📗داستان کربلا
❤️🔥 #بازخوانی_کتاب_آه
#قسمت_سی_و_دو
این قسمت از کتاب آه، خاطرهای از یک مرد است که در راه کوفه، امام را مشاهده کرده است:
اعمال حج را تمام کرده بودم. از همسفرانم جدا شده بودم و از بیراهه میرفتم. در راه به چند خیمه رسیدم. جلوتر رفتم.
پرسیدم:
_ این خیمهها مال کیست؟
گفتند از آنِ حسین است.
گفتم:
_ حسین، پسر فاطمه و علی؟
گفتند:
_ آری
خیمه امام را پیدا کردم. دیدم امام به ستون چوبی خیمه تکیه کرده، نامهای در دست ایشان است و میخوانند.
عرض کردم:
_ یابن رسولالله! چرا در این سرزمین خشک، بی آب و هموار که در صورت حمله دشمن، جای پنهان شدن هم ندارد، چادر زدهاید؟
به نامهها اشاره فرمود و گفت:
_اینها که میبینی، نامههای اهل کوفه است؛ آنها مرا به اینسو کشاندهاند و همینها نیز مرا خواهند کشت.
زمانی که چنین کردند، همه حرمتها را شکستند و احترامها را نگهنداشتند، پس از من خداوند کسی را بر آنان میگمارد که آنها را بکشد و ذلیل گرداند...
჻ᭂ࿐✰
چند روز بعد که کاروان امام به سرزمین حاجِز رسید، یکی ازیاران خود به نام *قیس بن مُسَهَّر* را همراه با نامهای، به سوی مردم کوفه فرستاد. ( البته هنوز نامه دوم جناب مسلم بن عقیل قبل از شهادتش که به امام گفته بود به کوفه نیایید به امام نرسیده بود)
در آن نامه، امام به مردم کوفه نوشته بودند که نامه مسلم به دستم رسیده و او خبر داده است که تعداد زیادی از شما به او پیوستهاید و خردمندان و بزرگان شما برای حضور ما در شهر آمادهاند و همگی شما در راه حق وحدت دارید...
در ادامه امام برای مردم کوفه دعا کرده بودند و فرموده بودند:
_ وقتی نامه من به دستتان رسید، بدانید که همینروزها به کوفه خواهم رسید ان شاء الله...
#ادامه_دارد ..
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
🌸⃟🌷🍃📕჻ᭂ࿐✰
عضو شوید👇
@namazemahboobe
📗*کتابِ آه*
🔥 #بازخوانی مقتل امام حسین علیهالسلام
#قسمت_سی_و_دو
این قسمت از کتاب آه، خاطرهای از یک مرد است که در راه کوفه، امام را مشاهده کرده است:
اعمال حج را تمام کرده بودم. از همسفرانم جدا شده بودم و از بیراهه میرفتم. در راه به چند خیمه رسیدم. جلوتر رفتم.
پرسیدم:
_ این خیمهها مال کیست؟
گفتند از آنِ حسین است.
گفتم:
_ حسین، پسر فاطمه و علی؟
گفتند:
_ آری
خیمه امام را پیدا کردم. دیدم امام به ستون چوبی خیمه تکیه کرده، نامهای در دست ایشان است و میخوانند.
عرض کردم:
_ یابن رسولالله! چرا در این سرزمین خشک، بی آب و هموار که در صورت حمله دشمن، جای پنهان شدن هم ندارد، چادر زدهاید؟
به نامهها اشاره فرمود و گفت:
_اینها که میبینی، نامههای اهل کوفه است؛ آنها مرا به اینسو کشاندهاند و همینها نیز مرا خواهند کشت.
زمانی که چنین کردند، همه حرمتها را شکستند و احترامها را نگهنداشتند، بعد از من، خداوند کسی را بر آنان میگمارد که آنها را بکشد و ذلیل گرداند...
჻ᭂ࿐✰
چند روز بعد که کاروان امام به سرزمین حاجِز رسید، یکی ازیاران خود به نام *قیس بن مُسَهَّر* را همراه با نامهای، به سوی مردم کوفه فرستاد. ( البته هنوز نامه دوم جناب مسلم بن عقیل قبل از شهادتش که به امام گفته بود به کوفه نیایید به امام نرسیده بود)
در آن نامه، امام به مردم کوفه نوشته بودند که نامه مسلم به دستم رسیده و او خبر داده است که تعداد زیادی از شما به او پیوستهاید و خردمندان و بزرگان شما برای حضور ما در شهر آمادهاند و همگی شما در راه حق وحدت دارید...
در ادامه امام برای مردم کوفه دعا کرده بودند و فرموده بودند:
_ وقتی نامه من به دستتان رسید، بدانید که همینروزها به کوفه خواهم رسید ان شاء الله...
🎁 @namazemahboob
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