eitaa logo
مدرسه زندگی
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1هزار ویدیو
997 فایل
مدرسه زندگی مرکزی آموزشی است که با هدف توانمندسازی و فعال‌سازی بانوان و خانواده‌ها در حوزه تبیین ارزش‌های دینی و فرهنگی فعالیت می‌کند. https://nehzatepishraft.ir :سایت جهت ارتباط @madresetabiin_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
متأسفانه تو برخی مجالس ولادت امام حسن شنیدم مداحان شعرهایی میخوندن مبنی بر اینکه امام حسن در جنگ با ایران حضور داشت و عامل مسلمون شدن ما امام حسنه. از اونجایی که از لحاظ تاریخی این مطلب غلطه لازم دونستم مستندات تاریخی این موضوع رو بیارم. (عکسهارو ببینید) 🔻این دروغ و شبهه‌ای هست که دشمنان دین و ملی‌گراها برای جریحه‌دار کردن احساسات ایرانی‌ها مطرح کردن و گفتن امام حسن و امام حسین‌تون به ایران حمله کردن و اجدادتون رو کشتن و حمام خون راه انداختن که اهل بیت رو تخریب کنن. ما نباید خودمون به این دروغ‌ها دامن بزنیم و تاییدشون کنیم. 🔻شاید این مداحان میخوان در جواب کسایی که میگن خلیفه دومِ اهل سنت مردم ایران رو مسلمون کرد این اشعارو به‌کار میبرن که نفی‌ش کنن. درحالیکه خلیفه دوم ایرانیا رو مسلمون نکرد. ایرانی‌ها اگه حمله اعراب هم نبود بمرور زمان مسلمون میشدن، حتی با کیفیت بهتر. ممنون میشم تامیتونید مطلبو بخاطر امام حسن علیه السلام منتشر کنید تا ذهن‌هایی که دچار اشکال شده، رفع شبهه بشه🙏 به قلم؛ حسین‌دارابی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze17.mp3
3.8M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄. 👌👌 🔻صوتی 🎧 تحدیر (تندخوانی قرآن کریم) 🎤 استاد معتز آقایی 📖 جزء قرآن کریم ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
Panahian-M-ImamHusain-ModiriateZaman-eheyat-18.mp3
7.14M
موضوع: ماه مبارک رمضان کانال منبرهای تبلیغی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
فیش منبر ماه مبارک رمضان8⃣1⃣ گریه حضرت زهرا سلام الله علیها برای حضرت علی علیه السلام 📝وجود مقدّس حضرت زهرا سلام الله روز آخری که در دنیا بود قببل از شهادت(چون حضرت زهرا بعد از نماز مغرب و عشاء به شهادت رسید)در بستر خوابیده بود وجود مقدس امیرالمومنین هم در حیات بود،حضرت زهرا سلام الله در خواب خواب پدر بزرگوارش را دید،پدر بزرگواری که هر موقع زهرا را می دید بلند می شد برایش و می آمد می بوسید و می بویید و می گفت:بوی بهشت از زهرا استشمام می کنم. مثل همیشه پدر آمد بغل کرد زهرا را بوسید حضرت زهرا شروع کرد به درد دل کردن:بابا جان بعد از شما ما غریب شدیم،دیگر جواب سلام ما را هم نمی دهند،شروع کرد این ها را گفتن پیغمبر اکرم فرمود:عزیز من دیگر جز امروزی در دنیا نخواهی بود امشب مهمان من هستی،حضرت زهرا از خواب بلند شد امیدالمومنین را صدا زد حضرت امیر آمد کنار بستر زهرا نشست زهرا جان خبری شد؟حضرت زهرا فرمود:علی جان!الان خواب پدر بزرگوارم را دیدم،به به خوشا به حالت که خواب حبیبم رسول خدا را دیدی،گفت:بله خواب پدرم را دیدم که در خواب به او گله کردم از غربت خودمان و از جفا هایی که امّتش بر ما کردند پدرم فرمود:امروز روز آخری است که در دنیا هستم و شب مهمان او هستم.اشک در چشمان امیرالمومنین پر شد،زهرا جان از رفتن داری خبر می دهی؟یک چند لحظه گذشت و خواب نقل کردن حضرت زهرا تمام شد یک سکوتی بین این مظلوم و مظلومه ایجاد شد یک مرتبه حضرت زهرا بلند بلند شروع کرد به گریه کردن امیرالمومنین فرمود:زهرا جان شما برای چه گریه می کنید؟شما که از همّ و غم دنیا راحت می شوی.