نانوشته ها
گاهی فاشیسم از رگ گردن به ما نزدیکتر میشود. احساس میکنیم که داریم یک ایده مصلحانه مطرح میکنیم در حالی که داریم به فاشیسم ضریب میدهیم. به تبعیض رسمیت میدهیم. جماعتی «لزوم حضور مسئولین در دانشگاهها و پاسخگویی مستمر» را مطالبه کردهاند. باید از آنها که این مطالبه را مطرح کردند پرسید چرا دانشگاهها؟ اگر قرار به پاسخگویی است، چرا پاسخگویی در کارخانهها و کارگاههای تولیدی نه؟ چرا در روستا نه؟ چرا در مساجد محلهها نه؟ چرا وسط بازار نه؟ چرا کف خیابان نه؟ چه کسی به دانشگاه شأنیتِ نمایندگی عموم جامعه را داده؟ دانشگاه و دانشجوها دقیقا چه امتیازی نسبت به عموم مردم دارند که باید به آنها مستمراً پاسخگو بود؟ دانشگاه کجای زندگی روزمره مردم است؟ دانشگاهی که حتی درهای خود را به روی عموم مردم بسته، چه نسبتی با واقعیت دارد؟ نانِ مملکت را کارگر و کشاورز میدهند، بعد موقع پاسخگویی که میشود یکهو دانشگاه میشود راس امور؟ آن هم دانشگاهی که سالهاست به فقر و فساد و تبعیض بیاعتناست و جز آزادیهای جنسی سنگری برای جنگیدن و مطالبه ندارد. چه کسی گفته دانشجوها نماینده مردماند؟ فقرا دارند زیر فشار اقتصادی خرد میشوند بعد ما مسئولان را موظف به پاسخگویی به دانشجوها میدانیم؟ و این وسط با صافیِ نخبگی، کل مردم را به جز دانشجوها نادیده میگیریم؟ مطالبه از این طبقاتیتر هم مگر میشود؟
#فاشیسم_نخبگی
🆔 @naneveshteha
نانوشته ها
از جیب کارگر و کشاورز و نانوا و بقال و رفتگر میدزدند و توی شکمِ کاردخوردهی این بیخاصیتها میریزند. بعد که حسابی خوردند و سیر شدند و لای پرِ قوی «نخبگی» پروار شدند، هار میشوند و جفتک میاندازند. کوچه را خلوت میبینند و هوس لاتبازی به سرشان میزند، چاقو میکشند. علت العلل ماجرا هم در این فقره چیز پیچیدهای نیست، مفتخوری است. در سرقتی سیستماتیک از جیب فقرا پل زدهاند به شکم اینها و خب میدانی چیست؟ پول دزدی هار میکند. آنقدر از جیب مردم عادی دزدیدهاند و کوفت کردهاند و آنقدر از بالا تا پایین مملکت «نخبه، نخبه» به نافشان بستهاند فکر کردند واقعا کسی هستند. خیال کردند با چهارتا مشتق انتگرال حل کردن، جدی جدی عددی شدهاند. توهمِ نخبگی و مفتخوری وقتی کنار هم بنشیند، حاصلش میشود چنین انگلهایی که همه وجودشان رانتی است، همه هویتشان حاصل تبعیض است اما خیال میکنند پیشوایِ مردمند. فیلم فحشهای جنسی و زیرشکمیِ این پخمهها را به کارگران و کشاورزان و روستاییها و حاشیهنشینها نشان بدهید و بگویید حکومت دارد از شکم شما میزند که خدایی نکرده به این بیبُتهها بد نگذرد. عکس چاقوهای ضامندارِ کشف شده در دانشگاه شریف را به کارگران نشان بدهید و بگویید حکومت از چندرغاز حقوق شما مالیات کسر میکند تا به این پخمههای مدعیِ وحشی غذای یارانهای و خدمات رفاهی بدهد که خوب بخورند و پروار شوند. فیلم رفتار وحشیانهی این «نخبه»ها با دخترانِ همدانشگاهیشان را به آنها که نان بازویشان را میخورند نشان بدهید و بگویید ورزای مملکت برای شنیدنِ مطالبات شما وقت ندارند اما هرروز برای عرض ارادت به این انگلهای مدعی، در دانشگاه حاضر میشوند. همان مسئولانی که جلوی شما شیر میشوند، جلوی این پخمهها موشاند.
◾تصویر، چاقوی ضامنداری است که در کیف یک «نخبه» شریفی در محیط «علمی» دانشگاه پیدا شده.
