-

روز هام به طرزِ احمقانه‌ای چرت میگذرن.

_

امسال که هیچی ولی پارسال اینطور بود از هیئت حدادیان میومدیم بیرون شروع میکردیم گوش دادنِ شور های حدادیان🙏

_

غم‌غم‌غم‌غم‌غم-

_

چه بلایی به سرِ تو اومده؟!

از مدینه مادر تو اومده..

،

کافیه یکی بهتر از تو پیدا کنن تا غیبشون بزنه✅

امروز انقدر خنثی بود که خنثی‌ییش من روهم خنثی نگه میداشت🙏🦖

عزیزم قرار نیست همیشه با رفتارای گوهت کنار بیام و بگم اوکی حالش خوب نبود که🗿

من حالم خوب نیست.

_

پسرایی که از این(🙂) برای نشون دادن ناراحتی شون استفاده میکنن🚮🚮🚮🚮

- زندگی بازم ادامه داره ؛

دلم میخواد بعضی از آدمای ایتا رو جرواجر کنم ولی دستُ پام بسته‌ست ؛ یطور مثل سگ با آدما برخورد میکنن انگار کاره‌ایَن ، ولی خبر ندارن اگه چهار نفر می‌شناسنشون و تحویلشون میگیرن دلیل بر این نیست هر گوهی میخوان بخورن.

وقتی یکم تو روستا زندگی کنی تازه قدر زندگیو میدونی..

این روزا انقدر چرتُ پرت میگم و رو هوا حرف میزنم خودم هم حرفام رو دوست ندارم بعد نمیدونم بقیه چطوری تحمل میکنن باهام حرف بزنن یا به حرفام گوش بدن

من در عینِ اینکه هلاکِ خودمم از خودم متنفرم*

مثلا هیچوقت پیش نمیومد وقتی به کسی یا توی گپی پیم میدم بخوام اونو حذفش کنم ولی دقیقا یه چند وقتی هست حتی دلم نمیخواد پیمی جایی بدم همش با تردیده

همش با خودم میگم اگه خوشش نیومد باهام صحبت کنه چی؟ اگه رفتارش سرد بود چی؟ اگه این شوخی رو باهاش کردم ناراحت شد چی؟ اگه سین زد ج نداد چی؟ اگه این حرفم باعث بشه رفتارش باهام تغییر کنه چی؟ و بعد خودم رو کم‌رنگ و کم‌رنگ و کم‌رنگ میکنم.

حتی الان هم که این حرفا رو میزنم کاملا با تردیده میدونم قراره تا چند ساعت دیگه احتمالا چند تاییشون رو پاک کنم؛

میرم,کم‌کم جمع میکنم میرم).