eitaa logo
مدرسه زندگی
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1هزار ویدیو
1هزار فایل
مدرسه زندگی مرکزی آموزشی است که با هدف توانمندسازی و فعال‌سازی بانوان و خانواده‌ها در حوزه تبیین ارزش‌های دینی و فرهنگی فعالیت می‌کند. https://nehzatepishraft.ir :سایت جهت ارتباط @madresetabiin_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت دوازدهم 🌷سه دقیقه در قیامت🌷 🔹آزار مومن 🔹در دوران جوانی درپایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم‌روزه وشبها بادوستانمان باهم بودیم. جمعه همگی درپایگاه بسیح دور هم جمع بودیم وبعد ازجلسه قرآن،فعالیت نظامی وگشت وبازرسی و.......داشتیم.درپشت محل پایگاه بسیج،قبرستان شهرستان ماقرارداشت. ماهم بعضی وقت ها،دوستان خودمان رااذیت میکردیم!البته تاوان تمام این اذیت ها را درآنجا دادم.. 🔹برخی شبهای جمعه تا صبح درپایگاه حضور داشتیم.،یک شب زمستانی،برف سنگینی آمده بود.یکی از رفقا گفت: کی جرات داره الان بره تا ته قبرستون و برگرده؟! گفتم: این که کاری نداره‌ من الان میرم.اوهم به من گفت: باید یک لباس سفید بپوشی! 🔹من سرتاپا سفید پوش شدم وحرکت کردم..خس خس صدای پای من برروی برف،از دور هم شنیده می شد.من به سمت انتهای قبرستان رفتم! اواخر قبرستان که رسیدم، صوت قران شخصی را ازدور شنیدم! یک پیرمرد روحانی که ازسادات بود.، شبهای جمعه تا سحر،درانتهای قبرستان ودر داخل یک قبر مشغول تجهد وقرائت قرآن میشد. فهمیدم که رفقا می خواستند با این کار، باسید شوخی کنند. می خواستم برگردم اما باخودم گفتم،: اگه الان برگردم رفقا من رو متهم به ترسیدن می کنند. برای همین تا انتهای قبرستان رفتم. هرچه صدای پای من نزدیک تر می شد،صدای قرائت قرآن سید هم بلندتر میشد! از لحن او فهمیدم که ترسیده ولی به مسیر ادامه دادم. تااینکه به بالای قبری رسیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود. یکباره تا مرادید فریاد زد وحسابی ترسید.من هم که ترسیده بودم پا به فرار گذاشتم.پیرمرد سید، رد پای مرا درداخل برف گرفت ودنبال من آمد وقتی وارد پایگاه شد، حسابی عصبانی بود‌. 🔹من هم ابتدا کتمان کردم،امابعد،ازاومعذرت خواهی کردم.او هم باناراحتی بیرون رفت. حالا چندین سال بعد از این ماجرا،درنامه عملم حکایت آن شب رادیدم.نمی دانید چه حالی بود.وقتی گناه یا اشتباهی رادر نامه عملم می دیدم ،خصوصاََ وقتی کسی را اذیت کرده بودم. ازدرون عذاب می کشیدم. از طرفی دراین مواقع،باد سوزان از سمت چپ وزیدن می گرفت‌، طوری که نیمی از بدنم ازدرون عذاب می کشیدم . 🔹از طرفی دراین مواقع، باد سوزان از سمت چپ وزیدن می گرفت، طوری که نیمی از بدنم ازحرارت آن داغ می شد! وقتی چنین اعمالی رامشاهده می کردم.به گونه ای آتش رادر نزدیکی خودم می دیدم که چشمانم دیگر تحمل نداشت. همان موقع دیدم که پیرمرد سید، که چند سال قبل مرحوم شده بود. از راه آمد وکنار جوان پشت میز قرار گرفت سید به آن جوان گفت: من از این مرد نمی گذرم.اومرا اذیت کرد. اومرا ترساند.من هم روبه جوان کردم وگفتم:به خدا من نمی دونستم که سید درداخل قبرداره عبادت میکنه.جوانروبه من گفت:اما وفتی نزدیک شدی فهمیدی که ایشون داره قرآن می خونه.چرا همان موقع برنگشتی؟ دیگه حرفی برای گفتن نداشتم. 🔹خلاصه پس از التماس های من،ثواب دوسال عبادتهای مرا برداشتند ودرنامه عمل سید قراردادند تاازمن راضی شود.دوسال نمازی که بیشتر به جماعت بود. دوسال عبادت رادادم به خاطر اذیت وآزار یک مومن اینحا بود که یاد حدیث امان جعفر صادق(ع) افتادم که فرمودند.حرمت مومن حتی از کعبه بالاتر است. 🔹درلابه لای صفحات اعمال خودم به یک ماجرای دیگر از آزار مومنین برخوردم.شخصی از دوستانم بودکه خیلی باهم شوخی می کردیم وهمدیگررا سر کار می گذاشتیم.یکباره دریک جمع رسمی با او شوخی کردم وخیلی بد او را ضایع کردم‌.خودم فهمیدم کاربدی کردم.برای همین سریع ازاو معذرت خواهی کردم.اوهم چیزی نگفت گذشت تاروز آخر که می خواستند برای عمل جراحی بروم‌ به بیمارستان بروم.دوباره به همان دوست دوران جوانی زنگ زدم وگفتم.فلانی.من خیلی به توبد کردم.یکباره جلوی جمع،توراضایع کردم خواهش می کنم من را حلال کن.من ممکنه از این بیمارستان برنگردم.بعددرمورد عمل جراح گفتم ودوباره بهش،التماس کردم تا اینکه گفت حلال کردم ان شاءالله که سالم وخوب برمیگردی. 🔹آن روز نامه عملم،همان ماجرا را دیدم.جوان پشت میز گفت. این دوست شما همین دیشب از شماراضی شد.ا‌گررضایت او را نمی گرفتی باید تمام اعمال خوب خودت را می دادی تا رضایتش را کسب کنی، مگه شوخیه، آبروی،یک مومن رو بردی. بعد اشاره به مطلبی از رسول گرامی اسلام(ع) نمود که فر مودند: روزی ان حضرت به کعبه نگاه کردند وفرمودند: 《ای کعبه! خوشا به به حال تو خداوند. چقدر تو را بزرگ وحرمتت راگرامی داشته! به خدا قسم حرمت مومن از تو بیشتر است.زیرا خداوند تنها یک چیز را از تو حرام کرده،ولی از مومن سه چیز را حرام کرده مال جان وآبرو،تاکسی به او گمان بد نبرد》 🖇...........✏.....‌‌‌...ادامه دارد هر روز یک صفحه از کتاب سه دقیقه درقیامت را باما دنبال کنید ⚡تهیه وتنظیم فاطمه رضایی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
