#معرفی_شهدای_روحانی_خراسان_رضوی_179
🌷 روحانی شهید احمدرضا کلاته میری🌷
☀️ تولد: 1347/09/01 سبزوار
🥀 شهادت: 1366/06/06
🔸 مسئولیت: رزمنده / معاون گروهان
🌺 محل شهادت: جزیره مجنون
🌹 نحوه شهادت: اصابت ترکش به پشت و قطع دست چپ
💐 گلزار مطهر: سبزوار / گلزار شهدای روستای یوسف آباد
#ارتباط_با_ما:
@khadem140
📌 به کانال مرکز نشر آثار روحانیت در دفاع مقدس (خراسان رضوی) بپیوندید:
┏━━━━━━🌐🌐┓
@nashrasarrohaniatkh
┗🌐🌐━━━━━━┛
#اشاره_به_فعالیت_های_شهید
1) ادامه ی تحصیلات تا مقطع راهنمایی
2) شرکت در محافل و مجالس سیاسی
3) شرکت در گشت های شبانه در زادگاهش روستای «یوسف آباد فعالیت مذهبی و اجتماعی چون نوحه خوانی تشکیل گروه نمایشی (تئاتر) و کتابخانه به همراهی دوستانش در مسجد روستا
4) همکاری با جهاد سازندگی
5) بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وارد حوزه ی علمیه ی سبزوار گردید و به تحصیل علوم اسلامی پرداخت.
6) شرکت فعال در جبهه های نبرد تقید خاص به مسایل دینی پدرش می گوید: «به قدری به جبهه علاقه داشت که اصلا حاضر نبود به ازدواج فکر کند. وقتی گفتم : تو چند سال است که جبهه می روی سهم خودت را رفته ای» گفت: بیایید ببینید آنجا چه خبر است بعد بگویید سهمت را رفته ای. این شهید عزیز در جبهه فرمانده ی دسته بود.
پدر و مادر و برادر و خواهر، اي ملت مسلمان و تو اي همولايتي مسلمان، تو اي دوست، تو اي ايراني! من بسيار جست و جو کردم و دنبال بهترين گشتم. و ميدانم كه هر فرد در جامعه نيز دنبال بهترين است؛ بعضيها موفق به يافتن راه درست و راه بهتر زندگي شدند و بعضيها راه خطا رفتند و آنان كه خطا رفتند، تجملات و پولداري و ماديات را بهتر و راحتطلبي را بهتر دانستند و آنها بسيار در اشتباهند. اما آنها كه راه بهتر را پيدا كردند، قليل وخيلي كمند؛ آنها ازجان ميگذرند و تجملات نزد آنان پوچ است؛ ولي آنها صفا و صميميت دارند، مهربانند، قلبهايشان پر از عطوفت است. من اين افراد را به وضوح ميبينم؛ اينها در جبههها زيادند. چه خوش است با اينها بودن!. راه خوب و بهترين راه، راه اينان است. شما برادران، راه اينان را برگزينيد. دنيا شما رافريب ندهد. بايد خيلي مواظب اعمال خودتان باشيد و راه شهيدان را ادامه دهيد و گوش به فرمان امام باشيد و جبههها را را پر کنيد؛ مخصوصاً آنهايي كه تا كنون به جبهه نيامدهاند و قلبهايشان با رزمندگان است. و السلام
#وصیتنامه
«ربنا ربّ كل شئ رحمته و عليماً فاغفر للذين تابوا واتبعو سبيلك و قهم عذاب الجحيم؛ اي پروردگار ما! رحمت و علم تو همه چيز را فرا گرفته است، پس كساني را كه توبه ميكنند و راه تو را پيروي مينمايند، بيامرز و آنان را از شكنجه دوزخ نگهدار.
خداوندا، به اين بندة گنهكار رحم نما. خدايا، گنهكارم، قلمم عاجز است، از كدامين گناهم بگويم؛ از كدام كوتاهي، ازكدام بيتفاوتي بگويم، و بنويسم. خدايا، خداوندا! فقط تو آگاهي و بسو. خدايا! پشيمان شدهام؛ توبه كردهام؛ ولي نميدانم آيا اين توبه قبول است يا نه؟ خدايا! آيا اين توبة من، توبهاي كه در قرآن گفته است، قبول درگاهت هست يا نه؟ خدايا! اميدم را نااميد نكن. گرچه من ذليل و خوار هستم. خدايا! من چه بايد بكنم؟ خدايا! به درگاهت اشك ريختم. خدايا! اگر زنده باشم، باز هم اشك ميريزم. ولي خدايا! از تو ميخواهم كه مرا ميهمان ائمه اطهار قرار دهي. خدايا! با آن چه كه دوست داري و برايم مقدر كردهاي، راضيام به رضايت يا الله. اگر رضايت تو در شهادت من است، راضيام. اگر رضايت تو در اسارت، جراحت و مفقود شدنم است، هزار بار شكر ميگويم. يا الله! توفيق بده كه درعمليات شركت كرده، براي رضاي تو بجنگم. سلام من نيز بر امام مهدي كه يك عمر منتظرش بودم و عمري آرزوي ديدارش را كردم. سلام من بر كسي كه گفت: سربازان من در قنداقه هستند؛ سلام بر روح خدا، خميني بتشكن؛ او كه مرا از گمراهي نجات داد، گوش به فرمان او بودم.
