بچه های مشدی و داداشای گلم ک اومدین مشد
خیلی دلم می خاد ببینمتون ولی ما اینجا همش خونه فامیلیم بزور وقت میشه بریم حرم
اگر شد که چه عالی اگرم نشد عذر خواهم
اشغداداشید🤍
و توی یکی از صحنای دیگه یه دوست کوچولو پیدا کردم ک پناهش شدم وقتی از دست داداش شیطونش فرار میکرد
و اولش ک بش گفتم بیا باهم دوست شیم ابرو بالا مینداخت ولی بعدش ک یخش آب شد میومد تو بغل من از دست داداش پناه میگرفت
و خیلی ناز نازیو گوگولی بود
May 11
هدایت شده از ب صرف شعرو چای:)
ای غم! نمی دانم
روز رسیدن
روز گام که خواهد بود ؛
اما در این کابوس خون آلود ،
در پیچ و تاب این شب بن بست ،
بنگر چه جان های گرامی ،
رفته اند از دست!
دردی ست چون خنجر ،
یا خنجری چون درد؛
این من که در من
پیوسته می گرید؛
در من
کسی آهسته می گرید.
_ابتهاج