eitaa logo
آموزشگاه نامی | مکالمه عربی
20.9هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
257 ویدیو
1 فایل
سلام مدرس مکالمه عربی هستم🙌 اینجا بهت یادمیدم: چطورازعربی لذت ببری😊 برگزارکننده دوره های آفلاین،آنلاین،حضوری 😊رضایت👇 @rezayat_nami 🌻ثبتنام ومشاوره👇 @admin_tn🧑‍💻 09933394604📞 🏠قم،خ‌جمهوری،ک۱۶،پ۱۶ 💻 سایت‌مون👇 https://daneh.ir/namizaban 🌐
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵حوار حول كتاب في الادب الفارسي حميد: محمد! تو به شعر فارسي علاقه داري؟ 🔹حميد: محمد! أنت تحبّ الشعر الفارسي؟ محمد: بله. من شعر فارسي را خيلي دوست دارم. 🔹محمد: نعم أنا أحبّ الشعر الفارسي كثيراً. حميد: پس چرا شعر فارسي نمي ‌خواني؟ 🔹حميد: إذن لماذا لا تقرأ الشعر الفارسي؟ محمد: مى دانى كه فارسى من خوب نيست وشعر فارسى خيلى سخت است. 🔹محمد: تعرف ان فارسيّتي ليست جيدة، والشعر الفارسي صعب جداً. (محمد: تعرف أنا لا أجيد الفارسية جيداً، والشعر الفارسي صعب جداً.) حميد: تو پروين اعتصامى را مى شناسى؟ 🔹حميد: أنت تعرف بروين اعتصامي؟ محمد: نه، او كيست؟ استاد ادبيات است؟ يا... 🔹محمد: لا. من هي؟ استاذة الآداب؟ أم... حميد: نه. پروين اعتصامي شاعر است. 🔹حميد: لا. بروين اعتصامي شاعرة. محمد: شعرش چطور است؟ 🔹محمد: كيف هو شعرها؟ حميد: شعرهاي پروين ساده وزيباست. به زبان عامه ي مردم نزديك است. 🔹حميد: أشعار بروين بسيطة وجميلة. قريبة الي لغة عامة الناس. محمد: به نظرت، من هم اشعار پروين را مي فهمم؟ 🔹محمد: برأيك، أنا ايضاً أفهم أشعار بروين؟ حميد: آري، أشعار او ساده است. 🔹حميد: نعم أشعارها بسيطة. محمد: چه خوب! پس من ديوان اشعار پروين را مي خرم. 🔹محمد: ما أروعه! إذن أنا أشتري ديوان أشعار بروين. حميد: من هم به تو كمك مي كنم. 🔹حميد: أنا أيضاً أساعدك. @nami_zaban
599.7K
🔵استمعوا الی حوار بین حمید و محمد 🔹حوار حول کتاب فی الادب الفارسی @nami_zaban
🔵حوار حول كتاب في الادب الفارسي حميد: محمد! تو به شعر فارسي علاقه داري؟ 🔹حميد: محمد! أنت تحبّ الشعر الفارسي؟ محمد: بله. من شعر فارسي را خيلي دوست دارم. 🔹محمد: نعم أنا أحبّ الشعر الفارسي كثيراً. حميد: پس چرا شعر فارسي نمي ‌خواني؟ 🔹حميد: إذن لماذا لا تقرأ الشعر الفارسي؟ محمد: مى دانى كه فارسى من خوب نيست وشعر فارسى خيلى سخت است. 🔹محمد: تعرف ان فارسيّتي ليست جيدة، والشعر الفارسي صعب جداً. (محمد: تعرف أنا لا أجيد الفارسية جيداً، والشعر الفارسي صعب جداً.) حميد: تو پروين اعتصامى را مى شناسى؟ 🔹حميد: أنت تعرف بروين اعتصامي؟ محمد: نه، او كيست؟ استاد ادبيات است؟ يا... 🔹محمد: لا. من هي؟ استاذة الآداب؟ أم... حميد: نه. پروين اعتصامي شاعر است. 🔹حميد: لا. بروين اعتصامي شاعرة. محمد: شعرش چطور است؟ 🔹محمد: كيف هو شعرها؟ حميد: شعرهاي پروين ساده وزيباست. به زبان عامه ي مردم نزديك است. 🔹حميد: أشعار بروين بسيطة وجميلة. قريبة الي لغة عامة الناس. محمد: به نظرت، من هم اشعار پروين را مي فهمم؟ 🔹محمد: برأيك، أنا ايضاً أفهم أشعار بروين؟ حميد: آري، أشعار او ساده است. 🔹حميد: نعم أشعارها بسيطة. محمد: چه خوب! پس من ديوان اشعار پروين را مي خرم. 🔹محمد: ما أروعه! إذن أنا أشتري ديوان أشعار بروين. حميد: من هم به تو كمك مي كنم. 🔹حميد: أنا أيضاً أساعدك. @nami_zaban
