دوربین خدا روشنه!
🛑دیدین گاهی میریم عروسی یا جشن تولد ،
دوربین داره فیلمبرداری میکنه و تا نوبت به ما میرسه خودمون رو جمع و جور میکنیم..
چرا ؟
چون دوربین روی ما زوم میکنه ، نکنه زشت و بد قیافه بیفتیم!
اگه فقط به این فکر کنیم که دوربین خدا همیشه روشنه و روی ما هم زوم شده ، شاید یه جور دیگه زندگی می کردیم!
شاید اخلاقمون یه جور دیگه بود!
شاید لحن صحبتمون یه جور دیگه میشد!
شاید دیگه انقدر بد زندگی نمیکردیم
پر از استرس، ناشکری، ناامیدی، غم....
مطمئن باشیم که دوربین خدا همیشه روشنه و روی تک تک ما زوم شده چون خودش فرمود:
«ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری»
(علق/14)
🌸 آیا نمی دانند خدا می بیند
#آرامش_با_قرآن
💢 توصیف خارق العاده دنیا از زبان امام علي (ع)
🌹بیشترین ضربه هارو خوبترین آدمها میخورند،
برای خوبیهاتون حد تعیین کنید و هر کس را به اندازه لیاقتش بها دهید نه به اندازه مرامتان.
🌹زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است ! تا میتازی با تو میتازند ؛ زمین که خوردی ؛ آنهایی که جلوتر بودند ؛ هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند !
و آنهایی که عقب بودند ؛ به داغ روزهایی که میتاختی تو را لگد مال خواهند کرد !
🌹در عجبم از مردمی که بدنبال دنيايی هستند که روز به روز از آن دورتر ميشوند ؛ و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزديکتر ميشوند.
نهج البلاغه ص 56 خ ۴۳
داستان کوتاهي از غرور و تکبر
!!!يک روز گرم شاخه اي مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند به دنبال ان برگهاي ضعيف جدا شدند و ارام بر روي زمين افتادند شاخه چندين بار اين کار را با غرور خاصي تکرار کرد تا اين که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسيار لذت مي برد .برگي سبز و درشت و زيبا به انتهاي شاخه محکم چسبيد ه بود و همچنان از افتادن مقاومت مي کرد .در اين حين باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ي خشکي که مي رسيد ان را از بيخ جدا مي کرد و با خود مي برد .
وقتي باغبان چشمش به ان شاخه افتا د با ديدن تنها برگ ان ا زقطع کردنش صرف نظر کرد بعد از رفتن باغبان مشاجره بين شاخه وبرگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندين با ر خودش را تکاند تا اين که به ناچاربرگ با تمام مقاومتي که از خود نشان مي داد از شاخه جدا شد و بر روي زمين قرار گرفت .باغبان در راه برگشت وقتي چشمش به ان شاخه افتاد و بي درنگ با يک ضربه ان را از بيخ کند شاخه بدون انکه مجال اعتراض داشته باشد بر روي زمين افتاد.
ناگها ن صداي برگ جوان را شنيد که مي گفت:
👈اگر چه به خيالت زندگي ناچيزم در دست تو بود ولي همين خيال واهي پرده اي بود بر چشمان واقع نگرت که فراموش کني نشانه حياتتت من بودم 👌
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⚜ ⚜
اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لي الذُّنُوبَ الَّتي تَحْبِسُ الدُّعاءَ، (فرازی از دعای کمیل)
«خدایا ! براى من بیامرز گناهانى كه دعا را از مستجاب شدن باز مى دارد»
💟 امام سجاد عليه السلام فرمود: گناهانى كه دعا را رد مى كنند، عبارت اند از:
1⃣👈 بدى نيّت
🌸شامل نیت های غیرالهی و شوم.
2⃣👈 بد ذاتى
🌸یعنی فرد دعاکننده، خیرخواه مردم نباشد، حالت حسودی و یا خوشحالی از گرفتاری مردم داشته باشد.
3⃣👈 دورويى با برادران
🌸یعنی با مردم دوروئی داشته باشد.
4⃣👈 باور نداشتن اجابت دعا
🌸باید آنچنان یقین به اجابت داشته باشد، گویا حاجات او همین الآن آماده است و به سرعت برآورده می شود.
5⃣👈 به تأخير انداختن نمازهاى واجب تا هنگامى كه وقتشان بگذرد.