شما برادران و پدر و دوستانم همانطور كه تا كنون گوش به فرمان امام بوديد، همچنان باشيد. پدرم، سلام من به تو و تمام پدران شهدا و درود من به تو مادرم و تمام مادران شهدا. خواهران عزيزم! شما بايد در جامعه الگو باشيد. حجاب شما خيلي مؤثر است. اخلاقتان را نسبت به يكديگر خوب نماييد. همديگر را دوست داشته باشيد. پدر و مادر و برادران و خواهرانم! اگر با همديگر ناراحتي داشته باشيد و با هم ديگر دعوا و اختلاف داشته باشيد، از شما اصلاً راضي نيستم. اميدوارم كه اين وصيتهايم را عمل كنيد. هميشه حامي محرومان و دين مبين اسلام باشيد. نمازتان را هميشه اول وقت بخوانيد.
پدرم ميدانم كه مرا دوست داشتي؛ ولي چارهاي نيست و بايد رفت.. مادرم! ميدانم كه برايم زحمت زيادي كشيدي؛ ولي رضا باش به آن چه خداوند راضي است. شبها نخوابيدي براي بچهات؛ ولي تو امليلا باش؛ پسر او هم 18 سال داشت؛ ولي پسر او خيلي با پسر تو فرق داشت. او «علياكبر» بود. و نوادة پيغمبر. او فرزند حسين از نسل فاطمه بود. او كجا و من كجا! پس راضي باش. پدرم را دلداري بده. از فاميل ميخواهم پدر و مادرم را دلداري دهند.
برادرانم! اسلحة من را زمين نگذاريد و تا در پشت جبههايد، كوشش كنيد تا درستان را خيلي خوب بخوانيد. اخلاقتان با مردم خيلي خوب باشد. با هيچ مسلماني دعوا و ناراحتي نداشته باشيد. برادرانم، اين آيه: «ربنا لا تجعلنا فتنه للذين كفروا و اغفر لنا انك انت العزيز الحکيم؛ خدايا ما را وسيلة نيشخند مردم قرار مده»؛ يعني خدايا کاري كن كه كسي به ما نيشخند نزند. به اين آيه توجه كنيد و کاري خلاف در قانون اسلام نكنيد. اگر امروز شما خوب تربيت شديد و خوب درس خوانديد، فردا ميتوانيد براي اسلام خدمت كنيد و گرنه نخواهيد توانست.
پدرم و مادرم وخواهران و برادران و فاميل و دوستانم! پيغمبر گفت: «الدنيا مزرعه الاخره»؛ دنيا مزرعة آخرت است. در اين جهان خوبي كنيد. به دستورات اسلام خوب توجه كنيد. برويد دنبالش ياد بگيريد وعمل كنيد تا اين كه در جهان آخرت رستگار باشيد. همانا همة ما به سوي خدا خواهيم رفت؛ ولي كسي امروز ميرود وافرادي فردا ميروند. در مرگ من صبر كنيد. همانا خداوند در قرآن گفته: «ان الله مع الصابرين. خدا با صبركنندگان است». درشهادت من صبر كنيد و خوشحال باشيد كه خدا از ما هم كسي را انتخاب كرد و توكلتان بر خدا باشد. اگر براي شهادت من گريه كرديد، قصدتان رضاي خدا باشد و براي حسين و اصحابش گريه كنيد. با افراد خراب و ضد اسلام خيلي كمتر صحبت و رفت وآمد داشته باشيد.
مسئله خيلي مهمي كه هست، برادران و خواهران و شما پدرعزيزم و مادر مهربانم! آن چه كه همه ميدانيم اين است كه پدربزرگها، مادر بزرگها، عموها وعمهها، خالهها وداييام، تمام اقوام، حق به گردن من دارند، هر چه فكر ميكنم ميبينم نتوانستهام حق آنها را ادا نمايم، نتوانستهام آن كارهايي كه نسبت به من كردهاند را جبران نمايم، مخصوصاً شما تو پدر و مادرم. اگر چه الآن كه اين وصيت را برايتان ميخوانند، به شهادت رسيدهام، ولي هر شخص بايد پدر و مادرش از او راضي باشند. پدرم از من راضي شو. خواهش ميكنم؛ ميدانم که مرا دوست داري. و مادرم برايم دعا كن. دعا كن كه گناهانم بخشيده شود.
