eitaa logo
ناشناس های ازدواجی
21.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
81 ویدیو
1 فایل
لینک کانال اصلی https://eitaa.com/joinchat/3190030615C3dc3f275d1 پیام‌هاتون رو به لینک ناشناس زیر ارسال کنید👇 https://daigo.ir/secret/4628178527 👈ادمین @admin_khastegarybazi تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/224199022C2753a108e9
مشاهده در ایتا
دانلود
خواستگار داشتم ،رفتیم صحبت کنیم اتاق موبایلش زنگ خورد گفت دوست دوران سربازی چند وقت بود تماس نداشته باهاش ... مگه قطع میکرد تماسش نشسته بودم دل وقلوه دادنشون گوش میکردم...
سلام رو مخ ترین بحث جلسه خواستگاری تو جلسه خواستگاری اقا(پاسدار بودند) گفتند که شما همه جا گفتید که از بسیجی ها خوشم نمیاد ،چرا گفتید ؟؟؟!!! من هم گفتم دوست داشتم و شما که می دونستید چرا اومدید خواستگاری..... و دو ساعت سر این حرفم که از بسیج بدم میاد تو جلسه خواستگاری بحث کردیم ... و آخر سر هم بعد دو ماه با هم عقد کردیم😍 و بیست سال از این قضیه میگذرد
یه رفتار رو مخ اینکه مادر پسره چون منطقه زندگیشون از ما بالاتر بود به حالت تمسخر میگف من اصن این سمتا تاحالا نیومدم اصن بلد نیستم . حالا یه ساعت زودتر از قرار اومده بودن😐😐 کاش بلد نبودین گم میکردین نمیومدین
مامان و بابام روز عروسی رفتن آزمایش خون از اونجا مستقیم رفتن وسط مجلس 😐😂
قبل اینکه خاطره رو بخونم ، پاینشو نگاه میکنم که نگفته باشه الآنم زنشم که تصوراتم بهم نریزه😂
سلام خواستگارم فکر میکردن که من یازدهمم، اما دهمم گفتن یازدهمی، گفتم نه دهم تا ۵دقیقه هیچی نگفت😑بعدم به پسرش گفت دهمه بازم میخوایید برید حرف بزنید یا بریم خونه؟
ولی من از این خواستگار تو مخی ها می‌خوام که چند سال دیگه بگم الان ۱۰ ساله زنشم😭🗿😂😂😂😂😂 +خواهشاً اینم فانتزی نکنید برا خودتون😁
با خواستگارم رفتیم اتاق صحبت کنیم گفت بوی بهار میاد(بوی کرم بود که به صورتم زده بودم،،،,😁منم جو گیر شدم گفتم شما اومدین بهار روباخودتون آوردین... آره درست حدس زدید.....الان زنشم😂
پس تلکیف مایی ک با اولین خاستگارمون ازدواج کردیم چی میشه هیچ خاطره سمی هم نداریم
من دوران مجردی رفتم سفر راهیان نور یه روز دیر اومدم پیش اتوبوسا یه آقا که مسئول بود بامن شروع کرد به دعوا کردن جوری که من گریه م گرفت بعد از چند ماه برام خواستگار اومد دیدم اونه، دلم میخاست خفش کنم 😒 درسته الان سه تا بچه داریم 😄 +دیگه شورش رو دراوردین😁😂
یکی از سم ترین خاطراتی که شنیدم این بود : آقای خواستگار از دندون پزشکی اومده بوده و نمیتونسته چیزی بخوره ، به دختر خانم میگه میشه سیب رو برام رنده کنی؟ اونم قبول می‌کنه و براش میاره و الان بعد بیست سال پدر مادرمن😅
خواستگارم ناراحت شد چرا ناهار قرمه سبزی داشتین خودت به من تعارف نزدی بمونم فقط پدرومادرو شوهر خواهرت گفتن حالا امروز براش ناهار قرمه سبزی پختم هلو بفرمایید آقای همسر🥰
https://eitaa.com/nashenas_ezdevaji/4379 منم از هول حلیم ۲۳ ساله دارم میگم غلط کردم جوونا تو‌انتخاب خیلی خیلی خیلی دقت کنید زیبایی عادی میشه و پول هم فقط رفاه میاره ولی این اخلاق وایمان واقعیه که خوشبختی میاره .... اگر انتخاب اشتباه کنید بازگشتش سخته و تقریبا ناممکن...
یه روز حالم بد بود چون که تازه از بیمارستان بیرون مرخص شده بودم.بعد به شوهرم .گفتم:((حالا منو ببر بیرون که حالم بهتر بشه!😁)) شوهرمم قبول کرد. اولش فکر کردم دریا یا جنگل میبره 😍🎄🏄‍♂️ ولی منو برد خونه خواهر شوهرم گذاشت و رفت😶🙄🤣😂
با خواستگار رفتیم بیرون صحبت کنیم پیتزا گرفت باقی پیتزا رو جمع کرد با خودش برد گفت گرونیه 😂
https://eitaa.com/nashenas_ezdevaji/4406 اتفاقا کار خوبی کردن. نبردنش اسراف هست. کاش این طرز تفکر که بردن اضافه غذا از رستوران زشت هست از ذهن ها بره بیرون. بقیه اون پیتزا می رفت تو سطل اشغال جدای از اسراف ما مسئول تولید زباله هامون هستیم.
منم یه خواستگار داشتم قرار شد عکسشو اول ببینم اگه پسندیدم بیان...سه تا عکس فرستادن یکی از یکی افتضاح تر ازسال های مختلف اصلا شبیه به هم نبودن هیچی دیگه الان پسرمون بغلم خوابه😂
خواستگارم مغازه پرده فروشی داشتن، رفتیم تو اتاق صحبت کنیم بیش از ده بار به پرده توری اتاقم اشاره کرده گفت ما از این پردهای ضعیف توری کار نمیکنیم🤔🙁🙁 @nashenas_ezdevaji
مورد داشتیم پذیرایی خاستگاری باقالا بوده البته این که خانواده داماد سرزده امدن هم بی تاثیر نیست ... و الان اون زوج ۶ تا نوه هم دارن 😶😐
https://eitaa.com/khastegarybazi/3556 سلام این مرد بزرگوار وعالم وارسته باعث خیری شدند که هنوز هم که هنوزه آثار وبرکاتی داره و آن سبب خیر ازدواج من وهمسرم شدند در مراسم امام خمینی سال ۶۸ با یکی از نزدیکان ایشون در مراسم هفت امام آشنا شدیم وهمان سبب این وصلت شد روحش شاد ویاد ونامش ماندگار . "اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم"
یکی از سمی ترین خاطرات اینکه اقای داماد تعریف میکنن پستونک خانمی که رفته بودن خاستگاری یادشونه ... فکر کنم از بچگی عاشق شده بودن و الان اون آقای داماد پدر منه 😅
مادر خواستگار گفتن چاییم سرد شده، عوض کردم گفتن پررنگه، عوض کردم گفتن سراستکان خالیه، نزدیک انفحار بودم ولی چایی مطلوبش رو تحویل دادم و پسر گلش رو تحویل گرفتم. ده ساله زنشم و مادرشوهرم اخلاقش رو عوض نکرده چایی کمرنگ داااغ و سرپررر میل میکنن😄