eitaa logo
یاوران نماز
320 دنبال‌کننده
641 عکس
443 ویدیو
72 فایل
🔸منبرک فاطمی(نماز) https://eitaa.com/fatemi222/4701 🔸تبیان_گناباد(فرهنگی) @Tebyangonabad ارتباط @a_f_133 @Mohammadreza47 با مشارکت ستاد اقامه نماز گناباد فهرست؛ https://eitaa.com/namaz_gonabad/922
مشاهده در ایتا
دانلود
. پیامبر گرامی«ص» در طول بیست و سه سال که مسئولیّت سنگین و طاقت‌‌فرسای رسالت را بر عهده داشتند، بسیار از نماز استمداد می‌کردند. انصافاً به منزل رساندن آن بار سنگين با وجود موانع متعدّد و مختلفی که بر سر راه پیامبر«ص» وجود داشت، فقط با استعانت از نماز امکان‌پذیر بود. و در آخرین لحظات عمر شریف نیز با سفارش مسلمانان به نماز، از دنیا رحلت فرمودند. امیرالمؤمنین«ع» نقل می‌کنند در حالی که سر مبارک پيامبر«ص» در دامن من بود، مرتّب مي‌فرمودند: «اللَّهَ اللَّهَ فِي صَلَاتِكُمْ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ» تا از دنیا رفتند. دو نکته مهم در آخرین وصیت پيامبر اکرم«ص» مشاهده می‌شود. اوّل: اهمیّت به نماز و دوّم: خوش‌رفتاری با زیردستان. در واقع پیامبر«ص» قصد دارند با این وصیّت، به مسلمانان بفهمانند که با دو بال رابطه با خداوند و رابطه با مردم، می‌توان به‌‌ سوی سعادت و رستگاری صعود کرد. همسران پیامبر اکرم«ص» نقل می‌کنند که وقتي مؤذّن اذان می‌گفت، آن حضرت به‌ اندازه‌اي تلاطم‌‌ درونی پیدا می‌کردند و تغییر حالت‌ می‌دادند‌ که گوئي ما‌ ایشان را نمي‌شناختيم و آن حضرت نیز ما را نمی‌دیدند.
سیر در سیره سایر حضرات معصومین«ع» نیز، اهمیّت و توجّه فوق‌العاده آن ذوات منوّر به نماز را روشن می‌سازد. در تاريخ آمده‌ است‌ که‌ «ليلة‌‌‌ الهرير» شب سختي برای امیرالمؤمنین«ع» و یاران ایشان بود؛ امّا اميرالمؤمنين «ع» در وسط ميدان نبرد، در حالي ‌كه فرماندهي جنگ را بر عهده داشتند، از نماز غافل نبودند و در شب ليلة الهرير نيز نماز شب ايشان ترک نشد و مرتّب از نماز كمك مي‌گرفتند. حضرت زهرای مرضیّه«س» بسیاری از شب‌ها، خصوصاً شب‌هاي جمعه از اوّل شب تا به صبح نماز مي‌خواندند و بعد از نماز هم اوّل به دیگران دعا می‌کردند. ايشان به اندازه‌اي روی پا مي‌ايستادند و نماز مستحبّی مي‌خواندند که پاهای مبارکشان ورم کرده بود. امام حسن مجتبی«س» وقتي‌ قصد رفتن به‌ مسجد داشتند، غسل می‌کردند، بهترین لباس‌ها را می‌پوشیدند و نظیر دامادی که به حجله می‌رود، به سمت مسجد می‌رفتند. هنگام ورود به مسجد، با بدن لرزان، پای راست را داخل مسجد می‌گذاشتند و می‌فرمودند: «يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِي‏ءُ...» بعد وارد مسجد می‌شدند
در تاریخ آمده است که حضرت سیّدالشهداء«ع» و یاران ایشان، در سخت‌ترین شرایط و در اوج مصیبت و بلا در روز عاشورا، نه تنها ارتباط با خداوند و مناجات با او را فراموش نکردند، بلکه بر میزان آن افزودند. صدای زمزمه‌های مناجات با خدا در نماز شب یاران با وفای امام حسین«ع»، در شب عاشورا، فضای کربلای معلّی را پر کرده بود. در روز عاشورا در بحبوحه جنگ، امام حسین«ع» در وقت نماز، به اقامه نماز ظهر پرداختند و این فریضه اساسی و مهم را فدای جنگ نکردند. راجع به حضرت امام زين‌العابدين«ع» نقل شده است که بسیار عبادت می‌كردند و در پاسخ به تقاضای برخی نزدیکان مبنی بر کاستن از میزان عبادات، با گریه فرمودند: من وقتي به ياد نمازها و عبادات اميرالمؤمنين«ع» مي‌افتم، از عبادات خود خجالت مي‌كشم و کجا توان عبادات اميرالمؤمنين«ع را دارم.
