eitaa logo
نشر شهید هادی
18.4هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
16 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به چَشمِ دل، سَرایَت را حرم دیدم 🏴سالروز شهادت امام جعفر صادق(علیه السلام) ششمین اختر تابناک ولایت و رئیس مذهب جعفری تسلیت باد.
┄═🍃🌷🍃═┄ 💌 💐وقتی یه پست جدید به شهید عبدالله اسکندری پیشنهاد شد، خیلی طول کشید تا همسرم این مسئولیت را بپذیرد اما وقتی که قبول کرد،خیلی تلاش کرد تاخدایی ناکرده در این مسئولیت کوتاهی نداشته باشد. خوب به خاطر دارم، تا ساعت ۱۱الی ۱۲ شب سر کار بودند. 🌿یک بار به ایشان گفتم: آقا اگر شما یک مقدار ازکارتان کم کنید واستراحت کنید، بهتر است. روح سالم و جسم سالم خیلی بهتر کار می کند. اما ایشان با همان مهربانی و لبخند همیشگی شان گفتند: این مسئولیت زمان محدودی به من واگذارشده است، فرصت من برای استراحت خیلی کم است. نمی خواهم شرمنده شهدا باشم. می خواهم در روز حساب و کتاب جوابگوی کسی نباشم. شاید در طول یکی دو ساعت اگر خداوند یاری کند، بتوانم گره از کار کسی باز کنم. 🌷دیدار با خانواده شهدا هر پنج شنبه بود که من هم در این دیدارها شرکت می کردم. ایشان من را همسر شهید معرفی می کردند و وقتی از ایشان می پرسیدم که چرا؟ درپاسخ من می گفتند: شما همسر شهید آینده هستید. 📙برگرفته از خاطرات شهید سرجدا حاج عبدالله اسکندری، از کتاب مدافعان حرم. اثر گروه شهید هادی ✍به نقل از: همسر شهید
به یاد داداش ابراهیم که میگفت: چادر يادگار "حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)" اســت، ايمان يک زن، وقتي کامل ميشود که حجاب را کامل رعايت کند و... ۱
•═┄•※🍃🌸🍃※•┄═• 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طرف داشت غیبت می‌‌کرد‌، بهش‌ گفت: شونه هاتو دیدی؟! گفت: مگه‌ چی شده؟! گفت: یه‌ کوله‌ باری از‌ گناهانِ ‌اون‌ بنده‌ خدا‌ رو شونه های توعه...!! شهید‌ محمد رضا‌ دهقان امیری🌷 🌹🍃🌹🍃
💐تصویری از شهید والامقام مهندس مهیار مهرام قبل از حضور در جبهه
نشر شهید هادی
💢از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشي
ادامه ماجرا... هوش و استعداد خاصي داشت. رمزهاي بي سيم را سريع حفظ مي کرد. شب اول از سرما ترسيده بود. اما رفته رفته به آنجا عادت کرد . مدتي بعد به سراغ او رفتم. با بسيجي ها حسابي جور شده بود. با برخي از آنها صحبت مي کرد و مسائل و مشکلات ديني خودش را مي پرسيد. به نماز خواندن او نگاه کردم. انگار يک عمري نمازخوان بوده! مانند بقيه بسيجي ها شده بود. يک ماه بعد، که از ترک مواد توسط مهيار مطمئن شدم، بي سيم زدم و گفتم: عصر بيا پايين، مي خوايم بريم تهران. توي راه هم گفتم: تو ديگه پاک شدي، برو دنبال کار استخدام. عصر روز بعد توي خانه بودم که مهيار تماس گرفت. با عصبانيت گفت: امير اگه شما نميري منطقه، من فردا بر مي گردم. بعد با عصبانيت ادامه داد: اين خواهراي من هيچي نمي فهمن. يه مشت جَوون دارن اونجا جون ميدن و نون خشک مي خورن تا اينها