برای خرید مجازی، با ارسال رایگان و باتخفیف کتب تجربیات نزدیک به مرگ
#سه_دقیقه_درقیامت
#شنود
#بازگشت
#تقاص
#با_بابا
و دیگر کتب نشر شهید هادی،
✅تمدید شد
فقط تا پایان روز دوشنبه فرصت دارید.
به لینک زیر مراجعه کنید👇
https://book.icfi.ir/book?exhibitorId=153&publisher-name=%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%20%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C
بیچاره ها از ملتی می کشند که دعای بعد از نمازشان شهادت است...
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
تو را میبینم دلم قرص میشود
قرص میشود که #تو را دارم..
تویی که سرشار از #عشقی..
عشقی که بوی #شهادت میدهد..
شهادتیکه ازجنس #گمنامی است
#شهید_گمنامی که خریدارش، #حضرت_زهراست(س)..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 #درس_اخلاق
🔹اســـتاد مسعود عــالے
🔸مرگ راحت
برای خرید مجازی، با ارسال رایگان و باتخفیف کتب شهید ابراهیم هادی و دیگر کتب نشر شهید هادی و کتابهای تجربیات نزدیک به مرگ
#سه_دقیقه_درقیامت
#شنود
#بازگشت
#تقاص
#با_بابا
و دیگر کتب نشر شهید هادی،
✅تمدید شد
فقط تا پایان روز دوشنبه فرصت دارید.
به لینک زیر مراجعه کنید👇
https://book.icfi.ir/book?exhibitorId=153&publisher-name=%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%20%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%20%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C
#شَھدِشھادت 🕊'
مرز ها سهم زمینند
و تو اهل آسمان...
آسمان شام یا ایران
چه فرقی میکند...؟!
✅ تصویر زیبایی از شهید مدافع حرم حسن صیادخدایاری
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
༻☘🌸☘༺
🔰 گزیدهای از دلنوشتههای کسانی که کتاب «سلام بر ابراهیم» رو خوانده ان .
🔹«کتاب سلام بر ابراهیم نوعی ابزار هدایتکننده برای من بود به گونهای که راه را همچون چراغی فروزان برای من روشن ساخت و فانوسی بود که در ظلمات از آن استفاده کنم.»
🔹«خواندن این کتاب دریچهای دیگر که برای من باز کرد. سعی خواهم کرد راه ایشان را ادامه دهم و در اعمال و رفتار مثل ایشان باشم از جمله این که تصمیم دارم هر جمعه شب به زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) رفته و دعای کمیل را ترک نکنم.»
🔹«به قول داش مشتیهای امروزی: هیچ وقت فراموشت نمیکنم داش ابراهیم. تو خیلی چیزا رو به من یاد دادی. این که چه جوری می تونم پیش امامان و خداوند محبوب باشم.
این کتاب خیلی چیزا رو بهم آموخت. کاری کرد که نزدیک بشم به خدا، بتونم نمازمو اول وقت بخونم. چادرم رو سر کنم. دختر ناز و لطیفه، پس من باید از ارزش خودم به کمک چادر نگهداری کنم.»
🔹«بعد از خواندن این کتاب خیلی از رفتار، خلق و خو، منش و دیگر صفاتم تغییر کرد به نوعی نتایجی از این کتاب که در زندگی ام بسیار تأثیر گذاشت.»
┅•☘❈🌸❈☘•┅
#راه_اینجاست
⬅ ڪسانی ڪه به هر دری می زنند ، ولے ڪارشان درست نمۍ شود براے اين است ڪه نماز اول وقت نمی خوانند.
⬅ جوان ها به شما توصيه مي ڪنم اگر مي خواهيد هم دنيا داشته باشيد و هم آخرٺ، #نـماز_اول_وقت بخوانيد.
