#مناجات_شعبانیه
#قسمت_پنجم
این مناجات را که از ابن خالویه روایت شده بخواند؛ به گفته او این مناجات حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و امامان پس از اوست که در ماه شعبان میخواندند:
🌦🌦(بِسمِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ)🌦🌦
اِلهِی اِن عَفَوتَ فَمَن اَولی مِنکَ بِذالِکَ؟
وَاِن کانَ قَددَنااَجَلِی وَلَم یُدنِنِی مِنکَ
عَمَلِی فَقَدجَعَلتُ الاِقرارَبِالذَّنبِ اِلَیکَ
وَسِیلُتِی
معبودم!اگرگذشت کنی چه کسی ازتوسزاوارتربه آن است؟واگرمرگم
نزدیک شده باشدوعملم مرابه تونزدیک نکرده ، اعترافم رابه گناه وسیله خویش
به بارگاهت قراردادم
ادامه دارد
(ڪپے مجازاست
بہشرط صلوات برای تعجیل در ظہوࢪوسلامتی امام زمان به نیابت ازشهداواموات)
#قران
#ترجمه_قرآن
#آموزش_ترجمه_قرآن
#آموزش_رایگان_ترجمه_قرآن
#طنین_وحی
#امام_زمان_عج
#اللّهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#مدرس_ناجی
#مناجات_شعبانیه
https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
#جوشن_کبیر #قسمت_چهارم (۱۰) یَا صَانِعَ کُلِّ مَصْنُوعٍ یَا خَالِقَ کُلِّ مَخْلُوقٍ یَا رَازِقَ کُ
#جوشن_کبیر
#قسمت_پنجم
(۱۳) اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا جَلِیلُ یَا جَمِیلُ یَا وَکِیلُ یَا کَفِیلُ یَا دَلِیلُ یَا قَبِیلُ یَا مُدِیلُ یَا مُنِیلُ یَا مُقِیلُ یَا مُحِیلُ
(۱۳) خدایا! از تو درخواست میکنم به نامت،ای والا،ای زیبا،ای کارگشا،ای سرپرست،ای راهنما، ای پذیرا،ای گرداننده،ای عطابخش،ای درگذرنده،ای حال گردان.
(۱۴) یَا دَلِیلَ الْمُتَحَیِّرِینَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ یَا صَرِیخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ یَا جَارَ الْمُسْتَجِیرِینَ یَا أَمَانَ الْخَائِفِینَ یَا عَوْنَ الْمُؤْمِنِینَ یَا رَاحِمَ الْمَسَاکِینِ یَا مَلْجَأَ الْعَاصِینَ یَا غَافِرَ الْمُذْنِبِینَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ
(۱۴)ای رهنمای رهجویان،ای مددرس مددجویان،ای فریادرس فریادکنان،ای پناه پناهندگان،ای ایمنی بخش هراسندگان،ای یاور مؤمنان،ای مهرورز بر خاک نشستگان،ای پناه عصیانگران،ای آمرزنده گنهکاران،ای اجابت کننده دعای بیچارگان.
(۱۵) یَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ یَا ذَا الْفَضْلِ وَ الامْتِنَانِ یَا ذَا الْأَمْنِ وَ الْأَمَانِ یَا ذَا الْقُدْسِ وَ السُّبْحَانِ یَا ذَا الْحِکْمَةِ وَ الْبَیَانِ یَا ذَا الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ یَا ذَا الْحُجَّةِ وَ الْبُرْهَانِ یَا ذَا الْعَظَمَةِ وَ السُّلْطَانِ یَا ذَا الرَّأْفَةِ وَ الْمُسْتَعَانِ یَا ذَا الْعَفْوِ وَ الْغُفْرَانِ
(۱۵)ای صاحب جود و نیکی،ای صاحب بخشش و عطا،ای صاحب امن و امان،ای صاحب قدس و پاکی،ای صاحب حکمت و بیان،ای صاحب رحمت و رضوان،ای صاحب حجّت و برهان،ای صاحب عظمت و سلطان،ای صاحب مهر وای پشتیبان،ای صاحب گذشت و غفران.