بسم الله الرحمن الرحیم فیش منبر ماه مبارک رمضان3⃣2⃣ شهادت امام علی علیه السلام و خوشحالی معاویه 📝 اخلاص باعث شد که تو دربار معاویه فراریان از عدالتش حتی بعضی از کسانی که تو خطش به ظاهر نبودند تعریف کنند. همین روزها وقتی خبر شهادت رسید به دربار معاویه ، معاویه رقیبش از صحنه خارج شده خیلی خوشحال شد چون معاویه از اول دنبال خلافت بود، می خواست با جنگ خلافت را از حضرت امیر بگیرد که نشد بعد از امام حسن با آن جریاناتی که پیش آمد بلاخره خلافت را گرفت و بیست سال بر گُرده ی جهان اسلام تاخت و به قول آن رشیدرضا می گوید: مجسمه معادیه را باید اروپایی ها طلا بگیرند بزنند تو میدان های شهرشان چون این خدمتی که امروز معاویه به دنیای اروپا و دنیای غرب کرده هیچ کس در تاریخ نکرده. اگر او نبود و مسلمانان یکپارچه بودند می شد به یک میلیارد مسلمان اینطور زور بگویی و حکومت کنی؟ این اختلافی که او انداخت این زمینه سازی که بنی امیه را بر گُرده ی مردم سوار کرد ، بنی امیه زمینه ی بنی عباس شد ، اینها باعث شد اهل بیت از صحنه ی حکومت دور بشوند . باعث شد مکتب های فقهی نحله های اعتقادی حنفیه و مالکیه و ..‌ تراشیده بشود میدان دادند به اینها. با این شیوه تفرقه ای که مسلمانان افتاد. مسلمانانی که ۵۵ تا کرسی تو سازمان ملل دارند امروز، یک کرسی اسرائیل جلوی همه ایستاده حریفش نمی شوند . یک قطعنامه را اسرائیل زیر بار نمی رود با بیش از ۵۵ کرسی مسلمان توی سازمان ملل یک حق وتو ندارند، یک اسرائیل باید به این راحتی دنیای اسلام را بهم بریزد. می گوید این خدمت را معاویه به دنیا کرد و اینها باید مجسمه ی اورا طلا بگیرند ؛چون او بود که با این اختلاف با این تفرقه با این جدا کردن مردم از درِ خانه ی اهل بیت باعث این تفاوت بین فرقه های مسلمان شد . ♦️همین روزها وقتی خبر شهادت رسید به دربار معاویه خیلی خوشحال شد . یک مغنیه ای داشت خوانتده ای داشت صدایش زد وزرا را دعوت کرد شخصیت هارا دعوت کرد لباس جشن پوشید جشن گرفت تو دربار، به این خواننده گفت بیا بخوان ، هرچی این خواننده فکر کرد گفت معاویه ایام جشن نیست ایام شادی نیست، شاید اواخر ماه رمضان بوده، ایام سرور نیست گفت چه سروری از این بالاتر خبر شهادت علی ابن ابیطالب از کوفه به ما رسیده وما می خواهیم جشن بگیریم. خیلی متاثر شد این خواننده گفت خبر شهادت علی رسیده نمی خوانم ، هرکاری کردند گفت بزنیدش ، یک مقداری که زدند گفت خب می خوانم؛ حالا منظورم اینجاست : بلند شد سه چهار بیت شعر خواند مجلس را تبدیل به عزا کرد ، و بهم ریخت با اشعارش . معنای اشعارش و بعضی اشعارش این است : 🔷ألا أبلِغْ معاویةَ بن حربٍ فلا قرَّتْ عیونُ الشامتینا؛ معاویه! خوشحال نباش ، شادی نکن بر شهادت علی . فلا واللّهِ لا أنسی علیّاً وَ طول صلاته فی الراکعینا علی را با آن نمازهای طولانی اش فراموش نمی کنیم . استاد رفیعی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
تحدیر%2F_جزء_بیست_و_سوم_قرآن_کریم_.mp3
4.04M
📀 جزء ۲۳ قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایی ⏰33 دقیقه ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت سیزدهم 🌹سه دقیقه درقیامت🌹 🔹حسینیه🔹 🔹می خواستم بنشینم وهمان جا زار زار گریه کنم. برای یک شوخی بی مورد دو سال عبادت هایم را دادم.برای یک غیبت بی مورد، بهترین اعمال من محو می شد.چقدرحساب خدا دقیق است‌.چقدر کارهای ناشایست را به حساب شوخی انجام دادیم وحالا باید افسوس بخوریم.دراین زمان، جوان پشت میز گفت: شخصی اینجاست که چهار ساله منتظر شماست! این شخص اعمال خوبی داشته وبایدبه بهشت برزخی برود. اما معطل شماست.باتعجب گفتم: از کی حرف می زنی؟ یکی از پیرمردهای اُمنای مسجدمان را دیدم که درمقابلم ودر کنار همان جوان ایستاده.خیلی ابراز ارادت کرد وگفت کجایی؟ 🔹چند ساله منتظر توهستم.بعداز کمی صحبت. این پیر مرد ادامه داد: زمانی که شمادرمسجد وبسیج. مشغول فعالیت فرهنگی بودید، تهمتی رادرجمع به شما زدم.برای همین آمده ام که حلالم کنید.آن صحنه برایم یاد آوری شد.من مشغول فعالیت درمسجد بودم‌کارهای فرهنگی بسیج و....این پیرمرد وچند نفر دیگر درگوشه ای نشسته بود. بعد پشت سرمن حرفی زد که واقعیت نداشت. 🔹اوبه من تهمت بدی زد.اونیت مارا زیر سوال برد. عجیب تر اینکه، زمانی این تهمت را به من زد که من ابتدای حضورم در بسیج بود ونوجوان بودم.آدم خوبی بود.اما من نامه اعمالم خیلی خالی شده بود. به جوان پشت میز گفتم درسته ایشون آدم خوبی بوده،اما من همینطور از ایشون نمی گذرم.دست من خالیه.هرچه می توانی ازش بگیر.تازه معنای آیه ۳۷ سوره عبس را فهمیدم 《 هرکسی در روز جزا برای خودش گرفتاری دارد وهمان گرفتاری خودش برایش بس است ومجال این نیست که به فکر کس دیگری باشد‌.》 🔹جوان هم رو به منکرد وگفت: این بنده خدا یک وقف انجام داده که خیلی بابرکت بوده وثواب زیادی برایش می آید. یک حسینیه را درشهرستان شما خالصانه برای رضای خدا ساخته که مردم از آنجا استفاده می کنند.اگر بخواهی ثواب کل حسینیها ش رااز او می گیریم ودر نامه عمل شما می گذارم تا اورا ببخشی.با خودم گفتم: ثواب ساخت یک حسینیه به خاطر یک تهمت؟! خیلی خوبه.بنده خدا این پیرمردخیلی ناراحت وافسرده شد، اماچاره ای نداشت. ثواب یک وقف بزرگ رابه خاطریک تهمت دادورفت، یک حسینیه را که با اخلاص وقف کرده بود داد ورفت! 🔹اما تمام حواس من درآن لحظه به این بود که وقتی کسی به خاطر تهمت به یک نوجوان،یک چنین خیراتی را از دست می دهد، پس ما که هر روز وهرشب پشت سر دیگران مشغول قضاوت کردن وحرف زدن هستیم چه عاقبتی خواهیم داشت؟! ما که به راحتی پشت سر مسئولین ودوستان وآشنایان خودمان هرچه می خواهیم می گوییم.... 🔹باز جوان پشت میز به عظمت آبروی مومن اشاره کرد وآیه ۱۹ سوره نور را خواند《 کسانی که دوست دارند زشتی ها درمیان مردم با ایمان رواج یابد،برای آنان دردنیاوآخرت عذاب دردناکی است....》 امام صادق (ع) در تفسیر آیه می فرماید: هرکس آنچه رادرباره ی مومنی ببیند یا بشنود،برای دیگران باز گو کند،از مصادیق این آیه است.... 🖇........✏........ادامه دارد هرروز یک صفحه از کتاب سه دقیقه درقیامت را باما دنبال کنید تهیه و تنظیم: فاطمه رضایی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