#آیت_الله_مجتهدی_تهرانی (رحمه الله علیه)
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
بررســـی اعمال
پیر مرد پیش من آمد و تقاضا کرد حلالش کنم. اما انقدر اوضاع او مشکل داشت که با رضایت من چیزی تغییر نمی کرد، من هم قبول نکردم. جوان پشت میز به من گفت: اشخاصی که میبینی کسانی هستند که از دنیا رفته اند. حساب آن ها که هنوز در دنیا هستند جداست. آن ها هم باید به برزخ وارد شوند تا حلالیت بطلبی.
در ادامه گفت: وای به حال افرادی که سال ها عبادت کرده اند اما حق الناس را رعایت نمی کنند.
📗 سه دقیقه در قیامت. نشر شهید ابراهیم هادی
https://eitaa.com/joinchat/192937988C677b8efd1c
یک پیر زن که زیر باران مانده بود را سوار کردم. وقتی او را به مقصد رساندم کرایه نگرفتم و به او گفتم: به جای کرایه برای اموات من صلوات بفرست...
در آن سوی هستی کسانی را دیدم که پدران و مادران من به حساب می آمدند. به من گفتند: نمیدانی صلوات های آن پیرزن چقدر برای ما تاثیر مثبت داشت...
📙سه دقیقه در قیامت. اثر گروه شهید هادی
📚 تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
📙علی خطی العرفا(عارفانه)
ترجمه و چاپ در لبنان توسط نشر شهید هادی با همکاری نشر دارالحضاره بیروت.
اخلاص شهید احمد نیری باعث شد که آوازه معنویات او از مرزها عبور کرده و افراد بسیاری، او را الگوی معنوی خود سازند.
✅به زودی ویرایش دوم کتاب عارفانه توسط نشر شهید هادی منتشر خواهد شد که حدود ۳۰ صفحه(چندین حکایت به آن اضافه خواهد شد)
#حق_الناس
▫️حاج میرزا علی محدث زاده، پسر مرحوم حاج شیخ عباس قمی گفت: جلد سیزدهم کتاب بحارالانوار، به امانت نزد پدرم بود، بعد از فوت ایشان به وسیلهی برادرم محسن آقا به صاحبش رساندم.
▫️شب بعد خواب پدرم را دیدم، گوشم را گرفت و گفت: کتاب را دادی، چرا جلدش را شکستی؟ از خواب بیدار شدم، به محسن گفتم: کتاب که سالم بود، مگر تو جلدش را شکستی؟ گفت: زمین کوچه گل بود و من زمین خوردم، لذا گوشهی جلد کتاب تا شد.
▫️کتاب را گرفته و صحافی کرده و پس دادیم. پس از سه روز، طلبه ای به منزل ما آمد و گفت: دیشب آقای حاج شیخ عباس را در خواب دیدم گفت: برو به علی بگو جلد کتاب را درست کردی، من آسوده شدم، خدا عاقبتت را به خیر کند.
📙برگرفته از کتاب بازگشت
https://eitaa.com/joinchat/192937988C677b8efd1c
▪️ به تنها خبری که BBC تا این لحظه از فاجعه دیروز در آمریکا منتشر کرده توجه کنید: تصویر همدلی و دلسوزی مردم و تصویر از نمای دور بدون هیچ نشانی از کشتار خونین!
اما همین بیبیسی تاکنون ۲۹خبر از حادثه آبادان منتشر کرده، به جای دعوت به آرامش و تقویت همگرایی، دعوت به آشوب، دامن زدن به نگرانیهای بیشتر، نمایش اجساد قربانیان و بازنمایی آشفتگی و...
✅چند درصد مردم ما خبرهای خود را از بی بی سی و دیگر شبکه های دشمنان میگیرند؟!
بی دلیل نیست که آمارها می گویند: ایرانی ها ۱۸۰ برابر بیش از بقیه کشورها در معرض حملات رسانه و آمارهای دروغ هستند!
▪️خانم مریم کاظمزاده، عکاس سالهای انقلاب و جنگ تحمیلی در ۶۵ سالگی درگذشت.