🌸آیت الله مجتهدی مےفرمودند: کسانی که هر چه مےزنند ولی کاروبارشان درست نمےشود ، واسه اینه که نماز اول وقت نمےخوانند.
6⃣👈 و تقرّب نجستن به خداوند عزّ و جلّ با نيكى كردن و صدقه دادن.
7⃣👈 بد زبانى
🌸مثل نیش زدن به دیگران ، تهمت، غیبت، سخن چینی و...
8⃣👈 ناسزا گفتن
🌸فحش و ناسزا نکته ای که مردم خیلی کم به آن توجّه دارند.
📚 معانى الأخبار، ص 271، ح 2
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از ▫
🌼❣️🌼
❣️بر ڪشتی عشق ناخدا آمده اسٺ
🌼 ایّوب بہ طوفان بلا آمده اسٺ
❣️خشنودے قلب نازنیش صلواٺ
🌼 میلاد جوان #ڪربلا آمده اسٺ
#میلاد_حضرت_علی_اکبر (ع)✨🌺
🌸روز جوان مبارکباد✨🌺
✍ از کاسبی پرسیدند: چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟! گفت: آن خدایی که فرشته مرگش ،مرا در هر سوراخی که باشم پیدامیکند. چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند
پيامبر صلى الله عليه و آله: هر كس روزى اى دارد كه حتما به او خواهد رسيد. پس هر كس به آن راضى شود، برايش پُر بركت خواهد شد و او را بس خواهد بود و هر كس به آن راضى نباشد، نه بركت خواهد يافت و نه او را بس خواهد بود. روزى در پى انسان است، آن گونه كه اجلش در پى اوست.
📚اعلام الدين ص ۳۴۲
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🌼🌺🌼🌺🌼
🔻خدمت به خلق🔻
🌹 امام کاظم (ع) فرمود:↶
🔹 «اِنَّ لِلّهِ عِبادًا فی الأرضِ یَسعَونَ فی حَوائِجِ النّاسِ، هُمُ الآمِنُونَ یَومَ القِیامَهِ.»
💢 «خداوند در روی زمین بندگانی دارد که در تأمین نیازهای مردم می کوشند، آنان در روز قیامت، ایمنند.»
📚 وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۸۲.
✨✨✨✨✨
#شرح_حدیث
👤 شخصی از مردم ری، بدهکار بود و از عهده پرداخت بدهیاش بر نمیآمد،😔 و مأمور حکومتی دولت بنی عباس، او را تعقیب میکرد.
🕋 چون به مکّه رفت و حجّ را انجام داد، حضرت موسی بن جعفر (ع) را دید و وضع خود را با او در میان گذاشت.
📜 آن حضرت، نامهای خطاب به طلبکار نوشت و از او خواست که نسبت به برادر دینیاش مساعدت کند، و ثواب شاد کردن یک مسلمان را برای او نوشت✍...
💥 او پس از بازگشت از حج، نامهی امام را به آن شخص داد. وی نامه را بوسید و بر چشم نهاد. آنگاه نه تنها بدهیهای او را بخشید، بلکه مقداری مال به او داد.💰
🔚 وی که از عهدهی تشکر آن شخص بر نمیآمد، سال بعد در سفر حج، باز هم به دیدار امام کاظم (ع) رفت و داستان را نقل کرد.
🔹 حضرت بسیار خوشحال شد و فرمود:
«به خدا قسم، کار او، هم مرا خوشحال کرد، هم امیرالمؤمنین (ع) را، و هم جدّم رسول خدا (ص) را.»
📚 بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۱۳.
✨✨✨✨✨
☝️ در خدمتِ بندگان خدا بودن، توفیق خیلی بزرگیه. زمینه سازِ این توفیق هم، خودمون هستیم.😊
گاهی خدا میخواد که با دستِ ما،✋ دستِ دیگر بندگانش رو بگیره..
🦋↶ وقتی دست کسی رو به یاری گرفتیم،
بدونیم که دست دیگرمون در دست خداست...😌
💯اصلاً بندگی یعنی همین..💯
☜ یعنی در کوچه پس کوچههای زندگی،
دست کسی رو گرفتن...!
✔️️ تو هر جایگاه و پست و مقامی که هستیم، دست مردم و بگیریم، تا خدا و اهلبیت رو خوشحال کنیم،😊 و قیامت هم، خدا و اهلبیت از ما دستگیری کنند.
✨﷽✨
#تلنگر
✍حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته.
شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم. گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم:
من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم!
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى،
ج ۱۳ اثر استاد حسین انصاریان