شماام وقتی سختیهای دختر بودن رو برای غیر دخترا شرح میدید سوژهی خندهشون رو فراهم میکنید؟
خب سخته دیگه
نمیشه که تو ساعات مشخص روتین پوستی رو رعایت کنی و وقتی داری گریه میکنی یه دستمال کاغذی زیر پلک پائینت بذاری تا دور چشمت رو نخوای تمدید کنی.
وا خنده نداره که.
بیمزّهها
ادبیات عزاداری ترکها، فراتر از کلمات است. در روضه که صدای زنانهای از عمق جان میخیزد و میگوید: "حسین یارالاریوه قوربان، اسیر بالالاریوه قوربان" ترجمه بیمعنا میشود. این واژهها بر دوش تاریخاند، "یارا" در این اقلیم تنها زخم نیست، تمام قامت حسین است. "قوربان" فقط فدایی نیست، سجدهی جان است بر مصیبتِ عشق. این کلام، محصول درد است.
روضههای ترکها تحت اللفظی معنا نمیشود، تفسیر میخواهد، باید سینه سوخته باشی تا بفهمی.
در جای دیگر وقتی روضه میگوید "یارالی جان یارالی من سنه قوربان یارالی". باید دلت سوخته و لرزیده و شکسته و پودر شده باشد تا بفهمی منظور چیست. باید بفهمی چه میزان درد را در دهان دارد.
او از زخمی سخن میگوید که با تیغ بریده نشده، با داغ بریده، با عطش، با وداع، با سرهای جداشده در غبار. این جملات، تابلوی نقاشی نیستند. تصویرهای گریزاناند که فقط با اشک واضح میشوند.
روضهخوانی در فرهنگ ما، تنها ذکر مصیبت نیست. آیینیست که زبان را به گریه میآورد، عقل را کنار میزند، و دل را در آستانهی درک عشق رها میکند
نرگس قدسی - ۱۴۰۴
نرگِث
من روزهائی رو که زندگی توشون جریان دارهَ رو خیلی میبوسم.
مخصوصاً اونجا که صبح سر ساعت صبحونهتو میخوری و قند مصنوعی مصرف نمیکنی و یه شکم سیر میدوئی و آرومی.
واقعاً با این قسمت از زندگی خیلی پرواز میکنم.
غزه.
غ، غم.
ز، زندگی.
ه، هنوز صدای اذان میآید از گلدستهها.
و انسانهایی که گرسنهاند؛
در انتظار، میمیرند.
/نرگس
نرگِث
غزه. غ، غم. ز، زندگی. ه، هنوز صدای اذان میآید از گلدستهها. و انسانهایی که گرسنهاند؛ در انتظار، م
برای "زن بودن" میتونم ساعتها گریه کنم.
برای بچّههای تلف شده از گرسنگی و تشنگی لالائی میخونم و گریه میکنم.