eitaa logo
نجوای عاشقانه(هیئت میثاق با شهدا)
225 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3هزار ویدیو
223 فایل
برنامه ی مناجات خوانی در جوار مزار شهداء وادی رحمت تبریز سه شنبه شبها،بعد از نماز مغرب و عشا باحضور برادران و خواهران _همراه با آموزش قرآن برای نونهالان عزیز سال ۱۳۹۹ هجری شمسی
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی_آنلاین_دو_شرط_لازم_برای_ظهور_حجت_الاسلام_انصاریان.mp3
1.64M
♨️دو شرط لازم برای ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام
۲۰ دی ۱۴۰۲
حذف بدترین انتخابِ ما بود برای ادامه‌ی ... 🔴
۲۰ دی ۱۴۰۲
کسانی که از بیرون ضربه خورده‌اند ، باید از درونشان مدد بگیرند . . - استادصفائی‌حائری
۲۰ دی ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عکس العمل دیدنی مقام رهبری در مقابل شعار «رهبر اگر فرمان دهد جان را فدایش می‌کنم» و... 🇮🇷
۲۰ دی ۱۴۰۲
📝 داستان‌ بسیار زیبا وشنیدنی شیخ عباس قمی در فوائدالرضويه نقل می‌كنند كه: كاروانی از سرخس مشهد اومدند پابوس امام رضا علیه السلام، سرخس اون نقطه صفر مرزی است، یه مرد نابینائی تو اونها بود، اسمش حیدرقلی بود. اومدند امام رو زیارت كردند، از مشهد خارج شدند، یه منزلی مشهد اُطراق كردند، دارند برمیگردند سرخس، حالا به اندازه یه روز راه دور شده بودند. شب جوونها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدرقلی بذاریم، خسته ایم، بخندیم صفا كنیم. كاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون هی تكون می‌دادند، اینها صدا میداد، بعد به هم می‌گفتند، تو از این برگه ها گرفتی؟ یكی می‌گفت: بله حضرت مرحمت كردند فلانی تو هم گرفتی؟ گفت:آره منم یه دونه گرفتم، حیدرقلی یه مرتبه گفت: چی گرفتید؟ گفتند مگه تو نداری؟ گفت: نه من اصلاً روحم خبر نداره! گفتند: امام رضا تو يکى از صحن ها برگ سبز میداد دست مردم، گفت: چیه این برگ سبزها، گفتند: امان از آتش جهنم، ما این رو می‌ذاریم تو كفنمون، قیامت دیگه نمی‌سوزیم، جهنم نمیریم چون از امام رضا گرفتیم، تا این رو گفتند، دل كه بشكند عرش خدا می‌شنود، این پیرمرد یه دفعه دلش شكست، با خودش گفت: امام رضا از تو توقع نداشتم، بین كور و بینا فرق بذاری، حتماً من فقیر بودم، كور بودم از قلم افتادم، به من اعتناء نشده دیدن بلند شد راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا امان نامه نگیرم سرخس نمیام، باید بگیرم، گفتند: آقا ما شوخی كردیم، ما هم نداریم، هرچه كردند، دیدند آروم نمی‌گیرد، خیال میكرد كه اونها الكی میگند كه این نره، جلوش رو نتونستند بگیرند شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدرقلی داره برمی‌گرده، یه برگه سبزم دستشه، نگاه كردند دیدند نوشته: ☘ اَمانٌ مِّنَ النّار، من ابن رسول الله على بن موسى الرضا گفتند: این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی، گفت: چند قدم رفتم، دیدم یه آقایی اومد، گفت: نمیخواد زحمت بكشی، من برات برگه امان نامه آوردم، بگیر برو.... ✨ السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا 😭👌
۲۰ دی ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰ دی ۱۴۰۲