هدایت شده از خاطرات سمی خواستگاری
اولین خواستگاری که برام اومده بود طلبه بود
وسط صحبتا ایشون هی میخندید حس میکردم داره به حرفای من میخنده دیگه حسابی داشت بم برمیخورد
بعد از مراسم متوجه شدم برادرای کوچیکم رفته بودن زیر میز ناهارخوری که خواستگارمو دید بزنن این بنده خدا هم دیده بود اونا رو و به اونا میخندید😂😂😂😂😂
کانال خاطرات سمّی خواستگاری
🙊🙊🙊🙊
@khastegarybazi
این کاناله رو گذاشتم که بگم این کانال و کانال درددلای روحای ازدواجی و روح های ازدواجی، مال خانم شجاعیه!
پیاماشو لطفا برا من نفرستید.😄
برا خانم شجاعی بفرستید.
اینم آی دیشون:
@F_Shojaeeii
یه خبر خوبم بدم بهتون که این ماه با بخشی از پول خیریه، یه زندانیِ از آذربایجان غربی که ضامن شده بود، به نیابت از سردار سلیمانی آزاد شد🙃
همه کسایی که تو خیریه مشارکت کردن، تو ثوابش شریکن🥲🤗
دارم میرم یه جایی که اجازه ندارم خوراکی ببرم داخل😕
خدا نصیبِ هیچ شکمویی نکنه این استرسو😕