#فاشیسم_نخبگی
🆔 @naneveshteha
پس فردا اگر یک عده دیوانه توی صورت بیحجابها اسید پاشیدند و یا توی خیابان با قیچی به جان موی دختران مردم افتادند، به جای داد و فریاد این روزها را یادتان بیاید. همین روزها که یک عده دارند به رادیکالترین شکل ممکن روحانیون، چادریها و قشر مذهبی جامعه را وسط خیابان تهدید و هتک میکنند و شما این فاشیسمِ عریان را به پای «جنبش اعتراضی» مینویسید، برایش توجیهات جامعهشناسانه میبافید و در برابرش سکوت میکنید. خالقِ آن دیوانههای اسیدپاش، خود شما هستید. قیچیِ آن دیوانهها دستِ شماست. تک تک شما که امروز به فاشیسمِ جاری علیه مذهبیها میخندید و از آن میگذرید، معمارانِ فاشیسمِ فردا هستید. همین شماها فرداروز مینشینید و از خشونتِ علیه سکولارها مینالید و آن روز بدبختانه چیزی به شما نمیشود گفت جز اینکه «خودکرده را تدبیر نیست». تحقیر و توهینِ فاشیستی، نفرت میزاید و نفرت برادر خشونت است، پس سکوت جلوی فاشیستها عین خشونتطلبی است و وقتی خشونت را تایید کردی نباید انتظارِ گل و بلبل داشته باشی. خون آنها که در یازده سپتامبر کشته شدند، فقط گردن بن لادن و رفقایش نیست. آنها که سالها اعرابِ مسلمان را در غرب تحقیر کردند و در قلبشان نفرت و انگیزه انتقام کاشتند، همانقدر شریک جرمِ جنایت هستند. تشویقِ فاشیسم، خودکشی تدریجی است. این قاتلی که برایش دست میزنید سراغ خودتان هم خواهد آمد.
🆔 @naneveshteha
خواهرِ الکلیاش در خوردنِ آن کوفتی حد نگه نداشته، زیادی خورده و گور به گور شده. حالا برادرش جوری برای ما با آزادی قافیه پردازی میکند و از قفس میگوید که اگر کسی نداند فکر میکند این نسرین خانم گاندیِ ایران بوده. مثل آب خوردن دارد از یک الکلی، قهرمانِ آزادی میسازد. البته او دارد برادری را در حق خواهرش تمام میکند. دارد تلاش میکند بلکه بتواند ننگ مرگ با الکل را از خواهر و خانوادهاش دور کند. احتمالا با خودش میگوید این همه جنازه به حساب جمهوری اسلامی فاکتور شد و آب از آب تکان نخورد، این هم روی باقی جنازهها. برادر نسرین در این دو ماه خوب فهمیده که تا چه حد میتواند روی حماقت مخاطب حساب باز کند. وقتی از قربانیان خودکشی و تصادف و سقوط از ارتفاع، شهید ساختند، چرا خواهر الکلی او نتواند به قافله شهدای انقلاب بپیوندد؟
🆔 @naneveshteha
◾ به جنگل خوش آمدید!
◽ همان اوایلِ این سیرکی که اسمش را جنبش گذاشتند، نوشتم که روسریسوزان، ترجمانِ آوردن تختخواب به خیابان است. کاری به باقی شعارهای شیک اینها نداشته باشید، اینها جامعه سکسبنیاد میخواهند. اینها به اتاق خواب قانع نیستند، میخواهند مناسبات جنسی را در موقعیتهای غیرجنسی هم حاکم کنند. با جماعتی طرفیم که هیچ مزیتی در زندگیشان ندارند، هیچ تولیدی ندارند، هیچ نیازِ اساسی از جامعه رفع نمیکنند، هیچ ارزشی خلق نمیکنند، مصرفکنندهی صِرف هستند، بود و نبودشان فرقی به حال جامعه ندارد و تنها مزیتشان در زندگی، سکسی بودن است. خب اینها برای آنکه بتوانند «آدم موفقی» به حساب بیایند باید چکار کنند؟ ساده است. باید جهانی بسازند که در آن سکسی بودن، بزرگترین ارزش است. باید دنیایی بسازند که در آن سکس، نه امری صرفا مربوط به اتاق خواب، که امری اجتماعی است. باید جهان را یک جهان سکسبنیاد کنند تا بتوانند در این جهان، بزرگی کنند و طعم ارزشمند بودن را بچشند. تنها جهانی که اینها میتوانند نخبگانش باشند، جهانی است که در آن اصالت با سکس است.
