eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
1_39055712.mp3
8.08M
جمعه ها و سه شنبه ها به کنار بی تو یک شب دلم قرار نداشت😔 غیر تو هیچ کس در این عالم ارزش عشق و انتظار نداشت💔 گریه کردم چشای من تر شد گریه بر انتظارم پاکم کرد😭 دیگه وقتش رسیده برگردی دوری و دوستی هلاکم کرد😔 🌹 ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
❣﷽❣ 🎊 #آخرین_عروس 🎊 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀 #قسمت8⃣ مليكا اعتقاد دارد كه مسيح، پسر خد
💕﷽💕 🎊 🎊 ⃣ مليكا از جا برمى خيزد و به سوى پنجره مى رود، نگاهى به آسمان مى كند. چشمانش به ستاره روشنى خيره مى ماند. او با خود سخن مى گويد: بار خدايا! مرا براى چه برگزيده اى؟ بين اين همه مسيحى كه در اين سوى جهان بى خبر و غافل زندگى مى كنند مرا انتخاب كردى تا به دست بانويم فاطمه(ع) مسلمان بشوم. اين چه سعادت بزرگى است! او بى اختيار به سجده مى رود تا خدا را شكر كند. او منتظر است تا شب فرا برسد و محبوبش به ديدارش بيايد. نسيم میوزد و بوى بهشت مى آيد. حسن(ع) به ديدار مليكا آمده است. ــ آقاى من! دل مرا اسير محبّت خود كردى و رفتى! ــ اگر من به ديدارت نيامدم براى اين بود كه تو هنوز مسلمان نشده بودى، بدان كه هر شب مهمان تو خواهم بود. از آن شب به بعد هر شب، حسن(ع) به ديدار مليكا مى آيد. مليكا در خواب او را مى بيند و با او سخن مى گويد. كم كم مليكا مى فهمد كه حسن(ع)، امام است، او با مقام امام آشنا مى شود و مى فهمد كه خدا همه هستى را در دستِ امام قرار داده است. حالِ مليكا روز به روز بهتر مى شود، خبر به قيصر مى رسد. او خيلى خوشحال مى شود. مليكا ديگر با اشتها غذا مى خورد و بعد از مدّتى سلامتى كامل خود را به دست مى آورد. او هر شب محبوب خود را مى بيند، اگر چه اين يك رؤياست; امّا شيرينى آن، كمتر از واقعيّت نيست. او تمام روز منتظر است تا شب فرا برسد و به ديدار آفتاب نائل شود. روزها مى گذرد و او در انتظار وصال است.24 🎀🏳🎀 امشب فكرى به ذهن مليكا مى رسد، او بايد حرف دلش را به حسن(ع) بگويد. او تا كى مى خواهد در هجران بسوزد؟ بايد از محبوبش بخواهد كه او را پيش خود ببرد. رؤياى امشب فرا مى رسد، حسن(ع) به ديدار او مى آيد. مليكا سر به زير مى اندازد و آرام مى گويد: ــ آقاى من! از همه دنيا ديدار شما مرا بس است; امّا مى خواهم بدانم كى در كنار شما خواهم بود؟ ــ به زودى پدربزرگ تو، سپاهى را براى مبارزه با لشكر اسلام مى فرستد. گروهى از كنيزان همراه اين سپاه مى روند. تو بايد لباس يكى از اين كنيزان را بپوشى و خودت را به شكل آنها در آورى. ــ سرانجام اين جنگ چه مى شود؟ ــ در اين جنگ، مسلمانان پيروز مى شوند و همه سربازان و كنيزان رومى اسير مى شوند. مسلمانان، كنيزان رومى را براى فروش به بغداد مى برند. وقتى تو به بغداد برسى من كسى را به دنبال تو خواهم فرستاد. تو در آنجا منتظر پيك من باش! مليكا از شوق بيدار مى شود. اكنون او بايد پاى در راه بنهد و به سوى محبوب خود برود. به راستى او چگونه مى تواند از اين قصر بيرون برود؟ مليكا فكر مى كند، به ياد يكى از كنيزان قصر مى افتد كه سال هاست او را مى شناسد. مليكا مى تواند به او اعتماد كند و از او كمك بخواهد. مليكا با كنيز قصر صحبت كرده است و قرار شده كه او براى مليكا لباس كنيزها را تهيّه كند. همه چيز با دقّت برنامه ريزى شده است. خبر مى رسد كه سپاه روم به سوى سرزمين هاى مسلمانان مى رود، همه براى بدرقه سپاه در ميدان اصلى شهر جمع شده اند. قيصر پرچم سپاه را به دست يكى از بهترين فرماندهان خود مى دهد و براى پيروزى او دعا مى كند. سپاه حركت مى كند امّا مليكا هنوز اينجاست. تو رو به مليكا مى كنى و مى گويى: ــ مگر قرار نبود كه همراه آنها بروى؟ ــ صبر داشته باش. من فردا از شهر خارج خواهم شد. امروز نمى شود، همه شك مى كنند. فردا فرا مى رسد. مليكا هوسِ طبيعت كرده است و مى خواهد به دشت و صحرا برود. او با همان كنيز مورد اطمينان از قصر خارج مى شود. چند سواره نظام آماده حركت هستند. 