eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
😍 مــولے علے{؏} :هیچ چیــز مانند یاد‌خُدا گره گشایے نمیڪند😄✖ 📚غررالحڪــــم.ح 297📚
🔔⚠️ حاج‌آقاپناهیان‌میگفت:🍃 آقا صبح به عشق شما چشم باز میکنه..💕 این عشق فهمیدنی نیست...!!! بعد ما صبح که چشم باز میکنیم👀✨ به جایِ عرض ارادت به محضر آقا گوشیامونُ چک میکنیم📲💔...!
🌹🌹چند_خط_تلنگر🌹 ای فرزند آدم: 💟⇦•از تاریکی شب میترسی، اما از عذاب قبر چرا نه؟ ✳️⇦•در جنت میخوای داخل شوی اما در مسجد چرا نه؟ ✴️⇦•رشوه میدی اما به یک فقیر غذا چرا نه؟ ⇦•کتاب های متنوع جهان را میخوانی اما قران پاک را چرا نه؟ 💭⇦•برای قبولی در امتحانات دنیوی تمام شب بیداری میکشی اما برای امتحان آخرت آمادگی چرا نه؟ شب تا صبح ساعتهاباذوق وشوق بازی فوتبال وفیلمهای آنچنانی تماشا می کنی اما برای نماز وقت و ذوق وشوق چرا نه ؟؟ 👌خداوند مراقب اعمال ماست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹
💠 حدیث روز 💠 💎 سه شاخصه شیعه واقعی 🔻 امام محمد باقر علیه السلام: اِنَّ بَعْضَ اَصْحابِهِ قالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِداكَ، اِنَّ الشَّيعَةَ عِنْدَنا كَثيرُونَ، فَقالَ: هَلْ يَعْطِفُ الْغَنِىُّ عَلَى الْفَقيرِ؟ وَ يَتَجاوَزُ الْمُحْسِنُ عَنِ الْمُسيءِ وَ يَتَواسُونَ؟ قُلْتُ : لا . قالَ عليه السلام: لَيْسَ هؤُلاءِ الشّيعَةُ، اَلشّيعَةُ مَنْ يَفْعَلُ هكَذا بعضى از اصحاب امام باقر عليه السلام به ايشان عرض كردند: شيعه در جامعه ما زياد است. امام فرمود: آيا بى‌نياز نسبت به نيازمند عطوفت و مهربانى می‌كند؟ و آيا نيكوكار از خطاكار می‌گذرد؟ و در مسائل مالى به همديگر كمك مى كنند؟ گفتيم: خير. فرمود: پس اينها شيعه نيستند چون شيعه كسى است كه اينطور عمل كند. 📚 بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۳۱۳
هدایت شده از 🗞️
🤲🏻 💎عَلَی اَن نُبَدِّلَ اَمثالَکُم و نَنشکُم فی مالا تَعلَمونَ 🕋سوره ی واقعه، آیه ۶۱ 🌀اتاق هتل رو تا ساعت ۵ خالی کنید. افراد دیگری می خواهند بیان! تو دیگه میتونی به اون اتاق دل ببندی؟ دنیا هم همینطوریه...
