📋 #روضهعمودآهنین
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
#متن_روضه / *بخش چهارم صوت*
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حضرت عباس (ع) به اون بزرگوار که روضهخون بود فرمود چرا روضهی ما رو نمیخونی؟!
-آقا من بارها خوندم.
فرمود: نه، اینجوری که من میگم روضه بخون؛
یه نفر که بالا بلندی باشه، تیر تو چشمش رفته باشه...
(یه چیزی تو چشمت بره اذیت میشی سریع میخوای دست بزنی و درش بیاری.)
این تیر رو بین دو زانو قرار داد، تیر رو از چشم میخواد در بیاره؛ کلاهخود از رو سر افتاد زمین...
اون نانجیب از دور رسید:
-عباسی که میگن تویی؟!
گفت: آی نامرد، یه موقعی اومدی عباس دست در بدن نداره.
گفت: تو دست نداری. من که دارم، دوتا هم دارم.
این عمود رو بلند کرد، آورد بالا....
حسین از دور: نزن نامرد. زینب از دم خیمه: نزن نامرد. رقیه داره میگه: نزن نامرد.
یهو این نامرد عمود آهن رو زد. تا عمود خورد صداش بلند شد: اَخا ، اَدرِک اخا...
حسین....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #آمدمآببهخیمهبرسانمکهنشد
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
#سبک_روضه / *بخش اول صوت*
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آمدم آب به خیمه برسانم که نشد
چقدَر غصه و غم خوردم از این غم که نشد!
تیرِ نامرد اگر یاور مشکم میشد ...
میشد این آب شود چشمهی زمزم که نشد
حیف شد، چیز زیادی به حرم راه نبود
سعی کردم بدنم را بکشانم که نشد
سعی کردم که نیفتم ز روی اسب ولی
ضربه آنقدر شتابان زد و محکم که نشد
بگو از من به رقیه که حلالم بکند
آمدم آب به خیمه برسانم که نشد
*شاعر: #داود_رحیمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #ردخوندستساقیهنوزمرولبمشکه
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
*بخش دوم صوت*
#سبک_روضه / #متن_روضه
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو جمع خود ماها هم همینجوریه؛
بعضیا بین ماها هستن که بقیه یه حساب دیگه روشون وا میکنن. مثلا میگن کار رو به فلانی بسپر؛ دیگه خیالت راحت باشه، تا تهش رو انجام میده.
بچهها هم همچین که مشک رو آوردن دادن به عباس، گفتن برید، دیگه بخوابید، عباس با آب برمیگرده...
****
همین طور که زمین افتاده بود، گفت حسین جان میشه بیادبی کنم؟
_ چیه عزیز دلم، داداشم، چی میخوای؟!
_ تا حالا یاد داری ازت چیزی خواسته باشم؟
_ نه عباسم
_ ولی حالا ازت یه خواهش دارم.
_چیه عزیز دلم؟!
_داداش یه قولی بهم بده.
_هرچی بگی رو چشام میذارم.
_حسین جان بدنمو از اینجا تکون نده. من نمیتونم تو چشمای بچهها نگاه کنم....
@seyedrezanarimani
ردِ خونِ دست ساقی هنوزم رو لب مشکه
گریههای مشکِ پاره شبیه بارونِ اشکه
شونهی زخمیِ نخلی شده تکیهگاه سقا
سوی خیمهی ربابِ آخرین نگاه سقا
جای بوسهی علی رو همهی تیرا شمردن
آبروی پهلوونو کنار علقمه بردن
@narimani_matn
حسین داره برمیگرده، اما چه جوری؟! پیاده؛ سوار اسبم نیست. افسار اسب و گرفته. دولا دولا داره میاد؛
صدای بچهها بلند شد:
" اَینَ عَمِّیَ العباس "
یهو دیدن حسین بغضش ترکید. خیمهی عباس و عمودش رو کشید. این خیمه نشست؛
بچهها برید آمادهی اسیری بشید...