24رمضان 97_63.mp3
7.74M
🍃 سخنرانی استاد حاجیه خانم اکبری بیست و چهارم رمضان سال ١۳۹۷. 💫 شادی روح مطهر استادحاجیه خانم‌اکبری(ره) صلوات ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
بسم الله الرحمن الرحیم فیش منبر ماه مبارک رمضان4⃣2⃣ توبه در خلوت افضل در حد 📝 یک کسی آمد خدمت امیرالمومنین گفت من را پاک کنید من مرتکب زنا و فحشا شدم و اعتراف کرد، آقا فرمودند: قرآن بلدی ؟ شاید قران بلد نیست و حکم زنا را نمی داند کسی حکم نداند اشکال ندارد نمی شود به این حد زد چون جاهل است و خبر ندارد. گفت بله قرآن را حفظ هستم برایتان می خوانم شروع کرد آیات را خواندن . آقا چندتا سوال کرد که یک وقت این اشکال فکری یا جنون و عقب ماندگی سفاهت نداشته باشد. دید نه آدم عاقل و فهمیده ای است . فرمودند حالا برو اگر می رفت دیگه رفته بود ولی برگشت . باز فردا آمد آقا آمدم حکم حد زنا را اجرا کنید ، فرمود: یک کسی زن دارد زنش نیست و به عسر و هرج افتاده ممکن است بتوانیم شبهه ایجاد کنیم حد زنا را ازش دور کنیم . 🔷همسر داری؟ گفت بله. آقا پرسید پیشت بوده؟ گفت بله آقا تو خانه بوده هم زن دارم هم مسافرت نرفتم . گفت برو. رفت دوباره روز دیگر آمد خودش برگشت. در مرحله سوم وجود مقدس امیرالمومنین پرسش هایی کرد و سوال‌هایی کرد که شک نداری؟ شاید اینطور نبوده شاید به زنا نرسیده؟ آقا مطمئن هستم زنا بوده . ♦️ دفعه ی چهارم آمد دفعه چهارم قاضی حکم می کند . فرمود وقتی حضرت حکم را صادر کرد گفت: چقدر زشت است بعضی از شما مرتکب فحشا می شوند بعد می آیند اعتراف می کنند. در حالی که اگر تو خانه اش نشسته بود توبه کرده بود فو الله لتوبته فیما بینه و بین الله افضل من اقامتی علیه الحد؛ اگر بین خودش و بین خدا توبه می کرد به مراتب بالاتر از این بود که بیاید اعتراف کند بر من حد جاری کن . خودت توبه می کردی اسلام بنایش بر پوشش است. استاد رفیعی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
Joze24.mp3
4.19M
📖 تحدیر جزء بیست و چهارم قرآن کریم 🎙 تلاوت استاد معتز آقایی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
202030_80412693.mp3
1.9M
فراموشی بعد از مرگ استاد عالی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
darman-ojb.mp3
2.69M
آیت‌الله درمان عجب و خود پسندی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
فیش منبر ماه مبارک رمضان 5⃣2⃣ توبه حضرت آدم 📝بعد از این که متوجه شدند که مطرود از مقام قرب و رحمت شدند در اثر یک لغزش در مقام احتضار برآمدند می خواهند برگردند به مقام قرب الهی گه راهش همین است که اول اقرار کنند به این که ما بد کردیم و بر خود ستم کردیم و بعد استغفار کنند که آن نقصی که در ما ایجاد شد برطرف کن و بعد هم استرحام کنند و لطف لطفت را شامل حالمان کن که این سه نطلب را در این سه آیه می خوانیم که آدم علیه السلام و همسرش اظهار کردند 💠ربَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا که این اقرار به لغزش است(پروردگارا ما بر خود ستم کردیم) که خودش هم فرموده بود قبلاً که به این درخت نزدیک نشوید 💠 ولَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ. اگر به این درخت نزدیک شوید ظالم خواهی بود و بر خود ظلم کردید.خودشان هم اقرار کردند رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا،همان طور که فرموده بودی ما بر خود ستم کردیم حالا مستحقّ مغفرت هستیم در این تقاضا ادب را هم رعایت کرند احترام خاصی گذاشتند گفتند:وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا یعنی پیشنهاد نیست که حالا ما را بیامرزی نه ما محتاجیم این برای ادب است.یک بار انسان پیشنخاد می دهد این کار را بکن نه پیشنهاد نیست ما فعلاً افتاده ایم اگر دست لطفت را به سوی ما دراز نشود و رحمتت شامل حال ما نگردد ما خاسر خواهیم بود این ظلمی که در حق خود کردیم نتیجه اش خسران است و بخواهیم ما از این خسران نجات پیدا کنیم همین است اول اعتراف می کنیم به لغزش و دیگر این که نیازمند و فقیر هستیم نسبت به رحمت و مغفرت. اول مغفرف یعنی اول این زنگاری بر دل ما نشسته برداشته شود و بعد هم آیینه قلب وقتی صاف شد قهراً نقش رحمت در قلوب می افتد. سوم استرحام که آن جمال و لطف و عناین و رحمت در این صفحه ی آیینه ی قلب ما منعکس شود. خوب این سه کار را انجام دادند هم اقرار به لغزش،هم استغفار و هم استرحام. 💠ربَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ اگر مغفرتت و به دنبال مغفرت رحمتت شامل حال ما نشود ما خاسر خواهیم بود بعد فرمود: 💠قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ توبه مقبول شد کلماتی یادش دادند که به آن کلمات خودش را به خدا نزدیک کرد و زمینه ی توبه فراهم شد. چون در مقام اعتذار برآمد استغفار کردند خدا هم قبول کرد.