توجه. توجه📣📣
فوری📣📣📣
🔴در پی برگزاری همایش مطالبه گری۸۰ تشکل مردمی برای جمع کردن بساط ولنگاری واندلسی کردن کشور عزیزمان،
مردم غیور قرچک وسیله رفت وبرگشت به این همایش عظیم را فراهم آورده اند تا در این امر مهم نیز دوباره نقش آفرینی کنند.
🔺لذا از دغدغه مندان (فعالین فرهنگی حوزه عفاف وحجاب،خانواده شهدا وایثارگران ومردم غیور قرچک)دعوت مینماییم که راس ساعت۱۲:۳۰در مقابل مسجدجامع قرچک حضور بهم رسانند.
🔴زمان برگشت راس ساعت۱۶:۳۰
✍باشد که مسئولین باحضور پرشور همه شما عزیزان ، به فوریت برنامه ریزی در حوزه عفاف وحجاب پی ببرند
🔵برای ثبت نام بااین آیدی وشماره تماس ارتباط نمایید👇
@Shiea14
09352987829
#نشر_حداکثری
20.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧕خوشحال شدن مرد از محجبه شدن همسر
👩🦰زنی که نماز شب میخواند، اما میگوید حجاب برایم سخت است...با اینکه همسرم بارها به من گفته حجاب کنم...
❤️مرد خطاب به همسرش: با #امام_رضا معامله کن و #حجابت رو کامل کن
✨اینجا موکب امام رضا #دختران_انقلاب
╭┈───────『🖤🤍🖤』
╰┈➤ ⌈↝@nargsiip 🍭⃟💌
°•❥︎☾❗️︎☽︎❥︎•°
[برگهی امتحان]
سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:
+این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران.
+به نظرتون کار خوبیه؟!
+کیا موافقن؟ ۱نفر
+کیامخالف؟ همه به جز ۱نفر
_دانشجویان مخالف بودن!
_بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه ونباید بیارن.
_بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن و گیر دادن به چهار تا استخوووون،ملت دیوونن!
_بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!
+تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود..!
_همه سراغ برگه ها رو می گرفتند.
+ولی استاد جواب نمیداد..!
_یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟
_ شما مسئول برگه های ما بودی؟
+استاد روی تخته ی کلاس نوشت:من مسئول برگه های شما هستم.!
+استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟!
_همه ی دانشجویان شاکی شدن.
استاد گفت:چرا برگه هاتون رو میخواین؟!
_گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم.
_درس خوندیم.
_هزینه دادیم.
_زمان صرف کردیم.
+هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت.
+استاد گفت:برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه!
_یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت..
+استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد.
_صدای دانشجویان بلند شد.
+استاد گفت:الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین!چون تیکه تیکه شدن!
_دانشجویان گفتن:استاد برگه ها رو میچسبونیم.
+برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه؟!
+بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه..):
•چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد!
و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!):
•|تنها کسی که موافق بود ...
فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود..!
#شهیدانہ
#تلنگرانہ
باز بــٰاران تا رهــآیــღـے
╭┈───────『🖤🤍🖤』
╰┈➤ ⌈↝@nargsiip 🍭⃟💌