eitaa logo
نانوشته ها
14 دنبال‌کننده
24 عکس
4 ویدیو
1 فایل
اصالت با مبارزه است... نانوشته‌ها در بله: ble.im/naneveshteha انتقادی پیشنهادی بود در خدمتم: @ali_abkar
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب، شبِ جشنِ مفعول‌صفت‌هاست. آن‌ها که مفعول بودن جلوی ارباب را قبول کرده‌اند، از آن لذت می‌برند و دوست دارند همه مثل آن‌ها فاتحه عزت‌شان را بخوانند و به پیشگاه ارباب آن‌ها سجده کنند. امشب شب جشن آن‌هایی است که هویت‌شان بردگی است. برده اختیارِ خوشحالی و ناراحتی خودش را ندارد. خوشحالیِ ارباب خوشحالی اوست و غمِ ارباب هم غم او. حاضر است دست در دستِ ارباب، در غمِ جمعیِ مردمِ کشورش قهقهه بزند و پایکوبی کند. در جشنِ پیروزی ارباب، او رقاص و ملیجکِ ماجراست. ما اما در پیروزی و شکست، غم و شادی، سختی و آسانی، خودمان هستیم نه ضمیمه‌ی ارباب‌هایِ ریز و درشت. ما -بازنده یا برنده - رقیبِ ارباب آن‌ها هستیم‌. مفعول‌صفت‌ها ضمیمه‌ی ارباب‌‌شان هستند و ما هویتی مستقل. اگر می‌بازیم خودمان می‌بازیم، بردمان هم برای خودمان است. بعد از شکست دست روی زانو می‌گذاریم و بلند می‌شویم و باز می‌جنگیم. اینجا اصلِ قصه، آزاد و رها جنگیدن است؛ پیروزی و شکست فرع ماجراست. آزاد و رها از بندِ ارباب شکست خوردن، سگش شرف دارد به پیروز شدن در لباس بردگی. بارِ ناراحتی و غمِ «وطن» را کشیدن، سگش شرف دارد به خوشحالی و جشنی که مقدمه‌اش قبولِ خیانت به میهن و «بی‌وطنی» است. وقتی صدای پایکوبیِ برده‌ها در جشنِ پیروزیِ ارباب‌‌شان می‌آید، غمِ آزادانه باختن، پلاک شرافت است، سند افتخار است. 🆔 @naneveshteha
چالش جذابی است. اعتصاب کنند ببینیم بود و نبودشان چقدر برای جامعه لازم و ضروری است؟ ببینیم اگر چندصباحی نباشند چه اتفاق خاصی در کشور میفتد؟ جوری با اعتماد به نفس می‌گویند «اعتصاب می‌کنیم» انگار خودشان هم باورشان شده وجودشان مهم و ضروری است. اعتصاب وقتی اهمیت دارد که اعتصاب‌کننده برای رفع نیازهای جامعه یک عنصر مفید و ضروری باشد و نبودش یک نیاز اساسی مردم را لنگ بگذارد. آتش‌نشان و کارگر و رفتگر و بقال و مکانیکی و نانوا اگر تهدید به اعتصاب کنند، باید حرف‌شان را جدی گرفت چون نبودِ هر کدام از این‌ها، روزمره اکثر مردم را تحت تاثیر قرار می‌دهد و نظم جامعه را مختل می‌کند. آن‌ها ارزش واقعی خلق می‌کنند پس بود و نبودشان مهم است. تهدیدِ اهالی خانه سینما به اعتصاب اما بیشتر کمدی است. ده روز و ده هفته که سهل است، اگر همه‌شان با هم ده ماه اعتصاب کنند باز هم در مملکت آب از آب تکان نخواهد خورد. چرا؟ چون این جماعت هیچ نیاز واقعی از روزمره مردم را برطرف نمی‌کنند، هیچ ارزشی خلق نمی‌کنند و نتیجتا بود و نبودشان در زیست روزمره مردم خیلی تفاوتی ندارد. آنقدر در رسانه برای همدیگر نوشابه باز کردند و از واقعیت زندگی مردم دور بودند که کم کم توهمِ مهم بودن زده‌اند اما در واقعیت علی‌آقا مکانیکی محله ما تاثیر اعتصابش صدبرابر اعتصابِ این‌هاست. چرا؟ چون علی‌آقا لب و دهان نیست. مفید است. هویتش اینستاگرامی نیست، یک روز نباشد کار ملت لنگ اوست و اهالی محل دلتنگش می‌شوند.‌ جماعتی که نه مفید هستند، نه خالق ارزشند و نه به زیست واقعی مردم نزدیک هستند را چه به این گنده‌گویی‌ها؟ بی‌خاصیت‌ها را چه به اعتصاب؟ 🆔 @naneveshteha
از قرار معلوم یک سری از فیلمسازها آنقدر در توهم انقلابِ تخیلی‌شان غرق شدند که این روزها دارند در فیلم‌هایشان، سکانس‌های بازیگران زن را با دو سبک برداشتِ متفاوت ضبط می‌کنند؛ با حجاب و بی‌حجاب. بیچاره‌ها هنوز امیدوارند زمان اکران فیلم‌هایشان، نظام سقوط کرده باشد و سکانس‌های بی‌حجاب در فردای براندازی به کارشان بیاید. اصل خود این ماجرا خیلی مهم نیست چون از این پخمه‌ها جز این هم نمی‌شود انتظار داشت. نکته ظریف ماجرا اما می‌دانید چیست؟ تمامِ تفاوتِ فیلم‌های قبل و بعد از براندازی در نگاه این فیلمسازان، فقط در حجاب داشتن و نداشتنِ بازیگران‌شان است. هیچ چیز دیگری را تغییر نمی‌دهند. سناریوی‌شان برای قبل و بعد از براندازی یکی است، محتوا واحد است و تنها چیزی که متفاوت است، حجاب است. فهمیدید چه شد؟ محتوایی که این فیلمسازان قرار است فردای براندازی بسازند، با محتوایی که الان دارند با حمایت ارشاد و فارابی می‌سازند، فرق خاصی ندارد. فیلمسازانی که از هشتاد سال قبل دارند ایران را یک سیاهیِ تمام‌عیار نشان می‌دهند، ارزش‌های سنتی ایرانی‌ها را تحقیر می‌کنند، به خانواده ایرانی حمله می‌کنند و در فیلمنامه‌هایشان پلشتی و کثافت همه وجود ایرانی‌ها را فراگرفته، قرار نیست فردای براندازی مسیر محتوایشان را عوض کنند. چیزی که عوض خواهد شد فقط حجاب و لباس بازیگرانشان خواهد بود، محتوا همین محتواهای فعلی باقی خواهد ماند. چرا؟ چون مشکل این فیلمسازان با جمهوری اسلامی نیست، مشکل‌شان با جغرافیای فرهنگیِ مستقلی به نام ایران است. مشکل‌شان با داشتن هویت مستقل است. مشکل‌شان بَرده نبودن ایرانی‌هاست. دردشان تن ندادن همه ایرانی‌ها به فرهنگِ هژمون جهانی است. می‌خواهند به زورِ تحقیر و توهین روی پرده سینما، پروژه نیمه‌کاره رضاقلدر را تمام کنند. همه را آنطور که می‌خواهند متحدالشکل کنند. قبل از انقلاب اسلامی کارشان همین بود، بعد از انقلاب هم همین مسیر را رفتند، فردای براندازی هم مسیرشان همین خواهد بود. فقط به مقتضای زمان، لباسِ بازیگران را تغییر می‌دهند و روسری‌شان را پس و پیش می‌کنند. 🆔 @naneveshteha
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷✌️✌️✌️
این دو ماه زیاد برامون «مردم، مردم» کردن. وقتشه که یه کم مردم واقعی رو به رخ‌شون بکشیم :)