حتی به مرحله ی اجتبی هم آورد او را برگزید آدم علیه السلام را شد مجتبی خدا ولی چون این کار اثر وضعی هم داشت حالا توبه مقبول شد اما خود این لغزش اثر وضعی دارد باید هبوط کنی در عین حال که توبه مقبول است و به مقام قرب و اجتبی هم رسیده اید باید این دنباله ی کار بیاید چون لغزشی حاصل شد و از این شجره ی منعیه خورده اید باید هبوط کنید در زمین بروید آن جا نشمول مغفرت و رحمت شوید.هم شیطان هم آدم و هم حوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُمْ در عین حال رابطه ی بغض و عدوات هم در شما بقرار هست شیطان همیشه با شما دشمن است و شما هم همیشه با او دشمن هستید. بروید در زمین آن جا زندگی کنید،آن جا زنده می شوید،آن جا می میرید و آن جا هم در قیامت برمی خیرید. 💠 فيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ. به هر حال مدتی باید در زمین باشید 💠 ولَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ. حالا تا چه مدتی آن با خدا است شما هم نمی دانید و نباید هم برانید تا چه مدت در زمین هستید. استاد ضیاءآبادی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت چهاردهم 🌷کتاب سه دقیقه درقیامت🌷 .🔹️بیت المال🔹️ 🔹️ازابتدی جوانی واز زمانی که خودم راشناختم،به حق الناس وبیت المال بسیار اهمیت می دادم. پدرم خیلی به من توصیه می کرد که مراقب بیت المال باش. مبادا خودت را گرفتار کنی.از طرفی من پای منبرها ومسجد بزرگ شدم ومرتب این مطالب را می شنیدم. 🔹️لذا وقتی درسپاه مشغول به کار شدم.سعی می کردم درساعاتی که در محل کار حضور دارم، به کار شخصی مشغول نشوم.اگر درطی روز کار شخصی داشتم ویا تماس تلفنی شخصی داشتم،به همان میزان وکمی بیشتر، اضافه کاری بدون حقوق انجام می دادم که مشکلی ایجاد نشود.باخودم میگفتم: حقوق کمتر ببرم وحلال باشد کارهای مراجعین رابه دقت وبارضایت انجام دهم. 🔹️این موارد را درنامه عملم می دیدم.جوان پشت میز به من گفت: خدارا شکر کن که بیت مال برگردن نداری وگرنه باید رضایت تمام مردم ایران راکسب می کردی! اتفاقاََدرهمان جا کسانی را می دیدم که شدیداََ گرفتار هستند.گرفتاررضایت تمام مردم،گرفتار بیت المال این را هم بار دیگر اشاره کنم که بُعد زمان ومکان در آنجا وجود نداشت. 🔹️یعنی به راحتی می توانستم کسانی را که قبل از من فوت کرده اند..ببینم یاکسانی راکه بعد از من قرار بود بیایند.یااگر کسی را می دیدم،لازم به صحبت نبود بیایند. به راحتی می فهمیدم که چه مشکلی دارد.یکباره ودر یک لحظه می شد تمام این موارد را فهمیدم. 🔹️من چقدر افرادی را دیدم که با اختلاس ودزدی از بیت المال به آن طرف آمده بودند وحالا باید از تمام مردم این کشور،حتی آنها که بعد ها به دنیا می آیند،حلالیت می طلبیدند! اما دریکی از صفحات این کتاب قطور،یک مطلب برای من نوشته بود که خیلی وحشت کردم! یادم افتادم که یکی از سربازان درزمان پایان خدمت،چند جلد کتاب به واحد ما آورد وگذاشت روی طاقچه وگفت: اینها باشه اینجا تابقیه وسربازهایی که بعداََمی یان در ساعات بیکاری استفاده کنند.. 🔹️کتاب های خوبی بود. یک سال روی طاقچه بود وسربازهایی که شیفت شب بودند، یاساعاتی بیکاری داشتند.استفاده می کردند.بعد از مدتی،من از آن واحد به مکان دیگری منتقل شدم.همراه با وسایل شخصی که می بردم،کتابها را هم بردم.یک ماه از حضور من درآن واحد گذشت،احساس کردم که این کتاب ها استفاده نمی شود. 🔹️شرایط مکان جدید با واحد قبلی فرق داشت وسر بازها وپرسنل،کمتر اوقات بیکاری داشتند.لذا کتابها را به همان مکان قبلی منتقل کردم وگفتم اینجا باشه بهتره استفاده میشه .جوان پشت میز اشاره ای به این ماجرای کتاب ها کرد وگفت: این کتابها جز بیت المال وبرای آن مکان بود‌،شما بدون اجازه انها را به مکان دیگری بردی. اگر آنها را نگه می داشتی وبه مکان اول نمی آوردی، باید از تمام پرسنل وسربازانی که درآینده هم به واحد شما می آمدند،حلالیت می،طلبیدی‌ 🔹️واقعاََ ترسیدم.باخودم گفتم: من تازه نیت خیر داشتم کتاب ها استفاده شخصی نکردم به منزل نبرده بودم،بلکه به واحد دیگری بردم که بیشتر استفاده شود؟خدا به داد کسانی برسد که بیت المال را ملک شخصی خودکرده اند!!!! 🔹️درهمان زمان ؟ یکی از دوستان همکارم را دیدم.ایشان از بچه های با اخلاص ومومن در مجموعه دوستان ما بود.اومبلغ قابل توجهی رااز فرمانده خودش به عنوات تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را برای واحد خودشان خریداری کند. اما این مبلغ رابه جای قراردادن درکُمد اداره درجیب خودش گذاشت! 🔹️اوروز بعد،دراثر یک سانحه رانندگی در گذشت.حالا وقتی مرا درآن وادی دید،به سراغم آمد وگفت: خانواده فکر کردند که این پول برای من است وآن را هزینه کرده اند.توروخدا برو وبه آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برسانند.من اینجا گرفتارم .تورو خدا برای من کاری،بکن. تازه فهمیدم که چرا برخی بزرگان اینقدر در مورد بیت المال حساس هستند.راست می گویند که مرگ خبر نمی کند.درسیره پیامبر گرامی اسلام: نقل است روز حرکت از سر زمین خیبر،ناگهان به یکی از یاران پیامبر تیری اصابت کرد وهمان دم شهید شد یارانش همگی گفتند: بهشت براوگوار باد. 🔹️خبر به پیامبر (ع) رسید ایشان فرمودند: من باشما هم عقیده نیستم، زیرا عبایی که برتن او بود از بیت المال بود واوآن را بی اجازه برده وروز قیامت به صورت آتش اورا احاطه خواهد کرد. دراین لحظه یکی از یاران پیامبر گفت: من دوبند کفش بدون اجازه برداشته ام.حضرت فرمود: آن را برگردان وگرنه روز قیامت به صورت آتش درپای توقرارمی گیرد. 🖇........✏.......ادامه دارد هرروز یه صفحه از کتاب سه دقیقه درقیامت را باما دنبال کنید تهیه و تنظیم:فاطمه رضایی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