🕊💜🕊 آنها حركت مى كنند، مليكا راه ميان برى را انتخاب مى كند تا بتواند زودتر به سپاه برسد. آنها با سرعت مى روند. نزديك غروب مى شود، سپاه روم در آنجا اتراق كرده است. مليكا مى خواهد سپاه روم را ببيند و سربازان را تشويق كند. او ابتدا به خيمه كنيزان سپاه مى رود. آنها مشغول آشپزى هستند. حواسشان نيست. باور نمى كنند كه دختر قيصر روم به اين بيابان آمده باشد. مليكا داخل خيمه اى مى شود و سريع لباسى را كه همراه دارد به تن مى كند. ديگر هيچ كس نمى تواند او را شناسايى كند. او شبيه كنيزان شده است. او از خيمه بيرون مى آيد، يكى از كنيزان صدايش مى زند كه در آشپزى به او كمك كند. هوا ديگر تاريك شده است. چند سربازى كه همراه مليكا بودند خيال مى كنند كه مليكا امشب مى خواهد در اينجا بماند. ... 💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرج✨💟 @NASEMEBEHESHT 🌸
💔الا یوسف ، ز هجرِ روے ماهـت جوانهامان یڪایک پیر گشتنـد 💔عزیزِ فاطمـہ از دورےِ تـو غروبِ جمعہ ها دلگیر گشتنـد #این_جمعہ_هم_نیامدے😔✋ ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
هیچ هَکری نمی تواند حساب را هک کند روزی شما در نزد خداست و شما هم هر چقدر بدوید فایده نداره روزی دست خداست حالا شما هر چقدر می توانی بُدو🏃🏃🏃🏃🏃 فایده ندارد.❌ یکی از اولیای خدا حضرت عزرائیل😱 را دید از ایشان پرسید که آمده ای جان مرا بگیری حضرت عزرائیل فرمود نه هنوز ملائکه روزی شما نزد شما هستند و تا زمانی که روزی نزد شما هستند نوبت من نیست آنها که رفتند ❌من می آیم 😳😳 @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
تکنیک های مهربانی_۸.mp3
8.44M
💞 ۸ توی تنگناها، وسطِ بحرانِ مصائب و مشکلات؛ موقع اثبات مهربانی های صادقانه است! جوری بیا وسطِ میدون؛ که انگار مشکل خودته! @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
پیامبر اکرم (ص) در منابع شیعه و اهل تسنن روایت شده روزگاری بیاید که مردم شان آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد. در آن هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد : 📌نخست آنکه برکت از مالشان بگیرد ، 📌دوم: ستمگران را بر آنها مسلط سازد 📌و سوم انکه بی ایمان از دنیا بروند . بحارالانوار @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از ♥💍 رَّمَّانهای عاشقانه_ مذهبی💍 ♥
☘ حضرت #آیت_ﺍﻟﻠﻪ_بهجت ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻣﺎ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ، ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ، ﺍﺳﻢ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ. ﻋﻨﺎﻭﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ، ﭘﺴﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ و ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻭﺯﻳﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺍﺻﻼ ﻣﻼﮎ ﻧﻴﺴﺖ، 🔶⤵ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺯﻳﺮ ﺍﺳﺖ 1⃣🔸ﺍﻭﻝ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍﺿﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ. 2⃣🔸دوم ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍﺿﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ. 3⃣🔸سوم ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﺑﺮﺍﻱ امام حسین و ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﺍﻧﺪ و عمل صالح انجام دادند ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ. ﺳﭙﺲ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﺍﻱ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﭘﺲ ﺷﻬﺪﺍ ﻭ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ وایثارگران ﭼﻪ؟ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻴﻔﺮﻣﺎﻳﻨﺪ ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﻴﻢ، ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻴﻢ ﻭ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ ﮐﺠﺎ ﺧﻮﺷﺸﺎﻥ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ ﻭ ﮐﺠﺎﻱ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺮﻭﻧﺪ؟ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﻴﻢ ﻭ ﺭﺿﺎﻳﺘﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﮐﻨﻴﻢ. [فکرکنم پیش #امام_حسین برن😋] "اللهم ﺍﺭﺯﻗﻨﺎ ﺷﻬﺎﺩﺓ ﻓﻲ ﺳﺒﻴﻠﮏ.
