eitaa logo
انتشارات تبصیر
1.9هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
723 ویدیو
70 فایل
نشر تبصیر| شماره پروانه: 18402 خانه قرآن و عترت همیار حافظ کانون فرهنگی شهید حاج قاسم سلیمانی مدیرمسئول انتشارات: @Tabsir_contact
مشاهده در ایتا
دانلود
به یمن عاشقی ام با دلم تفاهم کن برای سوختنم حکم کن، تحکم کن ز طفل گمشده بسیار ناز را بخرند حرم شلوغ که شد لطف کن مرا گم کن بیا و جنس خراب مرا ندیده بخر بیا به دستفروش حرم ترحم کن عزیز فاطمه مردم همه گرفتارند عزیز فاطمه فکری بحال مردم کن کبوتران حرم گر گرسنه میخوابند برنج سفره ی ما را بگیر گندم کن تکلم فقرا جز زبان درازی نیست کلام حق کلیم است پس تکلم کن بیا و ضامن من شو، سپس شکارم کن به دست و پا زدنم هم فقط تبسم کن کلید قفل حریمت به دست معصومه است مرا زیادتر از قبل زائر قم کن : برای من که هوایی مشهدت شده‌ام صفای هیچ‌ کجا با حرم برابر نیست‌ https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
پرچمت دست تكان دادبه هم ريخت مرا عشق تو خانه ات آباد به هم ريخت مرا با وجودي كه عنايات تو بسيار ولي صحبت از آهووصياد به هم ريخت مرا تو رئوفي و رئوفي و رئوفي و رئوف صفتت داد زدم داد به هم ريخت مرا ديدن گنبد نوراني تو در يک آن وسط صحن گوهرشاد به هم ريخت مرا حَرَمَت بيشتر از قبل گرفتارم كرد اين جنوني كه شده حاد به هم ريخت مرا چقدر بوي شفا ميدهد اين صحن و سرا بوسه بر پنجره فولاد به هم ريخت مرا روضه ي يابن شبيب تو مرا آتش زد يک تن و آن همه جلاد به هم ريخت مرا روضه خوان گفت كه با ديدن گودال از تل خواهرش از نفس افتاد،به هم ريخت مرا : دلـم هـوای تو کـــرده شــَه خراسانی چه می شود که بیایم حرم به مهمانی؟ https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
معمار می شوی و بنای تو می شوم مانند یک ضریح برای تو می شوم قلب مرا به پای ضریح ات گره بزن بیمارم و دخیل شفای تو می شوم بالم به بام هیچ کسی پر نمی دهد تا یا کریم صحن و سرای تو می شوم حتی کنار کعبه تو را می دهم نشان قبله توئی و قبله نمای تو می شوم میلت اگر کشید ضمانت کنی مرا آهوی باوفای وفای تو می شوم روزی اگر بناست فدای کسی شوم سوگند می خورم که فدای تو می شوم ناراحتم خدای نکرده ولم کنی من تازه دارم از فقرای تو می شوم شبهای قبر منتظرم ایها الرئوف بیهوده نیست اینکه گدای تو می شوم دست مرا برای گدایی نوشته اند رزق مرا امام رضایی نوشته اند : اگر سلطان توئی دیگر ابایی نیست می گویم که من یک شاعر درباری ام مداح سلطانم https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
گر جدا ماندم از آن ماه، ملامت نکنید چه کنم؟ چرخ فلک سرزده فرمان مرا چند وقت است نخورده به ضریحش دستم بفرستید به مشهد، غمِ تهران مرا گریه ام خنده ندارد، دل من تنگ شده باز کن گوشه ای از خلوت ایوان مرا حال شبهای گدا را چه کسی می داند صبح کن جان جوادت شب هجران مرا از همین فاصله دور، سلام آقا جان مهربان! دست بکش موی پریشان مرا تن بیمار مرا باز در آغوش بگیر اینقدر طول نده مهلت درمان مرا : مقصدِ اهل نظر خاک دَرِ توست، بلی چون تو مَقصود شوی کویِ تو مَقصد باشد https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