🔹او اولین عکاس زن جنگ بود که مهر سال ۵۹ به مناطق جنگی رفت و خاطرات بسیاری از حضور رزمندگان و فرماندهان در مناطق جنگی ثبت کرد.
🔹 خانم مریم کاظمزاده، همسر شهید اصغر وصالی فرمانده دستمال سرخها در زمان دفاع مقدس بود.
✅ زمانی که کتاب سلام بر ابراهیم منتشر شد، ایشان با دفتر نشر تماس گرفتند و ضمن تشکر از چاپ اینکتاب، خاطرات زیبایی از همراهی با شهید ابراهیم هادی در زمان شهادت اصغر وصالی تعریف کردند. شادی روحش صلوات
🕊• هادےدلھٰا
.
〔 راستیاینجا بهماخیلیخوش میگذرد... 〕
• نامهای از جانب دوست💌
برادرآسمانـٖےام☁️🌱
#قهرمان_من
#شهید_ابراهیم_هادی
هدایت شده از پخش کتاب هادی
6⃣4⃣
📚 ... تا شهادت
چهل داستان زیبا از ان ها که توبه کرده و به شهادت رسیدند
📖اثر گروه شهید هادی
۱۸۴صفحه مصور
۲۵۰۰۰ تومان
چاپ اول ۱۳۹۵
چاپ چهارم ۱۴۰۰
✅خاطرات اثرگذار و زیبا
@pkhadi
💢از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت
روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!!!💢
❤️ *بسيجيِ پاسدار مهندس مهيار مهرام* ❤️
✅از دوره دبستان تا دوره دبيرستان باهم بوديم. ما ۳ تا رفيق بوديم که هيچ وقت از هم جدا نمي شديم. توي محلّه يوسف آباد تهران، شب و روز باهم بازي مي کرديم و درس مي خوانديم. البتّه هوش و استعداد مهيار از همه دوستان ما بيشتر بود. او کمتر از ما درس مي خواند و نمره اي بهتر از ما مي گرفت. از طرفي خانواده ي آن ها، خيلي اهل مُد روز و... بودند.
من و شهريار و مهيار، سال ۱۳۵۲ باهم ديپلم گرفتيم. پدر مهيار بلافاصله کارهاي پسرش را انجام داد. مهيار از ما خداحافظي کرد و رفت. او در دانشگاه برايتون انگليس در رشته هوافضا مشغول تحصيل شد.
سال ۱۳۵۴ بود که روزنامه ها نوشتند: يک دانشجوي ايراني به نام مهیار مهرام در انگليس به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به حالت کما رفت!
خيلي براي دوست قديمي خودم نگران شدم. اما خدا را شکر او حالش خوب شد و سال ۱۳۵۶ به ايران برگشت. همسر انگليسي او هم به نام جِين همراهش آمده بود.
مهيار و خواهران و برادرانش در قيد و بند مسائل ديني نبودند. مهيار مدتي در شرکت فيليپس و بعد در دفتر شرکت هواپيمايي پان آِمريکَن در تهران مشغول شد. با پيروزي انقلاب، دفتر هواپيمايي تعطيل شد و مهيار در يک هتل مشغول به کارشد.
در زماني که آيت الله خلخالي با معتادان مواد مخدر برخورد مي کرد، مهيار دستگير و زنداني شد. در زندان و بين معتادهايي که ترک کرده بودند مسابقه اي برگزار شد و نفرات اول آزاد شدند. مهيار هم از زندان آزاد شد.
در اين فاصله جنگ شروع شده بود، من هم راهي مريوان شدم و همراه با حاج احمد متوسليان و در واحد مهندسي سپاه، مشغول فعاليّت بودم.
ارتباط ما با يکديگر کمتر شده بود. او موضع گيري هاي سياسي ضدّ نظام داشت و از منافقين حمايت مي کرد. اما با اين حال، وقتي به مرخصي آمده بودم، به ديدن مهيار رفتم.