حسین...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #دستیكهسهمدستتوشمشيركردهاست
#سبک_روضه ٫ بخش اول صوت
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
بانوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دستي كه سهم دست تو شمشير كرده است
سهم رقيه را غل و زنجير كرده است
مويم سفيد بود ، قدم هم خميده شد
آري مصيبت تو مرا پير كرده است
ماهِ هزار تكّه! شدي پخش روي خاك
نيزه تو را در علقمه تكثير كرده است
در حيرتم كه قدرت يك ضربهي عمود
سردار را چگونه زمينگير كرده است
بد جور بين ابرويت از هم شكافته
اصلاً تمام شكل تو تغيير كرده است
آرام باش تا كه ز چشمت در آورم
تير است يا كه نيزه؟..چرا گير كرده است؟
*شاعر : #علی_صالحی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #شدهکولتکنماخامیبرمت
#سبک_روضه ٫ *بخش دوم صوت*
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داداش داداش داداش داداش
پا نشی افسوسی میشه، نذار بشه
داداش داداش داداش داداش
اصغر گلوبوسی میشه، نذار بشه
داداش داداش داداش داداش
قضیه ناموسی میشه، نذار بشه
داداش داداش داداش داداش
شده کولت کنم اخا میبرمت
داداش داداش داداش داداش
یا مثِ اکبر رو عبا میبرمت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #عمودیآمدوبرفرقپاکاواثرکرد
#سبک_روضه ٫ بخش سوم صوت
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عمودی آمد و بر فرق پاک او اثر کرد
صدای استخوانِ سر، حسین را دربهدر کرد
ای وای ٫ ای وای
ز حرمله و از تیر سهشعبه، چشم عباس
افتاد ٫ از اسب
با صورت روی خاک کربلا یاایهاالنّاس
مگر رعنا نبوده قامت این شاه و سردار
خداوندا چرا کوچک شده قبر علمدار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #دستهایشزتنجداشدهبود
#سبک_روضه / بخش سوم صوت
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دستهایش ز تن جدا شده بود
گیسویش روی مَشک وا شده بود
تا دلِ اَبرویش تَرَک برداشت
جگر مَشک بوریا شده بود
چهرهاش غرق خونِ فرقش بود
چقدر شکلِ مرتضی شده بود
حرمله باز هم هدف زده بود
بین چشمش سهشعبه جا شده بود
کارِ زانو نبود از بس تیر
سهمگین مثل نیزهها شده بود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #دستهایشزتنجداشدهبود
#سبک_روضه / بخش سوم صوت
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دستهایش ز تن جدا شده بود
گیسویش روی مَشک وا شده بود
تا دلِ اَبرویش تَرَک برداشت
جگر مَشک بوریا شده بود
چهرهاش غرق خونِ فرقش بود
چقدر شکلِ مرتضی شده بود
حرمله باز هم هدف زده بود
بین چشمش سهشعبه جا شده بود
کارِ زانو نبود از بس تیر
سهمگین مثل نیزهها شده بود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #دریادلسپاهمحرمبلندشو
#سبک_روضه / *بخش اول صوت*
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دریا دل سپاه محرم بلند شو
بابالحوائج همه عالم بلند شو
نقش زمین، میانهی صحرا چه میکنی
لب تشنه در میان دو دریا چه میکنی
ای تکیهگاه خیمهی خواهر بلند شو
ای کاشِفَ الکُروب برادر بلند شو
دارد مصیبت از همه جا میرسد اخا
بعد از تو نالهام به کجا میرسد اخا
باور نمیکنم که سرت را شکستهاند
ای مرغ عشق، بال و پرت را شکستهاند
@seyedrezanarimani
پشت و پناه اهل حرم پا نمیشوی؟
با این حساب بین عبا جا نمیشوی
پرچم به دوش لشکر زهرا بلند شو
پشت و پناه زینب کبری بلند شو
دارد سپاه حرمله لبخند میزند
