50.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تجربه نگاری سفر خانوادگی اربعین
🔰تجربه شماره ۵؛ محمدمصطفی فروغی ۸ ساله از قزوین
❇️محمدمصطفی، نقاشی همهی جاهایی که در اربعین رفته رو کشیده و ازش یه ویدیو ساخته و برامون فرستاده.
#تجربه_نگاری #سفر_خانوادگی_اربعین #خانواده #نسل_حسینی #کربلا #اربعین_خانوادگی
🔰موسسه علمی فرهنگی نجما
🌐 eitaa.com/najmaa_ir
2.72M
🔊 نذر عجیب یک خانم نابارور از کشور باکو!
🔻تجربه نگاری سفر خانوادگی اربعین
🔸تجربه شماره ۶؛ سرکار خانم محمدی از زنجان
صوت رو تا آخر گوش بدید
📌کپی کردن مطالب این کانال، بدون ذکر آدرس کانال، مجاز نیست (سنت اسلامی امانت داری و رعایت حقوق دیگران را فرهنگ کنیم)
#تجربه_نگاری #سفر_خانوادگی_اربعین #خانواده #نسل_حسینی #کربلا #اربعین_خانوادگی
🔰موسسه علمی فرهنگی نجما
🌐 eitaa.com/najmaa_ir
🔻تجربه نگاری سفر خانوادگی اربعین
🔸تجربه شماره 7؛ سرکار خانم نجاتی
اول که خواستیم راه بیفتیم، حرف و حدیث زیاد بود.
خیلیها گفتند هرقدر هم عاشقانه باشد، به هرحال عاقلانه نیست. گفتند:« بچهها را نبر». اما به هرحال راه افتادیم. راه عشق، راه خطر هست و ماهنوز باید الفبای عاشقی را مشق میکردیم و باید به آنها هم، سفرالی الله، را می آموختیم. در این میان بحث اقتصاد هم بود و طلا،اگرارزشی هم داشته باشد،به کارآمد بودنش است و البته ماشینی که برای خودمان نبود و ناچارازقم تامهران، ماشین سمند کرایه کردیم تا جای بچهها در مسیر طولانی چندان تنگ نباشد.
در طول مسیر مداحیهای کودکانه اربعین پخش کردیم. یادم هست انقدر جذابیت بعضیشان راننده را گرفت که شماره واتس اپش را داد تا برایش بفرستیم و فرستادیم.
فاطمه شیر میخورد اما برای بقیه آن قدر خوراکی توی راه بود و از نزدیکیهای ایلام، موکب و هیات و نذری که به جز چند بیسکویت و آبمیوه، کار به خریدخوراکی نرسید. وارد مرز هم که شدیم،همینطور.
البته تمیزی مرز خودمان با عراق قابل مقایسه نبود و البته سیمکارتی که راحت میشد تهیه کرد و بعید است امسال بشود. مگرتمهید جدیدی از دولت که ظاهرا به فکرند.
به نجف که رسیدیم، جز شلوغی و یک زیارت دور از ضریح، عایدی نداشتیم که البته همان هم از لذت نوشیدن ازشراب ضریح، چیزی کم نداشت و غروب به سمت کربلا به راه افتادیم.
چندسال پیش برای بچه سوم یک کالسکه دست دو از دیوار پیدا کردم که آن سالها دویست هزارتومان خریده بودم، جنس محکمی داشت و زیاد استفاده نشده بود. اما تا به حال چهاربار کربلا رفته و هربار بیشتر کمک کار ما بوده. در این سفر هم یک ساک کوچک برای همه و یک ساک معمولی دستمان گرفته بودیم. رقیه و فاطمه را در کالسکه نشانده بودیم. یک وقتهایی هم که گرما وغشار جمعیت یا اطوارهای دخترانه خدیجه اوج میگرفت، او هم کنارشان مینشست و راه میرفتیم. چون بارمان سبک بود ابدا اذیت نشدیم.