فرمود:گریه ی من برای توست که بعد از من تنها می مانی. زهرا جان درست گفتی بعد از تو بود که علی سر به بیابان می گذاشت و سر به چاه و گریه می کرد. استاد عالی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت ششم 🌷کتاب سه دقیقه در قیامت🌷 🔹وبا خودش می گفت: خدا کند که برادرم بر گرده.او دو فرزند کوچک دارد وسومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد،مابا بچه هایش چه کنیم؟ یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچه های من چه کند؟ 🔹کمی آن طرف تر، داخل یکی از اتاق های بخش ،یک نفر در مورد من باخدا حرف میزد! من اورا می دیدم. داخل بخش آقایان، یک جانباز بود که روی تخت خوابیده وبرایم دعا میکرد.اورا شناختم قبل از اینکه وارد اتاق عمل شوم بااو خداحافظی کردم وگفتم شاید برنگردم.. 🔹 این جانباز خالصانه می گفت: خدایا من را ببر، اما اورا شفا بده.او زن وبچه دارد من نه. یکباره احساس کردم که باطن تمام افراد را متوجه می شوم.نیت هاواعمال آنها را می بینم و....بار دیگر جوان خوش سیما به من گفت برویم؟ از وضعیت به وجود آمده راحت شدن از درد وبیماری خوشحال بودم.فهمیدم که شرایط خیلی بهتر شده اماگفتم نه! خیلی زود فهمیدم منظوز ایشان،مرگ من وانتقال به اون جهان است.مکثی کردم.وبه پسر عمه ام اشاره کردم بعد گفتم : من آرزوی شهادت دارم من سالها به دنبال جهاد وشهادت بودم حالا با این وضع بروم؟! 🔹اما انگار اصرارهای من بی فایده بود. باید می رفتم. همان لحظه دو جوان دیگر ظاهر شدند ودر چپ وراست من قرار گرفتند وگفتند: برویم. بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم.لحظه ای بعد ، خود راهمراه بااین دو نفر در دریک بیابان دیدم! 🔹این را هم بگویم که زمان اصلا مانند ایجانبود.من در یک لحظه صدها موضوع را می فهمیدم وصدها نفر را می دیدم! آن زمان کاملا متوجه بودم. که مرگ به سراغم آمده اما احساس خیلی خوبی داشتم. از آن درد شدید چشم راحت شده بودم.پسرعمه وعمویم درکنارم حضور داشتند وشرایط خیلی عالی بود. 🔹در روایات شنیده بودم که دو ملک از،سوی خدا همیشه باما هستند.، حالا داشتم این دوملک را می دیدم. چقدر چهره آنها زیبا ودوست داشتنی بود‌ . دوست داشتم همیشه با آنها باشم.ماباهم دروسط یک بیابان کویری وخشک وبی آب وعلف حرکت می کر‌دیم جلوتر چیزی را دیدم!روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم! 🔹 به اطراف نگاه کردم .سمت چم من دردور دست ها، چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه میدیدم سراب نبود، شعله های آتش بود. حرارتش را از راه دور حس میکردم. به سمت راست خیره شدم. در دور دست ها یک باغ بزرگ وزیبا، یاچیزی شبیه جنگل های شمال ایران پیدا بود‌ نسیم خنکی از آن سو احساس میکردم به شخص پشت میز سلام کردم.باادب جواب داد.. منتظر بودم می خواستم ببینم چه کار دارد. این دو جوان که در کنارم من بودند، هیچ عکس العملی نشان ندادند. 🔹حالا من بودم وهمان دو جوان که در کنار م قرار داشتند. جوان پشت میز یک کتاب قطور را در مقابل من قرار داد.. 🖇.......✏........ادامه دارد......... هر روز یک صفحه از کتاب سه دقیقه در قیامت را باما دنبال کنید..‌‌‌‌‌.......🙏..........‌ 🔹️کاری از کانون نظام تبیین نهضت پیشرفت بانوان 🔹 تهیه وتنظیم⚡رضایی (۶) ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
