آیه61🌹ازسوره بقره🌹
وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ
و (نيز بخاطر آوريد) زمانى كه گفتيد: اى موسى! ما هرگز يك نوع غذا را تحمّل نمىكنيم، پس پروردگارت را بخوان تا از آنچه (به طور طبيعى از) زمين مىروياند، از سبزى و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما (نيز) بروياند.
موسى گفت: آيا (غذاى) پستتر را بجاى نعمت بهتر مىخواهيد؟ (اكنون كه چنين است بكوشيد از اين بيابان خارج شده و) وارد شهر شويد، كه هر چه خواستيد براى شما فراهم است. پس (مُهر) ذلّت و درماندگى، بر آنها زده شد و (مجدّداً) گرفتار غضب پروردگار شدند. اين بدان جهت بود كه آنها به آيات الهى كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحقّ مىكشتند، و اين به سبب آن بود كه آنان گنهكار و سركش و متجاوز بودند
آیه61🌹ازسوره بقره🌹
وَإِذْ = و هنگامي كه
قُلْتُمْ = گفتيد
يَا مُوسَىٰ = ای موسی
لَن نَّصْبِرَ = هرگز صبر نخواهيم كرد
عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ = بر يك نوع غذا
فَادْعُ لَنَا = پس بخواه برای ما از
رَبَّكَ = خدایت
يُخْرِجْ لَنَا = تا خارج كند برای ما
مِمَّا = از آنچه
تُنبِتُ = مي روياند
الْأَرْضُ = زمين
مِن بَقْلِهَا = از سبزيجات آن
وَقِثَّائِهَا = خيار آن
وَفُومِهَا = و سير آن
وَعَدَسِهَا = و عدس آن
وَبَصَلِهَا ۖ= و پياز آن
قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ = گفت آيا تبديل می كنيد
الَّذِي = ( آنچه را) كه
هُوَ أَدْنَىٰ = آن پست تَر است
بِالَّذِي = ( به آنچه ) كه
هُوَ خَيْرٌ = آن بهتر است؟
اهْبِطُوا = فرود آئيد
مِصْرًا = در شهری
فَإِنَّ = پس به درستی كه
لَكُم = براي شماست
مَّا سَأَلْتُمْ = آنچه سئوال كرديد
ۗ وَضُرِبَتْ = و زده شد
عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ = بر ايشان خواری
وَالْمَسْكَنَةُ = و نياز و درماندگی
وَبَاءُوا = گرفتار شدند
بِغَضَبٍ = به غضبی
مِّنَ اللَّهِ ۗ = از جانب پرودگار
ذَٰلِكَ = آن ، اين
بِأَنَّهُمْ = به جهت اين كه ايشان
كَانُوايَكْفُرُونَ = كفر می ورزيدند ( بود)
بِآيَاتِ اللَّهِ = به آيات خداوند
وَيَقْتُلُونَ = می كشتند (۱)
النَّبِيِّينَ = پيامبران را
بِغَيْرِ الْحَقِّ ۗ = به ناحق
ذَٰلِكَ = آن
بِمَا = به خاطر آنچه كه
عَصَوا = عصبان و سركشی مي كردند (۲)
وَّكَانُوا يَعْتَدُونَ = و تجاوز كاری می نمودند
"""""""""""""""""""""""""""""""""""""
۱- وَيَقْتُلُونَ = می کشند
۲- عَصَوا = عصيان کردند
https://eitaa.com/nargies
#لطیفه😊
مامانم تو یه کانالی عضوه، پدرمونو درآورده 🙄😷
یعنی اگرادمینش بنویسه #یونجه پلو خاصیت داره، ما تا یک هفته تو خونه میخوریم 😶🐮😕🙂 😂🍌 😂🍆
⭕️⭕️⭕️
🌷🌹🌷🌹🌹🌹🌷
#احکام_روزه
#احکامشرعی🌷🌹🌷🌹🌷
اگر روزه دار بداند درصورتیکه #مسواک نزند یا خلال نکند در بین روز غذای لای دندان او پایین میرود واجب است مسواک بزند ویا خلال کند
و اگر #خلال نکندو غذای لای دندان در روز از دهانش پایین رود روزه اش باطل میشود.✅
https://eitaa.com/nargies
تحدیر%2F_جزء_چهاردهم_قرآن_کریم_.mp3
3.84M
تندخوانی جزء چهاردهم قرآن کریمهدیه به امامزمان عجلالله🍃
#خلوتی_با_معبود🕊
#ماه_رمضان 🌙
https://eitaa.com/nargies
انتظار گاهی قشنگ است
وقتی دلت مطمئن است
که خدا جایی دلی را بیقرار
بی قراریهای تو ڪرده..
