eitaa logo
تصحیح قرائت نماز
88 دنبال‌کننده
137 عکس
105 ویدیو
6 فایل
قابل استفاده برای دانش آموزانی که به سن تکلیف رسیده اند و همه مکلفین قابل استفاده برای مبلغین و معلمین ارجمند #کپی از مطالب کانال #آزاد است ارتباط با ادمین @namaz_19
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 تو برای باش خدا و همه ملائکه اش برای تو خواهند بود!👌 ✍آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند:ما با و کجاوه به«گناباد» می‌رفتیم.وقت نماز شد. کاروان‌دار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگه‌دار می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم. دار گفت: بی‌بی! دوساعت دیگر به فلان روستا می‌رسیم.آنجا نگه می‌دارم تا نماز بخوانیم. مادرم گفت:نه! می‌خواهم نماز بخوانم. کاروان‌دار گفت:نه مادر.الان نگه نمی‌دارم. مادرم گفت:نگه‌دار. کاروان دار گفت:اگر پیاده شوید، شما را می‌گذارم و می‌روم. مادرم گفت:بگذار و برو. من و مادرم شدیم.کاروان حرکت کرد.وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟ من هستم ومادرم.دیگر کاروانی نیست. دارد فرا می‌رسد وممکن است حیوانات حمله کنند. ولی مادرم با خیال راحت با کوزه‌ی آبی که داشت، گرفت و نگاهی به آسمان کرد،رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند. لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر می‌شد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک خیلی مجلل پشت سرمان می‌آید. کنار جاده ایستاد و گفت:بی‌بی کجا می‌روی؟ مادرم گفت: . او گفت:ما هم به گناباد می‌رویم.بیا سوار شو. یک نفس راحتی کشیدم.گفتم خدایا شکر. مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده. به سورچی گفت:من پهلوی مرد نمی نشینم. سورچی گفت:خانم! فرماندار گناباد است.بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد. مادرم گفت:من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم! در دلم می‌گفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است... ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و می‌گفت! آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا.اینجا دیگر کسی ننشسته است. مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم. دربین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم... اگر انسان شد و در همه حال خشنودی خدا را در نظر گرفت،بيمه مى‌شود و خداوند تمام امور اورا و كفالت مى‌كند. 🌼«أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ» زمر/۳۶ آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟
🌹عابدترین مردم قال عن ابی حمزه سمعته علیه السلام: ' یقول قال الرب تعالی ؛اذا صَلَیَتَ ماافتَرَضتَ عَلَیکَ فَاَنتَ اعبُدَ الناس ' ابی حمزه گفت:ازامام شنیدم که فرمود؛خداوند میفرماید: " آن وقتی که نماز رابرتو واجب کردم بجا اوردی پس عابدتربن مردم هستی " 📚مستدرک الوسائل،ج۱ ص۱۸۳ 🌹
🙏به استقبال نماز می رویم: 🌀عجیب است که: ❗️بعد ازیک دقیقه به اعتماد میکنیم! ❗️بعد از گذشت چند ساعت به ! ❗️بعد از چند روز به ! ❗️بعد از چند ماه به ! ❗️بعد از چند سال به ای ! ⁉️اما بعد از یک عمر به اعتماد نمی کنیم ...! ♨️درحال که می دانیم خود می فرماید... 🔹((وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا))سوره طلاق/ ﴿۳﴾ ☜واز جايى كه حسابش را نمى ‏كند به او روزى مى ‏رساند وهر كس بر خدا كند او براى وى بس است‏ خدا فرمانش را به انجام‏ رساننده است به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‏ اى مقرر كرده است.