بر دستهای خواهر تو بند میزند
باشی کسی برای اسارت نمی رود
دار و ندار خیمه به غارت نمی رود
باشی کسی که دست به چیزی نمیزند
باشی کسی که حرف کنیزی نمیزند
ای غیرت همیشهی حیدر بلند شو
پشت و پناه غربت خواهر بلند شو
*شاعر:#وحید_محمدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #عباسدیدیچطوردستبهکمرگرفتهبود
#سبک_روضه / *بخش دوم صوت*
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عباس، دیدی چطور دست به کمر گرفته بود
عباس، چادر نخنماشو سر گرفته بود
عباس، دستی نداشتی اشکاشو زود کنی پاک
عباس، واسه همین بازوتو میزدی رو خاک
عباس نفس بزن
حرفم رو پس نزن
پاشو به خاطر من
کو مشک، چی شد علم
دستات شده قلم
داداش پاشیدی از هم
@seyedrezanarimani
داداش داداش
پا نشی افسوسی میشه نذار بشه
داداش داداش
اصغر گلوبوسی میشه نذار بشه
داداش داداش
قضیه ناموسی میشه نذار بشه
داداش داداش
شده کولت کنم اخا میبرمت
داداش داداش
یا مثِ اکبر رو عبا میبرمت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #اذنمیدانگرفتنحضرتعباس(ع)
#متن_روضه (بخش دوم صوت)
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچین که اومد اجازه بگیره صدا زد حسین جان! سینم به تنگ اومده. دیدم همه رفتند. یکی یکی شاهد رفتن همه بودم؛ دیگه نمیتونم تحمل کنم. آقا بهش جواب داد: «أنتَ صاحبً لوائی» تو صاحب پرچم منی.
@seyedrezanarimani
تو همین گفت و گوی یک مرتبه این دختر کوچولو با یه مشک وارد خیمه شد. عموجان! میشه یکم آب برا ما بیاری؟ خوشحال شد. (بالاخره یک کاری به ما دادند امروز) . رو چشم عمو جون...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سید رضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]
📋 #راضیبهتنهائیمنشوداداش
#سبک_روضه (بخش سوم صوت)
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا علمت افتاد زمین، انگار خراب شد آسمون
از دستمون رفتی داداش، چیزی نمونده واسمون
من موندم و این پرسشِ «چی شد عباسمون»؟
کار من افتاده به التماس
پاشو علمدار حرم
خورده گره کار حرم
جز تو کی رو داره حرم؟
عباسم التماس بچههاست
برگرد و اصلا آب نیار
بی عمو آب میخوان چیکار
باباجون و تنها نذار
@seyedrezanarimani
برگه های قرآنم رو، به روی چشمام میذارم
دست های آب آروم رو، از رو زمین بر میدارم
پناه دنیام ولی، پناه به عباس میارم
پشت و پناه خیمه ی منی
پاشو و بیچارم نکن
بی کس و بی یارم نکن
میدونم شیر خوارم نکن
میشکنم اگه تو بشکنی
با چه رویی خیمه برم؟
تو رو چجوری نبرم؟
@narimani_matn
کی فکرش و میکرد یه روز، کارم به اینجا بکشه
سقا برا یه قطره آب، منت دریا بکشه
برادرم جلو چشام، روی زمین پا بکشه
هرجوری میتونی، پاشو داداش
پاتو به خیمه برسون
حتی شده کشون کشون
با من بیا با من بمون
راضی به تنهائیم نشو داداش
پاشو نذار که دیر بشه
نذار کسی اسیر بشه
نذار رقیه پیر بشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سید رضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]
📋 #بالایسرتوحضرتزهراس
(بخش چهارم صوت)
#سبک_روضه #متن_روضه
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو علقمه پیچیده بوی یاس
بالای سر تو حضرت زهراس
بهم بگو تا مادر رو دیدی
چی بینتون گذشت داداش عباس
(همچین که اومد کنار عباسش نشست گفت داداش!اینجا عجیب بوی مادر میده. گفت: آره. برا همین صدات زدم داداش. آخه دیدم مادرت داره صدام میزنه پسرم...)