ادای حق تو با گریه ی بهاری نیست ادای حق تو با اشکهای جاری نیست تو سر به راه شدن از گدات می خواهی ادای حق تو تنها به گریه زاری نیست حساب معصیتم رفته است از دستم نگاه های حرام مرا شماری نیست تمام فاصله ها را گناه پر کرده وگرنه بین منو صاحبم حصاری نیست پر اضطرابم و آرامشی ندارم من کسی که دور شود از تورا قراری نیست حرام باد نمازی که بی محبت توست نماز عرض نیاز است پس تجاری نیست هزار سال دگر هم مطیع تو نشوم جواب نامه ی کرب و بلام آری نیست به دست شاه خراسان سپرده است خدا جواز کرب و بلا را، به پولداری نیست مرا که از درِ آمده ام مران ز پیش خودت،جز تو سایه ساری نیست قسم به حضرت معصومه آدمم کن تو برای چشم تو این کارها که کاری نیست : ناز بر فردوس آرد فخر بر رضواݧ کند هرکه یک شب درخراساݧ تومهماݧ می شود https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد از تحبس الدعا که صدایی نمی رسد ما تحبس الدعا شده ی نان شبهه ایم آنجا که شبهه است عطایی نمی رسد پر باز میکنم بپرم، میخورم زمین بال و پر شکسته به جایی نمی رسد باید تنم پی سپر دیگری رود با روزه های ما به نوایی نمی رسد با دست خالی از چه پل دیگران شوم دستی که وقف شد به گدایی نمی رسد ای میزبان، فدای تو و سفره چیدنت آیا به این فقیر غذایی نمی رسد؟ من سالهاست منتظر یک ضمانتم آخر چرا نمی رسد؟ از من مخواه پیش از این زندگی کنم وقتی برات کرب و بلایی نمی رسد : چنان گرفته تو را خلق تنگ در آغوش که "خاک" حسرت لمس ضریح را دارد https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
دست خالی هر کسی آمد زیانش کمتر است معتصم وقتی شدی حال و هوایت بهتر‌ است کیسه ی زر را نمی خواهم فقط ردّم نکن باز کن در را رضاجان سائلت پشت در است از میان این همه کفتر که دورت می‌پرند میخری‌ تو آن کبوتر را که بی بال و پر است یک سفر رفتم قم و دور حرم گفتم رضا مشهدی که آمدم سوغات صحن خواهر است آنقدر که با مرامی مثل بابایت علی می نشینی در کنار آن که آلوده تر است بارها بین حرم برگشته ام باب الجواد دیدن گنبد از این زاویه لطفی دیگر است زودتر از عرض حاجت، حاجتم را میدهند چون گرفتارم، قسمهایم به جان مادر است خواهشاً خرج نجف تا کربلایم را بده خرج آن حتی اگر جان دادن این نوکر است یک سحر بالای سر خواندم نماز روضه را چکمه های شمر را دیدم که بالای سر است : مهرت به دل نشست و دلم رنگ و بو گرفت این دل به پای عشق شما آبرو گرفت https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
یارمن وقتی تو باشی یار میخواهم چکار دل به تو دادم فقط دلدار میخواهم چکار کاشی فیروزه ی قلبم تراش دست توست پس برای عاشقی ابزار میخواهم چکار خار گلهای ضریحت دستهایم را گرفت خوارشد غم پیش من غمخوار میخواهم چکار باز هم در این زیارت دست خالی آمدم خانه ی تو هست کوله بار میخواهم چکار جان آقا پشت در خوبست، تحویلم نگیر من گدایم این همه اصرار میخواهم چکار گر گنهکارم ولی با لطف تو هستم طرف حرز رفت و آمد معمار میخواهم چکار میشود وقتی کنار سفره با سلطان نشست چند تکّه نان بی مقدار میخواهم چکار کار من را سهل کرده و در حریمش ذکر میخواهم چکار کوچه و پس کوچه ی دور حرم یعنی بهشت سائل باب الجوادم کار می خواهم چکار : چندیست در حـریم تو راهـم نمیدهند من بی وفا شدم تو چرا قـهـر میڪنی؟ https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