چون «زن» هست باید توهین جنسی بشنوه. چون میخواد «زندگی» کنه، فوتبال ببینه، خوشحال باشه و بخنده، باید فحش بخوره. چون میخواد با «آزادی» خودش انتخاب کنه چه پرچمی دست بگیره، باید به عنوان مزدور شناسایی بشه. هرچی بیشتر حرف میزنن، بیشتر خودافشاگری میکنن، بیشتر واقعیتِ «زن، زندگی، آزادی» رو نشون میدن. 🆔 @naneveshteha
این «شکاف نسلی» هم توجیه و بهانه‌ی پرتکراری شده برای تطهیرِ توحش و آشوبِ خیابانی. هرکس هر غلطی خواست در خیابان می‌کند، بعد یک عده بساطِ کاسبیِ جامعه‌شناسانه راه می‌اندازند و با لفاظیِ آکادمیک از جانی، قربانی می‌سازند. قطاری از اصطلاحاتِ شبه‌علمی می‌بافند تا ثابت کنند فاشیست‌ها، تروریست‌ها و هرزه‌هایِ عربده‌کشِ خیابانی، معترضانی صادق و مبارزانی مظلوم هستند که مسئولیت رفتارشان با خودشان نیست. با ژستِ آسیب‌شناسی، وکیل مدافع شیطان می‌شوند. از کسانی که هیچ حد و مرز انسانی در رفتارشان ندارند، سلب مسئولیت می‌کنند. تا از برخورد با این وحشی‌ها می‌گوییم، حرف از «دهه هشتادی بودن» و «شکاف نسلی» می‌زنند و می‌گویند «این‌ها زبان ما را نمی‌فهمند، مشکل ماییم که نمیتوانیم با این‌ها حرف بزنیم». در تمام این دو ماه، این مهملات ورد زبانِ پوپولیست‌هایِ در سودایِ ریاست بوده است. تا زبان به گلایه از توحش باز می‌کنیم، ژستِ عقل‌کل می‌گیرند و همه چیز را به «طغیان دهه هشتادی‌ها» تقلیل می‌دهند. دهه هشتادی هستند؟ به درک! دهه هشتادی بودن دلیل می‌شود به زن حامله حمله کنند و به زور روسری و چادر از سر مردم بکشند؟ دهه هشتادی بودن دلیل می‌شود برای بربریت و دهان‌دریدگی وسط خیابان؟ طرف به اموال مردم ضربه زده، مخالفانش را به زور از مترو و بی‌آر‌تی پیاده کرده، به زن مردم فحش جنسی داده، طلبکار هم هست. چنین جانوری را چون دهه هشتادی است باید تبرئه کنیم؟ «دهه هشتادی هستند، باید درکشان کرد». این جمله بزرگترین توهین به دهه هشتادی‌هاست. دهه هشتادی‌ها باید بهشان بَر بخورد وقتی دارند کنش‌های یک مشت نوکیسه‌ی وحشیِ همیشه طلبکار را به نام همه‌شان می‌زنند. کی گفته همه دهه هشتادی‌ها زندگی‌شان شبیه این شکم‌سیرهاست؟ کی گفته همه دهه هشتادی‌ها مثل این دیوانه‌ها عربده‌کش هستند؟ کی گفته زندگی مزخرفِ این‌ها، زندگی کلِ نوجوان‌های ایرانی است؟ مساله‌‌ی توحشِ خیابانی، مساله‌ی دهه هشتادی بودن و شکاف نسلی و این قصه‌ها نیست. منشا عربده‌کشیِ این‌ها، شکم‌سیری است. از جیبِ پدرانِ رانتی‌شان زیادی مفت خورده‌اند، زیادی لُمبانده‌اند، حالا از فرط شکم‎سیری طلبکار شده‌اند، جفتک می‌اندازند. درد این‌ها شکاف نسلی نیست، گرسنگی هم نیست. دردشان شکم‌سیری است، بی‌دردی است. 🆔 @naneveshteha