@seyedrezanarimani
تو گفتی که چی شد توی میدون
کشیدنت تو رو به خاک وخون
یا گفته مادرم که تو کوچه
یه سیلی خورد و حسن شد گریون
تو گفتی از دلت که شد مضطر
از اینکه بی کسه دیگه خواهر
یا گفته مادر از آتیشی که
یه روزی گر گرفته پشت در
@narimani_matn
اتفاقی نبود، خونه سوخت
اتفاقی نبود، در شکست
اتفاقی نبود، فاطمه، رو زمین نشست
اتفاقا دیدنش، پشت در، کوبیدنش
اتفاقا کشتنش، چهل نفر، رد شدند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سید رضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]
📋 #تیرروبیندوزانوقرارداد
#متن_روضه (بخش پنجم صوت)
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
بانوای کربلایی سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هر شخصی میخواد از بلندی بیفته اول دستاشو سپر صورتش میکنه؛ صورتش بدنش آسیب نبینه.
@seyedrezanarimani
اما دل ها بسوزه برا اون آقایی که، تیر تو چشم فرو رفته؛ از بالای اسب چنان اسب با صورت زمین خورد؛ تا زمین افتاد دیدید این تیر داره اذیتش میکنه؛تیر رو بین دو زانو قرار داد؛ تا سر رو خم کرد؛ کلاه خود از رو سرش زمین افتاد؛
@narimani_matn
اون نا نجیب اومد جلو؛ گفت:«عباسی که میگن تویی؟ چرا پا نمی شی با من بجنگی».
_نامرد یه موقعی اومدی که دست تو بدن ندارم. گفت تو دست نداری. من که دست دارم. چنان این عمود رو بلند کرد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سید رضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]
📋 #اذنمیدانگرفتنحضرتعباس(ع)
#متن_روضه (بخش دوم صوت)
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچین که اومد اجازه بگیره صدا زد حسین جان! سینم به تنگ اومده. دیدم همه رفتند. یکی یکی شاهد رفتن همه بودم؛ دیگه نمیتونم تحمل کنم. آقا بهش جواب داد: «أنتَ صاحبً لوائی» تو صاحب پرچم منی.
@seyedrezanarimani
تو همین گفت و گوی یک مرتبه این دختر کوچولو با یه مشک وارد خیمه شد. عموجان! میشه یکم آب برا ما بیاری؟ خوشحال شد. (بالاخره یک کاری به ما دادند امروز) . رو چشم عمو جون...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سید رضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]
📋 #راضیبهتنهائیمنشوداداش
#سبک_روضه (بخش سوم صوت)
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا علمت افتاد زمین، انگار خراب شد آسمون
از دستمون رفتی داداش، چیزی نمونده واسمون
من موندم و این پرسشِ «چی شد عباسمون»؟
کار من افتاده به التماس
پاشو علمدار حرم
خورده گره کار حرم
جز تو کی رو داره حرم؟
عباسم التماس بچههاست
برگرد و اصلا آب نیار
بی عمو آب میخوان چیکار
باباجون و تنها نذار
@seyedrezanarimani
برگه های قرآنم رو، به روی چشمام میذارم
دست های آب آروم رو، از رو زمین بر میدارم
پناه دنیام ولی، پناه به عباس میارم
پشت و پناه خیمه ی منی
پاشو و بیچارم نکن
بی کس و بی یارم نکن
میدونم شیر خوارم نکن
میشکنم اگه تو بشکنی
با چه رویی خیمه برم؟
تو رو چجوری نبرم؟
@narimani_matn
کی فکرش و میکرد یه روز، کارم به اینجا بکشه
سقا برا یه قطره آب، منت دریا بکشه
برادرم جلو چشام، روی زمین پا بکشه
هرجوری میتونی، پاشو داداش
پاتو به خیمه برسون
حتی شده کشون کشون
با من بیا با من بمون
راضی به تنهائیم نشو داداش
پاشو نذار که دیر بشه
نذار کسی اسیر بشه
نذار رقیه پیر بشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سید رضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]
📋 #بالایسرتوحضرتزهراس
(بخش چهارم صوت)
#سبک_روضه #متن_روضه
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو علقمه پیچیده بوی یاس
بالای سر تو حضرت زهراس
بهم بگو تا مادر رو دیدی
چی بینتون گذشت داداش عباس
(همچین که اومد کنار عباسش نشست گفت داداش!اینجا عجیب بوی مادر میده. گفت: آره. برا همین صدات زدم داداش. آخه دیدم مادرت داره صدام میزنه پسرم...)