◽ انتقال تختخواب به خیابان جدای از ریشههای روانشناسانهای که به عقدهی «ارزشمند بودن» در یک طبقه خاص برمیگردد، اقتصادسیاسی ویژهای هم دارد. وقتی تختخواب به خیابان بیاید، عملا یک کالا به اسم «زن» به ویترین بازار اضافه میشود و خب این یعنی یک سود بالقوهی جدی برای سرمایهداران. باز شدن مسیر کنش جنسی زن در جامعه، حوزه تبلیغات و روابط عمومی را هم رونق میدهد و دست تبلیغاتچیها در فریب مصرفکننده، بازتر میشود. در نتیجه فروش و سود هم بیشتر میشود. در واقع «زن» هم خودش به عنوان یک «کالا» مصرف میشود و هم فروش کالاهای دیگر را به میانجی صنعت تبلیغات بالا میبرد. جدای از این، جامعه سکسبنیاد به شدت ضدخانواده است و واحدهای اجتماعیِ یک نفره دارد. زنها در چنین شرایطی برای گذران زندگی هیچ راهی جز ایستادن در صف استخدام ندارند. چه فرصتی بهتر از این برای سرمایهدار که دستمزد پرداختی به کارکنانش را کاهش بدهد؟
◽ برجسته شدن نازنین بنیادی در این روزها، این اجازه را داد که شمهای از تختخوابی شدن موقعیتهای غیرجنسی را به عینه ببینیم. یک سوژه کاملاً جنسی، با کارنامهای کاملاً سکسمحور، کسی که تمام موفقیتهای زندگیاش تا به امروز به خاطر ویژگیهای جنسیاش بوده، حالا شده نمایندهی به قول خودشان «بزرگترین انقلاب فمنیستی تاریخ» در مجامع جهانی. عکس او را کنار عکس دیپلماتهای جمهوری اسلامی میگذارند و حسرت میخورند که چرا به جای این ریشوها، این خانم زیبا و جذاب نماینده ما نباشد؟ دقت کردید چه شد؟ سکس نه تنها خودش را از اتاق خواب به خیابان رساند، بلکه صندلیهای دنیای سیاست را هم تصاحب کرد. جهانِ سکسبنیاد، جهانِ مرگ تخصص است. جهانِ قربانی شدنِ هر ارزشی به پایِ غریزه جنسی است. در این جهان نه تعهد مهم است نه تخصص، مهم این است که در چرخه غریزه چقدر نقش داشته باشی. در این جهان، سکس حیاتش را از شب به روز پیوند میزند. سکس، رییسجمهور انتخاب میکند. سکس، لایحه تصویب میکند. سکس، جنگ و صلح راه میاندازد. سکس، روابط کشورها را روشن یا تیره و تار میکند. سکس، همهکاره روابط انسانی ما میشود. دیگر مهم نیست شما چه در سر داری یا چه ارزشی خلق میکنی، مهم این است که جذاب به نظر برسی یا مثل ترامپ لجستیکِ حکومتِ غرایز را فراهم کنی.
◽ در این دنیا حتی اگر به عنوان یک زن رییسجمهور هم باشی، مثل کیتارویچِ کروات با عکسهای کنار ساحلت شناخته میشوی. در این جهان بین رُزا لوکزامبورگ و آنجلینا جولی، دومی ارزش بیشتری دارد چون عملهای زیبایی بیشتری انجام داده، قسمتهای بیشتری از بدنش را به ما نشان داده، و در یک کلمه سکسیتر است. در چنین دنیایی احتمالاً هانا آرنت بیش از آنکه بابت ذهن درخشانش تشویق شود، به خاطر ظاهر مردانهاش تمسخر خواهد شد. در این جهان، مهم نیست «سووشون» را چه کسی نوشته، کاراکتر هرکول پوآرو را چه کسی خلق کرده، «غرور و تعصب» شاهکارِ کیست و یا پروین اعتصامی چه شعرهایی گفته، اهمیتِ انحنای کمرِ کیتی پِری یا عکسهای دوران حاملگیِ جنیفر لوپز اهمیش از هر رمان و شعری بالاتر است. این تهِ قصه روسریسوزان است؛ انتقال قوه تصمیمگیری از بالاتنه به پایینتنه. آغاز دورانِ صدارتِ خوشگلها. سکسیها. آغاز کشورگشاییِ سکس از اتاق خواب به خیابان. به سیاست. به همه جا.