امام هفتم حضرت موسي ‌‌بن ‌‌جعفر«ع» وقتي كه وارد زندان شدند، فرمودند: خدايا جاي خلوتي مي‌خواستم كه بتوانم رابطه‌ام با تو را مستحکم‌تر کنم، الحمدالله پيدا شد و در تاريخ نوشته‌اند كه حضرت موسي ‌بن ‌جعفر«ع» در زندان بسیار نماز مي‌خواندند. هنگامی که دعبل به محضر امام علی‌ابن موسی‌الرضا«ع» رسید و آن اشعار تاريخي را خواند، امام رضا«ع» عباي خود را به او هدیه کردند و فرمودند: من شب‌ها در اين جبّه بسيار نماز خوانده‌ام. از این قبیل روایات، در سیره پیامبر اکرم«ص» و اهل‌‌‌بیت عصمت و طهارت«ع» فراوان‌ یافت می‌شود و در این‌ مجال فرصت بازگوئی مفصّل آن نیست و کتاب جداگانه‌ای می‌طلبد. ولی در همین بیان مختصر میزان اهمیّت آن ذوات نورانی به نماز، روشن می‌گردد. سالک باید از سیره معصومین«ع» سرمشق بگیرد و نماز را در متن زندگی و مقدّم بر همه امور مادّی و معنوی قرار دهد. مسلمان واقعی کسی است که در وقت نماز یک تلاطم درونی پیدا کند و به جز نماز، به امر دیگری توجّه نداشته باشد.
شهدا👇👇
تسویه با بی نمازها قبل از عملیات والفجر هشت در موقعیت ام النوشه بودیم. یک روز، بعد از نماز جماعت صبح، فرمانده گردان، شهید حاج عبدالله نوریان با یک عصبانیت و جدیت خاصی وارد محوطه گردان شد، با صدای بلند و بی مقدمه می‌گفت: «چرا نماز صبح‌ها قضا می‌شود؟ چرا به نماز‌های جماعت اهمیت داده نمی‌شود؟» معلوم بود از این موضوع خیلی ناراحت هستند به حدی که گفت: هرکسی که برای نماز به جبهه نیامده، می‌تواند بیاید و تسویه اش را بگیرد و از گردان تخریب برود. یک دفعه پیرمردی گفت: حاج آقا حالا اشکال ندارد، یک صلوات بفرستید. حل میشه حاج عبدالله با این حرف عصبانی‌تر شد و گفت صلواتِ چی؟ حاجی به حدی ناراحت بود که هیچ کس جرات نکرد صلوات بفرستد. ایشان هم با جدیت بحث نماز و معنویت و اهمیت توجه به مسائل شرعی را تشریح کرد. کسی هم بعد از آن، حرفی نزد تا صحبت‌های حاجی تمام شد. خاطره‌ای از شهید نوریان از زبان حاج ذبیح‌الله کریمی
وقتی از مسجد می‌گوییم، منظور، پیکره مسجد نیست این گزارش را با سخنرانی شهید حاج قاسم سلیمانی در جمع ائمه جماعات مساجد استان تهران که در سال ۹۶ و همزمان با روز جهانی مسجد بیان کرد، به پایان می رسانیم. وی در آن نشست گفت: «همه چیز را مدیون مسجد هستیم، اما وقتی از مسجد می گوییم، منظور، پیکره مسجد نیست؛ مدیون فردی هستیم که به عنوان امام جماعت یا امام مسجد شناخته می شود. یک زمان نگاه ۲۵۰ ـ ۳۰۰ متر محیط مربع داخل مسجد است که همان ۱۵۰ یا ۲۵۰ نفری که می آیند و نماز می خوانند، شاید حفظ شوند.