نشر خوبی‌ها برای نشان دادن خوبی ها، شمعی روشن کنیم ــــــــــــــــــــــــ ده ایدهٔ جذاب تبیینی برای تبلیغ ماه رمضان به همراه مزایا و خدمات ویژه ــــــــــــــــــــــــ ثبت‌نام و اطلاعات بیشتر: b2n.ir/r17190 ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 🔸 فراخوان حجت‌الاسلام قمی برای طرح‌های مردمی در خصوص پوشش، عفاف و حجاب 🔹رئیس سازمان تبلیغات اسلامی از عموم گروه‌های مردمی برای ارائه طرح‌های اجرایی در خصوص پوشش، عفاف و حجاب دعوت کرد. 🔹گروه‌های مردمی می‌توانند طرح‌ها و ایده‌های خود در خصوص پوشش، عفاف و حجاب را از طریق صفحه «طرحی برای حجاب» در پایگاه اینترنتی سازمان تبلیغات اسلامی به نشانی 🔗 https://nehzat.ir/fa/contacts و یا ارتباط با شماره 09003505015 در شبکه های اجتماعی ارائه کنند. 💠 @sazmantablighaat ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 دستورالعمل استاد فاطمی نیا برای شب قدر التماس دعای فرج امشب برای عاقبت بخیر همه ی بشریت همه ی مسلمین و برای عاقبت بخیری بنده حقیر هم دعا بفرماید🙏🌸 ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.pending-1679082672-Panahian-M-ImamHusain-ModiriateZaman-eheyat-19.mp3
9.4M
موضوع: ماه مبارک رمضان کانال منبرهای تبلیغی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت هفتم 🌷کتاب سه دقیقه درقیامت🌷 🔹جوان پشت میز، به آن کتاب بزرگ اشاره کرد. وقتی تعجب من را دید، گفت :کتاب خودت هست، بخوان. امروز برای حسابرسی ، همین که خودت آن را ببینی کافی است.چقدر این جمله آشنا بود. در یکی از جلسات قرآن، استاد ما این آیه را اشاره کرده بود.《اقرا کتابک، کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا》 این جوان درست ترجمه همین آیه را به من گفت. 🔹نگاهی به اطرافیانم کردم. کمی مکث کردم وکتاب را باز کردم‌بالای سمت چپ صفحه اول، باخطی درشت نوشته بود. ●۱۳سال و۶ماه و۴روز● 🔹از آقای که پشت میزبود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شماست. دقیقاََ دراین تاریخ به بلوغ رسیدی. توی ذهنم بود که تاریخ، یکسال از پانزده سال قمری کمتر است.اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت:نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم. 🔹 قبل از آن ودر صفحه سمت راست،اعمال خوب زیادی نوشته شده بود. از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت وهیئت واحترام به والدین و......پرسیدم این ها چیست؟ گفت: این ها اعمال خوبی است که قبل ازبلوغ انجام دادی همه این کارها ی خوب برایت حفظ شده. 🔹قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم، جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد وگفت: نمازهایت خوب و مورد قبول است برای همین وارد بقیه اعمال میشویم .یاد حدیثی افتادم که پیامبر (ص) فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال برامتم واجب کرد، نمازهای پنج گانه است واولین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرده نمازهای پنج گانه است واولین چیزی که ازکارهای آنان به سوی خدا بالا میرود نمازهای پنج گانه است ونخستین چیزی که درباره آن از امتم حسابرسی میشود،نمازهای پنجگانه می باشد. 🔹من قبل از بلوغ، نمازم راشروع کرده بودم وبا تشویق های پدر ومادرم، همیشه درمسجد حضور داشتم.کمتر روزی پیش می آمد که نماز صبحم قضا شود اگریک روز خدای ناکرده نماز صبحم قضا میشد تاشب خیلی ناراحت وافسرده بودم. این اهمیت به نماز راازبچگی آموخته بودم وخدا را شکر همیشه اهمیت میدادم.. 🔹وقتی آن ملک، یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب، اینگونه به نماز اهمیت داد وبعد به سراغ بقیه اعمال رفت یاد حدیثی افتادم که معصومین (ع) فرمودند: اولین چیزی که مورد محاسبه قرار میگیرد، نماز است.اگرنماز قبول شود، بقیه اعمال قبول میشودواگر نماز رد شود... 