🔻بیشترین قرآنی🔻 ✍️ دیدی یه نفر وقتی می‌خوادکه حرفش رو با اهمیت جلوه بده، هِی قسم می‌خوره: ☜ به پیر، به پیغمبر، به خدا، به قرآن... 🔔 قرآن هم وقتی میخواد یه موضوعی رو با اهمیت جلوه بده، پشت سر هم قسم میخوره... ⁉️ حالا میدونی بیشترین قسم‌های قرآنی تو کدوم سوره است؟؟ 👈❗️سوره شمس❗️👉 👈 ۱۱ تا قسم پشت سر هم بیشترین رکوردِ قسم در یک سوره: 🔹 و اَلشَّمْسِ وَ ضُحٰاهٰا... 🔹 و اَلْقَمَرِ إِذٰا تَلاٰهٰا... 🔹 و اَلنَّهٰارِ إِذٰا جَلاّٰهٰا... 🔹 و اَللَّیْلِ إِذٰا یَغْشٰاهٰا... 🔹 و ... 👤 ای انسان! ☜ قسم به خورشید و ماه.. ☜ قسم به زمین و آسمون.. ☜ قسم به شب و روز.. ☜ قسم به.. حالا فکر میکنی قرآن بعد از این همه قسم چه مطلب مهمی رو میخواد بگه؟ قبل از اینکه جواب و ببینی یه خورده فکر کن.🤔 فکر میکنی چه موضوع مهمیه؟ قرآن بعد از ۱۱ تا قسم میگه: 🕋 قدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّٰاهٰا (شمس/۹) 💢 "به همه اینها قسم، که هر کس نفس خودش رو تزکیه کرد، رستگار شد." بعد سراغ گروه مخالفش هم میره و میگه: 🕋 و قَدْ خٰابَ مَنْ دَسّٰاهٰا (شمس/۱۰) 💢 "هر کس هم که نفس خودش رو با معصیت و گناه آلوده کرد، نومید و محروم شد." 👇 پس دقّت کنیم قرآن اینهمه قسم خورده که ما باور کنیم، تنها راه رستگاری، تزکیه و خودسازی، و دوری از گناه و معصیت است.👌 ⚠️ اونایی که دنبال راه میانبُر میگردند، اونایی که دنبال ذکر و ... میگردند، بدونند که هیچ راه دیگه‌ای وجود نداره. فقط همین: تزکیه و خودسازی، دوری از گناه و معصیت ✋️ بیائیم از همین امروز خودسازی رو شروع کنیم. شاید فردا دیر باشه. ناگهان بانگی بر آمد، خواجه مُرد... 🙏 خـــــ💚ـــــدایا من رو ببخش برای همه گناهانی که لذّتش رفته، اما مسئولیتش مانده..😞 @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ استاد ⛔️ بدحجابی وتحریک جنسی ببینید دشمن بابرنامه ریزی دقیقش چطور باعت فسادبین زنان وجوانان شده @NASEMEBEHESHT 🌸
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
💕﷽💕 🎊 #آخرین_عروس 🎊 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود2⃣ #قسمت9⃣ مليكا از جا برمى خيزد و به سوى
🎀 😘 ⃣1⃣ هوا ديگر تاريك شده است. چند سربازى كه همراه مليكا بودند خيال مى كنند كه مليكا امشب مى خواهد در اينجا بماند. صبح سپاه حركت مى كند، آن سربازها هر چه منتظر مى شوند از مليكا خبرى نمى شود، نمى دانند چه كنند. به هر كس مى گويند كه دختر قيصر روم كجا رفت، همه به آنها مى خندند و مى گويند: "شما ديوانه شده ايد؟ دختر قيصر در اين بيابان چه مى كند؟". سپاه به پيش مى رود و مليكا با هر قدم به محبوب خود نزديك و نزديك تر مى شود.25 همسفرم! آنجا را نگاه كن، سپاه مسلمانان به اين سو مى آيند، جنگ سختى در مى گيرد. در اين هياهو من ديگرمليكا را نمى بينم! نمى دانم چه سرنوشتى در انتظار اوست. اسب ها شيهه مى كشند، صداى شمشيرها به گوش مى رسد، تيرها از هر سو مى آيند، عدّه اى بر روى خاك مى افتند و در خون خود مى غلتند. هيچ كارى از دست ما برنمى آيد، اگر اينجا بمانيم خيال مى كنند كه ما هم از سربازان روم هستيم. بيا تا اسير نشده ايم با هم فرار كنيم! ما بايد به سوى سامرّا برويم، گويا اين عشق ملكوتى، فرجام زيبايى دارد. چند روز می گذرد....🌀🌀🌀🌀 ما الآن پشت دروازه سامرّا هستيم، متأسفانه دروازه شهر بسته است، مثل اينكه بايد تا صبح اينجا بمانيم. نظر تو چيست؟ جوابى نمى دهى. وقتى نگاهت مى كنم مى بينم كه خوابت برده است. من هم سرم را زمين مى گذارم و مى خوابم. صداى اذان مى آيد، بلند مى شويم، نماز مى خوانيم. من كه خيلى خسته ام دوباره مى خوابم; امّا تو منتظر مى مانى تا دروازه شهر باز شود. بعد از لحظاتى، دروازه شهر باز مى شود، پيرمردى از شهر بيرون مى آيد. او را مى شناسى. به سويش مى روى، سلام مى كنى. حال او را مى پرسى. ــ آقاى نويسنده، چقدر مى خوابى؟ بلند شو! ــ بگذار اوّل صبح، كمى بخوابم! ــ ببين چه كسى به اينجا آمده است؟ ــ خوب، معلوم است يكى از برادرانِ اهل سنت است كه مى خواهد اوّل صبح به كارش برسد. پيرمرد مى گويد: "از كى تا به حال ما سُنى شده ايم؟". اين صدا، صداى آشنايى است. چشمانم را باز مى كنم. اين پيرمرد همان "بِشر انصارى" است كه قبلاً چند روزى مهمان او بوديم. يادم مى آيد دفعه اوّلى كه ما به سامرّا آمديم، هيچ آشنايى نداشتيم، او ما را به خانه اش دعوت كرد. بلند مى شوم، بِشر را در آغوش مى گيرم و از او عذرخواهى مى كنم، با تعجّب مى پرسد: ــ شما اينجا چه مى كنيد؟ چرا در اينجا خوابيده ايد؟ چرا به خانه من نيامديد؟ ــ ما نيمه شب به اينجا رسيديم. دروازه شهر بسته بود. چاره اى نداشتيم بايد تا صبح در اينجا مى مانديم. ــ من خيلى دوست داشتم شما را به خانه مى بردم، امّا... ــ خيلى ممنون من تعجّب مى كنم بِشر كه خيلى مهمان نواز بود، چرا مى خواهد ما را اينجا رها كند و برود؟ ما هم گرسنه هستيم و هم خسته. در اين شهر آشناى ديگرى نداريم. چه كنيم؟ حتماً براى او كار مهمّى پيش آمده است كه اين قدر عجله دارد، خوب است از خودش سؤال كنم: ــ مثل اينكه شما مى خواهيد به مسافرت برويد؟ ــ آرى. من به بغداد مى روم. ــ براى چه؟ ــ امام هادى(ع) به من مأموريّتى داده است كه بايد آن را انجام بدهم. ــ آن مأموريّت چيست؟ ــ من ديشب خواب بودم كه صداى درِ خانه به گوشم رسيد. وقتى در را باز كردم ديدم فرستاده اى از طرف امام هادى(ع) است. او به من گفت كه همين الآن امام مى خواهد تو را ببيند. ــ امام با تو چه كارى داشت؟ ــ سريع به سوى خانه امام حركت كردم. شكر خدا كه كسى در آن تاريكى مرا نديد. وقتى نزد امام رفتم سلام كرده و نشستم. امام به من گفت: "شما هميشه مورد اطمينان ما بوده ايد. امشب مى خواهم به تو مأموريّتى بدهم تا همواره مايه افتخار تو باشد". ــ بعد از آن چه شد؟🕊🕊 ــ امام نامه اى را با كيسه اى به من داد و گفت در اين كيسه 220 سكّه طلاست و به من دستور داد تا به بغداد بروم. او نشانه هاى كنيزى را به من داد و من بايد آن كنيز را خريدارى كنم. با شنيدن اين سخن مقدارى به فكر فرو مى روم. امام و خريدن كنيز! آخر من چگونه براى جوانان بنويسم كه امام مى خواهد كنيزى براى خود بخرد. در اين كار چه افتخارى وجود دارد؟ چرا امام به بِشر گفت كه اين مأموريّت براى تو افتخارى هميشگى خواهد داشت؟ در همين فكرها هستم كه صداى بِشر مرا به خود مى آورد: ــ ... ✨ا✴️لّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✴️✨ @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
تکنیک هلی مهربانی_۹.mp3
8.71M
💞 ۹ برای محبت کردن؛ آدما رو انتخاب نکن! مهم نیست، کی محبتت رو دریافت میکنه! مهم اینه که محبت داره، از تو صادر میشه و بر روحِ دیگران، می باره... @NASEMEBEHESHT 🌸
🍀 🌺🍃 ورود به بهشت بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم در قسمتی از یک روایت مفصل آمده است: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مردم فرمود: ای گروه مردم هر کس با اقرار به توحید و کلمه لا اله الا الله مخلصانه بدون آنکه چیزی به آن مخلوط کند خدا را ملاقات نماید اهل بهشت است امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) بپا خاست و عرضه داشت پدر و مادرم فدایت چگونه این کلمه را مخلصانه بگوید و چیزی به آن مخلوط نکند برای ما بیان کن تا حد آن را بشناسیم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آری برای دنیا خواهی و حرص بر جمع آوری مال و خوشنود بودن به امور مادی و گناه و معصیت و بردگی و بندگی پول این کلمه را نگوید. و متأسفانه مردمی چنین اند که گفتارشان، گفتار نیکان ولی کردارشان کردار ستمگران و تبهکاران است با زبان شهادت به توحید می دهند اما هر فسق و فجوری را مرتکب می شوند. پس هر کس خدای عزوجل را دیدار کند و در او این خصلت ها نباشد و قولش لا اله الا الله است بهشت برای اوست و هر گاه دنیا را بگیرد و آخرت را ترک کند اهل دوزخ است 📚 دیار عاشقان، ج1 @NASEMEBEHESHT 🌸 ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
لباسش دست ماست 💖 امام صادق‌ علیه‌السلام از پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم آورده که فرمود :اسلام برهنه است، 💠🔹 حیا، 💠🔹 وفا، 💠🔹 عمل صالح، 💠🔹 پرهیزکاری است، ✍و برای هر چیز اساسی هست و اساس اسلام مهر و دوستی ما اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌باشد. 📚 وسائل‌الشیعه جلد ۱۵ صفحه ۱۸۴ @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