🔻 ادامه در پست بعدی 🔻
🆔 @naneveshteha
🔻 ادامه پست قبل 🔻
◽ اینکه چنین جامعهای چقدر «ضدزن» است بحث دیگری است اما چیزی که واضح است این است که چنین جامعهای ربطی به «جامعه آزاد» ندارد. همه در تمام ساعات شبانهروز در اسارت سکس هستند. هیچ خانوادهای تضمین بقا و امنیت ندارد. آرامشی در کار نیست. آنها که خانواده تشکیل ندادند هم مجبورند در مسابقه سکس بیوقفه تلاش کنند چون موجودیتِ اجتماعیشان به سکس گره خورده. اینجا زن محکوم است به جوان ماندن و سکسی بودن. پیری، مترادف با مرگ است.
◽ «سکسی شدن جامعه» وقتی با «بازاری شدنِ سکس» همراه شود، حاصلش میشود ظهور طبقهای که در تمام روز با سکس مواجهه مستقیم دارد اما به خاطر فرودست بودن و نداشتن مزیت در این بازارِ جدید، عملاً نمیتواند نیازش را در این بازار بزرگ برطرف کند. در بهترین حالت چنین طبقهای زندگی روزمرهاش مختل میشود و امنیت روانیاش را از دست میدهد. دیوانه میشود. تصور کنید جهانی که از اداره تا خیابان، سکسبنیاد است و مناسبات اقتصادی جامعه ارضای این نیاز را هم طبقاتی کرده. نتیجه این خواهد شد که طبقاتِ فرودست، فروپاشی درونی خواهند داشت. حالت بدتر چیست؟ حالت بدتر این است که این طبقه، این فروپاشی را با کل جامعه شریک شود. اینجا ما با یک بازتوزیعِ خودجوش طرف خواهیم بود که مسلماً مسالمتآمیز نخواهد بود. وقتی نیازسازی انجام شود ولی مسیر رفع نیاز بسته شود، طغیان اتفاق خواهد افتاد. در این حالت دیگر عملاً زندگی آرامِ اکثریت جامعه مختل خواهد شد. میماند یک اقلیتِ کوچکِ فرادست که در کلونیهایشان به توهمِ آزادیِ این اکثریت خواهند خندید و با تماشایِ تنازعِ بقای سکسبنیاد در این جامعه، تفریح خواهند کرد. به جنگلِ «زن، زندگی، آزادی» خوش آمدید!
🆔 @naneveshteha
دهنوی، نماینده مجلس، در دانشگاه تهران گفته برای پیگیری مسأله دانشجویان بازداشتی، در مجلس «کمیته ویژه» تشکیل خواهد داد. سوال من از آقای دهنوی این است که برای کارمندانِ بازداشتی، دانشآموزان بازداشتی، مغازهدارهای بازداشتی و خلاصه بازداشتیهایی که رانتِ کارت دانشجویی ندارند، احیاناً کمیته ویژهای تشکیل نمیدهند؟ دانشجوها خونشان از باقی اقشار رنگینتر است که حالا وقتی کارشان به اغتشاش هم میرسد، مصونیت دارند و «کمیته ویژه» نصیبشان میشود؟ اگر کسی جرمی کرده، چه کارمند و مغازهدار چه دانشجو و دانشآموز، باید جورش را بکشد. اگر جرمی هم نکرده، نباید در مهیا بودنِ فرصتِ دادخواهی بین اقشار جامعه تفاوت باشد. فرق یک مغازهدار با یک دانشجو چیست که بعد از دستگیری، یکی باید روند طبیعی قضایی را طی کند و دیگری کمیته ویژه نصیبش میشود؟ این «کمیته ویژه»، امتداد همان «خط ویژه» در خیابانهاست. همان «جایگاه ویژه» در ورزشگاهها و مراسمات و جشنوارههاست. همان «امضاهای ویژه» در وزارتخانهها و بانکهاست. «کمیته ویژه» هم مثل باقی «ویژه»ها، فرزندِ خانوادهی ویژهخواری است. تبعیضی بیمبناست به نفع یک قشر خاص. قشری که هیچ دلیلی برای برتری دادنش نسبت به باقی مردم وجود ندارد.