📎#دست_نوشته (صفحه بیست و هفتم)
✍🏻 دست نوشته ها و ثبت خاطرات روحانی رزمنده دفاع مقدس حجت الاسلام و المسلمین اخلاقی
#حجت_الاسلام_والمسلمین_اخلاقی
#روحانی_رزمنده
#دفاع_مقدس
#انقلاب_اسلامی
✾•🌷🇮🇷🍀•✾
#ارتباط_با_ما:
@khadem140
📌 به کانال مرکز نشر آثار روحانیت در دفاع مقدس (خراسان رضوی) بپیوندید:
┏━━━━━━🌐🌐┓
@nashrasarrohaniatkh
┗🌐🌐━━━━━━┛
#زندگینامه_شهید
شهید حسین کیفی در سال 1347 در خانواده ای مذهبی و کشاورز و مستضعف به دنیا آمد . در مهر ماه 1353 راهی دبستان شد و دوران ابتدائی و راهنمائی را با نشاط و شادی هایش سپری ساخت. در سال 1358 در اوج انقلاب و حتی در تظاهرات 57 به بعد کمال فعالیت را نمود و او بر اثر لیاقت و خلوص و پاکی که داشت به بسیج و سپاه راه یافت و مدتی را در بسیج و سپاه بجستان خدمتگزاری صادق بود و د رپایگاه شهید بهشتی و پایگاه های روستا و پایگاه شهید چمران عملا کار را آغاز کرد. وی در بخش های مختلف پایگاه ، تبلیغات ، گشت شبانه ، نگهبانی و در همه جا فعالیت های چشمگیری داشت و آن را با شوق و استیاق انجام می داد. در دوران دبیرستان عضو اتحادیه دانش آموزی بود و در آنجا هم کمال فعالیت را داشت تا اینکه تاب نیاورد و نتوانست در سنگر کلاس و در دبیرستان همکلاسی و برادرانش را در سرمای سرد کردستان تماشا کند و از طرف سپاه بجستان جهت آموزش به گناباد رفت و مدتی را آموزش دید و در تاریخ 1362/11/26 به جبهه فکه رفت و با عشق به خدا و علاقه زیاد در حمله شرکت نمود. بعد از پایان حمله والفجر یک به دیدار پدر و مادرش رفت و بعد از مدتی مجددا عازم جبهه های جنوب شد و در لشکر 5 نصر و 21 امام رضا (ع) به سمت امدادگر و رزمندگی مشغول بکار شد. مدتی در جبهه بود و مجددا به زادگاهش بازگشت و به سنگر کلاس رفت و در دبیرستان مدتی را مشغول به تحصیل شد. حسین بر اثر علاقه شدیدی که به مکتب حسین (ع) و قرآن داشت راهی حوزه علمیه شد و مدت 4 ماه در حوزه علمیه مشغول فراگیری علم و دانش حوزوی شد. با ندای امام امت مجددا عازم جبهه شد و سراسیمه به تهران رفت
و در بسیج مسجد موسی بن جعفر (ع) مشغول فعالیت شد که برادران آن پایگاه بر کار او تحسین کردند. حسین عاشق مکتب قرآن و گوش به فرمان امام (ره) و لبیک گویان امام بود ، شهادت برایش از عسل شیرین تر و عاشق شهادت بود. بعد از مدتی از پایگاه عازم جبهه می شود و در عملیات شرکت کرده که پایش مجروح می شود و او را به بیمارستان اندیمشک می برندو پس از بهبودی برای ترخیص او فرمانده اجازه می دهد اما حسین قبول نمی کند و بعد از مدتی مجدد در حمله شرکت می کند و پایش مجددا مجروح می شود و عاقبت به زادگاهش بجستان به دیدار پدر و مادرش می آید . بعد از مدتی به تهران و پایگاه منتظران شهادت باز می گردد و مجددا عازم جبهه می شود تا اینکه شب حمله فرا می رسد و در آن شب حسین که در انتظارت تا به دیدار معشوق خود بشتابد ، عاقبت خدا دعوتش را پذیرفت و در تاریخ 1365/06/08 در جبهه حاج عمران و عملیات کربلای 2 به شهادت می رسد. پیکر او به پایگاه منتظران شهادت بسیج مسجد امام موسی بن جعفر (ع) می برند و در آنجا تشییع می شود و بعد به مشهد و بعد به بجستان ومی آورند و در گلزار شهدای بجستان و در زادگاهش در روز چهارم محرم به خاک می سپارند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
#وصیتنامه
پدر ارجمندم امیدوارم در شهادت من غمی به چهره مردانه ات ننشیند و همچون کوه استوار باشی زیرا که حضرت علی (ع) می فرماید: المومن کالجیل الراسخ ، مومن مانند کوه استوار است. مادر عزیزم! اگر چه تو امیدها در دل داشتی و زحماتی بسیار را متحمل شدی تا مرا به این سن و سال رساندی .... مرا ببخش زیرا هنگامیکه عشق به لقاء خدا آمد ، خداوند هرکسی را که شایسته است به طرف خود می کشاند. برادرانم! امیدوارم که درس را ادامه بدهید زیرا سعادت آینده ایران بستگی به همت شماها دارد .
خواهرانم!با حجابتان پاسدار ارزش خون من باشید وگرنه مدیون خون شهیدان هستید زیرا سیاهی حجابتان اثر بیشتری بر نابودی دشمن از سرخی خون من خواهد داشت.