زائری دور از همه زوّار، فکرش را بکن گرچه رفتی بارها؛ اینبار، فکرش را بکن دستهای خالی‌ات را دستِ سلطان داده‌ای آمدی پشتِ درِ دربار، فکرش را بکن با مفاتیح‌الجنان «باب‌الرضا» وا می‌شود یا سلامی بعد از استغفار، فکرش را بکن قطره قطره گنبد از چشمانِ خیست میچکد اشکِ شوقِ لحظه‌ی دیدار‌، فکرش را بکن از طلایش ریخته پای کبوترهای صحن گنبدِ بالای گندمزار، فکرش را بکن باز دستِ پنجره فولاد، دستی را گرفت می‌شوی بیمارِ یک بیمار، فکرش را بکن میهمانِ حضرتی؛ با لقمه‌های حضرتی با خودش همسفره‌ای انگار، فکرش را بکن میپری در آسمانِ هشتمین بیتِ غزل بالـهایت را نکن انکار، فکرش را بکن بعدِ رویایی که دستت شد دخیلی بر ضریح بین آغوشش شدی بیدار، فکرش را بکن : دوری‌ات قلب مرا سخت بدرد آورده‌ست التیام دل بیچاره فقط پابوس است https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
می‌تواند قاب عکس گنبدی درخانه باشد گنج که حتما نبایدگوشه ی ویرانه باشد می‌تواند بی‌می وباده خودش مستم کندآن کاسه ی زردی که عمری وقف سقاخانه باشد چاره‌ای جزمستی وبیخود شدن ازخود ندارم تا نماد دست ساقی در کف پیمانه باشد عقل درکار جنون چندان نمی‌آید به کارم عاقلانه‌ست اینکه اصلا نوکرت دیوانه باشد هرکسی یک شب گدای شاه باشد می‌تواند باقی عمرش به حاتم‌بخشی شاهانه باشد شاه دیدم، حق بده این دست لرزان ازتحیر گاه برسینه، گهی برسر گهی برچانه باشد شاه، بامش را برای پرزدن آماده کرده بی‌نوا آن کفتری که گیر آب‌ودانه باشد هرکه آمد زیرگنبد داشت حس آشنایی خواه زائر یا مجاور یا که نه بیگانه باشد غیرممکن‌ها همیشه باشما گردیده ممکن پس زیارتهام حتی می‌شود روزانه باشد : سایه‌ی گلدسته هایت بر سرِ ما مستدام پادشاه مُلک ایران، حضرت سلطان، سلام https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
زائری دور از همه زوّار، فکرش را بکن گرچه رفتی بارها؛ اینبار، فکرش را بکن دستهای خالی‌ات را دستِ سلطان داده‌ای آمدی پشتِ درِ دربار، فکرش را بکن با مفاتیح‌الجنان «باب‌الرضا» وا می‌شود یا سلامی بعد از استغفار، فکرش را بکن قطره قطره گنبد از چشمانِ خیست میچکد اشکِ شوقِ لحظه‌ی دیدار‌، فکرش را بکن از طلایش ریخته پای کبوترهای صحن گنبدِ بالای گندمزار، فکرش را بکن باز دستِ پنجره فولاد، دستی را گرفت می‌شوی بیمارِ یک بیمار، فکرش را بکن میهمانِ حضرتی؛ با لقمه‌های حضرتی با خودش همسفره‌ای انگار، فکرش را بکن میپری در آسمانِ هشتمین بیتِ غزل بالـهایت را نکن انکار، فکرش را بکن بعدِ رویایی که دستت شد دخیلی بر ضریح بین آغوشش شدی بیدار، فکرش را بکن : دوری‌ات قلب مرا سخت بدرد آورده‌ست التیام دل بیچاره فقط پابوس است https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
سراغ پرچمت را از شمیمِ باد می‌گیرم نشانِ رود را از ماهی آزاد می‌گیرم حرم یعنی شفا؛ یعنی همان هوی مسیحایی که دارم دَم‌به‌دَم از دوری‌اش غمباد می‌گیرم شفا یعنی نخِ پیراهنی که غرق یوسف بود به این امّید، من هم بوسه از فولاد می‌گیرم مرا گم کرد، چشمانی که محو صحن و گنبد شد نشانی ِ تو را از کورِ مادرزاد می‌گیرم به غیر از دیدنت هر حاجتی آورده‌ام رد کن پس از دیدار، هر چیزی که لطفت داد می‌گیرم من از گرد ‌و غبارِ زیرِ جاروهای خُدّامت پس از افتادگی؛ پرواز را هم یاد می‌گیرم نشستن با کبوترهای دست‌آموزِ تو درس است برای جَلد بودن رخصت از استاد می‌گیرم غم تو گوهری نایاب، در دنیای شادیهاست من این دَم را میان صحن گوهرشاد می‌گیرم تمام صحن تو شعر است، از هر شعر گویاتر نگاهش می‌کنم از شعرِ خود ایراد می‌گیرم : اذن زیارتی بدهید ای امام عشق حالم به جان مادرتان روبه‌راه نیست https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