سلبریتیِ خوب، کچلِ مو فرفری است. وجود خارجی ندارد. توهم است. دقیقا همان لحظه که به خیال خودتان برای مقابله با سلبریتی‌های «بد»، سلبریتی‌هایِ به قول خودتان «خوب» را باد می‌کنید، دارید به دست خودتان برای آینده‌تان بحران می‌سازید. همین سلبریتی که امروز حرفِ باب طبع شما را می‌زند و شما به خاطر حرف‌هایش بزرگش می‌کنید، فرداروز ممکن است از دنده چپ بلند شود و همه گذشته‌اش را منکر شود. شما بابت حرف‌های دیروزش به او مرجعیت دادید اما این مرجعیت دیگر تا همیشه با او خواهد بود حتی اگر مهمل‌ترین حرف‌ها را بزند. آغاز این بازی با شماست اما پایانش دست شما نیست. به جایِ باد کردن سلبریتی جلوی سلبریتی و دسته‌بندیِ سلبریتی‌ها به «خوب» و «بد»، به اظهارنظرهایِ خارج از تخصص‌شان بی‌اعتنایی کنید. فلان مداح حرف خوبی زده؟ فلان مجری یا بازیگر نظر سیاسیِ باب طبعِ شما را گفته؟ فلان بازیکن فوتبال موضع‌گیری سیاسیِ خوبی داشته؟ به درک! اصلاً مداح و بازیگر و مجری و بازیکن فوتبال چه شانیتی دارند برای اینکه موضع‌شان مهم و دارای ارزش باشد؟ اینجا مساله محتوای موضعی که آن‌ها اتخاذ می‌کنند نیست، مساله ذاتِ مرجعیت دادن به یک شخص برای اظهارنظر در حوزه‌های مختلف است. مساله این است که یک عده فکر می‌کنند الناز شاکردوست و محمدحسین پویانفر تفاوت ویژه‌ای دارند. فکر می‌کنند اولی سلبریتیِ بد است و دومی خوب؛ در حالی که اگر نتیجه مرجعیت یافتن‌شان را دنبال کنیم، خواهیم دید که این دو مثل سیبی هستند که از وسط نصف شده‌اند. عین یکدیگرند. دوقلوهای همزادند. جفت‌شان یک کاری را بلدند اما به واسطه شهرت، حس می‌کنند باید درباره همه چیز حرف بزنند. یک عده هم عامدانه یا از سر سادگی، آن‌ها را پروموت می‌کنند. بعد کم کم خودِ سلبریتی هم حس می‌کند واقعا حرفش مهم است و خب این توهم دیگر ته ندارد. مهم نیست این سلبرتی چه می‌گوید، مهم موضع‌گیری‌هایش نیست. مهم این است که اصلاً چرا باید او حرف بزند؟ با چه متری صلاحیت اظهارنظر دارد؟ چرا باید او را جدی گرفت؟ 🆔 @naneveshteha
آن روزها که به جای دوگانِ «فقر و غنا»، دوگانِ «مذهبی و غیرمذهبی» را فربه می‌کردید، باید فکرِ فتنه مذهبی‌های صورتی را هم می‌کردید. باید هم‌پیالگیِ سکولارها و مومنانِ اسلامِ آمریکایی را می‌دیدید. باید اتحادِ شکم‌سیرهایِ مذهبی و غیرمذهبی علیه پابرهنگان و کوخ‌نشین‌ها را می‌دیدید. این‌ها که امروز با چادر و پوشیه و ریش و عمامه، پیاده‎‌نظام جنبش شکم‌سیرها شده‌اند، همان‌هایی هستند که سال‌ها به خاطر ظاهر مذهبی‌شان، آن‌ها را «خودی» دانستید و بر تقابل‌شان با اصولِ انقلاب چشم بستید. مرفهان بی‌درد هم چادری بودند هم سرلخت، هم ریشو بودند هم کراواتی. شما اما شکم‌بارگانِ چادری و ریشو را به خاطرِ ظاهرشان نادیده گرفتید و حالا شکم‌سیرهایِ چادری و فوکولی، دست در دستِ هم، به روی شما تیغ کشیده‌اند. فراموش کردید که دعوایِ اصلیِ امام در سال ۵۷، نه با شاه، که با یک قرائت خاص از اسلام بود. اسلامی که دلخوش به نماز و روزه و