@seyedrezanarimani
تو گفتی که چی شد توی میدون
کشیدنت تو رو به خاک وخون
یا گفته مادرم که تو کوچه
یه سیلی خورد و حسن شد گریون
تو گفتی از دلت که شد مضطر
از اینکه بی کسه دیگه خواهر
یا گفته مادر از آتیشی که
یه روزی گر گرفته پشت در
@narimani_matn
اتفاقی نبود، خونه سوخت
اتفاقی نبود، در شکست
اتفاقی نبود، فاطمه، رو زمین نشست
اتفاقا دیدنش، پشت در، کوبیدنش
اتفاقا کشتنش، چهل نفر، رد شدند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سید رضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]
📋 #تیرروبیندوزانوقرارداد
#متن_روضه (بخش پنجم صوت)
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
بانوای کربلایی سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هر شخصی میخواد از بلندی بیفته اول دستاشو سپر صورتش میکنه؛ صورتش بدنش آسیب نبینه.
@seyedrezanarimani
اما دل ها بسوزه برا اون آقایی که، تیر تو چشم فرو رفته؛ از بالای اسب چنان اسب با صورت زمین خورد؛ تا زمین افتاد دیدید این تیر داره اذیتش میکنه؛تیر رو بین دو زانو قرار داد؛ تا سر رو خم کرد؛ کلاه خود از رو سرش زمین افتاد؛
@narimani_matn
اون نا نجیب اومد جلو؛ گفت:«عباسی که میگن تویی؟ چرا پا نمی شی با من بجنگی».
_نامرد یه موقعی اومدی که دست تو بدن ندارم. گفت تو دست نداری. من که دست دارم. چنان این عمود رو بلند کرد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سید رضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]
📋 #حسنمحرفینزنچیزینگو
#متن_روضه *بخش سوم صوت*
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینجا مادر به حسن فرمود:« حسنم! حرفی نزن! چیزی نگو! یه وقت خونه رفتی حرفی نزنی بچهها بفهمند علی خجالت بکشه...
@narimani_matn
ابیعبدالله همچین که اومد بالا سرِ عباسش گفت:« حسین! تکونم نده! نذار بیشتر از این خجالت بکشم. بذار همینجا باشم.
اصلا این خونواده همینطور هی خجالت همدیگه رو میکشیدند، اینقدر حسین خجالت عباس و کشید، آنقدر عباس خجالت حسین و کشید. اما اینجا وقتی حسن اومد خونه؛ همه یه نگاه توو چهرهی حسن کردند، یه نگاه تو چهرهی مادر، همه چیو خوندند...
کربلا هم همینجور شد، یهو دیدن أبیعبدالله یه دست به کمر گرفته؛ رفت سمت خیمهی عباس عمودِ خیمه رو کشید...