(ڪپے مجازاست
بہشرط صلوات برای تعجیل در ظہوࢪوسلامتی امام زمان به نیابت ازشهداواموات)
#قرآن
#ترجمه_قرآن
#آموزش_ترجمه_قرآن
#آموزش_رایگان_ترجمه_قرآن
#طنین_وحی
#امام_زمان_عج
#اللّهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#مدرس_ناجی
#جوشن_کبیر
https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨#حضرت_آدم_عليه_السلام ✨#قسمت_چهارم 👈آدم و حوّا در بهشت 🌴در دنيا جايگاهى بسيار خوب و
🪷🌷🪷🌷🪷🌷🪷
✨#حضرت_آدم_عليه_السلام
✨#قسمت_پنجم
👈سكونت آدم و حوا در بهشت، و اخراج آنها ...
🌴خداوند آدم عليه السلام و حوّا عليهاالسلام را در بهشتِ دنيا سكونت داد، و فرمود: شما در بهشت ساكن شويد و از هر جا مى خواهيد از نعمتهاى آن، گوارا بخوريد اما نزديك اين درخت نشويد كه از ستمگران خواهيد شد.(بقره/35)
🌴ولى شيطان، آدم و همسرش را به لغزش انداخت و آنان را از آن چه در آن بودند (بهشت) خارج كرد. در اين هنگام به آنها گفتيم؛ همگى بر زمين فرود آييد، در حالى كه بعضى دشمن ديگرى خواهيد بود، و براى شما تا مدت معينى در زمين قرارگاه و وسيله بهره بردارى هست.(بقره/36)
🌴خداوند به آدم عليه السلام و حوا عليها السلام فرمود: از همه ميوه ها و نعمتهاى بهشت آزاد هستيد، بخوريد، گواراى وجودتان باشد، ولى تنها از اين يك درخت نخوريد، و حتى به آن درخت نزديك نشويد. ولى شيطان به سراغ آنها آمد و آنها را وسوسه كرد تا لباسهاى تقوا را كه باعث كرامتشان شده بود، از تنشان خارج سازد. به آنها گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده مگر به خاطر اين كه (اگر از آن بخوريد) فرشته خواهيد شد، يا جاودانه در بهشت خواهيد ماند، و براى آنها سوگند ياد كرد كه من خيرخواه شما هستم. به اين ترتيب آنها را به فريبكارى، از مقامشان فرود آورد.
🌴هنگامى كه آنها فريب شيطان را خوردند، و از آن درخت چشيدند، لباسهاى كرامت و احترام، از اندامشان فرو ريخت و به چنين سرانجام شوم گرفتار آمده و در نتيجه از بهشت رانده شده و اخراج گشتند.
🌴خداوند آنها را سرزنش كرد و فرمود: آيا من شما را از آن درخت منع نكردم و نگفتم كه شيطان دشمن آشكار شما است؟(اعراف/22)
ادامه دارد....
https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨#حضرت_ادریس_عليه_السلام ✨#قسمت_چهارم 👈 مبارزه ادريس با طاغوت عصرش 🌴ادريس عليه السلا
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
✨#حضرت_ادریس_عليه_السلام
✨#قسمت_پنجم
👈 قبض روح ادريس عليه السلام بين آسمان چهارم و پنجم
🌴امام صادق عليه السلام فرمود: يكى از فرشتگان، مشمول غضب خداوند شد. خداوند بال و پرش را شكست و او را در جزيره اى انداخت. او سالها در آن جا در عذاب به سر مى برد تا وقتى كه ادريس عليه السلام به پيامبرى رسيد. او خود را به ادريس عليه السلام رسانيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! دعا كن خداوند از من خشنود شود، و بال و پرم را سالم كند.
🌴ادريس براى او دعا كرد، او خوب شد و تصميم گرفت به طرف آسمانها صعود نمايد، اما قبل از رفتن، نزد ادريس آمد و تشكر كرد و گفت: آيا حاجتى دارى كه مى خواهم احسان تو را جبران كنم.