✅ عاشقانه شهدایی🌹 ♥️🍃 ... 🍃♥️ 🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹 🍃قسمت53 داداش گفت:"فرزانه!حالاتوبایست من حرکات رواجراکنم تامتوجه بشی دفاع شخصی یعنی چی."تااین پیشنهادراداد،حمیدبلندشد.دست من راگرفت ونشاندروی مبل.گفت:"نه توروخدا.الان دست وپای فرزانه ضربه میخوره چیزی میشه.اصلابیخیال.فرزانه هیچی بلدنیست.نمیخوادهم یادبگیره."روی من همیشه حساس بود.من هم همین حالت رانسبت به حمیدداشتم. طاقت نداشتم ذره ای آسیب ببیندیاناخوش باشد.یک باروقتی مادرم به حمیدسپرده بودلامپ سوخته ای راعوض کند،نیم ساعت غرزدم که چراحمیدرافرستاده ایدبالای چهارپایه.گفتم:"الان ازروی چهارپایه بیفته،چیزی بشه من پوست همه روکندم!"نگران بودم اتفاقی بیفتد. مدام به حمیدمیگفتم:"توروخدامواظب باش.به توچیزی بشه من جون دادما."ازاول تاآخرپایین پای حمیدچهارپایه رادودستی گرفته بودم.این علاقه راهمه ی اعضای خانواده به حمیدنشان میدادند.پدرم که بالاترازخواهرزاده ودامادبودن حمیدراروی چشم هایش میگذاشت. مادرم هم کمتراز"حمیدجان"صدایش نمیزد.بیشتراوقات میگفت پسرخوشگلم!ازهمان ابتدابه حمیدوبرادردوقلویش خیلی علاقه داشت.بچه که بودندوقتهایی که عمه فرصت نداشت مادرم حمیدوبرادرش رانگه میداشت.باآنهابازی میکردیابرایشان قصه میگفت.خیلی ازاوقات آنهاراجای بچه های خودش میدید. بعدازازدواج هربارخانه ی پدرم میرفتیم،مادرم میگفت:"جای حمیدجان بالای خونه ی ماست."هرچیزی درست میکردمیگفت اول حمیدبخورد.همه ی اینهابرمیگشت به نوع رفتارحمیدکه باعث میشدهمه جوردیگری دوستش داشته باشند. ازدانشگاه که درآمدم بادوستم سواراتوبوس همگانی شدم که به خانه برگردم.ساعت تقریباسه بعدازظهراتوبوس خلوت بود.دوستم ازداخل کیفش آلوچه درآوردوتعارف کرد.من یکی برداشتم وتشکرکردم.کمی که گذشت دوستم پرسید:"روزه ای فرزانه؟ آلوچه رونخوردی؟شایدهم خوشت نمیاد؟"گفتم:"نه روزه نیستم.این چیزهاتنهایی ازگلوم پایین نمیره هرچی باشه میندازم توکیفم میبرم خونه باآقامون میخورم."تاگفتم آقامون،حمیدزنگ زد. گفتم:"میگن حلال زاده به داییش میره.تاگفتم آقامون زنگ زد."حمیدگفت:"من رسیدم خونه.منتظرتم ناهاربخوریم،بعدبرم باشگاه برای تمرین."جواب دادم:"چنددقیقه دیگه میرسم." آلوچه به دست زنگ خانه رازدم.حمیددررابازکرد.تارسیدم گفتم:"حمیدآقا!تعجبه!زوداومدی خونه."گفت:"بادوستم قراردارم برم خونشون آکواریوم درست کنم."باحسرت خاصی این جمله راگفت.خیلی به آکواریوم علاقه داشت. خودش بلدبود.شیشه هارامیگرفت وچسب میزدوآکواریوم درست میکرد،ولی من خوشم نمی آمد.ازجانوران ترس داشتم؛مخصوصاماهی.وقتی دیدم باحسرت این جمله راگفت،خیلی ناراحت شدم. گفتم:"بااین که من خوشم نمیاد،ولی هروقت خونه بزرگ تر رفتیم،اون موقع مشکلی نداره.میتونی برای خونه ی خودمون هم آکواریوم درست کنی." تااین راگفتم،ازته دل باخوشحالی گفت:"حالاکه رضایت دادی برویخچال روببین.حتماخوشحال میشی!"گفتم:"آب آلبالو؟"گفت:"خودت بروببین."عادت داشت هروقت بادوستش آبمیوه میخورد،حتمایک لیوان هم برای من میخرید؛مخصوصاآب آلبالو!میدانست دوست دارم. من که میدانستم ازاین کارهازیادانجام میدهد،کلی ذوق کردم.گفتم:"حمیدجان!تامن میرم سریخچال توبیااین آلوچه رونصفشوبخور،نصفشم نگه داربرامن.