🔹خوشحال شدم به صفحه اول کتابم نگاه کردم.از همان روز بلوغ، تمام کارهای من باجزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها حتی ذره ای کار خوب وبد را دقیق نوشته بودند وصرف نظر نکرده بودند. تازه فهمیدم که 《فمن یعمل مثقال ذره خیراََیره》 یعنی چه. هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم، آنها جدی جدی نوشته بودند! درداخل این کتاب، درکنار هر کدام از کارهای روزانه من،چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت که وقتی به آن خیره می شدیم،مثل فیلم به نمایش درمی آمد درست مثل قسمت ویدئو درموبایل های جدید،فیلم آن ماجرا رامشاهده میکردیم. آن هم فیلم سه بعدی با تمام جزئیات! یعنی درمواجه بادیگران،حتی فکر افردا را هم میدیدیم.لذا نمی شد هیچ کدام از آن کارها را انکار کرد.. 🔹 غیر از کارها، حتی نیت های ما ثبت شده بود آنها همه چیز را دقیق نوشته بودند جای هیچگونه اعتراضی نبود تمام اعمال ثبت بود. هیچ حرفی هم نمی شد بزنیم. اما خوشحال بودم که از کودکی، همیشه همراه پدرم در مسجد وهیئت بودم.ازاین بابت به خودم افتخار می کردم وخودم را از همین حالا دربهترین درجات بهشت می دیدم. 🔹همینطور که به صفحه اول نگاه می کردم وبه اعمال خوبم افتخار میکردم. یکدفعه دیدم،یکی یکی اعمال خوبم درحال محو شدن است! صفحه پراز اعمال خوب بود.اما حالا تبدیل به کاغذسفید شده بود باعصبانیت به آقایی که پشت میز بود گفتم: چرا اینها محو شد. مگه من این کارهای خوب رو نکردم؟ گفت بله درسته، اما همان روز غیبت یکی از دوستانت رو کردی اعمال خوب شما به نامه عمل اومنتقل شد. 🔹 باعصبانیت گفتم چرا؟ چرا همه اعمال من؟ اوهم غیر مستقیم اشاره کرد به حدیثی از پیامبر گرانقداراسلام که میفرماید: سرعت نفوذ آتش درخوردن گیاه خشک به پای سرعت اثر غیبت درنابودی حسنات یک بنده نمی رسد. رفتم صفحه بعد. آن روز هم پرازاعمال خوب بود. نماز اول وقت، مسجد، بسیج، هیئت ورضایت پدرومادر فیلم تمام اعمال موجودبود،امالازم به مشاهده نبود.تمام اعمال خوب،موردتایید من بود آن زمان دوران دفاع مقدس بود.وخیلی ها مثل من بچه مثبت بودند خیلی ازکارهای خوبی که فراموش کرده بودم.تماماََ برای من یادآوری میشد.اماباتعجب دوباره مشاهده کردم.... 🖇...✏....ادامه دارد 🔹کاری از کانون نظام تبیین نهضت پیشرفت بانوان شهرستان مشکین شهر 🔹تهیه و تنظیم⚡️فاطمه رضایی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
فیش منبر ماه مبارک رمضان9⃣1⃣ آخرین گفتگوی امام علی علیه السلام و اصبغ 📝مثل امروزی خانه ی امیرالمومنین خیلی شلوغ است می آمدند برای دیدن ایشان،حال آقا سنگین شد به امام حسن مجتبی فرمود:حسنم به مردم بگو که بروند،امام حسن مجتبی آمدند و فرمودند:آقا می فرمایند که خدا به همه ی شما خیر دهد بروید که آقا الان حالش خوب نیست،این ها یک عدّه ای زیادی برگشتند بعد امام حسن تشریف بردند داخل بعد از چند لحظه آمدند دیدند سه چهار نفر ایستادند و دارند گریه می کنند،ایشان فرمودند:گفتم بروید آقا حالشان سنگین است و فرمودند که بروید الان نمی توانند با کسی ملاقات کنند و بروید.بعد امام حسن باز تشریف بردند داخل.امیرالمومنین فرمود:حسنم گفتید؟امام حسن گفتند:بله گفتم بروند،امام علی فرمود:برو ببین دیگر کسی نیست؟امام مجتبی آمدند دیدند فقط یک نفر ماند سر به دیوار گذاشت و های های گریه می کند او او اصبغ ابن نباته بود که عاشق امیرالمومنین بود مثل سایه بود برای امام، جزو شرطه الخمیس بود که می گفت:ما با علی شرط کردیم علی جان که ما با تو باشیم در بهشت دست ما را بگیر این دنیا تو به ما بگو بمیر ما می میریم دیگر چون چرا نمی کنیم.