🌴ادريس گفت: آرى، دوست دارم مرا به آسمان ببرى، تا با عزرائيل ملاقات كنم و به او اُنس بگيرم، زيرا ياد او زندگى مرا تلخ كرده است.
🌴آن فرشته، ادريس عليه السلام را بر روى بال خود گرفت و به سوى آسمانها برد تا به آسمان چهارم رسيد، در آن جا عزرائيل را ديد كه از روى تعجب سرش را تكان مى دهد.
🌴ادريس به عزرائيل سلام كرد، و گفت: چرا سرت را حركت مى دهى؟
🌴عزرائيل گفت: خداوند متعال، به من فرمان داده كه روح تو را بين آسمان چهارم و پنجم قبض كنم، به خدا عرض كردم: چگونه چنين چيزى ممكن است با اين كه بين آسمان چهارم و سوم، پانصد سال راه فاصله است، و بين آسمان سوم و دوم نيز همين مقدار فاصله. (و من اكنون در سايه عرش هستم و تا زمين فاصله فراوانى دارم و ادريس در زمين است، چگونه اين راه طولانى را می پيمايد و تا بالاى آسمان چهارم مى آيد!!). آن گاه عزرائيل همانجا روح ادريس عليه السلام را قبض كرد. اين است سخن خداوند (در آيه 57 سوره مريم) كه مى فرمايد:
🍃وَ رَفعناهُ مَكاناً عَليّاً🍃
✨و ما ادريس را به مقام بالايى ارتقاء داديم.✨
( *تفسير نور الثقلين، ج 3،ص 350*)
🌴پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: در شب معراج، مردى را در آسمان چهارم ديدم، از جبرئيل پرسيدم: اين مرد كيست؟ جبرئيل گفت: اين ادريس است كه خداوند او را به مقام ارجمندى بالا آورده است. به ادريس سلام كرد و براى او طلب آمرزش نمودم، او نيز بر من سلام كرد و برايم طلب آمرزش نمود.
( *تفسير نور الثقلين، ج 3،ص349 و 350* )
💥پايان داستان زندگى ادريس عليه السلام
https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨ #حضرت_نوح_عليه_السلام ✨ #قسمت_چهارم 👈 ساختن كشتى نجات 🌴 حضرت نوح عليه السلام همچنان
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
✨ #حضرت_نوح_عليه_السلام
✨ #قسمت_پنجم
👈 تمسخر و نيشخند قوم لجوج نوح عليه السلام
🌴 حضرت نوح عليه السلام طبق فرمان خدا براى ساختن كشتى آماده شد. تخته هايى را فراهم ساخت و آنها را بريده و به هم متصل مى كرد، و چندين ماه (بلكه چندين سال) به ساختن كشتى پرداخت. توضيح اين كه اين كشتى، بسيار بزرگ بوده است؛ بعضى نوشته اند: داراى هفت طبقه و داخل هر طبقه در جهت عرض، داراى نُه بخش بوده و به نقل بعضى ديگر؛ داراى سه طبقه بوده است. حضرت نوح عليه السلام هنگام طوفان، چهار پايان را در طبقه اول آن جاى داد و انسانها را در طبقه دوم و طبقه سوم را جايگاه پرندگان نمود.
🌴 نخستين حيوانى كه وارد اين كشتى شد، مورچه بود، و آخرين حيوان، الاغ و ابليس بود.
( *اعلام قرآن دكتر خزائلى،ص 644*)
🌴 نيز روايت شده اميرمؤمنان على عليه السلام در پاسخ مردى از اهل شام كه از اندازه كشتى نوح عليه السلام پرسيد: فرمود: طول آن 800 ذراع، و عرض آن پانصد ذراع، و ارتفاع آن هشتاد ذراع بود. و نيز فرمود: در آن بخشى كه حيوانات قرار داشتند، داراى نود اطاق بود.
🌴 اين كشتى در بيابان كوفه ساخته شد، و مطابق بعضى از روايات، حضرت نوح آن را در سرزمين كنونى مسجد اعظم كوفه ساخت.
