eitaa logo
لــبـیک‌یانـاصـح
434 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
78 فایل
🌷بسم ربِّ المهدی🌷 👈خوش اومدین رفقا👉 ادمین: @NASEH_313 🌷بهمون پیام و نظر بدید منتظریم 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
13.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا خودش میرسونه جالبه ببینید ✅کانال فرهنگی مذهبی و مهدوی لبیک یا مهدی را در ایتا دنبال کنید : 🆔 @labbayk321
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨✨✨✨ حسن ای لعل لبت آب حیات حسن ای مظهر حُسن و بَرکات حسن ای جلوه نور اَزَلی شه دارین، ولیّ بن ولی حسن ای مظهر اسماء خدا حسن ای زیب ده عرش علا دین و قرآن زتو پاینده شده از تو احکام خدا زنده شده ✨✨✨✨ ✳️کانال فرهنگی مذهبی لبیک یامهدی👇 http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠نگام به قوطی شیشه شیر افتاد شاید فقط یه بار دیگه میتونست یوسف را سیر کنه، سریع قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمیدونستم با این نارنجک چیکار کنم که کسی در خونه رو زد. حس کردم عباس برگشته و به شوق دیدن دوباره عباس، شالم رو از روی نرده ایوان برداشتم. همونطور که به سمت در با دو میرفتم سرم را پوشوندم و سریع در را باز کردم که چهره خاکی یه رزمنده آینه نگاه هم رو گرفت و خشکم زد و لب های اون بیشتر به خشکی میزد که به سختی پرسید :((حاجی خونه اس؟ ))گریه یوسف را از پشت سر شنیدم و میدیدم چشم های این رزمنده در برابر بارش اشکاش مقاومت میکنه.مستقیم نگاش کردم و بی پرده پرسیدم :((چی شده؟ )) از صراحت سوالم ،مقاومتش شکست و به لکنت افتاد : (( بچه ها عباس رو بردن درمانگاه.)) 💠 گاهی تنها خوش خیالی میتونه نفسی رو که رفته برگردونه که بچه گونه پریدم وسط حرفش :((دیدم دستش زخمی شده! )) و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاش به زمین افتاد و صداش به زور بالا میومد :(( الان که برگشت یه راکت خورد در خاکریز. )) از گریه یوسف همه بیدار شده بودند،زن عمو اومد پشت در و قبل از اینکه چیزی بپرسه من از در رفتم بیرون. دیگه نمیفهمیدم رزمنده از حال عباس چی میگه و زن عمو چطوری به هم ریخته و فقط به سمت آخر کوچه نگاه می دویدم. 💠مسیر طولانی خونه تا درمانگاه را با بی قراری دویدم و وقتی رسیدم دیگه نه پاهام جون و رمقی داشتن و نه قلبم. دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای جلو رفتن به پام التماس میکردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم . تخت های حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیدار خوابوندن. به حدی آروم بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگه خونی در رگ هاش نمونده. چند قدم فقط مونده بود تا به پیکر عباس برسم ، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قله سینه کوبیده میشد. وقتی رسیدم بالای سرش نفسم بند اومد و از نفس افتادم. دیگه از قلبم یادش رفته بود تا ضربان بزنه و به تماشای عباس هم پلک نمیزد . رگ هام خونشون خالی شده بود و دیگه جون نداشتم که کنارش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه،علقمه عباس من شده. چفیه پوشیده بود و دیگه این جراحت به چشمم نمیومد که همون دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مونده بود. ✅کانال فرهنگی مذهبی و مهدوی لبیک یا مهدی عجل الله تعالی فرجه الشريف را در ایتا دنبال کنید : 🆔http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
Doaa Eftetah-Farahmand [Www.FarsiMode.Com].mp3
3.95M
📜 دعای افتتاح 🎤 با صدای استاد فرهمند •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ✅کانال فرهنگی مذهبی و مهدوی لبیک یا مهدی را در ایتا دنبال نمایید👇: 🆔http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
سلام ان شاءالله از فردا هم سعی میکنیم سفر به زمان رو شروع کنیم
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين سلام عليكم به همه شما دوستان عزیز و گرامی خواهران و برادران محترم و محترم لطفا همگی نظرات و انتقادات و پیشنهادات خودتون رو بصورت ناشناس از طریق لینک زیر بفرستید تا خدمت رسانی بهتری کنیم به شما عزیزان پس بسم الله لبیک یا الله لینک ارسال :انتقادات پیشنهادات نظرات ↙️ //harfeto.timefriend.net/465845200
علیکم السلام وقت شما بزرگوار هم بخیر باشه چشم حتما رسیدگی میشه پیشنهاد درباره موضوع مطالب کانال هم داشتید ارائه بدید بررسی میشه
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 اولین انتقاد به همراه جواب
بقیه عزیزان هم پیشنهادها و انتقادات و نظرات خودشون را ارائه کنند تا بهتر به شما بزرگواران بتونیم خدمت کنیم
ثبت انتقادات پیشنهادات نظرات در لینک زیر با پر کردن قسمت ارسال پیام و فرستادن آن: //harfeto.timefriend.net/465845200