اصبغ ابن نباته یکی از این عاشق ها بود،اصبغ چرا نرفتی؟من که گفتم بروید پدرم ملاقات ندارد و حالش سنگین است،گفت:آقا جان پاهایم یاری نمی کند از رفتن در خانه ی امام علی،از من نخواهید من نمی توانم بروم.وقتی امام مجتبی آمدند داخل حضرت امیر فرمود:چه کسی هست؟فرمود:اصبغ هست.امیرالمومنین فرمود:بگذراید بیاید داخل حالا راه می دهند آن گدای مصرّ را راه می دهند.آمد داخل امام فرمود:اصبغ جان بیا جلو،اصبغ نشست یک کناری،امام فرمود:بیا جلوتر آمد جلوتر دست اصبغ را گرفت گفت:اصبغ!همین گونه که الان دستت در دست من است و آمدی برای عیادت من من رفته بودم برای عیادت رسول خدا لحظات آخر عمرش من در کنار رسول خدا بودم بعد رسول خدا فرمود:علی جان به مردم بگو خدا لعنت می کند کسی که عاق والدین شود،خدا لعنت می کند کسی که از مولای خود گریخته و خدا لعنت می کند کسی که اجرت اجیری را ندهد،این چیزها را گفت و بعد امیرالمومنین گاهی اوقات غش می کرد و گاهی به هوش می آمد بعد که به هوش آمدند فرمودند:معنای آن کلام رسول خدا می دانید چیست؟معنایش این است که خود رسول خدا به من گفت:یعنی علی جان من و تو پدر این امّت هستیم اگر عاق این پدر شوند،علی جان من و تو مولا هستیم اگر از این مولا بگریزند،علی جان من و تو اجیر هستیم اگر اجرت ما را ندهند.اجرت ما چیست؟اجرت ما این است که اهل بیت ما را دوست داشته باشند این را گفت به اصبغ ابن نباته این حدیث را که از رسول خدا شنیده بود گفت و باز بی هوش شد. طبیب آمد بعد آزمایشاتی را انجام داد بعد عمامه اش را از سرش درآورد با این که طبیب نصراتی بود عمامه از سر برداشت رو به دیوار کرد و به امام مجتبی گفت:به پدر خود بگویید وصیّت های خود را بکند دیگر ماندنی نیست. استاد عالی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
19.mp3
4.08M
💠 تحدیر(تندخوانی) 💠جزء ۱۹ قرآن کریم 🎙استاد معتز آقایی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
19-emam-ali.mp3
8.09M
موضوع: امام علی علیه السلام ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
Panahian-Clip-PeymoodanRaheSadSale.mp3
899.4K
موضوع: برای پیمودن راه صدساله در یک شب آماده‌ای؟ ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت هشتم 🌷کتاب سه دقیقه درقیامت🌷 🔹جوان پشت میز، به آن کتاب بزرگ اشاره کرد. وقتی تعجب من را دید، گفت :کتاب خودت هست، بخوان. امروز برای حسابرسی ، همین که خودت آن را ببینی کافی است.چقدر این جمله آشنا بود. در یکی از جلسات قرآن، استاد ما این آیه را اشاره کرده بود.《اقرا کتابک، کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا》 این جوان درست ترجمه همین آیه را به من گفت. 🔹نگاهی به اطرافیانم کردم. کمی مکث کردم وکتاب را باز کردم‌بالای سمت چپ صفحه اول، باخطی درشت نوشته بود. ●۱۳سال و۶ماه و۴روز● 🔹از آقای که پشت میزبود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شماست. دقیقاََ دراین تاریخ به بلوغ رسیدی. توی ذهنم بود که تاریخ، یکسال از پانزده سال قمری کمتر است.اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت:نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم. 🔹 قبل از آن ودر صفحه سمت راست،اعمال خوب زیادی نوشته شده بود. از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت وهیئت واحترام به والدین و......پرسیدم این ها چیست؟ گفت: این ها اعمال خوبی است که قبل ازبلوغ انجام دادی همه این کارها ی خوب برایت حفظ شده. 