#امام_زمان ♥️
#سلامقراردلم...🕊
https://eitaa.com/nargies
أَينَ قاصِم شوكه المُعتدين
کجاست درهم شکننده شوکت ظالمان؟
#غزه🇵🇸
#امام_زمان♥
https://eitaa.com/nargies
#تقویم_نجومی_اسلامی
✴️ دوشنبه
👈 ۰۶ فروردین / حمل ۱۴۰۳ ه.ش
👈 ۱۴ رمضان الکریم ۱۴۴۵ ه.ق
👈 ۲۵ مارس ۲۰۲۴ م
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی
🏴شهادت جناب مختار ثقفی( ۶۷ هجری)
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅ملاقات با بزرگان و علماء و حاکمان
✅شراکت و امور شراکتی
✅داد و ستد و تجارت
✅و طلب علم و حوائج خوب است
🚘 سفر و مسافرت مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود)
👶زایمان مناسب و نوزاد دارای کمالات و علاقمند به علم و دانش می باشد
🔭 احکام و اختیارات نجومی
🌓 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️خواستگاری عقد و ازدواج
✳️آغاز معالجه و درمان
✳️و فروش و تبدیل طلا و جواهرات نیک است
🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 مباشرت و مجامعت:
مباشرت امشب: مباشرت مکروه و ممکن است فرزند جن زده باشد
💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه باعث شادی می شود
🔴 حجامت:
#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، سلامتی در پی دارد
🔵ناخن گرفتن:
دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕دوخت و دوز لباس:
دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 15 سوره مبارکه "حجر" است.
لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم...
و از معنای آن استفاده می شود که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفتگویی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود. ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
https://eitaa.com/nargies
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_سی_و_دوم
_گفت یکم مریض احوالے اومدم بهت سر بزنم...
اردلاݧ گفت❓
آره دیگہ مگہ مریض نیستے❓
دستمو گذاشتم جلوے دهنم و چند تا سرفہ اے نمایشی کردم.
دستم و گذاشتم رو سرمو گفتم چراااااا یکم ناخوش احوالم ...
آره معلومہ اسماء رنگتم پریده هااا چیکار میکنے با خودت
_هیچے بابا یکم کاراے دانشگاه و اینجور چیزا زیاد شده بخاطر هموݧ
آها.خوب دیگہ چہ خبر❓درس و دانشگاه خوب پیش میره❓
آره عزیزم.درس و دانشگاه تو چے❓
اره خدا روشکر
خوب زهرا بشیـݧ اینجا برم دوتا چایے بیارم
نمیخواد اسماء زحمت نکش اومدم خودتو ببینم
بابا چہ زحمتے دو دیقہ اے اومدم....
_گوشیمو از رو تخت برداشتم و رفتم آشپز خونہ
ماماݧ داشت میرفت بیروݧ
سلام ماماݧ
سلام دختر تو میاے نباید بیاے سلامے چیزے بدے❓
ببخشید ماماݧ سرم درد میکرد
چرا چیزے شده❓
حالا تو میخواے برے بیروݧ برو.
آره دارم با خانماے همسایہ میرم خرید واسہ زهرا میوه اینا ببر
چشم .ماماݧ
_سریع شماره ے اردلاݧ و گرفتم
الو اردلا❓کجایے تو❓واسہ چے الکے بہ زهرا گفتے مـݧ مریضم❓
سلام علیکم چہ خبرتہ خواهر جا.نفس بگیر
آخہ ایـݧ مسخره بازیا چیہ در میارے اردلاݧ
إ چہ مسخره بازے گفتم شاید دلت براے دوستت تنگ شده
_نخیر شما نگراݧ چیز دیگہ اے هستے.ببیـݧ اردلاݧ مـݧ کارے نمیتونم بکنم گفتہ باشم،ماماݧ باید با مادرش حرف بزنہ بعد
إ اسماء حالا تو آمارشو بگیر خواستگار اینا نداشتہ باشہ
خیلہ خب فقط تو بیا خونہ بہ حسابت میرسم. خدافظ
_چاے و ریختم و میوه وپیش دستے رو آماده کردم و زهرا رو صدا کردم.