خانم او ايران را ترک کرده و به انگليس رفته بود. پدر مهيار با من صحبت کرد و گفت: پسرم به خاطر مهندسي در رشته هوا و فضا، قصد استخدام در يگان بالگرد صدا و سيما را داشت، اما به خاطر موضوع اعتياد، نمي تواند استخدام شود. پدرمهيار با ناراحتي از من خواست کاري براي مهيار انجام دهم.
با مهيار صحبت کردم. گفتم: من مي خوام برم جبهه، مياي با هم بريم؟ او هم که توي حال خودش نبود گفت: باشه.
خانواده مهيار از او قطع اميد کرده بودند، با اين خبرخوشحال شدند. انگار مي خواستند يک جوري از دست او راحت شوند!
فردا صبح، قبل از اذان آمدم منزل آنها ، يک ساعت طول کشيد تا مهيار از دستشويي بيرون بيايد! حسابي خودش را ساخت! پدرش يک شيشه آب سياه به من داد و گفت: اين شيره سوخته ترياک است. هر روز ۳ بار به او بده تا تَرک کند.
بعد مکثي کرد و گفت: البته اين دفعه چهاردهم است که قصد ترک کردن دارد! ايشان قرص هاي واليوم نيز به من داد و گفت: در شرايط خيلي سخت اين قرص ها را به او بده.
وقتي راه افتاديم، با خودم گفتم: عجب اشتباهي کردم، حالا آبروي خودم را هم مي برم.
بعد گفتم: مهيار، تو اگر شده الکي دولّا راست شوي، بايد بغل من بايستي نماز بخواني، وگرنه بر مي گرديم.
شب رسيديم به يکي از مقرها. من مشغول نماز شدم. مهيار هم که حسابي خمار بود، زير چشمي من را نگاه مي کرد.
بعد از نماز برگشت و گفت: ببين، نمازت غلط بود. تو يه بار دولّا شدي، اما ۲ بار سرت رو زمين گذاشتي!
با تعجّب نگاهش کردم. يعني اين پسر رکوع و سجود و اعمال نماز را هم بلد نيست!؟
فردا رفتيم يکي از مقرهاي سپاه مريوان، به دوستم گفتم: اين آقا که همراهم آمده مريضه، اگه حالش بد شد يه دونه از اين قرص ها بهش بده.
آن روز وقتي من نماز مي خواندم، مهيار هم کنار من ايستاد. او هيچ چيزي از نماز بلد نبود. به من گفت: توي نماز چي ميگي؟ بين ۲ نماز چه دعايي مي خوني؟
روز بعد بردمش يه مقرّ ديگه و همينطور تا ۷ روز او را جا به جا کردم تا کسي به مشکل او پي نَبَرد.
روز هفتم حال و روز مهيار بهتر شد. گفت: من ديگه ترک کردم، ديگه خماري ندارم .
پدرش به من گفته بود وقتي مهيار ترک کنه، به خوراک مي افته و بايد حسابي غذا بخوره.
من هم چند کارتن تن ماهي با روغن زيتون براي مهيار گرفتم. او حسابي غذا مي خورد.
✅مهيار را به يکي از مقرهاي کوهستاني بردم. آنجا بالاي ارتفاع بود و چند متر برف نشسته و شرايط بسيار سختي داشت.
آن ايام زمستان سال ۱۳۶۰ بود. مهيار در آن مقرّ کوهستاني در کنار چند بسيجي و مجاهد عراقي در واحد مخابرات مشغول شد....
✅ادامه دارد
📖برگرفته از کتاب تا شهادت اثر گروه شهید هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈حکومت اسلامی یا جمهوری اسلامی؟!
✅حجت الاسلام راجی به برخی منتقدین اختلاس ها و مشکلات کشور پاسخ می دهند...
نشرحداکثری
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63