🔹قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم، جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد وگفت: نمازهایت خوب و مورد قبول است برای همین وارد بقیه اعمال میشویم .یاد حدیثی افتادم که پیامبر (ص) فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال برامتم واجب کرد، نمازهای پنج گانه است واولین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرده نمازهای پنج گانه است واولین چیزی که ازکارهای آنان به سوی خدا بالا میرود نمازهای پنج گانه است ونخستین چیزی که درباره آن از امتم حسابرسی میشود،نمازهای پنجگانه می باشد. 🔹من قبل از بلوغ، نمازم راشروع کرده بودم وبا تشویق های پدر ومادرم، همیشه درمسجد حضور داشتم.کمتر روزی پیش می آمد که نماز صبحم قضا شود اگریک روز خدای ناکرده نماز صبحم قضا میشد تاشب خیلی ناراحت وافسرده بودم. این اهمیت به نماز راازبچگی آموخته بودم وخدا را شکر همیشه اهمیت میدادم.. 🔹وقتی آن ملک، یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب، اینگونه به نماز اهمیت داد وبعد به سراغ بقیه اعمال رفت یاد حدیثی افتادم که معصومین (ع) فرمودند: اولین چیزی که مورد محاسبه قرار میگیرد، نماز است.اگرنماز قبول شود، بقیه اعمال قبول میشودواگر نماز رد شود... 🔹خوشحال شدم به صفحه اول کتابم نگاه کردم.از همان روز بلوغ، تمام کارهای من باجزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها حتی ذره ای کار خوب وبد را دقیق نوشته بودند وصرف نظر نکرده بودند. تازه فهمیدم که 《فمن یعمل مثقال ذره خیراََیره》 یعنی چه. هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم، آنها جدی جدی نوشته بودند! درداخل این کتاب، درکنار هر کدام از کارهای روزانه من،چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت که وقتی به آن خیره می شدیم،مثل فیلم به نمایش درمی آمد درست مثل قسمت ویدئو درموبایل های جدید،فیلم آن ماجرا رامشاهده میکردیم. آن هم فیلم سه بعدی با تمام جزئیات! یعنی درمواجه بادیگران،حتی فکر افردا را هم میدیدیم.لذا نمی شد هیچ کدام از آن کارها را انکار کرد.. 🔹 غیر از کارها، حتی نیت های ما ثبت شده بود آنها همه چیز را دقیق نوشته بودند جای هیچگونه اعتراضی نبود تمام اعمال ثبت بود. هیچ حرفی هم نمی شد بزنیم. اما خوشحال بودم که از کودکی، همیشه همراه پدرم در مسجد وهیئت بودم.ازاین بابت به خودم افتخار می کردم وخودم را از همین حالا دربهترین درجات بهشت می دیدم. 🔹همینطور که به صفحه اول نگاه می کردم وبه اعمال خوبم افتخار میکردم. یکدفعه دیدم،یکی یکی اعمال خوبم درحال محو شدن است! صفحه پراز اعمال خوب بود.اما حالا تبدیل به کاغذسفید شده بود باعصبانیت به آقایی که پشت میز بود گفتم: چرا اینها محو شد. مگه من این کارهای خوب رو نکردم؟ گفت بله درسته، اما همان روز غیبت یکی از دوستانت رو کردی اعمال خوب شما به نامه عمل اومنتقل شد. 🔹 باعصبانیت گفتم چرا؟ چرا همه اعمال من؟ اوهم غیر مستقیم اشاره کرد به حدیثی از پیامبر گرانقداراسلام که میفرماید: سرعت نفوذ آتش درخوردن گیاه خشک به پای سرعت اثر غیبت درنابودی حسنات یک بنده نمی رسد. رفتم صفحه بعد. آن روز هم پرازاعمال خوب بود. نماز اول وقت، مسجد، بسیج، هیئت ورضایت پدرومادر فیلم تمام اعمال موجودبود،امالازم به مشاهده نبود.تمام اعمال خوب،موردتایید من بود آن زمان دوران دفاع مقدس بود.وخیلی ها مثل من بچه مثبت بودند خیلی ازکارهای خوبی که فراموش کرده بودم.تماماََ برای من یادآوری میشد.اماباتعجب دوباره مشاهده کردم.... 🖇...✏...ادامه دارد تهیه و تنظیم:فاطمه رضایی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen