هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
#دوست_آسمانی
#قسمت_ششم
@NASEMEBEHESHT 🌸
چند روزی از اولین حضورم در نماز تراویح و چشیدن آن سعادت بهشت مانند،گذشته بود که با خود گفتم:
چرا قرآن مطالعه را نمی کنم؟
منی که هرکتابی را می خوانم،چرا قرآن را نمی خوانم؟!
و با خود گفتم:
قرآن را از ابتدا تا انتها بخوان و اگر باز حقیقت را نیافتی خودکشی کن!
ترجمه ای از قرآن در منزل بود...
من به سراغ قرآن رفتم...
با ذهنی خالی و بدون هیچ پیشداوری و با تهی کردن ذهنم از هر گونه تصور پیشین..
نشستم و با احترام قرآن را بدست گرفتم و از سوره الحمد شروع کردم...
متن هر آیه را خوانده و سپس ترجمه اش را می خواندم...
اینچنین آیه به آیه پیش میرفتم...
سبحان الله العظیم!
ای خواننده محترم!
چگونه برایت بگویم؟
چگونه از بزرگترین و سرنوشت سازترین حادثه عمرم بگویم...این کار برایم هم شیرین ترین کار است و هم سخت ترین...
چگونه بگویم که قرآن با من چه کرد؟
به الله قسم...
چند صفحه بیشتر پیش نرفته بودم که قرآن با تمام ابهت و ثقل و عظمت و کبریایی اش بر وجودم سیطره یافت..
روح و جسم و جان و عقل و هوش و قلبم را مقتدرانه در دستانش گرفت...
چگونه بگویم قرآن با من چه کرد؟
کاش زبانی و بیانی فراتر از این زبان و بیان انسانی ام داشتم تا می توانستم بیانش کنم..
و چگونه می توانم در حالی که آن کلام الله است...الله...سبحانه و تعالی...
آیا یک انسان می تواند شرح عظمت کلام پرورگار جهان را تام و تمام بگوید؟
من همچون کودکی بودم که با همبازی هایم "آب بازی"می کردم و به سر و صورت هم آب می زدیم..گاهی غلبه می کردم و گاه مغلوب می شدم...و گمان می کردم این نهایت وجود آب است!! من گمان می کردم بزرگترین حجم آب همان کوزه ایست که از آن آب برمیدارم!
ناگهان دریایی آمد و مرا با خود برد!
و من فقط نظاره گر عظمت این دریا شدم...
دریایی که انتهایش را هرگز نمی بینم...
و وقتی عظمت دریا را دیدم گفتم این دیگر بازی نیست و مرا توان بازی نیست!...
این بود که خود را رها کرده و به موج سپردم..
من تسلیم شدم...
چه بگویم و چگونه بگویم...
قرآن مرا -به خدا قسم-به زانو در آورد...
قرآن مرا-به سهولت و اقتدار هرچه تمامتر- تسلیم خود کرد...
قرآن به من ایمان بخشید..
به من یقین داد...
مرده بودم..زنده ام کرد...
گریه بودم...خندانم کرد...
نبودم...هستی ام بخشید...
کور بودم...بینایم کرد...
کر بودم...شنوایم نمود...
جاهل بودم...آگاهم کرد...
مرا که شکاک ترین بودم از هرگونه شک و تردید و انکاری زدود و تهی کرد...
بلکه مرا از شک کردن، ناتوان نمود!
هرگونه راه گریز و انکار و عناد را به رویم بست...
دستم را گرفت و از چاهم بیرون کشید...
هر سوالی داشتم جواب داد،هر وسوسه ای را دفع نمود؛ هر شبهه ای را رفع نمود...
هر آتش کفری که در من بود به باران هدایتش خاموش نمود...
همچون آفتابی بر قلب پژمرده من طلوع کرد...تاریکی اش را شست و بدان نور پاشید...
قرآن چیز دیگری بود..
قرآن از جنس این دنیا نبود..
قرآن از جنس دیگری بود...قرآن نه فلسفه بود و نه آن و نه فلان...
قرآن چیز دیگری بود...
چیز دیگری...
منی که با هر کس و هر کتاب و هر استدلال مجادله می کردم،در برابر قرآن به زانو افتادم و ساکت و صامت شدم...
دیگر هیچ حرفی برای گفتن نداشتم،هیچ سوال و شبهه ای نبود که قرآن جواب ندهد...
چگونه؟
قرآن چگونه و با چه روشی چنین شکاک لجوج عنودی را با اقتدار کامل و سهولت تمام قانع می کند و یقینش می بخشد؟
قرآن چگونه "هدایت" می کند؟
آن چیزی که قرآن آن را "هدایت قرآن"می نامد چیست؟و چگونه عمل می کند؟
برای جواب بدین سوال سترگ،باید هزاران صفحه نوشته شود...
و آنچه اینجا در سطوری کوتاه فقط "اشاره"می کنم همچون آن کودکیست که با مشت کوچکش از دریا قطراتی آب برگیرد..نه بیشتر...