توي آرامش باشن، امّا اينها نمي فهمن. انگار توو اين مملکت نيستن. فردا با مهيار برگشتيم. نماز اول وقت او ترک نمي شد. حالا او به من تذکّر مي داد که نماز اول وقت و... را رعايت کن. مهيار ديگر اهل جبهه شد. يک روز ترک کردن آن محيط معنوي برايش سخت بود. مهيار ۲ سال در کردستان ماند. من درگير کارهاي مهندسي بودم و او در کنار بسيجي ها، مسئول مخابرات سپاه سرو آباد از شهرهاي کردستان شده بود. با بسيجي ها به عمليّات مي رفت، براي آنها حرف مي زد و... من برخي شب ها که به ديدن او مي رفتم، شاهد بودم که مهيار براي نماز شب بلند مي شد و حال و هواي عجيبي داشت. عجيب تر اينکه، اين پسر از فرنگ برگشته، که تا مدّتي قبل نماز بلد نبود، دعاي بين نماز جماعت را با سوز خاصّي مي خواند. او يک بسيجي تمام عيار شده بود. ياد آن زماني افتادم که خانواده او، به خاطر اعتياد، به مرگ فرزندشان راضي شده بودند. روزها گذشت تا اينکه قبل از عمليّات والفجر ۴، در پائيز سال ۱۳۶۲ نيروهاي رزمنده به سوي منطقه پنجوين عراق حرکت کردند. يک روز بچّه ها به من خبر دادند که ظاهراً مهيار شهيد شده و پيکرش را برده اند سنندج. باورم نمي شد. رفتم ستاد شهداي سنندج، گفتم: شهيدي به نام مهيار مهرام داريد؟ گفت: نه. خوشحال مي خواستم برگردم. همان شخص گفت: امّا چند تا شهيد گمنام داريم که قرار است منتقل شوند تهران و به عنوان گمنام دفن شوند. برگشتم تا آنها را نگاه کنم. ۷ شهيد که همه بدن آنها گلوله باران شده و با ماشين از روي سر آنها عبور کرده بودند، به عنوان شهيد گمنام کنار هم آرميده بودند. به سختي مهيار را شناختم. يک گردنبند نقره از دوران انگليس در گردنش بود. از روي همان گردنبند او را شناختم. بقيّه هم بچّه هاي سپاه سروآباد بودند که به دست ضدّ انقلاب به طرز فجيعي به شهادت رسيده بودند. پيکر مهيار به تهران منتقل شد. امّا خانواده اش او را تشييع نکردند. پيکر او بدون تشييع در قطعه ۲۸ بهشت زهراي تهران به خاک سپرده شد! مراسم ختم او فقط ۱۳ نفر شرکت کننده داشت! او غريب و گمنام تشييع و تدفين شد. امّا براي مراسم چهلم او، به سراغ بچّه هاي لشگر رفتم و ماجراي اين بسيجي غريب را تعريف کردم. بچّه هاي لشگر، دسته عزاداري راه انداختند و او را از غربت درآوردند. خيابان يوسف آباد از کثرت جمعيّت بسته شده بود. خواهران او از ايران رفتند. پدرش در سوئيس از دنيا رفت. شهيد مهيار مهرام، راه درست و راه حق را نمي شناخت. از زماني که با انسانهاي الهي در جبهه رفاقت کرد، مزّه رفاقت با خدا را چشيد. از زماني که راه درست را شناخت، لحظه اي در پيمودن راه حق ترديد نکرد. او بنده واقعي خدا شد. خدا هم در بهترين حالت او را به سوي خود دعوت کرد. آنها که دوست دارند اين شهيد غريب را زيارت کنند، به قطعه ۲۸ بهشت زهرا رديف ۶ شماره ۴ در کنار شهداي گمنام بروند. روح ما با يادش شاد! 🌹شادي روح پاک اين شهيد غريب و مظلوم صلوات! 👈منبع: کتاب "...