eitaa logo
نخچِلیک
1.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
7.2هزار ویدیو
4 فایل
نخچلیک یا همون نشگون کانالی برای برخی انتقادات به صورت طنز ولی از نوع تلخ ارتباط با ادمین👤 @nakhchilik_admin 👇👇تبادل کانال و تبلیغات با ایدی زیر @r_e_z_aii128 ما رو به دوستانتون معرفی کنید😉🤝 لینک کانال👇👇
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻آنچه را ذخیره کرده‌ای، به دست سارق ایام مسپار ✍مردی مزرعه‌ای آفتابگردان کاشت و محصولش را در چند گونی ریخت و در انبار خانه‌اش ذخیره کرد تا نزدیک عید گران‌تر شود و آن‌ها را بفروشد. دزدی شب به انبار او زد و تمام آفتابگردان‌ها را برد و در ته یکی از گونی‌ها، کمی از آفتابگردان‌ها را رها کرد. او دست نوشته‌ای به این مضمون گذاشت: «زحمت یک‌ساله‌ات برای من بود. این مقدار را هم گذاشتم، یک موقع نبری مصرفشان کنی. برو کشت کن سال بعد همین موقع باز در خدمتم!» @nakhchilik
‌🔴 حکایت‌های پندآموز روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد... 📜روایت نموده اند که رسول خدا (ص) روزی از قبرستان گذر می نمودند نزدیک قبری رسیدند به اصحاب خویش فرمودند: عجله کنید و بگذرید اصحاب تعجیل کردند و از آنجا گذشتند و در وقت مراجعت چون به قبرستان و آن قبر رسیدند خواستند زود بگذرند. حضرت فرمودند: عجله نکنید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن امر به عجله کردن فرمودید؟!حضرت فرمودند: صاحب این قبر را عذاب می کردند و من طاقت شنیدن ناله و فریاد او را نداشتم. اکنون خدای تعالی رحمتش را شامل حال او کرد گفتند: یا رسول الله! سبب عذاب و رحمت به او چه بود؟ حضرت فرمودند: این مرد، مرد فاسقی بود که به سبب فسقش تا این ساعت در اینجا معذب بود کودکی از وی باقی مانده بود در این وقت او را به مکتب بردند و معلم به این فرزند《بسم الله الرحمن الرحیم》را تعلیم نمود و کودک آن را بر زبان جاری نمود، در این هنگام به فرشتگان عذاب خطاب رسید که: دست از این بنده فاسق بردارید و او را عذاب نکنید روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌@nakhchilik ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌
یه زمانی هر کی داشت چه کلاسی داشت 😅 @nakhchilik
از حیف نون  میپرسن قویترین حیوون دنیا چیه؟! میگه مورچه!!🐜😳 میپرسن چرا؟؟؟ میگه یه بار رفت تو سوراخ پریز اومدم با میخ درش بیارم همچین لگدی زد که پرت شدم تو توالت خونه همسایه.😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@nakhchilik
اینایی که حمومشون خیلی طول میکشه رو اذیت نکنین شاید مصاحبه‌ بعد از کنسرتی که تو حموم داشتن یه کم طول کشیده 😂🤣😂 @nakhchilik
بابابزرگم اون آخرا آلزایمر داشت مادربزرگم یبار خواست بالشت زیرسرش بزاره یهو میبینه میگه خانم چرا بهم دست میزنی مگه نمیدونی من زن دارم مادر بزرگمم ذوق کرد یهو بعدش گفت حالاکه انقد مهربونی همینجا باش من میگیرمت که مادر بزرگم با اون سنش قهرکرد رفت خونه برادراش.😁😂 @nakhchilik
۱۷ مرداد روز خبرنگار بر همه ی زنانی که بدون حقوق و دستمزد اخبار خانه و فامیل را با سرعت نور و در عرض چند ثانیه به کل جهان مخابره میکنند مبارک 😁😂 @nakhchilik
از بس پستای عاشقانه خوندم همش فکر میکنم یه نفر ولم کرده رفته وجدانن هرکی ولم کرده بیاد گناه داررررررم 😕😕 @nakhchilik
⁉️ این شخص را می‌شناسید؟! 🔸ایشون احمد بیابانی هستند. یکی از گنده لات‌های سه راه ورامین شهرری. 🔹احمد عادت به شراب خوردن داشت، چاقو کشی و دعواهای وحشتناک از کوچکترین هنرهای احمد بود. در یک دعوا ۲۲ شاکی خصوصی داشت! روز ۲۲ بهمن که کلانتری شهرری در آتش سوخت، ایستاده بود و می خندید! می گفت ۷۰ تا پرونده های من سوخت!! 🔸یه روز بچه‌های سپاه شهرری دستگیرش می‌کنند و بهش میگن: "تو خجالت نمیکشی؟ جوونای مردم دارن تو جبهه‌ها تیکه پاره میشن اونوقت تو توی تهران داری الواتی میکنی؟!" 🔹احمد به غیرتش برمیخوره به اون پاسدار میگه: "منو آزاد کنید، نامرده اگه کسی فردا نره جبهه!" 🔸فرمانده گردان مالک، آقای راسخ این حرفو میشنوه به احمد میگه: "من فردا ساعت صبح از میدان شهرری میرم برای جبهه. اگه خیلی مردی ۶صبح اونجا باش." 🔹احمد ساک به دست ۶صبح میدان شهرری بود! رفت جبهه و... به گفته‌ی یکی از رزمنده ها احمد متحول شده بود و از خدا خواسته بود اگر بناست شهید بشوم پیکرم را کسی نبیند، چون بدنش پُر بود از جای چاقو و خالکوبی و... میگفت: "این بدن آبروی رزمنده ها را می‌برد." 🔸در یکی از عملیات‌ها که احمد به همراه چند تن از فرمانده هان برای شناسایی منطقه بازی دراز رفته بودند گلوله مستقیم تانک به خودروی آنان برخورد می‌کند و بدن احمد در آتش سوخت و به شهادت رسید. 📙بامرام. خاطرات شهید احمد بیابانی @nakhchilik
8.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با پسرا اسم و فامیل بازی نکنید وقتی بخاطر ۵ یا ۱۰ نمره خودش رو با خر یکی میکنه 😄😄 خُنک ولی اخرش 🤣🤣 @nakhchilik
اندر حکایت سالروز حمله اتمی آمریکا به ژاپن در سالگرد حمله اتمی، ژاپن تهدیدهای اتمی روسیه را محکوم کرد😳😳🤯🤯 باور کنید جدی می‌گم! همین پریروز ۶ اوت. اونجا هم هیچ اسمی از آمریکا نیاورده. فقط یک دقیقه سکوت می کنن و دوتا هم با یه چوب کلفت میزنن به یه زنگ بزرگ 🤣 جالب اینجاست از سفیر و کارکنان سفارت امریکا هم دعوت میکنن و براشون میز پذیرایی می چینن 🤦‍♂️😀😀😀 @nakhchilik