روش و هدایت قرآن نه از جنس فلسفه است و نه دیگر روشها...
یک چیز خاص است...فراتر از روش های بشری...و چرا نباشد در حالی که کلام الله است...کلام الله...
و کجا کلام الله با کلام بشر همانند خواهد بود؟
و چگونه اقناع خداوندی با اقناع بشری یکسان خواهد بود؟
منی که با کلام هیچ بشری قانع نمی شدم...با کلام قرآن قانع شدم...سهل و آسان، قرآن با تمام اقتدار بر من غلبه کرد...
چگونه بگویم؟
قرآن مرا مسحور کرد!
و دوست ندارم این واژه را بکار بگیرم...چون قرآن سحر نیست ؛ کلام الله است...
وقتی آن تاثیر شگرف قرآن را می بینی و خودت با تمام وجودت آن را می چشی آن وقت می فهمی که چرا کسانی که اولین بار در زمان نزول وحی قرآن را می شنیدند میگفتند این سحر است!
آن منکرانی که در واقع با گفتن این سخن،تاثر عمیق خود را از قرآن بیان می کردند..عجز خود را آشکار می کردند...و اعتراف به اینکه این کلام ،با هیچ کلامی شباهت ندارد.
و نمی توانستند پنهان کنند که قرآن با آنها چه کرده است!
ادامه دارد
@NASEMEBEHESHT 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃داستان پسری که به حرم امام رضا علیه السلام نمیرفت و میگفت باید امام رضا علیه السلام چند قدم به استقبالمون بیاد
📚استاد_دارستانی
✅خیلی خیلی زیباست ، حتما ببینیند
اگه دلت شکست التماس دعا
@NASEMEBEHESHT 🌸
✅برخی از سنت های رفتاری پیامبر اکرم (ص) :
١. تبعیت از مؤذن و تکرار کلماتی که مؤذن می گفت.
٢. نماز شب.
٣. سه قسمت کردن آب در زمان نوشیدن..
۴. با طهارت خوابیدن
۵. به دیدار یکدیگر رفتن به خاطر خدا.
۶. تکاندن زیرانداز قبل از خواب
٧. همکاری کردن با اعضای خانواده در امور منزل.
٨. تغییر دادن اثرات پیری (خضاب کردن).
٩. لباس سفید پوشیدن.
١٠. دست دادن هنگام ملاقات..
١١. خوابیدن روی قسمت راست بدن..
١٢.عیادت کردن مریض..
١٣.به کسی که عطسه کرد، زمانی که می گوید الحمدلله می فرمود یرحمک الله..
١۴.برداشتن چیزهای مزاحم از مسیر..
١۵.خوردن خرما و رطب .
١۶.فوت نکردن در نوشیدنی .
📚«کتاب سنن النبی_علامه طباطبایی»
@NASEMEBEHESHT 🌸
🌹داستان🌹
مفضل بن بشیر میگوید:
«همراه قافلهای به سفر حج میرفتیم
در راه به قبیلهای از اعراب چادرنشین رسیدیم. ضمن بحث و گفت و گو درباره آن قبیله، شخصی گفت:
«در این قبیله، زنی است که در زیبایی و جمال، نظیر ندارد و در معالجه و درمان مارگزیدگی، مهارتی عجیب دارد»
ما به فکر افتادیم که آن زن را از نزدیک ببینیم و برای دیدن آن زن زیبا، بهانهای جز معالجه مارگزیدگی، وجود نداشت.
جوانی از همراهان ما که از شنیدن اوصاف آن زن، فریفته جمال وی شده بود، تکّه چوبی از روی زمین برداشت و پای خود را با چوب به اندازهای خراشید که خون آلود شد.
سپس به عنوان درمان زخم مار، به خانهی آن زن رفتیم و او را از زیبایی، مانند خورشید، درخشان دیدیم!
آن جوان، خراش پای خود را نشان داد و گفت: «این اثر نیش ماری است که ساعتی پیش مرا گزیده است و اکنون میخواهم که آن را مداوا کنی.»
زن زیباروی، نگاهی به خراش پای جوان انداخت و پس از معاینه گفت:
«این زخم مار نیست، ولی از چیزی که به ادرار مار آلوده بوده خراش برداشته و این آلودگی بدن را مسموم کرده و علاج پذیر نیست
و من این طور تشخیص میدهم که تا چند ساعت دیگر خواهی مُرد»
جوان هوسران که از دیدن طبیب ماه روی، خود را باخته و همه چیز را فراموش کرده بود، ناگهان به خود آمد و تازه متوجه شد که در راه یک فکر شیطانی، چگونه جان خویش را در معرض خطر مرگ قرار داده است
اما دیگر کار از کار گذشته بود
سرانجام وقتی خورشید به میان آسمان رسید، جوان بوالهوس بر اثر مسمومیّتی که از ناحیهی آن چوب آلوده، پیدا کرده بود دیده از جهان فروبست و قربانی نگاه هوس آلود خود شد.
@NASEMEBEHESHT 🌸
غیبت نکن.mp3
5.36M
#فایل_صوتي_عاشقانه
⛔️لطــــفاً
گوشـتِ یکـدیـگر را نخــورید!👇
@NASEMEBEHESHT 🌸
SalamEmameZaman.mp3
6.18M
دکلمه زیبای سلام امام زمانم😔❤️
به گام های کسان میبرم گَمان که تویی
دلم ز سینه برون شد، ز بس تپید بیا...
👤هنرمند ناشناخته
اللهم عجل لولیک الفرج
@nasemebehesht 🌸
🕊💓🕊
#دوست_آسمانی
#قسمت_هفتم
"شک"است من نیز شکاک بودم..شکی از نوع دیگر و این آیات شرح حال شکاک است با تمام انواعش(و همانگونه که عالمان می گویند هیچ آیه ای در قرآن نیست که فقط یک بعد و یک معنا داشته باشد)
و هر انسانی بنابر نیازهایی که دارد از بخشی از آیات قرآن بیشتر متاثر میشود...
کسی که مشکل دیگری دارد،از آیاتی خاص بیشتر تاثیر میکرد و شخص دیگر که آن مشکل را ندارد از همان آیات عبور می کند و مانند فرد قبلی متاثر نمی شود..و حتی شاید علت تاثر او را درک نکند.
هر انسانی به فراخور نوع شخصیت و تفکر و روح و روان و..از بخشی از آیات قرآن استفاده بیشتر و ویژه ای میبرد..
هر کس را در این سفره طعامی داده اند
هر کسی به گونه ای مدهوش قرآن میشود
من وقتی این آیات را خواندم،دانستم که در برابر کتاب یگانه ای ایستاده ام...و عزمم جزم شد که تا پایان قرآن بخوانم...
من در برابر این آیات مات و مبهوت شدم...
به خدا قسم اگر خود میخواستم حال خود را وصف کنم و تمام ابزار علمی و بلاغی و ادبی و روانشناسی را در اختیار داشتم نمیتوانستم این چنین دقیق و ماهرانه و زیبا توصیفش کنم..
اگر بگویم به همین جای قرآن که رسیدم ایمان آوردم ،گزاف نگفته ام
اما گفتن شهادتین در هنگام خواندن آیه ای دیگر رخ داد که خواهم گفت...
شگفتی من از این آیات تمام نمیشد...
این چه کسی بود که این چنین دقیق مرا می شناخت؟بلکه مرا از خودم بهتر میشناخت...
این چه کسی بود که در قرآن سخن میگفت؟ او بی شک در تمام سالیان پیش با من بوده است او همیشه مرا می پاییده و میدیده که چگونه تفکر میکنم..بر روحم چه میگذرد و در ژرفای وجودم چه پنهان کرده ام!
این چه کسی بود که همیشه با من بوده است؟
ادامه دارد
@NASEMEBEHESHT 🌸
🔵در محضر آیت الله بهجت (ره):
♦️ما خود را از اطرافيان و دوستان آن حضرت (امام مهدی علیه السلام)مى دانيم، ولى در اين امر، يعنى دعا براى تعجيل ظهور او کوتاهی مى كنيم!
🌸ظهور آن حضرت اَهَمّ حاجات ما است،
💥ولى ما «عَجِّل فَرَجَهُ» مى گوييم فقط براى اين كه بفهمانيم مجلس ختم شد،
و يا اين كه در موارد ازدحام مردم صلوات مى فرستيم، تا مردم جا به جا شوند، نه اين كه جدّاً بخواهيم صلوات بفرستيم!
🌺با اين كه مى دانيم او واسطه بين ما و خدا است، بازهم به فكر او نيستيم!
✨ اى كاش مى دانستيم كه احتياج او به ما و دعاى ما براى او، به نفع خود ما است وگرنه قرب و منزلت او که در نزد خدا معلوم است...
📚پایگاه نشر آثار آیت الله بهجت(ره)
@NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
🌹امام صادق عليہ السلام ميفرمایند:
💠مَڹ حَقّر مؤمنا مِسْڪينا لم يَزَڸِ اللّہُ لَہُ حاقِرا ماقِتا حتّى يَرجِعَ عڹ مَحْقَرَتِہِ إيّاهُ💠
❌هر ڪہ مؤمڹ بينوايي را حقيـر شمارد، خداوند پيوستہ او را تحقير ڪند و دشمنش دارد😱
👈 تا آڹ گاه ڪہ از تحقير او دست بردارد...❗️
📚 میزاڹ الحڪمة ج ۳ ص ۱۴۳
@NASEMEBEHESHT 🌸
1_73712804.mp3
4.33M
✅آیت الله #مجتهدی_تهرانی(ره)
🔻غرور و مستی
@NASEMEBEHESHT 🌸