر پیش قاضی بیایند و هر یک، یکی از این جمله‌ها را بگوید و از طرفی قاضی علم داشته باشد که تنها یکی از این دو نفر کشنده‌ی پدرش است، کدام را باید اعدام کند؟ جمله‌ی اول اقرار به قتل است و از کسی صادر شده که قتل را انجام داده است، زیرا زمان اسم فاعل، ماضی است، به همین جهت هم در مفعول عمل نکرده بلکه اضافه شده است. امّا کلام دوّم، اقرار به قتل نیست و از ناحیه‌ی کسی است که قتل را انجام نداده ولی قصدش را دارد، زیرا زمان اسم فاعل آینده یا حال و به همین جهت هم در مفعولش عمل کرده و منصوب کرده است. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi
🌷عمل اسم فاعل فاقد شروط در مفعول دوم و سوم🌷 🎓🆔 @nahvekarbordi ✅چنانچه اسم فاعل دو یا سه مفعولی باشد و شروط عمل کردن را هم نداشته باشد، در این صورت به مفعول اوّل اضافه شده و مفعول دوم و سوّم منصوب باقی می‌مانند. سوالی که مطرح است اینکه علّت نصب مفعول دوم و سوّم چیست؟ به عبارت دیگر اسم فاعل که فاقد شروط است پس چرا مفعول دوّم و سوّم را نصب داده است؟ زیدٌ مُعطِی مُحتاجٍ أمسِ درهماً (زید دیروز به فقیر یک درهم داد) حسَنٌ مُعلِمُ زیدٍ أمسِ بکراً قائداً (حسن دیروز به زید اطلاع داد که بکر ایستاده است) در جواب دو نظر است: الف. علّت نصب مفعول دوم و سوم، فعل محذوفی است که به جای اسم فاعل فاقد شرط عمل کرده است. ب. ناصب دو مفعول همان اسم فاعل مزبور است. اسم فاعل مذکور با اضافه به مفعولش شبیه اسم فاعلی شده که مقرون به «ال» موصول است. لذا همانطور که اسم فاعل مقرون به «ال» بدون شرط عمل نمی‌کند، اسم فاعل دو یا سه مفعولی فاقد شرط هم بدون شرط عمل می‌کند لطفا مطالب کانال را با ذکر نشانی بیان کنید. به کانال نحو کاربردی بپیوندید.👇👇👇 🎓🆔 @nahvekarbordi