اما اگر امسال توفیق همراهمان شود از پارسال هم سبکتر خواهم رفت، دو چادر، دوشلوار ویکی دو مانتوی بلند اما خنک با روسری کفایت خواهد کرد برای بچهها هم دوسه دست کافیست. چندان جایی برای شست و شوی لباسها نیست و جایی هم برای خرج وسواس. هرچند متاسفانه در بعضی موکبها بودند کسانیکه بیخیال حق الناسی، چادرهای آب چکانشان را از سر و روی بقیه رد میکردند.
بودند کسانی هم که کالسکه یا ولیچری فقط برای حمل بار آورده بودند که به نظرم عاقلانه بودـ.
در مسیر سه روز و سه شب پیادهروی میکردیم، اصولا همه از دو ساعت یا یک ساعت به سحر به راه میافتادند و تا حدود نه صبح پیاده میرفتند. بین نه و ده تا حدود پنج غذا و استراحت و نماز و بعد راه افتادن با طعم شیلنگ آب و بستنی و اب و نوشیدنی خنک که سرشاریشان بهشت را به خاطر میآورد.
ترس از مریضی بود اما توکل، نوددرصد مسائل را حل میکرد. برای اذیت نشدن بچهها از دمپایی و کفشهای پیادهروی با سوراخهای ریز استفاده کردیم. و تقریبا پدیده تاول، مواجه نشدیم. رسیدن هوا به پوست مانع تاول میشد. پوشیدن لباسهای صددرصد پنبه و نخ هم برای من و بچهها که پوست حساسی داریم.
عینک آفتابی و کلاه لبهدار هم برای دو سه تایمان که عینکی نبودیم، ضروری بود.
یکبار که خدیجهسادات خسته شد و بهانه گرفت، قصه پاهای پرتاول و رخمی رقیه و سکینه و راه رفتنشان پشت سر روی نیزه پدر را برایش گفتم. تا آخر سفر، دیگر غر نزد.
غروب جمعه که به کربلا رسیدیم در یک موکب درظاهر بیامکانات مستقر شدیم اما چند دقیقه بعد کسانی خبرآوردند که در این حوالی خانه زیاد است. درخانهای را زدیم، خیلی تمیز و مرتب فقط برای نماز و وضو تجهز شده بود. با همان چندکلمه عربی خودم و به لطف تعداد بچهها و شیرینی دخترها با چندنفر از اقوام صاحبخانه گپ زدیم.
بلاخره سراغ مردها که در همان موکب سرکوچه بودند، رفتیم و بازمن بااتکا به خدا و همان چندجمله وکلمه نیمبندعراقی، پرس وجو کردم تا بببینم کجا میتوانیم بخوابیم.
خانهای در پس کوچهها بود، پر از ایرانی و تا صبح زنها در پایین و مردها بالا، جای استراحت داشتند و پربود از اصفهانیها و یزدیها که تا نیمهشب کلی گفتیم وشنیدیم و رفیق شدیم.
اما نگویم از به فکر شب جمعه کربلا افتادن و از ورودی کربلا تا حرم حضرت دلبر پیاده وتنها رفتن و به خدای حسین قسم، حتی ذرهای یالحظهای، حس ناامنی یا هرچه دیگر که در غیرآن ایام طبیعی است، سراغم نیامد. انگار زمان پس ازظهور. امن و راحت و بیهمراه رفتم وبرای اولین بار تقوایی دیدم گفتنی و شنیدی. وسط جمعیتی که خودشان را به حرم میرساندند،دستهای مردها پشت سرشان می،رفت و هرگز برخوردی نبود. انگارحسین فاطمه، روی سر وقلب و دل همه، دست کشیده بود.
ادامه دارد...
#نسل_حسینی
#تجربه_نگاری #سفر_خانوادگی_اربعین #خانواده #کربلا
🔰موسسه علمی فرهنگی نجما
🌐 eitaa.com/najmaa_ir
🔻تجربه نگاری سفر خانوادگی اربعین
✍تجربه ۸؛ کانال دو تا کافی نیست
یه چیزی که تو اربعین خیلی به دردم خورد
این Sهایی هستن که از آبچکون ظرفشویی آویزون میکنیم برا لیوان. از اونا سه چهارتا بردم از دستگیرهی کالسکهش آویزون کردم.