🔻خواندن نماز در بهشت 🔸فرزندشان می گوید دوست داشتم ببینم بعد از مرگ ، پدرم چه مقامی دارند، در خواب دیدم پدرم در باغی که رود ها از زیر پایشان جاری است نماز می خوانند. 📕منبع : کتاب سوخته @NASEMEBEHESHT 🌸
🌷🍃🌷🍃🌷 😳😳😑 💢اگر انسان از سه مصیبت پند بگیرد؛ دنیا و مشکلات آن برایش سهل می‌شود❗️ 🔷شخصى محضر امام زين العابدين رسيد و از وضع زندگيش شكايت نمود. (علیه السلام) فرمودند 💠بيچاره فرزند آدم هر روز گرفتار سه مصيبت است كه از هيچكدام از آنها پند و عبرت نمى گيرد. اگر عبرت بگيرد دنيا و مشكلات آن برايش آسان مى‌شود! ✍مصيبت اول اينكه؛ هر روز از عمرش كاسته مى شود. اگر زيان در اموال وى پيش بيايد غمگين مى گردد، با اينكه سرمايه ممكن است بار ديگر باز گردد ولى عمر قابل برگشت نيست. ✍دوم اینکه؛ هر روز، روزى خود را مى خورد، اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد بايد بر آن كيفر ببيند! سپس فرمود: سومى مهمتر از اين است! گفته شد، آن چيست؟ ❤️امام سجاد(علیه السلام) فرمود ✍هر روز را كه به پايان مى رساند يك قدم به آخرت نزديك شده اما نمى داند به سوى بهشت مى رود يا به طرف جهنم! 📚بحار الانوار @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
1_61257163.mp3
3.34M
سه چیز دم مرگ جلوی چشم آدم مجسم میشه👌 1⃣ مال 👈فقط کفن میدم 2⃣ اولاد 👈دفنت میکنیم 3⃣ اعمال 👈تا آخر باهاتم 🎙 مجلس ختم چه کنیم @NASEMEBEHESHT 🌸
🍃💔 نسیم بهشت💔🍃 شـرم مـی‌کنـم بـا تـرازوی کـودک گـرسنـه کنـار خیـابـان، سیـری‌ام را وزن کنــم!! ای کـاش یـک مـاه نیـز مـوظـف بـودیـم از اذان صبـح تـا غـروب آفتاب فقـرا را سیـر کنـیـم!! نـه ایـن کـه گـرسنـگـی و تشـنگـی کشـیـده تـا فقـط رنـج آن‌هـا را درک نـمـاییـم!! آری هـزاران بـار افسـوس کـه دیـریسـت، وا مـانـده‌ایـم در ظاهـر دیــن!! دهـانمـان پـر شـده اسـت از غلـظـت تلفـظ حـرف <ض> در کـلـمـه "و لا الضالین"!! ولــی غـافـل از آن کـه خـود عمـریسـت در گمـراهـی بـه سـر مـی‌بـریـم....!! بـه راسـتی مـا بـه کجـا مـی‌رویـم؟! وچـه زیبـاسـت ایـن جـمـلـه؛ روزه داران هیـچ گـاه حـال گـرسنـگان را درک نخـواهنـد کــرد، زیــرا بــه افـطار اطـمـیـنـان دارنــد . . . ❤️🍃🌹🍃💕🌹🍃❤️🍃💕🌹 @nasemebehesht 🌸
امیرالمؤمنین علیه السلام از مقابل دکه قصّابی می گذشت. قصاب گفت: ای امیرالمؤمنین! گوشت چاق و خوب موجود است. امام علی علیه السلام فرمود: پول آن موجود نیست. قصاب گفت: من مهلت می دهم و صبر می کنم. امام علیه السلام پاسخ داد: من بر نخوردن گوشت صبر می کنم.  و افزودند: خداوند متعال پنج چیز را در پنج چیز دیگر قرار داده است: 🌱عزّت را در بندگی 🌱 ذلّت را در معصیت 🌱 حکمت را در کم خوردن و خالی بودن شکم 🌱هیبت و ابّهت را در روی آوردن به نماز شب 🌱و ثروتمندی و بی نیازی را در قناعت. 📚ارشاد القلوب @nasemebehesht 🌸
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
#آخرین_عروس 🎀 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘 #قسمت0⃣1⃣ هوا ديگر تاريك شده است. چند سربازى كه ه
🎀 😘 ⃣1⃣ ــ امام نامه اى را با كيسه اى به من داد و گفت در اين كيسه 220 سكّه طلاست و به من دستور داد تا به بغداد بروم. او نشانه هاى كنيزى را به من داد و من بايد آن كنيز را خريدارى كنم. با شنيدن اين سخن مقدارى به فكر فرو مى روم. امام و خريدن كنيز! آخر من چگونه براى جوانان بنويسم كه امام مى خواهد كنيزى براى خود بخرد. در اين كار چه افتخارى وجود دارد؟ چرا امام به بِشر گفت كه اين مأموريّت براى تو افتخارى هميشگى خواهد داشت؟ در همين فكرها هستم كه صداى بِشر مرا به خود مى آورد: ــ به چه فكر مى كنى؟ مگر نمى دانى امام هادى(ع) مى خواهد براى پسرش همسر مناسبى انتخاب كند؟ ــ يعنى امام حسن عسكرى(ع) تا به حال ازدواج نكرده است؟ ــ نه، مگر هر دخترى لياقت دارد همسر آن حضرت بشود؟ ــ يعنى اين كنيزى كه شما براى خريدنش مى رويد قرار است همسر امام عسكرى(ع) بشود؟ ــ آرى، درست است او امروز كنيز است; امّا در واقع ملكه هستى خواهد شد. من ديگر جواب سؤال خود را يافته ام. به راستى كه اين مأموريّت، مايه افتخار است.26 اكنون نگاهى به تو مى كنم. تو ديگر خسته نيستى. مى دانم مى خواهى تا همراه بِشر بروى. ما به سوى بغداد مى رويم... فاصله سامرّا تا بغداد حدود 120 كيلومتر است و ما مى توانيم اين مسافت را با اسب، دو روزه طى كنيم. شب را در ميان راه اتراق كرده و صبح زود حركت مى كنيم. در مسيرِ راه بِشر به ما مى گويد: ــ فكر مى كنم اين كنيزى كه ما به دنبال او هستيم اهل روم باشد. ــ چطور مگر؟ ــ آخر امام هادى(ع) نامه اى را به من داد تا به آن كنيز بدهم اين نامه به خط رومى نوشته شده است. ــ عجب! تو نگاهى به من مى كنى. ديگر يقين دارى اين كنيزى كه ما در جستجوى او هستيم همان مليكا است. همان بانويى كه دختر قيصر روم است و... ما بايد قبل از غروب آفتاب به بغداد برسيم و گرنه دروازه هاى شهر بسته خواهد شد. پس به سرعت پيش مى تازيم. موقع غروب آفتاب مى رسيم. چه شهر بزرگى! بغداد پايتخت فرهنگى جهان اسلام است. در اين شهر، شيعيان زيادى زندگى مى كنند. بِشر دوستان زيادى در اين شهر دارد. به خانه يكى از آنها میرويم. صبح زود از خواب بيدار مى شوم. بِشر هنوز خواب است: ــ چقدر مى خوابى، بلند شو! مگر يادت رفته است كه بايد مأموريّت خود را انجام بدهى؟ ــ هنوز وقتش نشده است. امروز سه شنبه است; ما بايد تا روز جمعه صبر كنيم. ــ چرا روز جمعه؟ ــ امام هادى(ع) همه جزئيّات را به من گفته است. روز جمعه كشتى كنيزان از رود دجله به بغداد مى رسد. عجله نكن! دجله رود پر آبى است كه از مركز شهر مى گذرد، از شمال بغداد وارد مى شود و از جنوب اين شهر خارج مى شود. كشتى هاى كوچك در آن رفت و آمد دارند. اكنون مليكا در راه بغداد است. خوشا به حال او! همه زنان دنيا بايد به او حسرت بخورند. درست است كه الآن اسير است; امّا به زودى همه فرشتگان اسير نگاه او خواهند شد. بايد صبر كنيم تا روز جمعه فرا رسد. چند روز مى گذرد، همراه با بِشر به كنار رود دجله مى رويم. چند كشتى از راه مى رسند، كنيزهاى رومى را از كشتى پياده مى كنند. آنها در آخرين جنگ روم اسير شده اند. كنيزان را در كنار رود دجله مى نشانند. چند نفر مأمور فروش آنها هستند. ما چگونه مى توانيم در ميان اين همه كنيز، مليكا را پيدا كنيم؟ بِشر رو به من مى كند و مى گويد: اين قدر عجله نكن! همه چيز درست مى شود. بِشر به سوى يكى از مأموران مى رود. از او سؤال مى كند: ــ آيا شما آقاى نَحّاس را مى شناسى؟ ــ آرى، آنجا را نگاه كن! آن مرد قد بلند كه آنجا ايستاده است، نَحّاس است. ما به سوى او مى رويم. او مسئول فروش گروهى از كنيزان است. بِشر از ما مى خواهد تا گوشه اى زير سايه بنشينيم. ساعتى مى گذرد، كنيزان يكى پس از ديگرى فروخته مى شوند. فقط چند كنيز ديگر مانده اند. يكى از آنها صورتش را با پارچه اى پوشانده است. يك نفر به اين سو مى آيد، مثل اينكه يكى از تاجران بغداد است كه هوس خريدن كنيز كرده است. مرد تاجر رو به نحّاس مى كند و مى گويد: ــ من آن كنيز را مى خواهم بخرم! ــ براى خريدن آن چقدر پول مى دهى؟ ــ سيصد سكّه طلا! ــ باشد، قبول است، سكّه هاى طلايت را بده تا بشمارم. ــ بيا اين هم سه كيسه طلا! در هر كيسه، صد سكّه طلاست. صدايى به گوش مى رسد: آهاى مردِ عرب! اگر سليمانِ زمان هم باشى به كنيزى تو در نمى آيم. پول خود را بيهوده خرج نكن! به سراغ كنيز ديگر برو. نحّاس تعجّب مى كند، اين كنيز رومى به عربى هم سخن مى گويد. ... ✨🔮الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🔮✨ @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
تکنیک های مهربانی_۱۰.mp3
9.2M
💞 ۱۰ با سهیم کردنِ دیگران در نیّات و اعمالِ خیرت؛ شعاعِ دایره ی محبتت رو بیشتر کن! وقتی از دور، به دیگران، حتی اهالیِ برزخ، فکر میکنی و در عملِ خیرت سهیم شون میکنی؛ قلبت وسیع میشه... و بقیه راحت توی قلبت جا میشن و امنیت میگیرن! @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
💖💖امیرمومنان حضرت علی ع شما را به پنج چیز سفارش می کنم که اگر در طلب آنها متحمل رنج زیاد شوید سزاوار است: 1⃣🔹جز به خدا امیدوار نباشید . 2⃣🔹️ غیر گناه خود از چیزی نترسید. 3⃣🔹️اگر چیزی را بلد نیستید از گفتن نمی دانم خجالت نکشید. 4⃣🔹اگر چیزی را نمی‌دانید در یادگیری آن خجالت به خود راه ندهید . 5⃣🔹️ همواره صبر پیشه کنید که صبر در ایمان مانند سر در بدن است. بدنی که سر نداشته باشد خیری در آن نیست و ایمانی که صبر نداشته باشد نیز خیر ندارد. 📚 نهج البلاغه - صبحی صالح، ص482 @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