4_5915737595295303773.mp3
4.01M
📻تند خوانی جزء بیست و پنجم قرآن کریم (33 دقیقه) ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
4_5917958746222364326.mp3
6.81M
﷽ 🔺ترجمه گویای کریم با صدای آقای هدایت فر ⚜ترجمه استاد فولادوند ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
1402.01.09-Panahian-FatemieBozorgeTehran-VaghebiniVaEhsasatManaviDarQuran-07-32K.mp3
11.84M
🔉 واقع‌بینی و احساسات معنوی در قرآن؛ با نگاهی به تفسیر سورۀ محمد(ص) | ‌۱۴۰۲/۰۱/۰۹ 🕌 فاطمیۀ بزرگ تهران 👈کیفیت بهتر: 📎 Panahian.ir/post/7614 ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
بسم الله الرحمن الرحیم فیش منبر ماه مبارک رمضان 6⃣2⃣ موعظه امام علی علیه السلام در آخرین روز حیات خود 📝صعصعه ابن صوحان می آید در خانه ی امیرالمومنین می بیند جمعیت خیلی زیاد است امام حسن هم آمد دم در گفت:مدرم حال ندارد نمی شود کسی بیاید و ببیند او را بروید همه رفتند گفت:من پشت در می مانم گریه می کرد امیرالمومنین چشمش باز کرد خانه کوچک بود حسن جان صدای گریه می آید گفت:آقا من به همه گفتم بروید گمان کنم صعصعه ابن صوحان است فرمود:حسن جان او که نمی رو تا مرا نبیند که نمی رود برو در را باز کن و به او بگو بیا داخل علی شمشیر خورده ولی بنده ی خدا را که می بیند راحت می شود یک خرده دردش کم می شود دیدن عباد خدا مثل خود خدا هست هر کسی عبد خدا را ببیند انگار خدا را دیده زیارت بنده ی خدا زیارت خدا است این قدر بندگی قیمت دارد صعصعه وارد شد گفت:یک دستمال زردی به سرش بسته بود که اول من تشخیص ندادم از بس رنگش زرد بود تا نشستم کنارش سرم را گذاشتم روی بسترش عین مادر بچه مرده گریه کردم علی به آن شجاعت دیگر دستش را نمی توانست تکان دهد به زور یک دستش را بلند کرد روی سر من گذاشت گفت:صعصعه چرا این گونه هستی؟گفتم می خواهید چگونه باشم من ددیگر بعد از شما دنبال چه کسی بروم مثل شما چه گوهری را من دارم از دست می دهم بعد هم برگشتم به حضرت گفتم اِعظنی آقاجان من فقط نیامدم قیافه ات را ببینم مرا نصیحت کن من برای درس آمدم حضرت فرمود:صعصعه من خودم برای تو بالاترین درس هستم دیروز گذشته رئیس جمهور مملکت شما بودم امروز اختیار رختخواب خودم را ندارم فردا صبح هم که بیایی در خانه ی من حال مرا بپرسی می گویند:علی را خاک کردیم. استاد انصاریان ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢هیمنه پوچ و توخالی رژیم صهیونیستی فروخواهد ریخت و قدس شریف آزاد خواهد شد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌خارج نشین ها 🖊طرف رفته خارج هی میگه راحت میتونید ماشین بخرید، خونه و هزارتا وسیله خرید ولی نمیگه با حقوقی که داره تا حالا کدومو خریده!!! دروغگوها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ برهنگی و هنجار شکنی در نظر خانم های مانتویی و مردم 🔺 گزارش متفاوت صداوسیما به مناسبت آغاز اجرای طرح برخورد با کشف و بدن نمایی ! ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
🔺امور بانوان اداره کل تبلیغات اسلامی برگزار می‌کند: 🔸گوهرشاد جشنواره پوشش اصیل ایرانی - اسلامی 💢محورهای محتوایی جشنواره: 🔸راه کارهای برون رفت از وضعیت انفعالی در حوزه حجاب و عفاف 🔸تثبیت مفهوم "زیبایی اصیل" به عنوان رویکرد فرهنگی و رسانه ای در ارتباط با حجاب ایرانی اسلامی 🔸بیان رابطه وثیق امنیت، سلامت و نشاط اجتماعی با مسئله حیا و عفاف در جامعه 🔸راه کارهای عملی برای نهادینه کردن حجاب و حیا در جامعه 📅مهلت شرکت آثار تا 15 اردیبهشت 1402 ⏪علاقه‌مندان جهت شرکت در دوره به آیدی زیر در ایتا پیام ارسال نمایند: @nehzatpishraft_qom2 🔰 @SzmnTbliqat_Banovan
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت پانزدهم 🌷سه دقیقه درقیامت🌷 🔹️صدقه🔹️ 🔹️درمیان روزهایی که برسی اعمال آنها انجام شد.یکی از روزها برای من خاطره ساز شد‌چون درآن وضعیت.ما به باطن اعمال آگاه می شدیم.یعنی ماهیت اتفاقات وعلت برخی وقایع را می فهمیدیم.چیزی که امروزه به اسم شانس بیان میشود‌اصلاََ آنجا مورد تایید نبود‌.بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علت ها رخ می داد. 🔹️روزی در دوران جوانی بااعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم.کلاس های روزانه تمام شدوبرنامه اردوبه شب رسید.نمی دانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم.بیشترنیروها خسته بودندوداخل چادرها خوابیده بودند ،من ویکی از رفقا می رفتیم وبااذیت کردن.آنها را از خواب بیدار می کردیم! 🔹️برای همین یک چادر کوچک، به من ورفیقم دادندومارااز بقیه جداکردند.شب دوم اردو بود که بازهم بقیه را اذیت کردیم وسریع برگشتیم چادر خودمان که بخوابیم. البته بگذریم ازاین که هر چه ثواب واعمال خیرداشتم به خاطر این کارها از دست دادیم وقتی در اوخر شب به چادرخودمان برگشتیم.