( *بحار، ج 11،ص 319 و 335*)
🌴 حضرت نوح عليه السلام در ساختن اين كشتى همواره مورد تمسخر و آزار و نيشخند قوم قرار ميگرفت. آنها نزد نوح مى آمدند و با جک کانواع پوزخندها و مسخره ها و سرزنش ها، حضرت نوح عليه السلام را مى آزردند، ولى نوح عليه السلام به آنها مى فرمود: روزى خواهد آمد كه ما نيز شما را مسخره مى كنيم و به زودى خواهيد دانست كه عذاب
خواركننده اى بر شما نازل خواهد شد.
( هود، 38 و 39؛ بحار، ج 11،ص 323)
ادامه دارد.....
https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨#حضرت_هود_عليه_السلام ✨#قسمت_چهارم 🔹جوهره دعوت هود عليه السلام 🌴 خداوند در آيه 1
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
✨#حضرت_هود_عليه_السلام
✨#قسمت_پنجم
عكس العمل لجوجانه قوم عاد در برابر هود عليه السلام
🌴 قوم هود عليه السلام در برابر اندرزهاى پر مهر حضرت هود عليه السلام به جاى اين كه پاسخ مثبت بدهند، به لجاجت و سركشى پرداختند، با صراحت او را تكذيب كردند، و گفتند:
🌴 براى ما تفاوت نمى كند، چه ما را اندرز بدهى يا ندهى. خود را بيهوده خسته نكن، روش ما همان روش پيشينيان است و از آن دست نمى كشيم، و اين تهديدهاى تو، دروغ است و ما هرگز مجازات نمى شويم
( *شعراء، آيات 136 تا 139*)
🌴 نيز به حضرت هود علیه السلام گفتند: آيا آمده اى كه ما را (با دروغ هايت) از معبودهايمان باز گردانى؟ اگر راست مى گويى عذابى را كه به ما وعده داده اى بياور.
( احقاف، آيه 22 )
🌴 حضرت هود عليه السلام آن چه توانست قوم خود را پند و اندرز داد، و شب و روز به دعوت آنها به سوى حق پرداخت، و راه روشن نجات را به آنها نشان داد، و با اصرار و تكرار، آنها را از انحراف و گمراهى برحذر مى داشت، ولى تنها اندكى از آن قوم، به هود عليه السلام ايمان آوردند، و اكثريت قاطع مردم، رو در روى هود عليه السلام قرار گرفتند و نسبت دروغگويى، جنون و ابلهى به هود عليه السلام دادند و بر كفر و عناد خود افزودند.
( *اقتباس از آيه 54 هود، و آيه 66 اعراف*)
🔶قرآن گوشه اى از داستان گفتگوى هود عليه السلام با قومش را چنين بيان مى كند:
🌴 هود: اى قوم من! تنها خدا را بپرستيد، جز او معبودى براى شما نيست، آيا پرهيزگارى پيشه نمى كنيد؟
🌴 بزرگان قوم: ما تو را در مقام نادانى و سبك مغزى مى نگريم، ما به طور قطع تو را دروغگو مى دانيم.
🌴 هود: اى قوم من! هيچ گونه ابلهى و سفاهت در من نيست، بلكه من فرستاده اى از سوى خدا به سوى شما هستم، پيامهاى خدا را به گوش شما مى رسانم و خيرخواه امين براى شما هستم.
🌴 آيا تعجّب نمى كنيد كه دستور آگاهى بخش خداوند توسط مردى از ميان شما به شما برسد، و او شما را از مجازات الهى بترساند؟
🌴 بزرگان قوم: آيا به سراغ ما آمده اى كه تنها خداى يگانه را بپرستيم، ولى آنچه را كه پدرانمان مى پرستند، رها سازيم، اگر راست مى گوئى آنچه را كه از عذاب به ما وعده مى دهى، بياور.