زهراااااا❓بیا حال.کسے نیست خونہ
بہ بہ اسماء خانم چہ چایے خوش رنگے دیگہ وقتشہ هاااا
خندیدم و گفتم آره دیگہ ...برو بشیـݧ رو مبل الاݧ میارم
چادرتم در بیار کسے نیست
باشہ
_خوب.چہ خبر زهرا❓
سلامتے
چقدر،از درست مونده
یہ ترم دیگہ لیسانسمو میگیرم
_إ بسلامتے ایشالا ، نمیخواے ازدواج کنے❓دیر میشہ هاااا.میمونے خونتوݧ دیگہ از دست مام کارے بر نمیاد
چرا دیگہ بخاطر تو از امروز بهش فکر میکنم
إ زهراااا مسخره بازے در نیار جدے نمیخواے ازدواج کنے❓
چرا خوب،ولے هنوز موردے کہ میخوام نیومده
مگہ تو چے میخواے❓
خوب اسماء جا،براے مـݧ اعتقادات طرف مقابلم خیلے مهمہ،تو خوانواده ما ،فقط ماییم کہ مذهبے و مقیدیم خواستگاراے منم اکثرا زیاد پایپند ایـݧ اصول نیستند،سر همیـݧ قضیہ هم ما با خالمینا قطع رابطہ کردیم
_إ چرا❓
خالم خیلے دوست داشت مـݧ عروسش بشم ولے خوب مـݧ پسر خالم اصلا بهم نمیخوریم.
آهاݧ خب یادمہ چندتا خواستگار مذهبے هم داشتے از همیـݧ مسجد خودمو...
اره ولے خوب اوناهم همچیـݧ خوب نبودݧ
واااا زهرا سخت گیریا بعد ماماݧ بہ مـݧ میگہ.
حتما منتظرے از ایـݧ برادرانے کہ شبیہ شهیداݧ زنده اند بیاݧ خواستگاریت
_با دست زد پشتمو گفت.اسماء قسمت هر چے باشہ هموݧ میشہ،اگہ یہ نفر واقا قسمت آدم باشہ همہ چے خود بخود پیش میره باور کـݧ مـݧ سختگیر نیستم.
نمیدونم چرا یاد سجادے افتادم
و گفتم آهاݧبلہ استفاده بردیم از صحبت هاتوݧ زهرا خانوم
_خوب دیگہ مـݧ پاشم برم کلے کار دارم
إ کجا بودے حالا بموݧ واسہ شام.
ن دیگہ قربانت ،باید برم کار دارم
باشہ پس سلام برسوݧ بہ مامانتینا
چشم.حتما
تو هم بیا پیش ما خدافظ
چشم حتما خدافظ
_اوووووف خدا بگم چیکارت نکنہ اردلاݧ
رفتم اتاقم ولو شدم رو تخت و از خستگے خوابم برد
با تکوݧ هاے اردلاݧ بیدار شدم
_بیدار شو تنبل خانم ساعت ۱۰پاشو شام حاضره
پتورو کشیدم رو سرمو گفتم .شام نمیخورم
پتو رو از روم کشیدو گفت خب نخور پاشو ببینم چیشد آمارشو گرفتے❓
خندیدم و گفتم اهاݧ پس واسہ امار اومدے
خواستم یکم اذیتش کنم
خیلے جدے بلند شدم و دستم و گذاشتم رو شونہ ے اردلاݧ و گفتم:
خیلے دوسش داری❓
با یہ حالت مظلومانہ اے گفت :اووهووم
سرمو انداختم پاییـݧ و با ناراحتے گفتم
متاسفم اردلاݧ .یکے دیگرو دوست داره.باید فراموشش کنے...
_دستمو از رو شونش برداشت و آهے کشیدو گفت بیا شام حاضره واز اتاق رفت بیروݧ
سر سفره ے شام اردلاݧ همش باغذاش بازے میکرد
ماماݧ نگراݧ پرسید .اردلاݧ چیزے شده❓غذارو دوست ندارے❓
_ماماݧ جاݧ اشتها ندارم
إ تو کہ گشنت بود تا الاݧ
دلم براش سوخت بادست بهش اشاره دادم و بهش گفتم شوخے کردم
چشماشو گرد کرد و انگشت اشارشو بہ نشونہ ے تحدید تکوݧ دادو گفت بہ حسابت میرسم.
وشروع کرد بہ تند تند غذا خوردݧ ...
اوݧ شب با ماماݧ صحبت کردم
ماماݧ وقتے فهمید میخواست از خوشحالے بال دربیاره و قرار شد فردا با مادر زهرا صحبت کنہ
انقد خوشحال بود کہ یادش رفت بپرسہ کہ امروز چیشد❓با سجادے کجا رفتم❓چیگفتیم❓
هییییییی ....
_چقد سختہ تصمیم گیرے.کاش یکے کمکم میکرد یکے امیدوارم میکرد بہ آینده...
بعد از یک هفتہ کلنجار رفتـݧ با خودم بالاخره جواب سجادے رو دادم ....
✍ ادامه دارد ....
https://eitaa.com/nargies