eitaa logo
نمازشب ۳۱۳
2.2هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
386 فایل
کپی فقط با ذکر منبع🌹 کانال ختم قرآن هدیه به شهدا👇 با بیش از 2070 حاجت روایی😊 @khatme_quran313 کانال خیریه👇 @kheyriiyeh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
😥 وقتی اسب امام حسین علیه السلام، خونین و با زین واژگون بازگشت مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد سیّد عزیزالله تهران، در سال 1396 قمری می فرمود: من بچه بودم در سن ده دوازده سالگى. در يكى از كوچه‌ هاى محله مشهد، محله نوقان مشهد زندگی می کردیم. . آن وقت در محله حوض محمدعلی خان می‌نشستیم. آنجا مسقط الرأس من بود. آن‌جا بزرگ شده بودم. كوچه بن بستی بود. ده پانزده خانه بيشتر نداشت. سابق‌؛ یعنی پنجاه شصت سال قبل، رسم بود سالی یک مرتبه چاوش‌ ها عَلَم‌ ها را به دست می ‌گرفتند و در کوچه ‌ها می‌گشتند و چاوشی می ‌کردند و مردم را به کربلا دعوت می‌ کردند. هر كه دارد هوس كرب و بلا بسم الله هر كه دارد سر همراهى ما بسم الله اين شعرها را مى ‌خواندند و مردم منقلب مى ‌شدند و به شوق می آمدند. یکی از این محلّه می ‌آمد و یکی از آن محلّه می ‌آمد با او قرارداد مى ‌بستند. چهل پنجاه نفر يك قافله مى ‌شدند، يك صاحب علم و چاووش آنها را كربلا مي ‌برد و مي ‌آورد. رسم این قافله ها هم اين بود که وقتی از كربلا زوارشان را بر مى ‌گرداند، داخل صحن مى ‌آمدند پشت پنجره فولاد، و آن‌جا را زيارت مى ‌كردند و يكى ‌يكى كربلايى ‌ها را به خانه ‌هاشان مي ‌رساند. يك چايى مى ‌خوردند بعد يكى ديگر و يكى ديگر. همه كربلايى ‌ها را به خانه ‌هاشان مى ‌رساند. اگر یک كربلايى در سفر مي ‌مرد، اسب او را سياهپوش مى ‌كردند. بار و بنه‌ اش هم بالاي اسب قرار مي ‌دادند و آن را سياهپوش مي ‌كردند. وارد شهر كه مى ‌شدند پيش از همه و جلوتر از همه كربلايى ‌ها مى ‌آمدند و اين اسب بى‌صاحب را به در خانه صاحبش تحويل مى ‌دادند، فاتحه ‌اي مى ‌خواندند، قهوه ‌اى مى ‌خوردند و مى ‌رفتند. اين قانون بود. یک قافله از کربلا برگشته بود. در کوچه ما يكى از خانه‌ ها كربلايى داشت. از آن كوچه بن بست ما يك كربلايى رفته بود. جوانی 35-36 ساله بود. اين جوان در سفر كربلا مرد. خبر آوردند كربلايى فوت كرده و فلان روز قافله مي ‌آيد. اول کربلایی ‌ها را به حرم امام رضا علیه السلام می ‌برند و بعد، آنها را به خانه ‌هاشان می ‌آورند و اگر کسی در این سفر مرده باشد، اسب بى ‌صاحب و اثاثيه ‌اش را مي ‌آورند. آن روز شد. خانواده آن كربلايى سماور آتش كردند، قهوه درست كردند، خانه و كوچه را آب و جارو كردند. زن، فرزند، مادرش سياه به تن كردند. همسايه ‌ها را خبر كردند که امروز اسبِ بى‌ صاحب را مى ‌آورند. بياييد که ما مجلس عزا داريم. خوب ما هم همسايه بوديم. من و مادرم رفتيم. من هشت نه ساله بودم. آمديم و گفتند پيش از ظهر قافله مى ‌آيد. يك ساعت به ظهر، كوچه مهيا شده بود. زن و بچه با مادر و خواهر همه در حال گريه بودند. آقا اگر بدانید خانه این کربلایی چه خبر شد؟ يك ‌دفعه از انتهاى كوچه صدا بلند شد: ما سلام از روضه شير خدا آورده ‌ايم. اين، نشانه ورود بود. به محض این ‌كه اين صدا آمد، چنان ضجّه از زن و بچه اين مرد بلند شد كه آن سرش ناپيداست. همه را منقلب كرد. این‌ ها جلو رفتند. چاووش هم که آمد، با خود اسب سياه پوش را آورده بود. آقا چشمتان چنين روزى را نبيند. چشم این زن و بچه که به اسب افتاد ريختند دورش را گرفتند. من با چشم خودم ديدم که چطور بچه‌ صورتش را بر صورت اسب گذاشته بود و گریه می ‌کرد. زنش كنار اسب ايستاده و مشت بر سينه ‌اش مى ‌زد. من در همان بچگي به ياد زن و فرزند امام حسين علیه السلام افتادم. ای وای! اين اسب سياه‌ پوش است بچه ‌ها چه مى ‌كنند. صورتشان را بر صورتش مى ‌گذارند. يكى دست اسب را بغل كرده مى ‌بوسد و اشك مى ‌ريزد. گفتم خدا! اسب امام حسين علیه السلام سر تا پا خون‌آلود بود. زين اسب واژگون. امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه چنین روضه خوانده است: یا جدّاه! از بالای اسب افتادی. خود امام حسین علیه السلام به یک حالت، اسب امام حسین به یک حالت است. آمد یالش را به خون امام حسین غرقه کرد. چون خود اسب زخم نداشت روی زمین نشست دور بدن حسین بن علی و یالش را به خون سیدالشهداء علیه السلام رنگین کرد. «وَ أَسْرَعَ فَرَسُك» اسب روانه به طرف خیمه‌ها شد. اما با یک شور عجیبی! در روایت است که خدا این قصه را به موسی علیه السلام خبر داد که اسب حسین بن علی می‌آید و شیهه می زند. همینطور اشک از چشم‌ های این حیوان جاری است. هی همهمه می‌ کند. هی ناله می‌ کند. همه دور آن حیوان را گرفتند. 64 زن و بچه همینطور در بيابان همه با صداى بلند فریاد می زدند: وا محمدا! وا عليا! واحسینا! بارالها! الساعه فرج صاحبمان، امام زمانمان را برسان. (سخنرانی های مسجد سیّد عزیز الله تهران، روز 30 رمضان 1396 قمری/ سخنرانی های مسجد ملک، 1383 قمری، مجلس سیزدهم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎👌مقام والای حضرت علی اکبر علیه السلام مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در منابر مسجد سیدّ عزیز الله تهران و مسجد مروی می فرمود: حضرت علي اكبر علیه السلام يك امتيازاتي دارد. از اين امتيازات، يك چيزهايي را مي ‏فهميم. در قرآن مقدس چند آيه است كه مربوط به مقامات نبوّت انبياء و ولايت اوصيائشان است، و ائمه علیهم السلام در مقام استدلال، به اين آيات متمسّك مي ‏شدند و این آیات را برای اثبات ولایت خودشان می ‏خواندند. يكي این آیه است: «إِنَّ اللهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمين ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ». اين آيه، مشهور به آیه اصطِفا، مربوط به مقامات ولايتي انبياء است كه خداي متعال اين‌ بزرگواران را انتخاب كرده و برگزيده و آن‌ها را به مقام پيشوایي، نبوت يا امامت، منصوب داشته است. ارباب مقاتل، متّفق الكلمه، شيخ مفيد رضوان الله تعالی علیه در «ارشاد»، سيد بن‏ طاووس در «لهوف»‏، و ديگران از قدما و متأخّرين همه نوشته ‏اند: وقتي حضرت عليّ اكبر علیه السلام روانه ميدان شد، امام حسين علیه السلام پشت سر عليّ ‌اكبر علیه السلام سر را بلند كرد و با صداي بلند همین آیه را خواند. چرا پشت سر ابوالفضل علیه السلام نخواندند؟ چرا پشت سر قاسم بن الحسن علیه السلام نخواندند؟ و پشت سر اين آقازاده خواندند؟ اين يعني چه؟ چه رمزی دارد؟ پس قرائت کرد آیه اصطفا تا کند فاش آن رموزات خفا کاین جوان که سوی میدان عازم ‌است برگزیده جمله اهل عالم است نوح من از دیده من دور شد موسی من سوی کوه طور شد یعنی اين جوان كه عازم ميدان شده است، شايستگي دارد اگر زنده بماند، به مقام امامت نائل شود، يعني اين پسر من لياقت مقام امامت را دارد، لياقت مقام نبوت و صفوت را دارد، اما هزار افسوس. جوان می ‏رفت و بابا عقب سرش. یک نگاه مأیوسانه کرد. بَه ‏بَه به ناله‏های شما! اغلب جوان‌ها گریان شدند. خدایا! هر چشمی که می ‏گرید آن چشم را به جمال صاحب ‌الزّمان علیه السلام روشن فرما. یک مرتبه دیدند این بابای پیر از عقب سر جوانش، دستش را برد زیر ریش سفیدش: «رَفَعَ شَیْبَهُ إلَی السَّماء» اشک، بی ‏اختیار می ‏آید. یک وقت آدم با زور می ‏خواهد گریه کند، یک وقت به قدری متأثر است که اشک مثل آب، جاری می ‌شود. این را عرب می ‏گوید: «اَرْخی عَیْنَیْهِ». راوی می ‏گوید: یک وقت دیدم چشم حسین علیه السلام سرخ شد. بی ‏اختیار اشک از چشمانش می ‏ریزد. یک ساعت بعد هم دیدند حسین علیه السلام صورتش را بالای صورت علی علیه السلام گذاشت. خدایا! به قطرات اشک امام حسین علیه السلام همین ساعت، امر فرج و ظهور امام ‏زمان علیه السلام را اصلاح بفرما. (سخنرانی های مسجد سیّدعزیز الله تهران، 1396 قمری، شب دوازدهم رمضان/ سخنرانی های مسجد مروی، 1383 قمری، مجلس سوم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
- ناشناس.mp3
11.69M
✅روضه بسیار سوزناک شهادت حضرت علی اکبر لشکر دارن بهم میگن حسین زمین خورده 🎤 حاج حسن خلج @navahaye_hoseini313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی اکبر که بر زمین افتاد آسمان،،، آفتاب را گم کرد آن چنان زخم روی زخم آمد که عدو هم حساب را گم کرد السلام علیک یا علی بن الحسین @namazeshab313
✅روضه شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر علیه السلام) تا شنیدن اهل و عیال،خیمه نشینان،مخدرات همه از خیمه بیرون دویدن،خواهراش اومدن،دور علی اكبر و گرفتن ،یكی صدا می زنه،داداش به غریبی بابام رحم كن،كجا داری میری علی جانم، ابی عبدالله دید علی اكبر این طوری كه زن و بچه حلقه زدن دورش نمی تونه بره، فرمود:رهاش كنید،او غرق در ذات خداست،علی دیگه موندنی نیست، حسین خودش راهیش كرد،اما همین كه داره میره،دیدن این پیرمرد داره دنبالش می دوه،محاسنش رو روی دست گرفته،خدایا شاهد باش،اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً به رسول الله رو دارم به میدان می فرستم، همه ایستادن دارن دلاوری