دخترایِ نرگس سلام.
بزارید خدا رو حافظ آرزو کنم برای شما، نه کشکیکشکی، نه زبانی.
واقعیِ واقعی
خدا حافظ*
[ بسمالله ]
اردیبهشت مثلِ برق و باد داره میگذره و گوشش رو دروازه کرده برای این طلبهای احساسی.
همهٔ اینا به کنار، رزومهٔ درخشانی که چیدم همهش حرف از نبودن و رفتن و درد و آه بوده و بس؛ میخوام از لا به لایِ متون آوخ درو کنم و امروز مینویسم تا داشته باشم این قولِ صد عهدیِ مردونهَ رو.
پ.ن: سرِ عقل اومدم درباره نوشتن
پ.ن²: تموم شد این پریشوناحوالی، بلاخره*
- نرگسخاتون | دستِ پر اومدم با رزایِ رنگیرنگی
مخیلهم هنگِ هنگه از زیباییِ با عینك.
واقعاً عینك خیلی زیباتون میکنه وُ عیبُ عار ندونید استفاده ازشُ
خدایِ من.
هنوز نه گفتنُ مثل زهرمار میدونمُ فکر کنم قراره پر کنه این مشکلاتُ مطیع بودن*
4.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[ بسمالله ]
روزِ آن هفده ساله را که بوَد عزیزِ رضا، روزِ خود بدان.
ما نیز در میلادِ چُنین مولود جشنُ پایکوبی بر قرار داریم.
به دیده منت، بناتالحوراء.
هدایت شده از ‹ وضعیتسفید ›
با رز آبی از من خواستگاری کن.
قطعا جواب مثبت میشنوی.
نرگِث
با رز آبی از من خواستگاری کن. قطعا جواب مثبت میشنوی.
دست به قلم بودنُ باور نداری.
معجزهست.
چشمایِ عینكدارُ استایلِ چهارخونهَ رو هم آویزهٔ دلت کن.
یه مداد که کنجِ گوشه وُ سر به زیر بودنُ هم همینطور.
دستُ پا چلفتی بودن چندین برابر میکنه وُ خجل بودن تأخذ به حیا رو بیشتر جلوه میده.
منُ ببین، بیبرو برگرد این جوابِ منفیُ مثبت میکنم*
نیمههایِ شبُ رد کرده وُ حس میکنم اگه پلك رو پلك بزارمُ نیمههایِ شب به بهانههایِ مختلف بیدار شم قراره فیستوفیس شم با یه موجودِ کریهالمنظر.