🌴 هود: پليدى و غضب پروردگارتان، شما را فرا گرفته است، آيا با من در مورد نام هايى كه شما و پدرانتان بر بتها نهاده ايد، ستيز مى كنيد؟ در حالى كه خداوند هيچ دليلى درباره آن نازل نكرده است؟ پس شما منتظر (شكست من) باشيد، و من نيز در انتظار عذاب شما خواهم بود.
( اعراف، آيات 65 تا 71)
ادامه دارد....
https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ✨#حضرت_صالح_عليه_السلام ✨#قسمت_چهارم 👈 عكس العمل شديد قوم ثمود، در برابر دعوت صالح عليه
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
✨#حضرت_صالح_عليه_السلام
✨#قسمت_پنجم
👈 خنثى شدن توطئه توطئه گران
🌴 در تاريخ آمده: در كنار شهر حجر كوهى بود كه غار و شكافى داشت، صالح عليه السلام براى عبادت خدا به آن جا مى رفت، و گاه شبانه به آن جا مى رفت و به مناجات و شب زنده دارى مى پرداخت.
🌴 دشمنان توطئه گر كه آن حضرت را تهديد به قتل كرده بودند تصميم گرفتند به طور محرمانه، به آن كوه رفته و در پشت سنگهاى كوه پنهان شوند و در كمين حضرت صالح به سر برند، وقتى كه صالح به آن جا آمد، او را به قتل رسانند، و پس از شهادتش به خانه او حمله ور شده و شبانه كار اهل خانه را يكسره نمايند، سپس مخفيانه به خانه هاى خود برگردند، و اگر كسى از اين حادثه پرسيد، اظهار بى اطلاعى نمايند.
🌴 ولى خداوند به طرز عجيبى توطئه آنها را خنثى كرد، آنها هنگامى كه در گوشه اى از كوه كمين كرده بودند، كوه ريزش كرد، و صخره بسيار بزرگى از بالاى كوه سرازير شد و آنها را در لحظه اى كوتاه، در هم كوبيد و نابود كرد.
🌴 خداوند در قرآن به اين مطلب اشاره كرده و مى فرمايد:
🍃 وَ ما مَكَرُوا مَكراً وَ مَكَرنا مَكراً وَ هم لا يَشعُرُونَ 🍃
✨آنها نقشه مهمى كشيدند و ما هم نقشه مهمى، در حالى كه آنها خبر نداشتند.✨
( نمل، آيه 50؛ تفسير نمونه، ج 15،ص 497 )
ادامه دارد.. https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
✨#حضرت_ابراهیم_عليه_السلام ✨#قسمت_چهارم *تولد ابراهيم در درون غار، و سيزده سال زندگى مخفى او*
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
✨#حضرت_ابراهیم_عليه_السلام
✨#قسمت_پنجم
*بيرون آمدن ابراهيم از غار و تفكر او در جهان آفرينش*
🌴جالب اين كه ابراهيم عليه السلام در اين مدتى كه در غار بود، به لطف خدا از نظر جسمى و فكرى رشد عجيبى كرد، با اين كه سيزده ساله بود قد و قامت بلندى داشت كه در ظاهر نشان مى داد كه مثلاً بيست سال دارد، فكر درخشنده و عالى او نيز همچون فكر مردان كاردان و هوشمند و با تجربه كار مى كرد،
🌴يك روز مادر به ديدارش آمد و مدتى در كنار پسر نوجوانش بود، ولى هنگام خداحافظى، همين كه خواست از غار بيرون آيد، ابراهيم دامن مادر را گرفت و گفت: مرا نيز با خود ببر، ماندن در غار بس است، اينك مى خواهم در جامعه باشم و با مردم زندگى كنم.
🌴مادر مى دانست كه درخواست ابراهيم، يك درخواست كاملا طبيعى است، ولى در اين فكر بود كه چگونه او را به شهر ببرد، زبان حال مادر در اين لحظات، خطاب به ابراهيم چنين بود:
🌴عزيزم! چگونه در اين شرايط سخت تو را همراه خود به شهر ببرم. نه! ميوه دلم صلاح نيست، اگر شاه از وجود تو اطلاع يابد، تو را خواهد كشت، مى ترسم خونت را بريزند، همچنان در اين جا بمان، تا خداوند راه گشايشى براى ما باز كند.
