هدایت شده از ب صرف شعرو چای:)
ای غم! نمی دانم
روز رسیدن
روز گام که خواهد بود ؛
اما در این کابوس خون آلود ،
در پیچ و تاب این شب بن بست ،
بنگر چه جان های گرامی ،
رفته اند از دست!
دردی ست چون خنجر ،
یا خنجری چون درد؛
این من که در من
پیوسته می گرید؛
در من
کسی آهسته می گرید.
_ابتهاج
هدایت شده از - کافهشعر .
توراندیدنومُردنفقطبهاینمعناست
بهبادرفتهتمامیِعمرِکوتاهم .
نمیدونم .
- گفتمش زیبای من ما را کمی آشفته کن بی مروت بند ِگیسوی کمندش باز کرد ..
یاد گرد آفرید و سهراب افتادم
نمیدونم .
نمیدونم چرا رودرواسیو نمیذارم کنار بزنم تو دهن بچه فامیل
این که زیاد ضایعس
بشین بغلش جوری دستشو بپیچون نفسش قطع بشه فقط یچیزی بده بخوره جیغ نزنه
نمیدونم .
این که زیاد ضایعس بشین بغلش جوری دستشو بپیچون نفسش قطع بشه فقط یچیزی بده بخوره جیغ نزنه
اینو نمیشه کاریش کرد کلا بلندگو قورت داده
نمیدونم .
اینو نمیشه کاریش کرد کلا بلندگو قورت داده
پس همون بهتر که بزنی تو دهنش
نمیدونم .
مامانش کنارشه
داری مثلا راه میری پا بزار رو پاش فشاررر بده بعد بگو اوا عزیزم ندیدمت😊