برا آویزون کردن مشمای کفشی، خوراکیی، نمیدونم کیف دستی کوچکی و... به شرطی که کالسکه تون دستگیرهش عصایی نباشه و بشه گیره آویزون کرد
یکی هم شربت غلیظ لیمو عسل .
این برا همه خوبه.
یه بطری آب معدنی کوچیک، نصفش عسل نصف دیگه ش آب لیمو تازه. اینو هر صبح خودم و همسرم یکی دوقاشقش رو میرختیم تو آبجوش یا آب سرد میخوردیم. به بچه هم میدادم. واکسینه مون کرد تو کل سفر. به هرکس این توصیه رو میکنی تو کل راه دعات میکنه😉
برا تعویض پوشک بچه، شاید بین راه عمودها و یا تو راه اتوبوس، شیر آب پیدا نشه. یه آب پاش کوچولو با خودم بردم، بین راه تو کالسکه ش تعویض میکردم. آب میپاشیدم، با دستمال پاک میکردم و پوشک میکردم. این کار پوشک کردن رو برام خیلی راحت کرده بود. خیلی.
مثلا تو اتوبوس دختر من اسهال شد و پاش سوخت. نمیتونستم از دستمال مرطوب هم استفاده کنم که بدتر بشه. وسط جاده هم که شیر آبی نبود.
دارو هم هر چی که احتمال میدید لازم میشه ببرید. نگید اونجا هست. کو تا یه موکب پیدا بشه داروی مدنظر ما رو داشته باشه. مثلا حتما پماد سوختگی پای بچه رو ببرید حالا هرچی که خودتون استفاده میکنید. من روغن ماهی و کلیترومازول میزنم.
تب سنج، قطره استامینوفن کودکان، شیاف استامینوفن، شر بت سرماخوردگی کودکان، شربت آیورا برا سرفه کودکان... و یه سری دارو برا خودتون: مثلا سرماخوردگی، چرک خشک کن، ژلوفن، پماد مسکن عضلانی،...
اگر وسایل بچه رو میخواید بذارید تو کوله خودتون یا همسرتون، حتما یه کیف کوچکتر با خودتون ببرید بذارید تو کالسکه. و وسایل ضروری بچه رو بذارید توش. مثلا دوسه تا پوشک. نمگیر. یه دست لباس و.. که اگر چندتا عمود از هم دور شدید دستتون تو حنا نمونه.
حتی اگرم جدا نمیشید مجبور نشید بخاطر یه پوشک کل کوله رو باز کنید.
یه ظرف آجیل میبردیم همیشه؛ انجیر خشک برای اینکه تو سفر مزاج خوب کار کنه و بادام برای قوت بدن. اینم خیلی کار خوبیه.
روزی چندتا هم آدم بخوره کافیه
نبات!
اونجا خیلی کم پیدا میشه. ما حتما با خودمون میبریم. یا خودمون استفاده میکنیم یا مردم.
به درد وقتی میخوره که اگر غذایی به مزاج آدم نخوره و دل درد و گلاب به روتون...
پلاستیک فریزر که برا مادران بچه دار اوجب واجباته برا پوشک، برا مادری که بچهش به غذا افتاده، یه ظرف کوچیک دربسته با خودش ببره. فرنی ، سوپ، غذای سبک و سالمی که تو راه دید بریزه تو این. چون شاید این زمانی که فرنی و سوپ و اینا تعارفمون میکنن بچه خواب باشه. یا سیر باشه. خب تا آخر شب که بچه غذا میخواد این لازمش میشه.
من البته با خودم علاوه بر ظرف ، سویقش رو هم بردم روزی یه بار رو میدادم بهش. و ازین سوپ آماده ها هم خوبه دوسه تا آدم ببره. وزنی هم نداره. به یه موکبی رسیدید با آبجوش قاطی کنین. یا بدید بذارن تو ظرف رو شعله.
