فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارش گزارشگر رو گوش کنید و لذت ببرید🤦♂️🤦♂️😂😂😂😂
@nakhchilik
🦋رسوال خدا صلیاللهعلیهوآله:
🌾اگر به عدد ریگهای بیابان به مادرت خدمت کنی، معادل یک روز زحمات او را جبران نکردهای
📚مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص۲۰۳
@nakhchilik
یه جوری غذاهای مامانم خوشمزس
که خوش به حال هر کی که دومادش شه به خدا🙃 تو رو خدا یه بار بیاین 🙆♀️
@nakhchilik
ما که دماغمونو عمل نمیکنیم بخاطر پولش نیست.
هر جور حساب میکنیم ادم با دماغ عملی هم زشت باشه خیلی ناجور میشه.😂😐
@nakhchilik
یکی از خنده دارترین تعارفات هممون اینه که میگن مرحوم عمرش را داد به شما😐🤦♂️
آخه عمری داشت که خودش استفاده میکرد، مرحوم شکلاتش را هم به ما نمیداد😂
نخندید زشته خانواده عزادار اینجا نشسته
ولی هرچی خاک اون مرحومه بقای امر شما 😁😁
@nakhchilik
نخچِلیک
یکی از خنده دارترین تعارفات هممون اینه که میگن مرحوم عمرش را داد به شما😐🤦♂️ آخه عمری داشت که
تو مراسم ختم یه بنده خدایی به یکی از بستگان میّت خدابیامرز گفتم غم اخرتون باشه و اصلان هم تا اون روز بهش نفکر کرده بودم 🤦♂️ این دیگه چه حرفیه😳😁
_________________________________
آخه یعنی چی 😁😁🤣🤣 میخواین بگیم نفر بعد شما باشی چرا رُک نمی گیم 🤣🤣🤣🤣🤣 🤦♂️🤦♂️🤦♂️
@nakhchilik
درویشی به در خانه خواجه اصفهانی رفت.
به او گفت آدم پدر من و تو است و حوا نیز مادر ماست. پس ما با هم برادریم، تو اینهمه ثروت داری و من میخواهم که تو برادرانه سهم مرا بدهی.
خواجه به غلام خود گفت: :یک فلوس (سکه سیاه) به او بده."
درویش گفت: "ای خواجه چرا در تقسیم، برابری را رعایت نمیکنی؟"
خواجه گفت: "ساکت باش که اگر برادران دیگرمان با خبر شوند همین قدر هم به تو نمیرسد." 😀
@nakhchilik
نخچِلیک
یه جوری غذاهای مامانم خوشمزس که خوش به حال هر کی که دومادش شه به خدا🙃 تو رو خدا یه بار بیاین 🙆
دیگه حاضرم به يكى ده ميليون بدم به عنوان خاستگار بياد پاشنه درِ خونمون رو از جا بكنه،
واقعاً ديگه داره آبروم جلو خانواده ميره 🥴🤣🤣🤣
@nakhchilik
من گوشیم انقدر سایلنت مونده که امروز وقتی اتفاقی از حالت سایلنت درش آوردم زنگ خورد اشک تو چشماش جمع شد و گفت
"حاجی یعنی من لال نیستم؟ 🥺"
× | @nakhchilik
خواجهاى غلامش را ميوهاى داد. غلام ميوه را گرفت و با رغبت تمام میخورد. خواجه، خوردن غلام را میديد و پيش خود گفت: كاشكى نيمهاى از آن ميوه را خود میخوردم. بدين رغبت و خوشى كه غلام، ميوه را میخورد، بايد كه شيرين و مرغوب باشد.
پس به غلام گفت: يك نيمه از آن به من ده كه بس خوش میخورى. غلام نيمهاى از آن ميوه را به خواجه داد؛ اما چون خواجه قدرى از آن ميوه خورد، آن را بسيار تلخ يافت. روى در هم كشيد و غلام را عتاب كرد كه چنين ميوهاى را بدين تلخى، چون خوش میخورى.
غلام گفت: اى خواجه! بس ميوه شيرين كه از دست تو گرفتهام و خوردهام. اكنون كه ميوهاى تلخ از دست تو به من رسيده است، چگونه روى در هم كشم و باز پس دهم كه شرط جوانمردى و بندگى اين نيست. صبر بر اين تلخى اندك، سپاس شيرينیهاى بسيارى است كه از تو ديدهام و خواهم ديد.
@nakhchilik
روز عرفه روزدعوت عاشقانه به سوی
خداست 💎روزعرفه روزنیایش 🤲
وروزبارش چشم های خاکیان برشما 🎀دوستان گلم مبارک
@nakhchilik
التماس_دعا 😊👈امروز برای همه دعا کنید
بهترین دعا... 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