مروری بر سخنان شهید سلیمانی در روز جهانی مسجد آقای حجت الاسلام! اگر می خواهید جامعه را حفظ کنید و همین محدوده داخل مسجد را ارزیابی می کنید، اشتباه است و باختید. اگر مسجد، نیروی دست خودش یعنی محیط دور خودش سقوط کند، آن امام جماعت سقوط کرده و خطش شکست خورده است. دشمن وارد خطش شده است، او دیده بانی، مراقبت و جاذبه خوبی نداشته است. همت خوبی نداشته است. آقای حجت الاسلام! این محیط فرهنگی شماست. طول و عرضش ۱۰ کیلومتر مربع است، نه این ۲۰۰ متر مربع! باید کار کنید.» سردار سلیمانی در بخش دیگری از سخنانش در جمع ائمه جماعات مساجد گفت: «تربیت مدافع فرهنگی، ایثارگر و فداکار در دولت ‌ها و ساختارهای دولتی محقق نمی‌ شود بلکه در مسجد محقق می‌ شود. ما پیروزی‌مان را در جنگ هشت ساله مدیون مسجد هستیم. البته منظور پیکره مسجد نیست، بلکه منظور امام جماعت است که امروز مقام معظم رهبری در راس امامان جماعات مساجد حضور دارند.» شهید سلیمانی در دوره مبارزه با طاغوت، در دوران دفاع مقدس و در هنگامه مبارزه با جریان تکفیری، همیشه در مساجد برای سخنرانی، اقامه نماز و جهاد تبیین حضور می یافت. انس او با مسجد، پایان ناپذیر بود.
نماز در پادگان آمریکایینماز در پادگان آمریکایی به نام او که شهداء در قهقهه ی مستان شان در نزد او -عند ربهم یرزقون- هستند. شهید خلبان، عباس بابایی سال 1349 برای گذراندن دوره ی خلبانی به دانشگاه هواپیمایی آمریکا رفت. اونجا برنامه این بود که باید چند وقتی با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می شدند. بعد از گذشت 2 سال که قرار شد مجوز خلبانی شهید عباس بابایی را بدهند، گفت در کارم گیری افتاده بود، در پرونده ام مطالبی نوشته بود و این مانع از دریافت کارت پایان دوره خلبانی شد تا اینکه روزی من را صدا زدند تا به اتاق رئیس دانشگاه بروم. رئیس دانشگاه یک ژنرال آمریکایی بود. وقتی که وارد اتاق شدم پرونده ام روی میزش بود و پرونده ام را خط خط مرور می کرد و به من نگاه می کرد و سرش را تکان می داد و معلوم بود که در پرونده چیزهایی نوشته شده که این مانع از دریافت کارت پایان دوره خلبانی شود. ناگهان در اتاق زده شد. یکی ژنرال را خواست و بیرون از اتاق برد، در همان لحظه به ساعتم نگاه کردم دیدم که وقت نماز است، وقت قرار عاشقی. مردد ماندم که الآن چکنم؟ اگر بخواهم نماز بخوانم ممکن است همان لحظه ژنرال برگردد و کار بدتر شود ولی نمی توانستم قرار با خدا را فراموش کنم. یا خودم گفتم هرچه بادا باد، خود خدا درست می کنه. نگاه کردم تکه روزنامه ای پیدا کردم و رو به قبله ایستادم، مهر را گذاشتم و شروع به نماز خواندن کردم ، الله اکبر، بسم الله الرحمن الرحیم... مشغول نماز بودم و خدا خدا می کردم که ژنرال نیاد. وسطای نماز بود که ژنرال آمد و مرا عجیب غریب نگاه می کرد، نشست پشت میز و همینجور به من زل زده بود، بعد از تمام شدن نمازم به من گفت بنظرم تمام مطالبی که در پرونده ی توست، مربوط به همین کار (نماز خواندن) توست. گفتم اطلاع ندارم فقط ما مسلمانان اعتقاد داریم در اوقاتی خاص یا معبود خودمان راز و نیاز می کنیم، من هم داشتم با خدای خودم راز و نیاز می کردم. گفت خیلی عالی است، گواهی مرا امضاء کرد و گفت مبارک باشد، به جمع خلبانان خوش آمدی. از ایشان تشکر کردم و به خودم قول دادم در اولین فرصت در جای خلوت، دو رکعت نماز شکر بجا بیاورم.
