eitaa logo
احادیث ناب و نصایح بزرگان
657 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
12.5هزار ویدیو
23 فایل
#ایران_در_کنار_غزه #نشانی_احادیث_ناب_و_نصایح_بزرگان https://eitaa.com/nasaye ایتا https://splus.ir/ahadisnabvnasayh سروش
مشاهده در ایتا
دانلود
17.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ♻️ تفاوت‌های حاج قاسم و هاشمی رفسنجانی کلیپی که دیدنش برای همه لازم است 🔹 حاج قاسم سلیمانی واقعی 🔹 هاشمی رفسنجانی واقعی این روزها قسمتی از مصاحبه شهید حاج قاسم سلیمانی در مراسم ختم هاشمی رفسنجانی با هدف تطهیر آن چهره سیاسی از برخی اشتباهات بزرگش در برخی کانال‌ها بازنشر می‌شود، در حالی که تفاوت‌های اندیشه و مرام و زیست این دو چهره شاخص، قابل کتمان نیست. این ویدئو را برای دوستانتان ارسال کنید. https://eitaa.com/nasaye ایتا sapp.ir/ahadisnabvnasayh سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 01:20، فرودگاه بغداد 💔 آیا من در ذهن شما آدم خوبی هستم؟ اللّٰهُمَّ إِنَّا لَانَعْلَمُ مِنْهم إِلّا خَیْراً😭 https://eitaa.com/nasaye ایتا sapp.ir/ahadisnabvnasayh سروش
تجمع مردم تهران در میدان ولیعصر(عج) در ساعت سالگرد شهادت حاج قاسم و ابومهدی https://eitaa.com/nasaye ایتا sapp.ir/ahadisnabvnasayh سروش
یک روز با جناب شیخ به جایی می رفتیم، یکدفعه دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لباس شیک آنچنانی داشت نگاه می کند! از ذهنم گذشت که جناب شیخ به ما می گوید: چشمتان را از نامحرم برگردانید و حالا خودش اینطور نگاه می کند!؟ ایشان فهمید وگفت: تو هم می خواهی ببینی که من چه می بینم؟ پس ببین. من نگاه کردم! دیدم صحنه عوض شد، از بدن آن زن، مثل اینکه آتش و سُرب مذاب به اطراف می ریزد و بسیار صحنه وحشتناکی است! حتی آتش او به کسانی که چشم هایشان به دنبال او بود سرایت می کرد. جناب شیخ رجبعلی خیاط گفت: این زن راه می رود و مردم را همین طور باخودش به آتش جهنم نزدیک می کند... 📙نسیمی از ملکوت. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/nasaye ایتا sapp.ir/ahadisnabvnasayh سروش
من دیگر در این عالم روزی ندارم! آقای برقعی در قم کتابفروشی داشتند، ایشان روحانی نبود ولی شاگرد اخلاق علامه و مرد شریفی بودند. ایشان تعریف می‌کردند: علامه در اواخر عمرشان حال بدی داشتند. ما یک باغی در اطراف قم تهیه کردیم و ایشان را آنجا بردیم. صدای آب و پرندگان و قُل قُل سماور می‌آمد، بنده برای اینکه حال علامه بهتر شود از این صداهای طبیعی تعریف می‌کردم ولی با اینکه ایشان به طبیعت علاقه زیادی داشتند، توجهی نمی‌کردند. بعد از دقایقی همانطور که سرشان پایین بود فرمودند: آقای برقعی سماورهای ما را آن طرف روشن کرده‌اند! چند دقیقه بعد گفتم حاج آقا چایی سرد می‌شود، بفرمایید! فرمودند: من دیگر در این عالَم، روزی ندارم! دیدم چیزی نمی‌خورند. عرض کردم اگر خسته شدید برگردیم قم. و ما به قم برگشتیم و حالشان خراب شد و به بیمارستان رفتند. چند روزی که بیمارستان بودند، یک قطره آب هم از گلویشان پایین نرفت. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری ایکنا، گفتگو با امیر حسین مناقبی- نوه علامه طباطبایی- ۱۴۰۱/۸/۲۶. https://eitaa.com/nasaye ایتا sapp.ir/ahadisnabvnasayh سروش