دیدم یک نفر سر جای من خوابیده! 🔹️من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم وبا دو عددپتو،برای خودم یک رختخواب قشنگ درست کرده بودم.چادرمارچراغ نداشت ومتوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده، فکر کردم یکی از بچه ها می خواهد من را اذیت کند.لذا همینطور که پوتین پایم بود جلو آمدم ویک لگد به شخص خواب زدم ! 🔹️یکباره دیدم حاج آقا....که امام جماعت اردو گاه بوداز جا پریدوقلبش را گرفته وداد می زد.کی بود؟ چی شد؟ وحشت کردم.سریع از چادر آمدم بیرون.بعدها فهمیدم که حاج آق جای خواب نداشته وبچه ها برای اینکه من رو اذیت کنن.به حاج آقا گفتن که این جای حاضر وآماده برای شماست! اما لگد خیلی بدی زده بودم. بنده خدا یک دستش به قبلش بود. حاج آقا آمد از چادر بیرون وگفت: الهی پات بشکنه. مگه من چیکار کردم که اینجوری لگدزدی؟ اومدم جلو وگفتم: حاج آقا غلط کردم. ببخشید.من باکسی دیگه شما رواشتباه گرفتم اصلاََ حواسم نبود که پوتین پام کردم وممکنه ضربه شدید باشه. 🔹️خلاصه اون شب خیلی معذرت خواهی کردم.بعد به حاج آقا گفتم: شرمنده،شما برید بخوابید،من می رم توماشین میخوابم.فقط بااجازه بالش خودم رو بر می دارم چراغ برداشتم ورفتم توی چادر، همین که بالش رو برداشتم دیدم یه عقرب بزرگی کف دست زیز بالش من قرار داره . حاج آقا هم اومد داخل وهر طوری بود عقرب رو کشتیم.حاجی نگاهی به من می کردوگفت: جون من رو نجات دادی،اما بدلگدی زدی هنوز درد دارم.من هم رفتم توی ماشین خوابیدم.روز بعد اردو تمام شد وبرگشتیم. 🔹️همان شب،من درحین تمرین درباشگاه ورزشهای،رزمی،پایم شکست.امانکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز درنامه عمل من.کامل وبا شرح جزئیات نوشته شده بود.جوان پشت میز به من گفت: آن عقرب مامور بود که تو.را بکشد که .اماصدقه ای که آن روز دادی مرگ تو را به عقب اندخت! 🔹️همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم.عصر همان روز.خانم من زنگ. زد وگفت: فلانی که همسایه ما ست،خیلی مشکل مالی داره..هیچی برا خوردن ندارن‌اجازه می دی از پول هاییکه کنار گذاشتی مبلغی.بهشون بدم.گفتم، آخه این پول ها گذاشتم برای خرید موتور اما عیب نداره هر چقدر می خواهی بهشون بده.. 🔹️جوان گفت: صدقه مرگ توراعقب انداخت.اما آن روحانی که لگد خورد. ایشان درآ ن روز کاری کرده بود که باید این را ضرزبه می خورد.ولی به نفرین.ایشان.پای تو هم َدر روز بعد شکست .بعد اهمیت صدقه دادن وخیر خواهی برای مردم اشاره کرد وآیه ۲۹ سوره فاطررا خواند:《 کسانی که کتاب الهی را تلاوت میکنند ونماز را برپا می دارند واز آنچه به آنها روزی داده ایم پنهان وآشکار انفاق می کنند، تجارت( پر سودی) را امید دارند که نابودی وکساد در آن نیست 》 🔹️یاحدیثی که امام باقر (ع) فرموده اند: صدقه دادن.هفتاد بلااز بلا های دنیا را دفع می کند وصدقه دهنده از مرگ بد رهایی می یابد.البته صله رحم.نمازجماعت.وزیازت اهل بیت(ع) وحضور در جلسات دینی وهر کاری که برای رضای خدا انجام می دهی جزو عمرت حساب نشده وباعث طولانی شدن عمر می گردد. 🖇..‌‌‌‌‌.......✏.........ادامه دارد هر روز یک صفحه از کتاب سه دقیقه در قیامت را باما دنبال کنید. تهیه و تنظیم:فاطمه رضایی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
4_5917824172012078936.mp3
3.99M
📻تند خوانی جزء بیست و ششم قرآن کریم (33 دقیقه) ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
بسم الله الرحمن الرحیم فیش منبرهای ماه مبارک رمضان7⃣2⃣ دردهای امام علی علیه السلام 📝 حالا یک جمله از دردهای علی بن ابیطالب بگویم،الان که ایام شهادت فاطمه زهرا نیست،الان ایام گریه های فاطمه زهراست.خانم تو چرا گریه می کنی؟برویم برای علت گریه های فاطمه زهرا گریه بکنیم.خانم تو چرا گریه می کنی؟برای دردهای دل علی.چگونه طاقت بیاورد،علی بن ابیطالب که مرد اول عالم اسلام بوده ،حالا فاطمه زهرا چشم باز می کند، می بیند علی زانو بغل گرفته ،گوشه اتاق نشسته، قلب فاطمه زهرا پاره پاره می شود،می تواند تحمل کند؟ می خواهم یک جمله عرض بکنم،یا فاطمه زهرا،خانم،شما خانه نشینی علی را تحمل نکردید،علی خودش تحمل کرد،نتوانستی طاقت بیاوری؟نمی توانستی در خانه بنشینی علی را نگاه کنی؟صدا می زدی حسنم،حسینم،بلند شوید دست مادر را بگیرید،می خواهم بروم در بیابان گریه کنم،کنار قبر شهدا بروم،من اینجوری علی را ببینم که گوشه خانه کز کرده ،دق می کنم،طاقت نمی توانستی بیاوری.یا فاطمه زهرا هنوز که این ها مشکل نیست که ،این ها را علی بن ابیطالب خودش سینه گسترده به پهنای آسمانش می تواند تحمل کند،خانم کجا بودی ببینی آن دردهایی که دیگر علی تحمل نکرد؟خانم کجا بودی آن وقت که در کوفه حرمت علی را شکستند،در مدینه حرمت علی رو شکستند،دست به قبر فاطمه زهرا می کشید علی بن ابیطالب علیه السلام،صدا می زد یا رسول الله صبر می کنم داری برای دردهای دل علی بن ابیطالب گریه می کنی،اگر در مدینه دونفر برای علی بن ابیطالب گریه می کرد،فاطمه زهرا سرش را بلند می کرد،چه کسی است که برای علی من گریه می کند؟دست روی قبر فاطمه زهرا می کشید،می گفت:یا رسول الله تحمل می کنم،صبر می کنم،خیلی این حرف معنا دارد،صدا زد یا رسول الله من نمی گویم که چه شد،دخترت برایت توضیح خواهد داد که بر ما چه گذشت،دیگر نگذار که بگویم،اما صبر می کنم.