✍درسهای اخلاقی 📢 راه نجات از ناپسند، مداومت به نماز است. 🌸👇باهم ببینیم: 🌴 آیه 19 الی سوره معارج 23 🌴 🕋 إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً «19» 🕋 إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً «20» 🕋 وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً «21» 🕋 إِلَّا الْمُصَلِّينَ «22» 🕋 الَّذِينَ هُمْ عَلى‌ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ «23» ⚡️ترجمه: همانا انسان، بى‌تاب و آفريده شده است. هرگاه بدى به او رسد، است. و هرگاه خيرى به او رسد، بخيل است. مگر نمازگزاران. آنان كه بر نمازشان مداومت دارند. 📛 بسيارى از ناهنجارى‌ها، و بخل است؛ روايات زيادى در مورد حرص وارد شده‌ كه به برخى از آنها اشاره مى‌كنيم: ⭕️ حرص، رزق را زياد نمى‌كند. ⭕️ كسى كه حرصش بيشتر باشد، خوار و ذليل مى‌شود. ⭕️ چه بسا انسان حريص كه حرصش او را بكشد. ⭕️ حريص، هرگز بى نياز نمى‌شود. ⭕️ حريص، مروّت و جوانمردى خود را از دست مى‌دهد. ⭕️ حرص، بستر رنج‌هاست. ⭕️ حريص، به خاطر رسيدن به مال، عفّت و حيا را كنار بگذارد. ⭕️ حريص، اسير است. ⭕️ حرص، نشانه فقر است. ⭕️ حرص، يقين به مقدّرات الهى را فاسد مى‌كند. ⭕️ حرص، انسان را در عيوب بسيارى قرار مى‌دهد. 👌 اما این نماز و ياد خدا هست که آن را مهار مى‌كند. البته نماز گزاری که مداومت دارد بر نماز و سهل انگاری در عباداتش ندارد! و در کنار محراب نمازش، همیشه صندوق صدقات و بقچه مساکین حضور دارد! 🔔 پس انسان بدون نماز است.
💌 راه خلاصی از تنهایی و افسردگی ✍ انسان هرچقدر هم که دارای و زن و بچه و....باشد اما همیشه در وجودش ناخودآگاه احساس و افسردگی می کند. ❌ به هر چیزی برای انسان ضرر دارد. چه انسان آن را داشته باشد و چه نداشته باشد. ✅ تنها وابستگی در عالم، وابستگی به و اولیای خداست. اگر علاقه خود را به خدا و اولیائش در حد وابستگی بالا ببریم، تازه طعم زندگی و عشق را خواهیم چشید و از تنهایی و افسردگی خارج خواهیم شد. ✅ هر چه به و نماز اول وقت و آداب و مستحبات ان اهمیت دهیم وابستگی مان نسبت به خدا بیشتر و به دیگران کمتر شده لذا با وجود خدا احساس تنهایی نمی کنیم. 📚«استاد پناهیان»
سلام بزرگواران✋ بار گذاری مجدد ☝️ حرف ضاد بنا به درخواست یکی از اعضای کانال
⭕️ اسباب تبدیل سیئات به حسنات 🌹 روایت داریم پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود: چهار چیز سیئات را تبدیل به حسنات می‌کند:   🔹«أرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَکَانَ مِنْ قَرْنِهِ إلَی قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَها اللهُ حَسَناتٍ» ۱-  «الصِّدْقُ» راست گفتن. خدا از انسان راستگو خوشش می‌آید؛ چون خدا خودش مظهر صدق است، مظهر سلام است، مظهر امنیت است. ۲-  «وَالحَیاءُ» شرم. اگر کسی حیا داشته باشد خداوند گناهانش را می‌بخشد و سیئاتش را از بین می‌برد و به جای آن حسناتش را می‌نویسد. ۳-  «وَحُسْنُ‌الخُلْق» خوش اخلاقی. انسان دلش می‌سوزد برای کسانی که نمازشان، روزه‌شان، کمک کردن‌شان، دینشان خوب است؛ اما با زن و بچه‌شان خیلی بد اخلاقند و بد برخورد می‌کنند. این اخلاق بدشان به آن اعمال خوبشان لطمه مي‌زند،  ۴- «وَالشُّکر»  شکر نعمات را به جا آوردن؛ یکی از مواردی که اصل جبران در آن است. 📚 احادیث الائمه 🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ 🌸 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
✨فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام در شب جمعه ✨ ✴️از جمله مطالبی که درباره زيارت حضرت سيدالشهداء امام حسين (ع) رسيده مطلبی است که در داستان تشرّف حاج علی بغدادى (ره) به حضور مبارک صاحب الزمان (ع) نقل شده و آن قسمت اين است که می گويد به آن حضرت عرض کردم: «مولای ما! روضه خوانان حسين (ع) حديثی را نقل می کنند که مردی در عالم رؤيا هودجی را در ميان زمين و آسمان ديد و پرسيد که چه کسانی در اين هودج نشسته اند؟  ☀️پاسخ داده شد:حضرت زهرا (س) و خديجه کبری (س) پرسيد:به کجا می روند؟ ☀️جواب دادند: امشب شب جمعه است و آنان برای زيارت امام حسين (ع) در شب جمعه، می روند و نيز ديد که از هودج، رقعه هايی می ريزد و در آن مکتوب است: «برای زيارت کننده حسين (ع) در شب جمعه، امان از آتش دوزخ است.» ⁉️آيا اين حديث صحيح است؟ ☀️حضرت فرمود: «نَعَم زِيارَه الحُسَين (ع) فِی لَيلَةِ الجُمعَه اَمانُ مِن النّار يومَ القِيامَه، آری زيارت حسين (ع) در شب جمعه امان از آتش دوزخ در روز قيامت خواهد بود.» 📚بحار الانوار،ج ۵۳،ص ۳۱۵  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ| به تو از دور سلام به سلیمان جهان، از طرف مور سلام به تو از دور سلام به حسین از طرف وصله ‌ی ناجور سلام به تو از دور سلام به سلیمان جهان، از طرف مور سلام به تو از دور سلام می زنه واسه زیارت دل من شور سلام ❤️ حسین بن ثویر می‌گوید به حضرت صادق (علیه‌السلام) عرض کردم : 🌱 فدايت شوم ، من بسيار امام حسين (عليه‌السّلام) را یاد می‌کنم ، در آن هنگام چه بگويم؟ ✍ حضرت فرمودند : سه مرتبه بگو «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه‏» 🔸چرا که سلام از نزدیک و دور به ایشان می‌رسد. 📚 کافی ، ج4 ، ص575 ، ح2 ♥️ (ع) فرمودند 🍃 زيارت امام حسين عليه السلام را رها نكن و دوستان خود را هم به آن سفارش كن، كه در اين صورت، خداوند عمرت را طولانى و روزى‌ات را زياد مى‌كند و زندگى‌ات را همراه با سعادت مى‌كند و جز سعادتمند نمى‌ميرى و نام تو را در شمار سعادتمندان، ثبت مى‌كند. ❇️ آقای من دلم خوش است به مستحبی که جوابش واجب است. سلام میدهم وسرخوشم که فرمودید هر آنکه در دل خود یاد ماست زا ئر ماست. ❤️ اَلسَّلٰامُ عَلَيْكَ يٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ ، عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهٰارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيٰارَتِكُمْ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌹 وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌹 وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌹 وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن ✅👇بریم حرم http://app.imamhussain.org/tour/
🌷🌷🌷 در زمان حضرت موسے(ع) پسر مغروری بود ڪه دختر ثروتمندی گرفته بود. عروس مخالف مادرشوهر خود بود. پسر بہ اصرار عروس، مجبور شد مادر پیر خود را بر ڪول گرفته بالای ڪوهے ببرد، تا مادر را گرگ بخورد. مادر پیر خود را بالای ڪوه رساند، چشم در چشم مادر ڪرد و اشڪ چشم مادر را دید و سریع برگشت. بہ موسے(ع) ندا آمد برو در فلان ڪوه مهر مادر را نگاه ڪن. مادر با چشمانی اشڪ‌بار و دستانے لرزان، دست بہ دعا برداشت. و می‌گفت: خدایا! ای خالق هستے! من عمر خود را ڪرده‌ام و برای مرگ حاضرم، فرزندم جوان است و تازه‌داماد، تو را بہ بزرگی‌ات قسم می‌دهم، پسرم را در مسیر برگشت بہ خانه‌اش، از شر گرگ در امان دار. ڪه او تنهاست. ندا آمد: ای موسے(ع)! مهر مادر را می‌بینے؟ با این‌ڪه جفا دیده ولی وفا می‌ڪند. بدان من نسبت بہ بندگانم از این پیر‌زن نسبت بہ پسرش مهربان‌ترم.
🔰داستــان تشــرف علـی حـلاوی ✨ شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظرامام زمان (عج) بوده است. شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟» 🕊در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟» 💠 او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند» 🕊مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی» . 💠 شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند. . 💚شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود. . ♦️وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند. . ♦️قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند. ▫️در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!» . 💥جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. 👌امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.» . 👈اينك در خانه جناب شيخ علي حلاوي، بقعه اي موسوم به مقام صاحب الزمان (عج)ساخته شده كه روي سر در ورودي آن، زيارت مختصري از امام زمان(عج) نگاشته شده است. 📔 العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (ع)، علی اکبر نهاوندی، ج2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فقط برای خدا همه منتظر مداح بودند. یک نفر،جوان هفده هجده ساله ای را نشان داد وگفت:مداح آمد... بلند شد ورفت به استقبالش. بعد ازمراسم هم خودش بدرقه اش کرد؛ مثل یک مداح پرآوازه؛ مثل یک میهمان ویژه. .