🌴ولى ابراهيم اصرار داشت كه از غار جانگاه بيرون آيد، سرانجام مادر به او گفت:
🌴در اين باره با سرپرستت (آزر) مشورت مى كنم، اگر صلاح باشد، بعد نزدت مى آيم و تو را به شهر مى برم.
( *بحار، ج 12،ص30 و42* )
🌴به اين ترتيب مادر دلسوخته از پسرش جدا شد و به شهر بازگشت.
🌴وقتى كه مادر رفت، ابراهيم تصميم گرفت از غار بيرون آيد، صبر كرد تا غروب و خلوت شود و هوا تاريك گردد، آن گاه از غار بيرون آمد، گويى پرنده اى از قفس به سوى باغستان سبز و خرم پريده، به كوه ها و دشت و صحرا مى نگريست، ستارگان و ماه آسمان نظرش را جلب كرد، در انديشه فرو رفت، با خود مى گفت: به به! از اين پديده هايى كه خداى يكتا آن را پديدار ساخته است! از اعماق دلش با آفريدگار جهان ارتباط پيدا كرد، و سراسر وجودش غرق در عشق و شوق به خدا شد، و در اين سير و سياحت، خداشناسى خود را تكميل كرد.
ادامه دارد. https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
🪸🪸🪸🪸🪸🪸 ✨#داستان_زندگی_حضرت_لوط (ع) ✨ #قسمت_چهارم *کیفر قوم لوط* 🌾لوط از پروردگار خویش درخواست کم
🪸🪸🪸🪸🪸🪸
✨#داستان_زندگی_حضرت_لوط (ع)
✨#قسمت_پنجم
*فرشتگان و قوم لوط*
🌾ابراهیم علیه السّلام درحالی که سنین پیری عمر خود را می گذراند و همسری نازا و مسن داشت با ناامیدی پرسید چگونه چنین چیزی ممکن است؟. در این حال ساره نیز که به سخنان آنان گوش می داد تعجب کرد و به او گفت: چگونه من فرزند می آورم در حالی که سالهای عمرم زیاد شده و شوهری سالخورده دارم.
🌾فرشتگان در این حال گفتند:
مشیت و اراده خداوند ما فوق قواعد طبیعی و سنن عادی است. پس او را مژده دادند که بزودی قوم ستمکار لوط نیز به عذاب گرفتار می شوند.
🌾فرشتگان گفتند: ما به سوی قوم لوط که دعوت پیغمبر خدا را نپذیرفته اند و از مجرمین و مفسدین گشته اند، رهسپاریم. به زودی عذابی دردناک و شکنجه سختی به آنان می دهیم و این عقوبت به خاطر جنایاتی که مرتکب شده اند و مفاسدی که عادت کرده اند متوجه آنان می گردد.
🌾اندوه ابراهیم افزایش یافت و درباره قوم به وساطت پرداخت تا مگر بلا را از ایشان به تأخیر افکند و شاید به آنان مهلت بیشتری داده شود. شاید انتظار ابراهیم این بود که مردم سدوم به سوی خدا بازگردند و دست از گناهانی که مرتکب می شدند بشویند و خط عذری بر لوح گناهان خویش کشند .
🌾 شاید ابراهیم می ترسید که لوط نیز در عذاب گرفتار گردد، زیرا لوط مردی است که از اخلاق و رفتار قوم خود بیزار است و به همین جهت نباید به او گزندی برسد و او مستحق عذاب نیست.
🌾لذا فرشتگان خدا به ابراهیم گفتند: آسوده خاطر باش و از اندوه خویش بکاه و به خاطر مردمی که به گناه اصرار می ورزند و به معاصی چنگ زده اند، به درگاه خدا وساطت مکن که ایشان توبه کننده نیستند.