این علی که این حرمت شکنی را صبر کرد ،اما آمد در میدان ،امامت جامعه را به عهده گرفت،مردم حرمت امرش را تحمل نمی کردند،حرمت امرش را زمین می انداختند،بعد از آن عزت،شده بود یک امیری که همیشه رستور مردم را باید اجرا کند،آن علی صدا زد یا رسول الله،دعا کن خدا مرگ علی را برساند. بشناسیم امام زمانمان را،الان می خواهیم اورا،آمد تحملش کنیم،آن درد ،درد بزرگی است که یک مردمی،یک امامی را دعوت بکنند بعد اورا نخواهند ،اگر نمی خواهیمش همین الان آقایمان نیاید،نعوذ بالله ،زبانم لال.آن درد، درد بزرگی است،یا فاطمه کجایی برای علی گریه کنی،که علی هم مانند تو دارد صدا می زند : اَلّلهُمَّ عَجِّلْ وَفاتِی سَریِعاً ،خدایا مرگ علی را برسان چه کردند با این خانواده؟اول بار فاطمه صدا زد : اَلّلهُمَّ عَجِّلْ وَفاتِی سَریِعاً ،دوم بار علی صدا زد : اَلّلهُمَّ عَجِّلْ وَفاتِی سَریِعاً . استاد پناهیان ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت شانزدهم 🌷سه دقیقه در قیامت🌷 🔹️گره گشایی🔹️ 🔹️بیشتر مردم از کنار موضوع مهم حل مشکلات مردم به سادگی عبور می کنند. اگر انسان بتواند حتی قدمی کوچک درحل گرفتاری بندگان خدا بردارد. اثرآن را در این جهان ودرآن سوی هستی به طور کامل خداهد دید.دربرسی اعمال خود، مواردی را دیدم که برایم بسیار عجیب بود. مثلاََ شخصی از من آدرس می،خواست. من او را کامل راهنمایی کردم.اوهم دعا کرد ورفت. 🔹️من نتیجه دعای اورا به خوبی در نامه عملم مشاهده کردم! یا اینکه وقتی کاری برای رضای خدا وحل مشکل مردم انجام می دادم،اثر آن درزندگی روز مره ام مشاهده می شد. 🔹️اینکه مادرطی روز،حوادثی را از سر می گذرانیم ومی گوییم خوب شد اینطور نشد.یامی گوییم: خداروشکر که ازاین بدتر نشد.به خاطر دعای خیر افرادی است که مشکلی از آنها برطرف کردیم.من هرروز برای رسیدن به محل کار،مسیری را دراتوبان طی میکنم.همیشه،اگر ببینم کسی منتظر است،حتماََ اورا سوار می کنم.یک روز هوابارانی بود.پیرزنی بایک ساک پراز وسایل زیر باران مانده بود بااینکه خطر ناک بود.اما اورا سوار کردم.ساک وسایل او گلی،شده وصندلی را کثیف کرد.اما چیزی نگفتم.پیرزن تابه مقصد برسد مرتب برای اموت من دعا کردوصلوات فرستاد. بعد هم خواست کرایه بدهد که نگرفتم وگفتم: هر چه می خواهی بدهی برای اموات ما صلوات بفرست. 🔹️من درآن سوی هستی.بستگان واموات خودم را دیدم.آنها ازمن به خاطر دعاهای آن پیر زن وصلوات ها یی که برایشان فرستاد.حسابی تشکر کردند.این راهم بگویم که صلوات. واقعاََ ذکر ودعا ی معجزه گری است.آن قدر خیرات وبرکات دراین دعانهفته است که تااز این جهان خارج نشویم قادر به درکش نیستم.پیامبر اکرم (ع) فرمودند گره گشایی از کار مومن از هفتاد بار حج خانه خداوند بالاتر است‌ثمرات دززندگی دنیایی اتفاق می افتد.یعنی وقتی انسان در این دنیا خودش را به خاطر دیگران به سختی بیاندازد.اثرش را بیشتر درهمین دنیا مشاهده خواهدکرد. 🔹️یادم می آید که دردوران دبیرستان،بیشتر شبها درمسجد وبسیج بودم.جلسات قرآن وهیئت که تمام می شد،درواحد بسیج بودم وحتی برخی شبها تا صبح می ماندم وصبح به مدرسه می رفتم.یک نوجوان دبیرستانی در بسیج ثبت نام کرده بود.او چهره ای زیبا داشت وبسیار پسر ساده ای بود‌. یک شب،پس از اتمام فعالیت بسیج ،ساعتم را نگاه کردم.یک ساعت به اذان صبح بود بقیه دوستان به منزل رفتند من هم به اتاق دارالقران بسیج رفتم ومشغول نماز شب شدم.همان نوجوان یکباره وارد اتاق شد وسریع در کنارم نشست! با رنگ پریده گفت هیچی؟ شما الان چه نمازی می خونی؟ گفتم: نماز،شب.قبل اذان صبح مستحب است که این نماروبخوانیم.خیلی ثواب دارد.گفت به من هم یاد می دی.. 🔹️به او یاددادم ودرکنارم مشغول نماز شد.اما می دانستم او از چیزی ترسیده ونگران است.بعد از نماز صبح با هم از مسجد بیرون آمدیم.گفتم: اگه مشکلی برات پیش اومده بگو؟ من مثل برادرت هستم.گفت روبردی مسجد یک جوان هرزه منتظر من بود. اوباتهدید می خو است من را به خانه اش ببرد. حتی تا نیمه شب منتظر مانده بود.من فرار کردم وپیش شما آمدم.روز بعد یک بر خورد جدی با آن جوان کردم وحسابی اورا تهدید کردم.آن جوان هرزه دیگر سمت بچه های مسجد نیامد.این نوجوان هم باما رفیق ومسجدی شد.البته خیلی برای هدایت او وقت گذاشتم خدا را شکر الان هم از جوانان مومن محل ماست. 🔹️مدتی بعد.دوستان من که به دنبال استخدام د ر سپاه بودند شش ماه بیشتر درگیر گزینش شدند.اما کل زمان پیگیری استخدام بنده یک هفته بیشتر طول نکشید! تمام رفقای من فکر می کردند که من پارتی داشتم اما...آنجا به من گفتند: زحمتی که برای رضای خدا، برای آن نوجوان کشیدی.باعث، شد که درکار استخدام کمتر اذیت شوی وکار شما زودتر هماهنگ شود.البته این پاداش دنیایی اش بود.پاداش آخرتی اش درنامه عمل شما محفوظ است. 🔹️حتی به من گفتند: اینکه ازدواج شما به آسانی صورت گرفت وزندگی خوبی داری،نتیجه کارهای خیری است که انجام دادی من شنیدم که مامور بررسی اعمال گفت: کوچکترین کاری که برای رضای خدا ودرراه کمک به بندگان خدا کشیده باشید، آنقدر درپیشگاه خدا ارزش پیدا می کند که انسان، حسرت کارهای نکرده را می خورد..همسرم درشهرستان مامعلم است.یک روز به من گفت: دختری در دبستان ما هست که از لحاظ جسمی خیلی ضعیف است.چندین بار از حال رفته و...من پیگیری کردم ،او یک دختر یتیم وبی سرپرست است. 🔹️آدرس او را گرفتم.می یای امروز به منزل شان برویم؟ باهم راه افتادیم.درحاشیه شهر وارد یک منزل کوچک شدیم که یک اتاق بیشتر نداشت، هیچگونه امکانات رفاهی در انجا دیده نمی شد... 🖇..........✏.........ادامه دارد هرروز یک صفحه از کتاب سه دقیقه درقیامت را باما دنبال کنید. تهیه و تنظیم:فاطمه رضایی ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