حج و زکات و احکام طهارت بود. اسلامی که حاضر بود با «تنها شاه شیعه جهان» فالوده بخورد تا خدایی نکرده دیوارِ مساجدش ترک بر ندارد. اسلامیِ که با هر ظلم و فسادی «همزیستی مسالمت‌آمیز» می‌کرد، به امیدِ آنکه از پسِ این مدارا، «مُلِئت ظلماً و جوراً» تحقق یابد و امام زمان با شمشیر برّان بیاید. اسلامی که آخوندهایش اگر راه می‌داد کفش شهبانو را هم لیس می‌زدند و این حقارت را هم پای «تقیه» و «قاعده حفظ دماء» و «تقویتِ حاکم شیعه» فاکتور می‌کردند. انقلابِ خمینی، قیامِ اسلام علیه اسلام بود. دوگانی که امام طرح می‌کرد، مذهبی-غیرمذهبی نبود، فقر و غنا بود. در اسلامِ به قرائت خمینی، ظاهرِ احکام در خدمتِ غایتِ احکام هستند. غایتِ دین چیست؟ اقامه قسط. برپایی عدالت. اگر متشرعانِ خوش خط و خال و عافیت‌طلبانِ ظاهرالصلاح، این غایت را لگدکوب کنند، اسلام‌شان را باید به دیوار کوبید. کاری که ما در این ‌سال‌ها نکردیم. غایت را فدای ظواهر کردیم، جیب مستضعفان را خالی کردیم و به مذهبی‌هایِ صورتیِ نیاوران‌نشین باج دادیم. 🆔 @naneveshteha
جوری با اعتماد به نفس از «اراده جمعی مردم» حرف می‌زنند انگار خودشان هم باورشان شده نماینده مردم‌اند. یک مشت بچه دماغویِ شکم‌سیرِ برج عاج‌نشین که با پول ددی شب‌ها توی اندرزگو دور دور می‌کنند و روزشان از ساعت 12 ظهر شروع می‌شود را چه به حرف زدن از مردم؟ اراده جمع کردن رختخواب‌شان را ندارند بعد حرف از اراده جمعی می‌زنند. 🆔 @naneveshteha
دستِ خدا ✌️🇲🇦🇵🇸
روز دانشجوی امسال هم تمام شد و حالا زمان بدی نیست برای طرح چند سوال: به خاطر دارید مسئولان بلندپایه‌ کشور، در روز کارگر، به کارخانه‌ها و کارگاه‌های حاشیه شهر رفته باشند؟ به خاطر دارید یک روز از سال، نماینده اصنافی که مولد ارزش واقعی هستند، جلوی رییس‎‌جمهور یا اعضای کابینه فرصت نطق داشته باشند؟ به خاطر دارید نمایندگان کارگران توانسته باشند شبیه نمایندگان تشکل‌های دانشجویی، جلوی وزیر و وکیل تریبون داشته باشند؟ این چه آپارتایدی است که رییس جمهور و شهردار و وزیر و وکیل فقط برای جواب دادن به دانشجویان، به خط می‌شوند؟ آن هم در روزگاری که با بازاری شدنِ فرایندِ ورود به دانشگاه و تجاری شدنِ مسیر نخبگی، عملاً عمده بدنه دانشگاهی کشور، متعلق به دهک‌های بالای اقتصادی است. امروز عمده دانشجویانِ به اصطلاح نخبه، از مسیرِ پرخرجِ «تجارتِ کنکور» وارد دانشگاه شده‌اند؛ یعنی عملاً در نبردی نابرابر با فرودستان، نخبگی را به لطف جیب پر پول‌شان خریده‌اند. حالا اگر حکومت هم انحصارِ نقد کردن، شنیده شدن و مصونیتِ پس از نقد را فقط به دانشجویان بدهد، یعنی عملاً دارد با زبانِ بی‌زبانی می‌گوید که فقط به یک طبقه اقتصادی خاص پاسخگوست. فقط راضی کردن آن طبقه برایش مهم است. حتی اگر آن طبقه هیچ ارزش واقعی خلق نکند. 🆔 @naneveshteha