پهلوان بود، کشتی‌گیر بود، بارها و بارها قهرمان شده بود، مسابقات کشتی در حال برگزاری بود؛ برادرش تعریف می‌کند می‌گوید که من با عباس خیلی سالن می‌آمدم و مسابقات‌ را پیگیر بوده‌ام و مسابقات‌شان را می‌دیدم و تشویقش می‌کردم. از صبح چند تا مسابقه برگزار شده بود و فینالیست‌ها مشخص‌شده بودند، عباس رسیده بود به مسابقه فینال، یک‌دفعه بلندگوی استادیوم و بلندگوی سالن صدا زد: عباس حاجی‌زاده یک‌مرتبه دو مرتبه سه مرتبه، نگران شدم هرچه این طرف آن طرف نگاه کردم دیدم برادرم عباس نیست، کجا رفته؟ عباس که تمام حریف‌هایش را ضربه‌فنی کرده و پشت همه را به زمین خوابانده و حالا آمده برای مسابقه‌ی فینال؛ در این لحظه‌ی حساس کجا رفته؟ خیلی نگران شدم، در کمال ناباوری دیدم که بعد از این‌که بلندگوی سالن سه مرتبه اسم عباس رو خواند و عباس حاضر نشد، دست حریفش را بردن بالا و به‌عنوان قهرمان اعلام کرده‌اند. خیلی نگران شدم آمدم پایین یک‌دفعه دیدم عباس وارد سالن می‌شود، گفتم عباس کجا بودی داداش؟ گفت که وقت، وقت نماز بود. نماز اول وقت به هر چیز ارزش داشت، گفتم داداش چند مرتبه بلندگو اسمت را صدا زد گفت عباس حاجی‌زاده، تو کجا بودی؟ گفت نماز اول وقت برای من از مسابقه فینال هم مهم‌تر است.
نماز اول وقت شهید دستغیب یکی از دوستان و یاران شهید محراب، شهید دستغیب تعریف می‌کرد که یک سالی بود که خدمت شهید دستغیب بودیم و قرار بود با ایشان به سفر حج مشرف بشویم، هواپیما قرار بود بیروت برود و از بیروت پرواز بکنیم به سمت جدّه، و زمانی‌که رفتیم بیروت، در بیروت توقفی داشتیم که نزدیک نماز مغرب و عشاء شد، که دیدیم شهید دستغیب خیلی نگران هستند، سوار هواپیما شده بودند و درهای هواپیما بسته شده بود، به ساعتشان نگاه کردند گفتند وقت نماز است. گفتند حاج‌آقا نمی‌شود در را باز بکنند. اعتراض کردند به مهمانداران که در را باز کنید نماز اول وقت، چون اگر او با هواپیما پرواز می‌کرد و به جدّه می‌رسید نمازشان قضا می‌شد. از ایشان اصرار که درها را باز کنید تا نماز بخوانیم ولی هیچکدام از مهمانداران حرف گوش نکردند تا اینکه یک‌دفعه از کابین خلبان صدا آمد که متأسفانه هواپیما به‌خاطر نقص فنی به مشکل خورده و درهای هواپیما را باز کردند و گفتند چند ساعتی ممکن است این نقص فنی طول بکشد. همه دیدیم که شهید دستغیب با خوشحالی از هواپیما پیاده شدند و همان‌جا کنار هواپیما نماز خواندن، چه نماز باصفایی؛ ما هم نمازمان را به امامت ایشان اقامه کردیم، موقعی که نماز را خواندند و تعقیبات را انجام دادند، با کمال تعجب دیدیم که خدمه هواپیما اعلام کردند که در کمال ناباوری، موتو هواپیما اصلاح شده است. همه سوار هواپیما شدند و آن موقع فهمیدیم راز نماز شهید دستغیب را.
اهتمام شهید رجایی به نمازاهتمام شهید رجایی به نماز یک جمله‌ی معروفی است که خیلی‌ از ما شنیدیم. آن جمله چیست! جمله اینست: به نماز نگویید کار دارم به کار بگویید که وقت نماز است. حتما با خودتان سوال کردید که این جمله، جمله چنین شخصیتی است این جمله، جمله معروفی هست از شهید رجایی؛ شهید رجایی که الگو بود، اسوه بود، در حین نماز خواندنش، خصوصاً نماز اول وقتش خیلی دقیق بود. تعریف می‌کنند که سفره غذا را پهن کرده بودیم غذا را آورده بودیم که موقع نماز شد، به شهید رجایی گفتیم که بفرما سفره پهن است. یک جمله فرمودند، فرمودند که من هیچ‌وقت قبل‌ از نماز غذا نمی‌خورم و باید حتما اول نمازم را بخوانم بعد غذا بخورم و اگر روزی قبل‌از این‌که نمازم را اقامه کنم غذا بخورم باید حتما یک روز روزه بگیرم.