4_191885287515750633.mp3
4.02M
🔴 تلاوت تحدیر (تندخوانی) ⚜ ⚜ ــــــــــــــــــــــــ 🌐 مبلغات‌ شبکه ساز @nahzattabeen
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت هفدهم🌷سه دقیقه درقیامت 🔹️بانامحرم 🔹️خیلی مطلب درموضوع ارتباط با نامحرم شنیده بودم.اینکه وقتی یک مرد وزن نامحرم دریک مکان خلوت قرارمیگیرند.نفر سوم آنها شیطان است.یاوقتی جوان به سوی خدا حرکت می کند.شیطان باابزارجنس مخالف به سوی او می آیدو...یادرجایی دیگربیان شده که دراقات بیکاری.شیطان به سراغ فکر انسان می رودو...خیلی رفقای مذهبی رادیده ام که به خاطر اختلات با نامحرم.گرفتاروسوسه های شیطان شدند ودرزندگی دچار مشکلات شدند.این موضوع فقط به مردان اختصاص ندارد.زنان که بانامحرم در تماس هستند نیز به همین دردسرها دچار می شوند.اینجا بود که کلام حضرت زهرا(س) را درک کردم که میفرمودند. بهترین حالت برای زنان این است که بدون ضرورت مردان نامحرم را نبینندونامحرم مان نیزآنان را نبینن شکر خدا از دوره جوانی اوقات بیکاری نداشتم که بخواهم به موضوعات اینگونه فکر کنم ودر همان ابتدای جوانی شرایط ازدواج برای من فراهم شد. اما درکتاب اعمالم من‌.یک موضوع بود که خدارا شکر به خیر گذشت‌درسالهای اولی که موبایل آمده بود برای دوستان خود با گوشی،پیامک می فرستادم.بیشتر پیامهای من شوخی ولطیفه و... بودآن زمان تلگرام وشبکه های اجتماعی نبود.لذا از پیامک بیشتر استفاده میشد.رفقای ما هم در جواب برای ما جُک می فرستاند.در این میان یک نفر باشماره اینا آشنا برای من لطیفه های عاشقانه می فرستاد.من هم درجواب برای او جک می فرستادم.نمی دا نستم.این شخص کیست.یکی دوبارزنگ زدم اما گوشی را جواب نداد.اما بیشتر مطالب ارسالی اولطیفه های عاشقانه بودبرای همین یک بار از شماره ثابت به اوزنگ زدم.به محض اینکه گوشی را برداشت وبدون اینکه حرفی بزنم متوجه شدم یک خانم جوان است! بلافاصله گوشی راقطع کردم.ازآن لحظه به بعد دیگر هیچ پیامی برایش نفرستادم وپیام هایش را جواب ندادم.یادم هست باجوان پشت میز خیلی صبحت کردم .بار ها درمورد اعمال ورفتار انسانها برای من مثال می زد همینطور که برخی اعمال روزانه مرا نشان می داد.به من گفت :نگاه حرام وارتباط بانامحرم خیلی دررشد معنوی انسانها مشکل ساز است. مگر نخونده ای که در آیه ۳۰ سوره نور می فرماید 《 به مومنان بگو چشم های خودرا از نگاه به نامحرم فرو گیرند》 ویا امام صادق(ع) در حدیثی نورانی میفرماید《 نگاه حرام تیری مسموم از تیرهای شیطان است. هر کس آن را تنها به خاطر خدا ترک کند.خداوند آرامش وایمانی به او می دهد که طعم گوارای آن رادر خود می یابد》 بعد به من گفت: اگر شما تلفن را قطع نمی کردی.گناه سنگینی در نامه اعمالت ثبت می شد وتاوان بزرگی در دنیا می دادی. جوان پشت میز.وقتی عشق وعلاقه من را به شهادت دید جمله ای بیان کرد که خیلی برایم عجیب بود.اوگفت اگر علاقمندباشی وبرای شما شهادت نوشته باشند.هر نگاهی حرامی که شما داشته باشید.شش ماه شهادت شما را به عقب می اندازد. خوب آن ایام را به خاطر دارم.اردوی خواهران برگزار شدبود.از طرفی فرماندهی به من گفتند . شما باید پیگیر برنامه های تدارکاتی این اردو باشی.مربیان خواهر.کار اردو را پیگیری برنامه های تدارکاتی این اردوباشی.مربیان خواهر.کار اردو را پیگیری می کنند.اما برنامه تعذیه وتوزیع غذا باشماست.درضمن از سربازها استفاده نکن.من سه وعده درروز باماشین حامل غذا به محل اردو می رفتم وغذارا می کشیدم وروی میز می چیدم وبا هیچکس حرفی نمی زدم.شب اول.یکی از دخترانی که در اردو بود.دیرتر آمدووقتی احساس کرد که اطرافش خلوت است.خیلی گرم شروع به سلام واحوال پرسی کرد.من سرم پایین بود.وفقط جواب سلام رادادم. روز بعد دوباره باخنده وعشوه به سراغ من آمدوقبل از اینکه باظروف غذا از محوطه اردوگاه خارج شوم‌مطلب دیگری گفت وخندید وحرف هایی زد من که.....هیچ عکس العملی نشان ندادم. خلاصه هربارکه به اردو گاه می آمدم. بابرخورد شیطانی این دختر جوان روبرو بودم.اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادم 🔹️شنیده بودم که قرآن دربیان توصیف اینگونه زنان می فرماید:اِنّ کَیدکُن عَظیم.مکروحیله ( برخی) زنان بسیار بزرگ است.دربررسی اعمال،وقتی به این اردو رسیدیم.جوان پشت میز به من گفت: اگردرمکر وحیله آن زن گرفتار می شدی.به جزآبرو.کار وحتی خانوادت را از دست می دادی! برخی گناهان.اثر نامطلوب اینگونه درزندگی روزمره دارد‌.یکی از دوستان همکارم.فرزند شهید بود.خیلی باهم رفیق بودیم وشوخی می کردیم.یکبار دوست دیگرما .به شوخی به من گفت: توباید بری بامادر فلانی ازدواج کنی تاباهم فامیل بشوید.اگرازدواج کنی فلانی هم می شه پسرت! از آن روزبه بعد.سرشوخی ماباز شد.من دیگه این رفیق را پسرم صدا کردم‌هرزمان به منزل دوستم می،رفتیم ومادر این بنده خدا را می دیدیم.ناخود آگاه می خندیدیم.درآن وانفسا.پدر همین رفیق من درمقابلم قرارگرفت.همان شهیدی که درمورد همسرش شوخی می کردیم.ایشان باناراحتی گفت:چه حقی داشتید درمورد یک زن نامحرم و یک انسان اینطور شوخی می کنید؟