یاحسین...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سید رضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]
📋 #شرمندهیربابشدمآبهاکهریخت
#سبک_روضه *بخش اول صوت*
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«شرمنده ی رباب شدم آب ها که ریخت
داند خدا کباب شدم آب ها که ریخت
من قول دادم آب بیارم برایشان
پیش همه خراب شدم
آب ها که ریخت رویی نمانده تا که ببینم رباب را
اصلا خود من آب شدم آب ها که ریخت
دُردانه حسین روی من حساب کرد
صد حیف بد حساب شدم آب ها که ریخت»
@narimani_matn
«آب آور را زدن ناله ای پیچید در خیمه که لشکر را زدن
در میان نخل ها دست ها تا شد قلم گفتن حیدر را زدن
باز هم از پشت نخل حرمله یه چشم خونیه چشم دیگر را زدن
خورد تا روی زمین دید بر دیوار کوچه روی مادر را زدن
تا که کوتاهش کنن تیغ ها از سمت پا بدجور پیکر را زدن
روی تیغ نیزه ها ابتدا عباس را بعداًاصغر را زدن»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]
📋 #شهادتحضرتاباالفضل(ع)
#متن_روضه *بخش دوم صوت*
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
#روضه_امام_حسین (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچین که صداش بلند شد «أخی ادرک اخی» میگه مثل باز شکاری ابی عبدالله سوار بر مرکب شد راه افتاد.( دیدی یه خبر بدی بهت میدن دیگه حال خودت متوجه نمیشی؛ هی تو راه به خودت میگی حتما دروغه. نه اینجوری نیست... ) پیش خودش میگه حالا میرم بدنش بلاخره سالمه. اما تو راه یه مرتبه دیدن از مرکب پیاده شد یه شیئی برداشت. هی تو بغل میگیره؛ هی میبوسه؛ هی به سر میزاره؛ چی پیدا کرده ؟ همچین که نگاه کردن دیدن دستای قلم شده ی عباسشه.
« بچه ها! نوکرا !گریه کنا ! اهل روضه! این دستا خیلی ازش کار برمیاد. برا این دستا خیلی گریه کنید. فردای قیامت یکی از وسیله هایی که بی بی میاره همین دستاست. هر کی خوب برا این دستا گریه کرده باشه شامل شفاعت بی بی میشه.
یه هو میبینن بی بی پر چادر کنار میزنه دو تا دست قلم شده رو دستاش میگیره صدا میزنه «آی گریه کنای این دستا! بیایین حالا نوبت شماست. »
@seyedrezanarimani
همچین که اومد پایین از مرکب دید عجب بدنیه! نشست کنار عباسش. عباس جان ! عزیز دلم! برادرم! کی بدنتو اینجوری کرده؟ دید داره نفسای آخرشو میکشه اما دید برادرش انگار از یه چیزی ناراحته.
_ عباسم از چیزی ناراحتی؟
_ آره داداش. تا حالا دیده بودی من جلوی تو دراز بکشم ؟ ولی چیکار کنم؟ دوست دارم پاشم نمیتونم.
هی بازو هاش رو روی خاک میزد.
عباس اینقدر تقلا نکن. این سر و گذاشت تو دومنش ابی عبدالله. همچین که این سر عباس گذاشت تو دامنش گفت «داداش! میشه آین خونا رو از جلو چشمام پاک کنی ؟ میخوام یه بار دیگه ببینمت»
حسین جان! به خدا لب به آب نزدم.
حسین جان! به بچه هات سلام منو برسون. بگو عموتون لب به آب نزد. خیلی تلاش کرد براتون آب بیاره نشد.
@narimani_matm
_اما عباسم منو ببخش.
_ چیه داداش؟ توام انگار مضطربی؛ ناراحتی. حسین جان از چیزی ناراحتی؟
_عباسم! زیاد نمیتونم اینجا بمونم. تو همین چند لحظه هم که اومدم کنارت یه نگاه بکن ببین این نامردا دور تا دور این خیمه ها را گرفتن .
«داداش داداش داداش !شده کولت کنم اخی میبرمت
داداش داداش داداش داداش یا مثل اکبر رو عبا میبرمت»
همچین که این خونا را از جلوی عباسش پاک کرد دید از گوشه های چشمش داره اشک جاری میشه.
_چی شده عباسم؟ من باید گریه کنم. _صدا زد :«حسین جان! الان تو اومدی بالا سرم سر منو بغل گرفتی. دارم چند ساعت دیگه رو میبینم. حسین جان! از یه طرف دارن سر تو رو میبرن. از یه طرف دارن یه عده بی حیا وارد خیمه ها میشن.
همچین که[ابی عبدالله] تیر خورده داره جوون میده با یه زحمت با یه نیزه شکسته خودشو بلند کرد. صدا در نمیاد. بی رمق صدا زد : «نانجیبا ! من هنوز زنده ام. تا من زنده ام کسی سمت خیمه ها نره. » تاریخ میگه اینجا شمر داد زد سر همشون. گفت «برگردید اول کار این آقا رو تموم کنید. حالا حالا ها وقت داریم برا غارت.»
اما مدینه این کارو نکردن جلو چشمای علی یکی داره با غلاف میزنه یکی داره با تازیانه میزنه.....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]
📋 #وعدهایدادهایوراهیدریاشدهای
#سبک_روضه
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده اى
به سجود آمدهاى یا که عمودت زده اند
یا خجالت زدهاى به! که چه زیبا شدهاى
یا أخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شده اى
سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى
کمی هم فکر خودت باش ببین تا شده اى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]
📋 #أَنْتَصَاحِبُلِوَائِي
#متن_روضه *بخش دوم صوت*
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفت عباسم اگه تو بری لشکرم از هم میپاشه...
«أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي»
تو پرچمدار منی، این بچهها میبینی همه امیدشون به توئه؛ هی به همدیگه میگن طوری نیست اگه علی اکبر رفت، اگه قاسم رفت، یکی یکی عون، جعفر،... یکی یکی میگن اینا رو هی میگن طوری نیست. عوضش یه عمو داریم مثل عباس همه ازش میترسن. چشماش یه نفوذی داره همه از این چشماش میترسن. فکر کنم این حرفا رو دشمن شنید، فکر کنم اینا رو دشمن متوجه شد، تا فهمیدن این چشما نفوذ داره دقیقا همون چشما رو زدن...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سید رضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]
📋 #بهسرتعمودآهنینزدند
#سبک_روضه *بخش سوم صوت*
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به سرت عمود آهنین زدند
تو حسین شدی برا همین زدند
کمر تو کمر منو شکست
تو زمین خوردی منو زمین زدند
ای علمدار تو رو با عَلم زدند
قد و بالای تو رو به هم زدند
چهار هزار کمون به دست یکییکی
اومدن روی تنت قدم زدند
روي پام چشماي درياتو نكش
اينقدر روي زمين پاتو نكش
كاريه كه شده پس گريه نكن
اينقدر به مشک چشماتو نکش
قطره قطره جمع شو دريا شو بريم
دوباره خوش قد و بالا شو بريم
بخدا بچه ها از تو راضي ان
همشون منتظرن پاشو بريم
@seyedrezanarimani
صدام و تا نشنيدن كاري بكن
گريهم و تا نديدن كاري بكن
صداي اسباشون و نميشنوي
دم خيمه رسيدن كاري بكن
نزن اين نيزه ها رو با پا عقب
خودتو هي ميكشي چرا عقب
تير توو چشمت بود و افتادي حالا
از جلو درش بيارم يا عقب؟!
چشم تو بسته شد و چشم حرامی وا شد
تو زمین خوردی و دو حرمم غوغا شد
تیر باران شدی و تیرک خیمه افتاد
زینب آواره شد و دخترکم تنها شد
*شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سید رضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]
📋 #فذکرعطشالحسین
#متن_روایت *بخش چهارم صوت*
#متن_روضه
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچین که به آب رسید راوی میگه:« دیدم دست برد زیر آب، کفش و پر آب کرد آورد تا مقابل صورتش»
«آدم تشنه باشه، دم دریا باشه، آب نخوره»
همچین که این کف آب و مقابل صورتش گرفت، «فذکر عطش الحسین»، یاد تشنگی حسین و بچههای حسین افتاد.
آبا رو رو آبا ریخت...
@narimani_matn
_عباس تو میخوای آب بخوری حسین و بچههاش تو این خیمهها همه تشنهاند، با یه ذوق و شوقی با یه امیدی مشکش توو آب انداخت مشکش و پر آب کرد. مشک و انداخت رو کولش سوار بر مرکب شد هی به این اسب نهیب میزد میگفت:« برو»؛
یکی دو دقیقه دیگه بچهها همه منو میبینند با مشک همه خوشحال میشن. لب تشنهشون به این آبا میرسه....
اما یه نفر توو این نخلستونا داد زد گفت:« آی لشکریان اگه یه قطره از آب به این خیمهها برسه به نفرتونم زنده نمیمونید»
-چی کار کنیم؟!