دلیل محکم (شهید غلامعلى پیچک) شهید پیچک، همیشه براى سایر برادران گردان الگو بود. زخمى شده بود و خون زیادى از او مىرفت، امداد رسانى هم کم بود و باید حتمآ به پادگان سرپل ذهاب مىرسیدیم . وقت تنگ بود و وضعیت غلامعلى اورژانسى بود. با این حال کمى برخاست و سرش را بالا آوردو نمازش را نیمه خوابیده خواند.اما قبل از آنکه به پادگان برسیم شهید شد. همین امر دلیل محکمى بود براى همه که نماز را حتماسر وقت بجا آورند.
اذان مىگویند (شهید على اکبر شیرودى) علىاکبر در کنار هلىکوپتر جنگىاش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سؤال مىکردند. خبرنکارى از کشور یمن آمده بود، پرسید: شما تا چه هنکام حاضرید بجنگید؟ شهید خندید و گفت : ما براى خاک نمىجنگیم ، ما براى اسلام مىجنگیم تا هر وقت اسلام در خطر باشد. این را که گفت به راه افتاد، خبرنگاران حیران ایستادند. شهید آستین هایش را بالا زد، چند نفر به زبان هاى مختلف پرسیدند: کجا؟ علىاکبر گفت : نماز! دارند اذان مىگویند.
نماز وصال عبدالحسین در بیمارستان مشهد بسترى بود و من هم نیز بستری بودم . گه گاه به او سر مىزدم ، از ناحیه سر مجروح شده بود، حالش خوب نبود، یک شب نزدیک اذان صبح مادرش سراسیمه نزد من آمد و گفت : عبد الحسین حالش هیچ خوب نیست . سریعا بالاى سرش رفتم ، او را به نرده هاى تختش بسته بودند که به زمین پرتاب نشود. گاهى تکان هاى شدیدى مىخورد و سپس بىهوش مىافتاد. پزشک بالاى سرش آوردیم ، با داروهاى آرام بخش تا حدودى آرام گرفت و بىهوش روى تخت افتاد. مدتى بعد ناگاه بلند شد و نشست و مرا صدا زد و گفت : «خاک تیمم بیاور » مردد بودم بیاورم یا نه ؟ چون بعید مىدانستم وقت را درست تشخیص بدهد، به هر حال آوردم ، تیمم کرد، مهر خواست ، مهر را روى زانویش گذاشت ، تکبیره الاحرام بست ، با حالتى عجیب با خداى خود حرف مى زد، منتظر بودم سلام نماز را بدهد تا با او صحبت کنم ، قبول باشدى بگویم و از احوالش جویا شوم . نماز با تکبیره الاحرام شروع شد ولى با سلام تمام نشد، در نماز عشق عبدالحسین نزد معشوقش رفت و سلام نماز را در بهشت گفت .
وقتی خداوند مشکلات ما را حل نمیکند چرا باید نماز بخوانیم؟ https://www.namaz.ir/prayer-questions-part2/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماز خوان ها بگوش! 🎙استاد پناهیان 📌نماز خوان ها اگر کسی را می خواهند به نماز دعوت کنند قبلش به خودشون نگاه کنند ببینند با نماز کجای وجودشان را آباد کردند ... 🌹🌹🌹🌹🌹
هدایت شده از منبرک فاطمی
حتی‌اگرخستہ‌ای‌یاحوصلہ‌نداری‌؛ نمازهایت‌را‌عاشقانہ‌بخوان♥️! تکرارهیچ‌چیز‌جز‌نماز دراین‌دنیا‌قشنگ‌نیست . ." ❲ ❳ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ 🌿『آوینـツـہ‌』🌿 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
هدایت شده از منبرک فاطمی
از عارفی پرسیدند: از این همه دعا و مراقبه به درگاه خـداونـد، چه به دست آورده‌ای⁉️ عارف گفت: هیچ! اما بعضی چیز‌ها را از دست داده‌ام؟! خـشـم، نگرانی، اضطراب، افسردگی، ترس از مرگ و پیری، احساس عدم امنیت و ...👌 همیشه با به دست آوردن نیست که حال‌مان خوب می‌شود، گاهی با از دست دادن‌، خیال آسوده‌تری داریم🌱 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