🌾 سپس فرستادگان خدا به ابراهیم اطمینان دادند که لوط به عذاب گرفتار نمی شود و صدمه ای نمی بیند و به زودی لوط و بستگانش بجز همسر وی نجات می یابند و همسر لوط نیز بخاطر اینکه با قوم خود همفکر است و از آنان پیروی می کند به عذاب ایشان گرفتار می گردد.
ادامه دارد....
https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
#داستان_حضرت_اسماعیل(ع)
#داستان_حضرت_اسماعیل(ع) #قسمت_پنجم 🌴در چنین لحظه وحشتناکی است که اسماعیل پاهای خود را به زمین می کشد و با گامهای خود سنگ سخت را می کوبد، شاید در این هنگام که قلب جهانیان بر این کودک، سخت گردیده این سنگ خشن بر او نرم گردد و اکنون که یاوری نمی یابد این سنگ نسبت به او مهربان گردد و او را یاری کند. 🌴اسماعیل پای خود را به زمین زد و ناگاه چشمه آب زلالی، همچون چشمه هایی که از دل سخت سنگها می جوشد از زیر پای کودک جاری شد. هاجر چون دید رحمت خدا بر او جاری شده و عنایت خدا بر او سایه افکنده، با بدنی کوفته و اعصابی خسته کناری نشست و عرق از پیشانی او جاری شد. 🌴هاجر با غم و اندوه و حسرت روی بدن کودکش افتاد، تشنگی او را برطرف و لب های خشک او را تر نمود، گردش مجدد روح در کالبد اسماعیل، هاجر را خرسند ساخت. 🌴اسماعیل درحالی که اشک شوق از دیدگانش جاری بود به مادر نزدیک شد و هاجر او را در آغوش خویش فشرد و دست نوازش بر سر کودکش می کشید، تا به خواب رود. هاجر گونه های اسماعیل را پاک می کرد و غم و اندوه او را برطرف می ساخت. او یقین پیدا کرد که فرزندش سالم است و از مرگ نجات یافته و این باور سبب شد، که از زندگی جدید خشنود و به آینده امیدوار گردد.
🌴سپس هاجر خود نیز کفی از آب نوشید و طراوت حیات به بدنش بازگشت و آن ابر سیاه یأس و نومیدی که روزگاری چند نور امید را از زندگی او ربوده بود به لطف و عنایت خدا برطرف گشت. 🌴چشمه ای که با گردش پای اسماعیل پیدا شد همان چشمه زمزم است همان آبی که حاجیان اطراف آن ازدحام می کنند و برای رسید به آن بر یکدیگر سبقت می گیرند، شاید قطره ای بنوشند و یا جرعه ای از آن را به نیت شفا همراه بیاورند.
🌴آنگاه که آب از چشمه زمزم جوشید پرندگان را به سمت خود جذب کرد و آنها اطراف آن گرد آمده و بر فرازش به پرواز در آمدند. جمعیتی از طایفه جرهم که از نزدیکی این وادی عبور می کردند، فرود پرندگان را دیدند و مشاهده کردند که این پرندگان در اطراف آن محل در پروازند. لذا گمان بردند که در آن مکان آبی پیدا شده است، سپس پیشاهنگ خود را برای بررسی مکان فرستادند تا خبری از آن سرزمین باز آورد. آنگاه که پیشقراول طایفه نزد اسماعیل و مادرش آمد چشمه زمزم را دید، لذا بلافاصله با خوشحالی و خرسندی به سوی قافله خود بازگشت تا بشارت وجود آب را به آنان برساند.
🌴چون خبر وجود آب به طایفه جرهم رسید آنها انفرادی و گروهی به آن سرزمین آمدند و آن مکان را وطن خود قرار دادند، هاجر با این مردم مأنوس شد و با آمدن ایشان، ترس او برطرف گردید. سپس او خدای را سپاس گفت که قلوب مردم را متوجه وی و فرزندش نموده و بدین وسیله دعای ابراهیم علیه السّلام نیز مستجاب شد. ادامه دارد...... https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
#داستان_حضرت_اسحاق (ع)
#داستان_حضرت_اسحاق #قسمت_پنجم
🌴ابراهیم خوشحال شد و با خود گفت: باید خدمت کارى اینان را خود انجام دهم. به دنبال این تصمیم برخاست و گوساله اى را – که مطابق برخى از روایات جز آن در خانه اش چیزى نبود- ذبح کرد و پس از بریان کردن براى میهمانان آورد.