بچه ی یکی دوساله هم برا سرگرم کردنش و تو کالسکه موندنش، ازین برچسب های عروسکی فانتزی کوچولو خوبه. که مادر بزنه رو کالسکه جلوی بچه، بچه هی با اون بازی کنه، ساکت شه سرگرم شه. با حباب ساز کوچک. اسباب بازی هم اگر میخواید ببرید اسباب بازی ارزون و سبک ببرید. که اگر گم شد دلتون نسوزه. سبک هم باشه که جا نگیره. مثلا در بطری نوشابه و کاموا، یا لیوان های یه بار مصرف که همونجا میدن...
ما برا خودمون لباس و وسیله های غیرضروری رو حذف میکنیم اینا رو جاش میذاریم. با این وجود معمولا و نسبتا کوله ما از بقیه کمتر و سبک تر هست! کل بار سفرمون یه کوله پشتی مشترک و یه ساک بچهست(همون ساک سیسمونی).
این تجارب من بود. حالا هرکسی سبکش متفاوته. بعضی اوقات هم تجارب در تعارضن با هم! باید ببینید کدومش به سبک شما و نظرتون نزدیکه اونو اجرا کنید.
#تجربه_نگاری #سفر_خانوادگی_اربعین #خانواده #نسل_حسینی #کربلا #اربعین_خانوادگی
🔰موسسه علمی فرهنگی نجما
🌐 eitaa.com/najmaa_ir
🔻تجربه نگاری سفر خانوادگی اربعین
✍️تجربه شماره ۹؛ به نقل از کانال جوانه
سلام
ما دو سالی که بچه ها را با خودمان پیاده روی اربعین بردیم چهار روز مانده به اربعین رفتیم، مسیر مرز مهران و مسیر رفت به نجف خلوت بود و هزینه ماشین ها پایین آمده، تو نجف سه روزی مرقد شهید حکیم بودیم، شبستان بزرگی داره اکثریت ایرانی ان، اسکان راحت و آب خنک مهیا بود،به بچه ها خیلی خوش گذشت، صبح روز قبل اربعین پیاده روی به سمت کربلا داشتیم به صورت محدود هر جا بچه ها خسته میشن ماشین میگرفتیم تا به موکب خوبی برسیم، تو گرما اصلا حرکتی نداشتیم، تو مسیر پیاده روی از آب بسته بندی و غذای داغ استفاده میکردیم تا بچه ها دچار دلپیچه و... نشن، یه شب تو یکی از مدارس کربلا موندیم، فردای اربعین برگشتیم ماشین در دسترس بود. بهترین خاطره بچه هام شده ،
اگه والدین به خاطر بچه ها کل مسیر را پیاده نرن بهتره
#تجربه_نگاری #سفر_خانوادگی_اربعین #خانواده #نسل_حسینی #کربلا #اربعین_خانوادگی #تجربه
🔰موسسه علمی فرهنگی نجما
🌐 eitaa.com/najmaa_ir
⭕️ پیادهروی اربعین، فاصلهها شهرها هزینهی کرایه ماشینهای سواری🚕، ون🚎 و اتوبوس🚌
#تجربه_نگاری #سفر_خانوادگی_اربعین #خانواده #نسل_حسینی #کربلا #اربعین_خانوادگی #تجربه
🔰موسسه علمی فرهنگی نجما
🌐 eitaa.com/najmaa_ir
📷مجموعه پوستر نوشته (۲)
🔰نکات و تجربیات تربیتی ویژه سفر خانوادگی اربعین
📌📌 برای دریافت فایل با کیفیت (مناسب چاپ در مواکب) به ادمین کانال پیام دهید.
#تجربه_نگاری #سفر_خانوادگی_اربعین #خانواده #نسل_حسینی #کربلا #تجربه #اربعین_خانوادگی
🔰موسسه علمی فرهنگی نجما
🌐 eitaa.com/najmaa_ir