🆔 @naneveshteha
دیگر با چه زبانی بگویند که دغدغه اصلیشان آوردن سکس از اتاق خواب به خیابان است؟ چطور از این واضحتر بگویند که مناسبات جنسی را میخواهند به ساحتهای غیرجنسی جامعه بیاورند؟ چطور شفافتر از این اعلام کنند که مسألهشان روسری نیست؟ به چه زبانی بگویند جامعهای میخواهند که سکسی بودن و هرزگی در آن «ارزش اجتماعی» باشد؟ همه چیز بیش از حد شفاف است. بیچاره آنها که هنوز خوش ندارند با واقعیت مواجه شوند، دستشان را روی چشمانشان گرفتهاند، سر در برف فرو بردهاند و دلخوش به افسانهی «بزرگترین انقلاب زنانه تاریخ» و «احقاق حقوق زن»، دو ماهِ تمام تسبیح به دست مشغول ذکر «زن، زندگی، آزادی» شدهاند. بیچارهها نمیدانند که در آرمانشهرِ این انقلابیهای آزادیخواه، جای زنی که سکسی نباشد قبرستان است. در بهشتِ زمینیِ اینها، شأن اجتماعی زن با میزان جنسی بودن کنشهایش در جامعه رابطه مستقیم دارد. در جهانِ ایدهآل اینها، حیا داشتن و نگه داشتنِ روابط تختخوابی در اتاق خواب، ضدارزش است. یعنی چه؟ رُک بگویم؛ در آرمانشهرِ این مبارزانِ راه آزادی، چهرههای ماندگار و نخبگان، هرزهها هستند.
🆔 @naneveshteha
نانوشته ها
از کافه نرفتن، رستوران نرفتن، بنزین نزدن، بانک نرفتن، لباس نخریدن، اسنپ نگرفتن و خلاصه همه خرج نکردنهایش نوشته اما یک کلمه ننوشته «کار نمی کنم». هیچ حرفی از تعطیلی کسب و کارش نزده. هیچ چیزی درباره سرِ کار نرفتن نگفته. چرا؟ واضح است. در زندگی او اساساً «کار» و «تولید ارزش» جایی ندارد. او و رفقایش اصلاً کار نمیکنند که بخواهند اعتصاب کنند یا نکنند. تهش میتوانند از بخوربخورشان کم و زیاد کنند. همین. این بخوربخورها هم یا به خرج جیبِ ددی است و یا حاصل مشغولیت به شبهشغلهای بیمعنایی که بود و نبودشان فرقی به حال مردم معمولی جامعه ندارد. روتینِ زندگیاش را نگاه کنید. همه زندگیاش مصرف است. همه زندگیاش بخور بخواب است. همه زندگیاش خرج کردن است. و خب این اعتصابِ سه روزه، احتمالا نزدیکترین تجربه او و رفقایش به زیست آدمهای معمولی خواهد بود. مجبور خواهند بود چندروز هم مثل مردم معمولی زندگی کنند. همانها که پول کافه و رستوران رفتن ندارند و هرروز و هرشب در حال تحریم اجباری کافهها و رستورانها هستند. آنها که اسنپ نگرفتن برایشان یک اتفاق نادر و ویژه نیست، روزمرهشان با مترو و بیآرتی میگذرد. آنها که خرید لباس برایشان یک روتین هفتگی نیست، سالی یکبار شب عید لباس میخرند. آنها که بیش از آنکه بخرند و بخورند، تولید میکنند و ارزش میآفرینند. آنها که بزرگترین اعتصابشان، نخوردن و نخریدن نیست، کار نکردن است. حالا طنز تلخ ماجرا اینجاست که شکمسیرهای بیخاصیتی که با «کار» بیگانهاند و شکمشان از پول دلالی پدرانشان پر شده، حالا دادخواه اعتراضات فرودستان در آبان ۹۸ شدهاند. تنها برندگانِ ایدههای وحشیانه نئولیبرالی، حالا برای بازندگان آن ایدههای ترسناک دارند عزاداری میکنند. موقعیت مضحک و عجیبی است. قاتل بر مزار قربانیاش به گریه نشسته.
🆔 @naneveshteha
نانوشته ها
◾ انقلاب در شیفت شب! 🔹 چرا اعتراضات، زیست روزمره را مختل نکرد؟ ◽ اعتراضی که میخواهد تغییر سیاسی ب
در روز اعتصاب سراسریشان، مثل زامبیها به بازار حمله کردند تا مغازهها را ببندند، توی اینستاگرام و توئیتر کسبه را تهدید کردند که اگر تعطیل نکنید فلان و بهمان میکنیم، به سمت مغازهها سنگ زدند تا کسبه از ترس کرکرهها را پایین بکشند. حالا سوال این است که چرا این جماعت در فقره اعتصاب کارشان به خشونت و تهدید کشیده؟ چرا کسبه را تهدید میکنند؟ چرا بدون اعمال زور نمیتوانند اعتراضات شب را به اعتصابات روز پیوند بزنند؟ چرا انقلابیهای جنبش شکمسیرها برای اختلال در زندگی روزمره راهی جز خشونت ندارند؟ قبلاً در یادداشت «انقلاب در شیفت شب» پاسخ این سوالات را توضیح دادهام. فرصت داشتید بخوانید.
🆔 @naneveshteha