فقط برای خدا جلوی در می نشست. به احترام هر کس که وارد مجلس روضه می شد، می ایستاد. جوانی که معلول ذهنی حرکتی بود،با کفش پاره و لباس کهنه وارد مجلس شد. جلوی پای او هم مثل دیگران بلند شد، سلام کرد وخوشامد گفت. بعد هم با احترام او را بغل کرد،بوسید ویک گوشه نشاند.
فقط برای خدا در اوج در گیری های سوریه با داعش، خودش را به مراسم تاسوعا وعاشورای روستا رساند. گفتم:ما که اینجا بودیم وانجام وظیفه می کردیم؛شماچرا در این شرایط آمدید؟ گفت:«این روضه ها،بخشی از جنگ با دشمن است.»
فقط برای خدا ضد انقلاب شایعه کرده بودند،فرمانده لشکر از ترس یک تونل زیر خانه اش ساخته که بتواند فرار کند. خاک های جلوی خانه را دیده بودند. گفته بود،زیرزمین را طوری بسازیم که بشود داخلش روضه خوانی برگزار کرد. خودش هم هر وقت می آمد آنجا، دست بنّا را می بوسید که دارد حسینیه می سازد.
فقط برای خدا روضه که تمام شد،غیبش زد. خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته است سراغ شستن سرویس های بهداشتی. نگذاشت کسی کمکش کن. می گفت:«افتخارم این است خادم روضه ی حضرت زهرا(س) باشم.
فقط برای خدا از اینکه مردم می گفتند«روضه خانه حاج قاسم» ناراحت بود. گفت بهتر است اسمی روی این مکان بگذاریم که به آن شناخته شود. خانه اش را وقف کرد ونامش را گذاشت بیت الزهرا(س) تا دیگر اسمی از خودش نباشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 (ع) یا پیرمرد عراقی تعریف می کرد: در جریان انتفاضه شیعیان عراق درسال 1991 میلادی، عده ای از ماها را در کربلا دستگیرکردند و به بیابانی بردند و بر روی تپه ای از ریگ پیاده کردند. کامل حسین داماد صدام و مأمور حمله به حرم حضرت امام حسین (ع) درآنجا بود، همه را روی ریگ ها نشاندند، کامل حسین جلو آمد و یک تفنگ از دست سربازی گرفت و در جلوی ما ایستاد و گفت: شما هاطرفدار امام حسین(ع) هستی یا طرفدار صدام حسین، کسی جواب نداد، بار دوم گفت هرکس طرفدار امام حسین (ع) است بلند شود و هر کس طرفدار صدام حسین است بنشیند، کسی بلند نشد، ناگاه یک جوان 16 ساله بلند شد و گفت: من طرفدار امام حسین (ع) هستم. کامل حسین گفت: برو آنجا بایست: او رفت در مقابل همه ایستاد، بار دیگر کامل حسین گفت: هرکس طرفدار امام حسین (ع) است بلند شود کسی جرأت نکرد بلند شود، کامل حسین سلاح را به طرف آن جوان 16 ساله گرفت و او را به شهادت رساند. بار دیگر روکرد به ماها وگفت :طرفدار امام حسین (ع)هستی یا طرفدار صدام حسین، جوانی دیگر بلند شد وگفت: من طرفدار امام حسین(ع) هستم، کامل حسین او را نیز به شهادت رساند و بعد ازآن ،هرچه گفت : کدام از شما ها طرفدار امام حسین (ع) هستی، کسی جواب نداد. لذا ماها را به شهرآوردند وآزاد کردند، شب در خواب حضرت امام حسین (ع) را دیدم که کنار ضریح مطهر ایستاده و جنازه آن جوان 16 ساله را آوردند، حضرت فرمودند کنار شهدا دفنش کنید. او را دفن کردند و سپس جنازه شهید دومی را آوردند، حضرت فرمود او را درضریح دفن کنید. برای من این سؤال پیش آمد که چرا امام حسین (ع) میان این دو شهید تفاوت قائل شدند، لذا از آن حضرت علتش را پرسیدم. حضرت فرمودند: جوان اولی نمی دانست سرنوشتش چه می شود ولی در عین حال بلند شد و طرفداریش را از ما اعلام کرد. لذا جزء شهدا دفن شد ولی جوان دومی با این که دید آن یکی به شهادت رسید ه ولی باز هم بلند شد و طرفداریش از ما را اعلام کرد گفتم :در ضریح دفنش نمایند. : :