🗒 دفترچه گناهان یک #شهیـــد ۱۶ ساله :
در #تفحص_شهدا ، دفترچه یک #شهید 16 ساله که #گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد.
#گناهان یک هفته او اینها بود :
شنبه : بدون #وضو خوابیدم .
یکشنبه : خنده بلند در جمع .
دو شنبه : وقتی در بازی گل زدم إحساس #غرور کردم .
سه شنبه : #نمازشب را سریع خواندم .
چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .
پنجشنبه : #ذکرروز را فراموش کردم .
جمعه : تکمیل نکردن 1000 #صلوات و بسنده به 700 صلوات .
راوی که یکی از بچه های #تفحص_شهدا بوده می نویسد :
دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم ...
ما چی؟؟؟
کجای کاریم؟؟؟!!!
📓 حرفامون شده رساله #توجیه_المسائل !
۱_ #غيبت… تو روشم ميگم
۲_ #تهمت… همه ميگن
۳_ #دروغ… مصلحتي
۴_ #رشوه... شيريني
۵_ #ماهواره... شبکه هاي علمي
۶_ #مال حرام ... پيش سه هزار ميليارد هیچه!
۷_ #ربا... همه ميخورن ديگه
۸_ #نگاه_به_نامحرم... يه نظر حلاله
۹_ #موسيقي_حرام.. آرامش بخش
۱۰_ #مجلس_حرام... يه شب که هزار شب نميشه
۱۱_ #بخل... اگه خدا ميخواست بهش ميداد.
#عکس_شهدا_را_میبینیم
#عکس_شهدا_عمل_می_کنیم
#مُـبلِغِ_مَجــٰازے
🔻
Ⓜ️ etaa.com/namazi_313
هدایت شده از 🇮🇷لاله های زندگی🇮🇷
#تفحص_شهدا
چند روزی میشد که دراطراف کانی مانگا در غرب کشور کارمیکردیم؛
شهدای عملیات والفجر چهار را پیدا می کردیم. اواسط سال 71 بود.
از دور متوجه پیکر شهیدی داخل یکی ازسنگرها شدیم.سریع رفتیم جلو.
همانطور که داخل سنگر نشسته بود،ظاهراً تیر یا ترکش به اواصابت کرده وشهید شده بود.
خواستیم که بدنش را جمع کنیم و داخل کیسه بگذاریم ، درکمال حیرت دیدیم در انگشت وسط دست راست او انگشتری است ؛ از آن جالب تر اینکه تمام بدن کاملاً اسکلت شده بود ، ولی انگشتی که انگشتر در آن بود ،کاملاًسالم وگوشتی مانده بود . همه ی بچه ها دورش جمع شدند.
خاک های روی عقیق انگشتر را پاک کردیم . اشک همه مان در آمد ،
روی آن نوشته شده بود: « حسین جانم »
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