سری که سر ندهد پای حضرتت سر نیست دلی که دل ندهد بر شما که دلبر نیست کبوتری که نشد جَلد تو کبوتر نیست کبوتر ول صحن و سرا نمیخواهی؟ در آن حرم که پر است از جنون لیلایی و بسته اند ملائک صفوف شیدایی میان آن همه بلبل به آن خوش آوایی کلاغ قار زن بد صدا نمیخواهی؟ منم، همانکه به عشق شما شده مشهور منم، همانکه به امیدتان رود در گور همیشه از کس و کارم برای من بهتر به روز بی کسی ام مهربانتر از مادر شکار تیر هوس گشته قلب این نوکر بزن به تیغ نگاهت به سینه اش خنجر کـریم زاده برای ضمانتی دیگر به درگهت آهو نما نمیخواهی؟ : چقدر شان تو بالاست هرکسی از دور سلام هم بدهد زائر تو محسوب است https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
سراغ پرچمت را از شمیمِ باد می‌گیرم نشانِ رود را از ماهی آزاد می‌گیرم حرم یعنی شفا؛ یعنی همان هوی مسیحایی که دارم دَم‌به‌دَم از دوری‌اش غمباد می‌گیرم شفا یعنی نخِ پیراهنی که غرق یوسف بود به این امّید، من هم بوسه از فولاد می‌گیرم مرا گم کرد، چشمانی که محو صحن و گنبد شد نشانی ِ تو را از کورِ مادرزاد می‌گیرم به غیر از دیدنت هر حاجتی آورده‌ام رد کن پس از دیدار، هر چیزی که لطفت داد می‌گیرم من از گرد ‌و غبارِ زیرِ جاروهای خُدّامت پس از افتادگی؛ پرواز را هم یاد می‌گیرم نشستن با کبوترهای دست‌آموزِ تو درس است برای جَلد بودن رخصت از استاد می‌گیرم غم تو گوهری نایاب، در دنیای شادیهاست من این دَم را میان صحن گوهرشاد می‌گیرم تمام صحن تو شعر است، از هر شعر گویاتر نگاهش می‌کنم از شعرِ خود ایراد می‌گیرم : اذن زیارتی بدهید ای امام عشق حالم به جان مادرتان روبه‌راه نیست https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
بايد كه من برای تو از جان گذر كنم از هرچه دارم از همه خوبان گذر كنم دنيا بر اين بناست كه آخر به حق رسيم پس واجب است از در ِسلطان گذر كنم بايد امام ِ كشورمان ضامنم شود تا از پُل ِصراط، من آسان گذر كنم قبل از همان سفر كه نبی وعده كرده است بايد كه یک سفر ز خراسان گذر كنم شمسُ الشموس ِكشور ايران، امام ِعشق بايد ز روضه های تو گريان گذر كنم روز و شبِ تو يادِ شهی تشنه لب گذشت بايد كه من ز خاطره هاتان گذر كنم يابن شبيب عمه ی ما را كتک زدند پس من چگونه از غم ايشان گذر كنم؟ : از هرچه هست دور و برم خسته‌ام فقط صحن و سرای شاه خراسانم آرزوست https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید کالای مرا هیچ خریدار نیاید در سوز جگر مصلحت ماست که ما را غیر از جگر سوخته در کار نیاید خارم من و در سینه ی من عشق شکفته‌ست تا خلق نگویند گل از خار نیاید بیمار فراقم من و وصل است دوایم تدبیر، به کار مَنِ بیمار نیاید یک عمر به درگاه رضا رفتم و حاشاک بر دیدن این دلشده یک‌بار نیاید... نومیدی و درگاه تو؟ بی‌سابقه باشد از سوی تو جز رحمت و ایثار نیاید آخر به کجا روی کند؟ ای همه رحمت! گر در بَرِ تو شخص گرفتار نیاید دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت جایی ننوشته‌ست گنه‌کار نیاید : نوشته بر در صحنت حدیث زیبایی که زائرین تو در حشر با تو محشورند https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