دلم نیومدتنهایی بخورم."واردآشپزخانه که شدم،یک برگه دیدم که حمیدباآهن رباروی دریخچال چسبانده بود. یک طرف ایام هفته رانوشته بودوبالای برگه نوشته بودناهار،شام!بعدداخل هرخانه نام یکی ازایمه رامشخص کرده بود.گفتم:"این چیه آقا؟" گفت:"ازاین به بعدهرغذایی درست کردیم نذریکی ازایمه باشه.هرروزغذاروباذکرونیت همون امام درست کن. این طوری باعث میشه ماهرروزغذایی که نذراهل بیت شده بخوریم وروی نفسمون تاثیرمثبت داشته باشه.روی دریخچال هم چسبوندم که همیشه جلوی چشممون باشه."به حدی ازاین طرح حمیدخوشم آمده بودکه به کل آب آلبالوی داخل یخچال یادم رفت! ازآن به بعدموقع هم زدن غذاوآشپزی همیشه ذکرهمان روزرامیگفتم وبه نیت همان معصومی که داخل جدول مشخص شده بودغذادرست میکردم. حمیدبعدازاینکه استقبال مادرم ازاین پیشنهادرادید،یک جدول هم برای خانه آنهادرست کرد.دوست داشت همه ی کارهاباذکروتوسل به ایمه باشد. ناهارراکه خوردیم،برای درست کردن آکواریوم زودترازخانه بیرون رفت.طبق معمول بچه های داخل کوچه دوره اش کردند. بااخلاق خوبی که داشت،همه دوست داشتندحتی به اندازه ی چنددقیقه بااووموتورش هم بازی شوند.بوق موتوررامیزدندوسوارترک موتورمیشدند.حمیدهم که کشته مرده ی این کارها.باصبروحوصله همه راراضی میکردوبعدمیرفت. &ادامه دارد... ❌❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌❌ 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
🌱[اَینَ المُضطَرُّ الَّذی یُجابُ اِذا دَعی]🌱 👈کجاست آنکه دعای خلق پریشان و مضطر را اجابت می کند ...❣ 🌱 🌱
هدایت شده از 🗞️
‏هـزارقصہ نوشـتیم برصـحیفہ‌ے‌دل اما هنوز‌عـشق‌تو عـنوان ‌سرمقالہ‌ے‌ماسـت💔🌱
هدایت شده از 🗞️
♏️کودکی که لنگه کفشش را دریا گرفته بود روی ساحل نوشت: دریا دزد کفش های من مردی که از دریا ماهی گرفته بود روی ماسه ها نوشت: دریا سخاوتمند ترین سفره ی هستی موج آمد و جملات را با خود شست تنها برای من این پیام را گذاشت که : برداشت های دیگران در مورد خودت را در وسعت خویش حل کن تا دریا باشی....  
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
تلنگر ❣ تو‌گناه‌نڪن‌ ببین‌خدا‌‌چجورۍحالتو‌جا‌میاره🌱 زندگیتو‌پر‌از‌وجود‌خودش‌میڪنہ(: - عصبےشدی؟! +نفس‌بکش‌بگو‌:‌بیخیال،چیزی‌بگم ؛ اما‌م‌زمان‌‌ناراحت‌میشه...☝🏻 - دلخورت‌کردن؟! +بگو‌:خدا‌میبخشه‌منم‌میبخشم‌ پس‌ولش‌کن😌💜 - تهمت‌زدن؟ +آروم‌باش‌و‌‌توضیح‌بده بگو‌:بہ‌ائمه‌هم‌خیلی‌تهمتازدن❗️ - کلیپ‌و‌عکس‌نامربوط‌خواستی‌ببینی؟! +بزن‌بیرون‌از‌صفحه‌بگو:مولا‌مهم‌تره💔 ؟!❥
هدایت شده از 🗞️
🏴 لوح | فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی ‏فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی ◾️ سپهبد سلیمانی: اگر این جمله معروف پیامبر (ص) را مبنا قرار بدهیم، میتوانیم این نتیجه را بگیریم که هر کس به فاطمه زهرا (س) سیلی زد، به پیامبر(ص) سیلی زده است.
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
11.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌آموزش وضو برای نوجوانان یک وضو گرفتم که کامل آشنا بشن، حتی به درد بزرگتر ها هم می خوره 😉 یادت نره حتما که این کلیپ رو نشر بدین