علی رو نگاه میكنن،اون كسی كه بیشتر از همه صدای الله اكبرش بلنده،عمو عباس ِ، تا هر یك از دشمن رو رو زمین میندازه،صدای عباس بلند میشه،الله اكبر، روایت نوشته، صد و بیست نفر رو این آقا زاده ی ابی عبدالله،یك تنه به درك واصل كرد، تا موقعی كه نانجیبی،پشت یك درخت خرما،ایستاد،منتظر،به نامردی،كمین گذاشت، خیلی از بچه های ما تو كمین های دشمن،وارد می شدن،تو تله های كمین گیر می كردند،مثل علی اكبر میشدند،یكی از شهدا تو خاطراتش آوردند،گفت:اون لحظه ی آخر هر كدمشون یه چیزی به دلشون عنایت می شد،گفته بود:من معنی ارباً اربا رو می خوام بفهمم،یا برگردم تهران سئوال كنم،ارباً اربا یعنی چی؟یا همین جا اربابم به من نشون بده،مثل علی اكبر ارباً اربا شد،خمپاره درست كنار پاش خورد،تیكه تیكه شد، نانجیب كمین گذاشت،گفت:گناه عرب به گردنم باشه اگر،داغش رو به دل مادرش نگذارم ،همچین كه اومد با نیزه ای به علی اكبر زد،دیگری شمشیر به فرق نازنینش،اختیار از كف داد،دست به گردن اسب انداخت،خون سر روی چشای اسب ریخت،اسب اشتباه به جای اینكه برگرده،به سمت خیمه ها رفت تو دل دشمن،هركسی كه بغض از علی داشت دورش رو محاصره كردن،یكی با نیزه میزنه،یكی با شمشیر می زنه، عباس داره این منظره رو می بینه،رنگ صورتش پرید،ابی عبدالله شنید آخرین صدای علی اكبر رو،آخرین نفس هاشه، ابَتا عَلَیكَ مِنّى السَّلامَ ،یعنی بابا خداحافظ ،حسین... @namazeshab313 السلام علیک یا اباعبدالله 😭😭
🙏😢 دست به دعا برداریم و به درگاه الهی عرضه بداریم: الهی! به اشک‌های پیاپی سید الشهدا علیه السلام در روز عاشورا، فرج امام زمان علیه السلام را برسان. مرحوم آیت الله تولاّیی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود: خدایا! به سوز سینه امام حسین علیه السلام، خدایا! به سوز سینه‌ خواهر امام حسین علیه السلام، خدایا! به سوز سينه‌ دختران یتیم امام حسین علیه السلام، همین ساعت، امر فرج امام زمان علیه السلام را مقرّر بفرما. الهی! به اشک‌های پیاپی سید الشهدا علیه السلام در روز عاشورا، فرج امام زمان علیه السلام را برسان. امام حسین علیه السلام، «صَرِيعَ‏ الدَّمْعَةِ السَّاكِبَةِ» است. روز عاشورا، چشم امام حسین علیه السلام خشك نشد! همين طور دائماً اشک می‌ریخت. یک وقت بدن جوان هجده ساله‌اش را بغل می ‌گرفت و گریه می ‌کرد. یک وقت بدن برادرش را به بغل می ‌گرفت و گریه می ‌کرد. یک وقت بدن برادرزاده ‌اش را به بغل می ‌گرفت. اي واي، واي، واي! دائماً گریه می‌کرد. خدایا! به گریه‌های سوزناک سید الشهدا علیه السلام به زودی امام زمان ما علیه السلام را آشکار فرما. پدر ما یتیمان را به ما برسان. خودت مشکلات ما را به سوز دل امام زمان علیه السلام حلّ و آسان فرما. گرفتاری ‌های همه شیعیان دنيا را به آبروی بقية الله علیه السلام بر طرف بفرما. (سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، 1392 قمری، شب 26 ماه رمضان) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج» @namazeshab313