گفت:« هیچ جوری نمیشه باهاش مبارزه کرد».
-گفت چی کار کنیم؟!
گفت:« تیراندازا بیان»، همهی مقاتل نوشتن چهار هزار تیر انداز همه به زانو نشستند همه یه نقطه رو نشونه گرفتند. خودش و یه جوری انداخته روو این مشک تیر به مشک نخوره هی این تیرا به بدنش میخوره. شاید هر تیری که میخورد یه آهی میکشید یه یا زهرا میگفت میگفت:« با این اسم قوت میگیرم» خودم و به این خیمهها می رسونم...
@seyedrezanarimani
خودش فرمود:« روضه من و بخون» به اون روضهخونه گفت:« چرا روضه من و نمیخونید شما»؟!
-گفت:« آقا من روضه شما رو خوندم»
-گفت:« نه! این روضه رو»
همچین که خودش و انداخته رو این مشک همچین که یه تیر به مشکش خورد این آبا شروع کرد به ریختن دیگه همه امیدش ناامید شد دیگه خودش و از مرکب بلند کرد گفت:« دیگه خیمه رفتن عباس چه فایده داره»؟!
سقایی که آب نداشته باشه به درد نمیخوره. توو همین حین یه تیر به چشمش خورد، همچین که این تیر توپ چشم فرو رفت راوی میگه:« دیدم با صورت زمین افتاد. همچین که رو زمین افتاد این تیر و بین دو زانو قرار داد تا زانو خم کرد کلاه خود از رو سرش زمین افتاد»...
بالحسین الهی العفو صورتش گرفت، «فذکر عطش الحسین»، یاد تشنگی حسین و بچههای حسین افتاد.
آبا رو رو آبا ریخت...
@narimani_matn
_عباس تو میخوای آب بخوری حسین و بچههاش تو این خیمهها همه تشنهاند با یه ذوق و شوقی با یه امیدی مشکش توو آب انداخت مشکش و پر آب کرد، مشک و انداخت رو کولش سوار بر مرکب شد هی به این اسب نهیب میزد میگفت برو یکی دو دقیقه دیگه بچه ها همه منو میبینند با مشک همه خوشحال میشن. لب تشنهشون به این آبا میرسه. اما یه نفر توو این نخلستونا داد زد گفت آی لشکریان اگه یه قطره از آب به این خیمهها برسه به نفرتونم زنده نمیمونید
چی کار کنیم؟!
گفت هیچ جوری نمیشه باهاش مبارزه کرد.
گفت چی کار کنیم؟!
گفت تیراندازا بیان، همهی مقاتل نوشتن چهار هزار تیر انداز همه به زانو نشستند همه یه نقطه رو نشونه گرفتند. خودش و یه جوری انداخته روو این مشک تیر به مشک نخوره هی این ایران به بدنش میخوره. شاید هر تیری که میخورد یه آهی میکشید یه یا زهرا میگفت میگفت با این اسم قوت میگیرم خودم و به این خیمهها می رسونم...
@seyedrezanarimani
خودش فرمود روضه من و به اون روضهخونه گفت چرا روضه من و نمیخونید شما گفت آقا من روضه شما رو خوندم گفت نه این روضه رو
همچین که خودش و انداخته رو این مشک همچین که یه تیر به مشکش خورد این آبا شروع کرد به ریختن دیگه دیگه همه امیدش ناامید شد دیگه خودش و از مرکب بلند کرد گفت دیگه خیمه رفتن عباس چه فایده داره؟!
سقایی که آب نداشته باشه به درد نمیخوره. توو همین حین یه تیر به چشمش خورد، همچین که این تیر توپ چشم فرو رفت راوی میگه دیدم با صورت زمین افتاد. همچین که رو زمین افتاد این تیر و بین دو زانو قرار داد تا زانو خم کرد کلاه خود از رو سرش زمین افتاد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سید رضا نریمانی
[ @seyedrezanarimani ]
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
[ @narimani_matn ]