370.1K
🔵استمعوا الی حوار بین حمید و محمد 🔹حوار حول کتاب فی الادب الفارسی @nami_zaban
🔵حديث حول مكالمة هاتفية علي: الو؟ 🔹علي: الو؟ مادر علي: الو، سلام علي جان. 🔹والدة علي: الو، مرحباً عزيزي علي. علي: سلام مادر. حالتان چطور است؟ 🔹علي: مرحباً أمي. كيف حالكم؟ مادر علي: ما خوب هستيم، تو چطوري؟ 🔹والدة علي: نحن بخير. وأنت كيف حالك؟ علي: بد نيستم. الآن شما كجا هستيد؟ 🔹علي: لا بأس. أين أنتم الآن؟ مادر علي: ما نزديك تهران هستيم. 🔹والدة علي: نحن قربَ طهران. علي: كـِي به تهران مي رسيد؟ 🔹علي: متي تـَصـِلون طهران؟ مادر علي: فكر مي كنم نيم ساعت ديگر به تهران مي رسيم. 🔹والدة علي: أظنّ بعد نصف ساعة نصل طهران. علي: من براي شما در هتل جا رزرو كردم. هتل آزادي. آدرس هتل را مي دانيد؟ 🔹علي: أنا حجزت لكم مكاناً في الفندق. "فندق آزادي". تعرفون عنوان الفندق؟ مادر علي: بله. مي دانيم. ما مستقيم به هتل آزادي مي ‌آييم. 🔹والدة علي: نعم. نعرفُ. نحن نأتي مباشرة الي فندق آزادي. علي: خوب است. من هم به هتل ‌مي ‌آيم. شما را آنجا مي بينم. 🔹علي: جيد. أنا ايضاً آتي الي الفندق. أراكم هناك. مادر علي: حتماً پسرم. خداحافظ. 🔹والدة علي: بالتأكيد ولدي. في أمان الله. علي: خداحافظ. 🔹علي: في امان الله. @nami_zaban
318.7K
🔵استمعوا الي حوار 🔹حديث حول مكالمة هاتفية
🌛 شبتون بخیر پادکست‌هایی که با هشتک در کانال موجوده خیلی برای مکالمه مفید هست.🎧 چون هم تون قوی می شه هم🌱 کاربردی ای گفته میشه هم جدیدش به دردتون می خوره🍃 اما به شرطی که طبق اصولش گوش کنید و تمرین کنید... اصول یادگیری زبان با پادکست رو اینجا گفتم👇 @nami_zaban
🔵 صديقان يتحاوران حول صديقهما الثالث 🔹نستمع الي الحوار بين سعيد ومحمد: محمد: سعيد! علي كجاست؟ تو مي داني؟ محمد: سعيد! أين علي؟ أنت تعلم؟ سعيد: علي به هتل آزادي رفت. پدر ومادر او به تهران آمدند. سعيد: علي ذهب الي فندق آزادي جاء والده ووالدته الي طهران محمد: إ ... آنها كِـي آمدند؟ محمد: إ ... هما متي جاءا؟ سعيد: امروز آمدند. چون پدر علي مريض است. سعيد: جاءآ اليوم. لانّ والد علي مريض. محمد: پس براي معالجه به تهران آمدند؟ محمد: إذن جاءا الي طهران للمعالجة؟ سعيد: بله. پدر على مبتلا به بيمارى قلبى است. سعيد: نعم والد علي مصاب بمرض القلب. محمد: متاسفم. مي داني كدام بيمارستان مي ‌رود؟ محمد: آسف. تعلم الي أيّ مستشفى يذهب؟ سعيد: او به بيمارستان دى مى رود وآنجا او را عمل جراحى مى كنند. سعيد: هو يذهب الي مستشفي دي وهناك يجرون له عملية ً جراحية. محمد: كِـي عـَمَلـَش مي كنند؟ محمد: متي يجرون له العملية؟ سعيد: نمي دانم. فكر مي كنم هفته بعد. سعيد: لا أعلم. أظن الاسبوع القادم. محمد: من حتماً به عيادت پدر على مى روم. محمد: أنا أذهب لزيارة والد علي بالتأكيد. سعيد: من هم به بيمارستان مى ‌آيم. سعيد: أنا أيضاً آتي الي المستشفي. @nami_zaban