☝️ ☘ 🌿 اي جوان عزيز كه به دنبال سير وسلوك ميباشي، تو هنوز با پدر و مادرت تند هستي، به ديگران پرخاش ميكني، آن وقت انتظار داري سالك الي الله هم بشوي؟! . 🌷 اگر هم از قبر بيرون آيد و استاد سير وسلوكت شود، اگر عاق والدين باشي، به جايي نميرسي! @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
✍️مردی نزد (ص) آمده و گفت: در پنهان به گناهانی چهارگانه مبتلا هستم؛ زنا، شرابخواری، سرقت و دروغ. هر کدام را تو بگویی به خاطرت ترک می‌کنم. 💠پیامبر (ص) فرمود: را ترک کن. 🔸مرد رفت و هنگامی که قصد زنا کرد با خود گفت: اگر پیامبر (ص) از من پرسید، باید انکار کنم و این نقض عهد من است (یعنی دروغ گفته‌ام) و اگر اقرار به گناه کنم، حدّ بر من جاری می شود. دوباره نیّت دزدی کرد و همین اندیشه را نمود و درباره کارهای دیگر نیز به همین نتیجه رسید. به نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: یا رسول‌الله! تو همه راه‌ها را بر من بستی، من همه را ترک نمودم. 📚میزان الحکمه، جلد 8، صفحه 344 📚مضمون روایت، جلد 8، صفحه 345 @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
1_61904782.mp3
4.5M
اگه تو بهشت خونه میخوای چهار صفت داشته باش 🏡🏰 🎙 خانه دنیا ماندگار نیست خانه بهشت همیشگی است @NASEMEBEHESHT 🌸
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
#آخرین_عروس 🎀 #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘 #قسمت1⃣1⃣ ــ امام نامه اى را با كيسه اى به من دا
💜 😘 ⃣1⃣ ــ من آن كنيز را مى خواهم بخرم! ــ براى خريدن آن چقدر پول مى دهى؟ ــ سيصد سكّه طلا! ــ باشد، قبول است، سكّه هاى طلايت را بده تا بشمارم. ــ بيا اين هم سه كيسه طلا! در هر كيسه، صد سكّه طلاست. صدايى به گوش مى رسد: آهاى مردِ عرب! اگر سليمانِ زمان هم باشى به كنيزى تو در نمى آيم. پول خود را بيهوده خرج نكن! به سراغ كنيز ديگر برو. نحّاس تعجّب مى كند، اين كنيز رومى به عربى هم سخن مى گويد. او جلو مى آيد و به كنيز مى گويد: ــ درست شنيدم، تو به زبان عربى سخن مى گويى؟ ــ آرى. ــ نكند تو عرب هستى؟ ــ نه، من رومى هستم. ولى زبان عربى را ياد گرفته ام. مرد تاجر جلو مى آيد و به نحّاس مى گويد: حالا كه اين كنيز عربى حرف مى زند، حاضر هستم پول بيشترى برايش بدهم. بار ديگر صداى كنيز به گوش مى رسد: يك بار به تو گفتم من به كنيزى تو در نمى آيم. نحّاس رو به كنيز مى كند و مى گويد: ــ يعنى چه؟ آخر من بايد تو را بفروشم و پول آن را تحويل دهم. اين طور كه نمى شود. ــ چرا عجله مى كنى؟ من منتظر كسى هستم كه او خواهد آمد. ــ چه كسى خواهد آمد؟ نكند منتظر هستى كه جناب خليفه براى خريدن تو بيايد؟ ــ به زودى كسى براى خريدن من مى آيد كه از خليفه هم بالاتر است. نحّاس تعجّب مى كند، نمى داند چه بگويد، در همه عمرش كنيزى اين گونه نديده است. اكنون بِشر از جاى خود بلند مى شود. او الآن يقين كرده است كه گمشده خود را يافته است. خودش است. او مليكا را يافته است! !! تعجّب نكن! او براى اين كه شناسايى نشود نام خود را تغيير داده است. اگر مسلمانان مى فهميدند كه او دخترِ قيصر روم است هرگز نمى گذاشتند به محبوب خود برسد. من فكر مى كنم كه در آن ديدارهاىِ شبانه، امام از او خواسته است تا نام نرجس را براى خود انتخاب كند. وقتى او اسير شد و مسلمانان از نام او سؤال كردند و او در جواب همين نام جديد را گفت. آرى، تاريخ ديگر اين نام را هرگز فراموش نمى كند، به زودى "نرجس" مايه افتخار هستى خواهد شد! ما هم ديگر نبايد بانو را به نام اصلى اش صدا بزنيم; زيرا با اين كار خود باعث مى شويم تا همه به رازِ او پى ببرند. ما از اين لحظه به بعد او را به نام جديدش مى خوانيم: نرجس! چه نام زيبايى! بِشر به سوى نحّاس مى رود: من اين خانم را خريدارم. صداى كنيز به گوش مى رسد: وقت و مال خويش را تلف نكن. بِشر نامه اى را كه امام هادى(ع) به او داده بود در دست دارد، با احترام جلو مى رود و نامه را به بانو مى دهد و مى گويد: بانوى من! اين نامه براى شماست. نرجس نامه را مى گيرد و شروع به خواندن مى كند. نامه به زبان رومى نوشته شده است. هيچ كس از مضمون آن خبر ندارد. نرجس نامه را مى خواند و اشك مى ريزد. چه شورى در دل بانو به پا شده است؟ خدا مى داند. اكنون او پيامى از دوست ديده است، آن هم نه در خواب، بلكه در بيدارى! نحّاس رو به بانو مى كند و مى گويد: تو را به اين پيرمرد بفروشم؟ نرجس رضايت مى دهد، پيرمرد سكّه هاى طلا را به نحّاس مى دهد. نرجس برمى خيزد و همراه بِشر حركت مى كند. او نامه امام را بارها بر چشم مى كشد و گريه مى كند. گويى كه عاشقى پس از سال ها، نشانى از محبوب خود يافته است. نرجس آرام و قرار ندارد، عطر بهشت را از آن نامه استشمام مى كند.27 ما بايد هر چه زودتر به سوى سامرّا حركت كنيم... به شهر سامرّا مى رسيم، نزديك غروب است. وارد شهر مى شويم. حتماً يادت هست كه رفتن به خانه امام هادى(ع) جرم است! ما بايد به خانه بِشر رفته و در فرصت مناسبى خود را به خانه امام برسانيم. امشب هوا خيلى تاريك است و ما مى توانيم از تاريكى شب استفاده كنيم. نيمه شب كه شد، آماده حركت مى شويم. بِشر از ما مى خواهد كه خيلى مواظب باشيم و بدون هيچ سر و صدايى حركت كنيم. وارد محلّه عسكر مى شويم و نزديك خانه امام مى ايستيم. تو باور نمى كنى لحظاتى ديگر به ديدار امام خواهى رسيد. اشكت جارى مى شود. صدايى به گوش مى رسد: خوش آمديد! بِشر وارد خانه مى شود، زانوهاى نرجس مى لرزد، بوى گل محمّدى به مشامش مى رسد. اينجا بهشت نرجس است. اشك در چشمان او حلقه زده است . امام هادی (ع) به استقبال او می آید. نرجس سلام می کند و جواب می شنود. ... ✨💜الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💜✨ @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
💠حضرت آیت الله بهجت: 🍃خداوند انسان را طورى آفریده که میتواند از راه عبودیت و بندگى خالص، از مقام ملائکه گام فراتر نهد و مقامات انبیاء و اولیاء را کسب نماید. رویت خداوند متعال در دنیا (منظور دیدن با قلب است)، به همان ملاک رویت در آخرت امکان دارد. ☀️در سخنان حضرت امیر(ع) در جواب آن شخص که از حضرت پرسید: آیا پروردگارت را دیده اى؟ آمده است: من کسى نیستم که پروردگارِ ندیده را بپرستم. 📚در محضر بهجت/ج2/ص363 @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
تکنیک های مهربانی_۱۱.mp3
9.04M
💞 ۱۱ حضور آدما توی زندگی تو، یه بهانه است که بتونی باهاشون، قشنگ ترین و هیجان انگیزترین نمایشنامه ی دنیا رو اجرا کنی... تو نقشِ خدا رو بازی کن! و بزرگی کردن رو یاد بگیر... @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
🔺جبران گناه🔻 💠 عالم ربانی مرحوم آخوند ملاعلی معصومی همدانی رحمة‌الله‌علیه می‌فرمود: ↩️ وقتی با پای خود معصیتی انجام دادی، 👈با رفتن به مسجد و مجالس حسینی علیه السلام،گناه آن را جبران کن. ↩️ اگر با چشم خود گناهی کردی 👈 با قرآن خواندن و گریه از خوف الهی و یا گریه بر مصائب اهل بیت علیهم السلام ،آن گناه را جبران کن. ↩️ اگر با گوش خود گناهی کردی، 👈با شنیدن فضائل ائمه اطهار مخصوصا فضائل امیرالمومنین علیهم السلام گناه آن را جبران کن. 💠آیت الله مجتهدی تهرانی رحمة‌الله‌علیه @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
از پیامبر اسلام (ص)👌👌 💠 وَ قالَ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: اَلْعِلْمُ بِلا عَمَلٍ كَالسَّحابِ بِلا مَطَرٍ، وَ الْغِنى بِلا كَرَمٍ كَالشَّجَرِ بِلا ثَمَرٍ، وَ الفَقْرُ بِلا صَبْرٍ كَالنَّهْرِ بِلا مآءٍ، وَ الشَّابُّ بِلا تَوْبَةٍ كَالْبَيْتِ بِلا سَقْفٍ، وَ الْمَرْأَةُ بِلا حَياءٍ كَالطَّعامِ بِلا مِلْحٍ. 💚پیامبر اکرم ص : 🔷🔸علم بدون مانند ابرى است بدون باران، 🔷🔸 توانگر و ثروتمند بدون وبخشش مانند درختى است بدون ميوه، 🔷🔸وفقر بدون مانند نهرى است بدون آب، 🔷🔸و جوان بدون مانند خانه اى است بدون سقف، 🔷🔸 و زن بدون مانند غذايى است بدون نمك. 📚 احادیث الطلاب ص 277 @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
💠🔹امام رضا علیه‌السلام: ◽️در روزهای پایانی این دعا را زیاد بخوانید:👇️ 🍃اللَّهُمَّ إِن لَم تَكُن غَفَرتَ لَنا فِيما مَضَى مِن شَعبانَ فَاغفِر لَنا فِيما بَقِیَ مِنهُ @NASEMEBEHESHT 🌸