🌴ابراهیم خود نیز در پیش روى آنان نشست و به خوردن غذا مشغول شد. اماضمن خوردن، متوجه شد که آن ها به غذا دست نمى زنند، از این رو وحشتى در دلش افتاد و چنان که برخى گفته اند و در روایتى هم ذکر شده، ترسید که مبادا آن جوانان نیرومند که شبانه به خانه او آمده اند، قصد آسیب رساندن به او یا دزدى داشته باشند. 🌴اما وقتى مشاهده کرد که غذا نمى خورند، دانست که آن ها فرشته اند، ولى ترسید که مبادا براى عذاب قوم او آمده باشند. به هر حال ترس خود را به آنان اظهار کرد.
🌴فرشتگان که دانستند ابراهیم از آن ها بیمناک شده، خود را به او معرفى کردند و ترس او را برطرف ساخته و ماءموریتشان را به اطلاع وى رسانیدند، سپس مژده ولادت فرزندى دانا را بدو دادند. 🌴ابراهیم در کمال تعجب گفت: آیا پس از آن که من پیر شده ام (حجر، آیه 54) وامید فرزند دار شدن در من نیست مرا به فرزندى بشارت مى دهید؟(حجرآیه 54) فرشتگان گفتند: تو را به حق بشارت مى دهیم. ( همان، آیه 55) و این موضوع تحقق خواهد یافت و تو از نومیدان مباش.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5
ترجمه ی🏴طنین وحی🏴
#داستان_حضرت_یعقوب (ع)
#داستان_حضرت_یعقوب (ع) #قسمت_پنجم
🌴حضرت یعقوب (ع)، از پیامبران بزرگ خداست. یعقوب پسر حضرت اسحاق (ع) و اسحاق هم پسر حضرت ابراهیم (ع) است. ابراهیم جزء پیامبران بزرگ و بسیار عزیز خداوند است که هر دو پسرش یعنی اسماعیل و اسحاق به پیامبری برگزیده شدند و حتی فرزندان و نوه های آن ها هم جزء برگزیدگان خدا بودند. از نسل اسحاق، یعقوب، یوسف، موسی و دیگران بودند و از نسل اسماعیل هم حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام.
🔹نام دیگر حضرت یعقوب (ع)
🌴حضرت یعقوب (ع) به اسرائیل معروف بود و فرزندان او را بنی اسرائیل می گویند؛ یعنی فرزندان اسرائیل. علت این که چرا به آن حضرت این لقب را داده بودند، در کتاب های تاریخ نقل شده است که معنی کلمه اسرائیل عبدالله است. زیرا «اسرا» یعنی عبد و «ایل» هم یکی از نام های خداوند یگانه است. به این ترتیب اسرائیل یعنی بنده خدا. گروه دیگری هم اسرائیل را به معنای بنده خالص خدا معنی کرده اند.
🔹تولد حضرت یعقوب (ع)
🌴درباره تولد حضرت یعقوب (ع) هم در کتاب های تاریخ داستان های گوناگونی آورده اند. آن طور که در این کتاب ها نقل شده، یعقوب و برادرش «عیص» دو قلو بودند و به فاصله چند دقیقه متولد شدند. گفته اند که اول عیص به دنیا آمد و بعد یعقوب در حالی که پاشنه ی پای عیص را توی دستش گرفته بود. به همین دلیل نام یعقوب را روی پسر دوم گذاشتند، چون یعقوب به معنای «پاشنه را می گیرد» است. حضرت اسحاق (ع) با خانواده اش در سرزمین کنعان زندگی می کردند و حضرت یعقوب (ع) نیز در همان جا به دنیا آمد و بزرگ شد.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/536477925Cdf3503e3b5