گله ای نیست اگر غصه ی بی‌ حد داریم خلوتی هست که در گوشه ی مشهد داریم ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم چشم امّید به دیدارِ مجدد داریم گفته سر میزند آنگونه که از سلمانی این قراریست که با صاحب مرقد داریم ما گنهکارترین ها وسط صحن رضا آنچه در خلد برین خلق ندارد داریم روضه میخوانم از آن شاه که در اندوهش دیده ای در طلب اشک مقید داریم ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر از عبا ما چه قدر خاطره ی بد داریم شاه بر شانه ی خم، پیکر خود را می‌برد با عبا داشت علی اکبر خود را می‌برد : گاهی به و زمانی به یکدم به و دمی با خوشیم https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
جگرم یاد حسین ریخت بهم یابن شبیب زخم شد از غم او پلکِ ترم یابن شبیب تهِ گودال که جای پسرِ زهـرا نیست جای قرآن که به زیر سمِ مرکبها نیست پیرُهن از تنِ بی سر شده در آوردند بی کفن در وسط دشت رهایش کردند حرمت مهریه ی مادرِ سادات شکست آب می خواست ولی نیزه دهانش را بست جد مظلوم مرا با لب عطشان کشتند مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند ناله زد مادر ما دست به مویش نزنید با تَهِ خنجر خود ضربه به رویش نزنید خبر از حرمت بوسیدن مادر دارید؟ پای خود را ز لبان پسرم بر دارید : دادم تورا قسم به نَخ چادری که سوخت شاید دلت بسوزد و یک کـربلا دهی https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
سلام آقا گدای بی سروپا را نمی خواهی؟ گدایی که تمام عمر بوده غرق گمراهی در این دریای بی پایان، میان خیل زائرها گرفت انگار قلاب نگاه تو به این ماهی خطایی هم اگرکردم،نباشد خرده چون عبدم نبخشی خرده میگیرم،شما سلطان شما شاهی من اینجا زیر ایوانم تو آن بالای بالایی سلیمانا نگاهی کن به این مور از کرم گاهی ببین کوه گناهی را به اشک دیده آوردم بنازم که تو بخشیدی چه کوهی را به چه کاهی سلیمان نه، که بالاتر، علی سوم زهرا ندارد فرق اینجا هدهدی با کفتر چاهی به محشر میگذارم پا، به امید نگاه تو ندارم در بساطم غیر آه روضه ها آهی دلم تنگ است آقا جان هوای کربلا دارم بگو ابن شبیبت را بخواند شعر جانکاهی : در نـامه ام نوشته گنه کار و بد، ولـی خیلی برای خون خدا گریه کرده است https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
سلام آقا گدای بی سروپا را نمی خواهی؟ گدایی که تمام عمر بوده غرق گمراهی در این دریای بی پایان، میان خیل زائرها گرفت انگار قلاب نگاه تو به این ماهی خطایی هم اگرکردم،نباشد خرده چون عبدم نبخشی خرده میگیرم،شما سلطان شما شاهی من اینجا زیر ایوانم تو آن بالای بالایی سلیمانا نگاهی کن به این مور از کرم گاهی ببین کوه گناهی را به اشک دیده آوردم بنازم که تو بخشیدی چه کوهی را به چه کاهی سلیمان نه، که بالاتر، علی سوم زهرا ندارد فرق اینجا هدهدی با کفتر چاهی به محشر میگذارم پا، به امید نگاه تو ندارم در بساطم غیر آه روضه ها آهی دلم تنگ است آقا جان هوای کربلا دارم بگو ابن شبیبت را بخواند شعر جانکاهی : در نـامه ام نوشته گنه کار و بد، ولـی خیلی برای خون خدا گریه کرده است https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
قطعه های غزلم سوی حرم افتاده ست مثنوی در پی ارباب کـرم افتاده ست بیت در بیت غزل پای علم افتاده ست مطلع شعر به دستان قلم افتاده ست بنویسم "دو بیتی" که دل آباد شود  بعد از آن محرم این پنجره فولاد شود در دو بیتی بنویسید دلم تنگ شده ست  باز بین غزل و قافیه ها جنگ شده ست  در حـریمت همه ی قافیه ها پر بارند «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند» در حریمت همه قافیه ها هوهو شد عالمی مست تماشای خم ابرو شد کار من درهم آن تاب و تب گیسو شد  حرمت با مژه های غزلم جارو شد  گرد و خاک حرمت سرمه چشمانم باد به فدای سرو جانت همه ی جانم باد : هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت یک دم خیال روی توام از نظر نرفت جان رفت و اشتیاق تو از جان به در نشد سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
از گنبدش نورِ کرامتها سرازیر است خورشیدِ مشهد بر دِلِ عشّاق اکسیر است در قلب صحن انقلابش، انقلاب انداخت صحنی که خود یک شعبه ی تغییر تقدیر است هر کس که صحنش را کند جارو یقین دارد هر جای عالم غیر از این دربار دلگیر است خود را عوام الناس آنجا با نخی بستند دیوانگان را هم دخیل از جنس زنجیر است فرمود زائر را سه جا یاری کُنم از لطف پابوسیش هرقدر هم زود آمدی دیر است عاشق به شهر خویش از مشهد رسید اما ذهنش کنار درگیر است در خواب دیدم: آب سقاخانه می نوشم گفتند: مشهد، یک سفر، شاهانه تعبیر است : دلِ همیشه غریبم هوایتان کرده است هوای گریه ی پایینِ پایتان کرده است https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
از گنبدش نورِ کرامتها سرازیر است خورشیدِ مشهد بر دِلِ عشّاق اکسیر است در قلب صحن انقلابش، انقلاب انداخت صحنی که خود یک شعبه ی تغییر تقدیر است هر کس که صحنش را کند جارو یقین دارد هر جای عالم غیر از این دربار دلگیر است خود را عوام الناس آنجا با نخی بستند دیوانگان را هم دخیل از جنس زنجیر است فرمود زائر را سه جا یاری کُنم از لطف پابوسیش هرقدر هم زود آمدی دیر است عاشق به شهر خویش از مشهد رسید اما ذهنش کنار درگیر است در خواب دیدم: آب سقاخانه می نوشم گفتند: مشهد، یک سفر، شاهانه تعبیر است : دلِ همیشه غریبم هوایتان کرده است هوای گریه ی پایینِ پایتان کرده است https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
پرچمت دست تكان دادبه هم ريخت مرا عشق تو خانه ات آباد به هم ريخت مرا با وجودي كه عنايات تو بسيار ولي صحبت از آهووصياد به هم ريخت مرا تو رئوفي و رئوفي و رئوفي و رئوف صفتت داد زدم داد به هم ريخت مرا ديدن گنبد نوراني تو در يک آن وسط صحن گوهرشاد به هم ريخت مرا حَرَمَت بيشتر از قبل گرفتارم كرد اين جنوني كه شده حاد به هم ريخت مرا چقدر بوي شفا ميدهد اين صحن و سرا بوسه بر پنجره فولاد به هم ريخت مرا روضه ي يابن شبيب تو مرا آتش زد يک تن و آن همه جلاد به هم ريخت مرا روضه خوان گفت كه با ديدن گودال از تل خواهرش از نفس افتاد،به هم ريخت مرا : دلـم هـوای تو کـــرده شــَه خراسانی چه می شود که بیایم حرم به مهمانی؟ https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796
پرچمت دست تكان دادبه هم ريخت مرا عشق تو خانه ات آباد به هم ريخت مرا با وجودي كه عنايات تو بسيار ولي صحبت از آهووصياد به هم ريخت مرا تو رئوفي و رئوفي و رئوفي و رئوف صفتت داد زدم داد به هم ريخت مرا ديدن گنبد نوراني تو در يک آن وسط صحن گوهرشاد به هم ريخت مرا حَرَمَت بيشتر از قبل گرفتارم كرد اين جنوني كه شده حاد به هم ريخت مرا چقدر بوي شفا ميدهد اين صحن و سرا بوسه بر پنجره فولاد به هم ريخت مرا روضه ي يابن شبيب تو مرا آتش زد يک تن و آن همه جلاد به هم ريخت مرا روضه خوان گفت كه با ديدن گودال از تل خواهرش از نفس افتاد،به هم ريخت مرا : دلـم هـوای تو کـــرده شــَه خراسانی چه می شود که بیایم حرم به مهمانی؟ https://eitaa.com/joinchat/3643146337C45b1cd8796