تا شهادت" (چهل روايت از آنها که توبه کرده و راه حق را پيمودند و با شهادت رفتند.) ص ۲۸ تا ۳۳ کاري از گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔰به یاد اسوه اخلاق و عرفان حافظ و قاری قرآن فرمانده و استاد شهدا "شهید علی اکبر شاهمرادی" حافظ کل قرآن دانشجوی مهندسی برق دانشگاه علم و صنعت فرمانده گردان هشت(الحدید) جانشین پادگان حضرت ولیعصر{عج) تهران شهیدان بزرگی مثل محمدرضاکارور ، ابراهیم‌حسامی ،حاج‌احمدنوزاد ، مهدی‌خندان علی‌جزمانی ، سیدعبداللّه رضوی ، منصورحاج‌امینی ، جوادصراف و..عارفی دلسوخته و معلّمی بزرگ بود در عظمت او همین بس که شیر کوهستان شهید مهدی خندان درباره او گفته بود:"شاهمرادی استاد من است" 🌷
┅•🌱🌷🌱•┅ : بچه‌ها! به خودتون سخت بگیرید که اون بهتون سخت نگیرن. به خودتون سخت بگیرید که خدا راحت بگیره!
☝️تیم نونهالان شهید ابراهیم هادی کار خوب بازیکن با اخلاق محمد انصاری در جذب استعدادهای ورزشی در مدرسه فوتبال شهید ابراهیم هادی. ✅هیچکس به خاطر شرایط مالی از پیشرفت محروم نشود. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔴 ثواب آشنا کردن مردم با امام زمان(عج) 🔵 امام حسن عسکری علیه السلام: 🌕 اگر می خواهی ثواب ۱۰۰ سال روزه همه ایام در نامه عملت ثبت شود.مردم را با امام زمانشان آشنا کن. 📚 بحارالانوار ج ۲ ص ۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... سال ۱۳٥۹ بود. برنامه بسيج تا نيمه شب ادامه يافت. دو ساعت مانده به اذان صبح کار بچه ها تمام شد. ابراهيم بچه ها را جمع کرد. از خاطرات كردستان تعريف ميکرد. خاطراتش هم جالب بود هم خنده دار. بچه هــا را تــا اذان بيدار نگه داشــت. بچه ها بعد از نمــاز جماعت صبح به خانه هايشان رفتند. ابراهيم به مسئول بسيج گفت: اگر اين بچه ها، همان ساعت ميرفتند معلوم نبود براي نماز بيدار ميشدند يا نه، شما يا کار بسيج را زود تمام کنيد يا بچه ها را تا اذان صبح نگهداريدكه نمازشان قضا نشود...! 📚 سلام بر ابراهیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۷خرداد۱۴۰۱ جمعیت میلیونی در شهر دارالعباده یزد به امام و فرمانده و سلطان زمان، حضرت حجت بن الحسن ارواحنا فداه سلام دادند تا چشم دشمنان کور شود.
💐سردار بی مزار شهید مجید حشمتی 🌷اسطوره تکرار نشدنی گردان عمار که در عملیات والفجر مقدماتی جاودانه شد. 🌷او قبل از شهادت، خبر از حضور ملائک در میان نیروها داد. و به تمام نیروهای گروهان مژده داد که همگی شهید خواهند شد و بجز چند جانباز تمامی آنها به شهادت رسیدند. 🌷شهید آوینی وقتی خاطرات او را شنید، به قصد تهیه مستند از زندگی مجید به فکه رفت و در جریان حضور در مقتل مجید به شهادت رسید. 🌷مجید نوزده سال داشت و در فرماندهی یک الگو بود. 📙با یاری خدا، گروه فرهنگی شهید هادی مشغول تدوین خاطرات این شهید و تهیه کتاب است. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
35.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علی بن مهزیار که در سرود سلام فرمانده به او اشاره می‌شود کیست ؟! 🔶 مرحوم کافی | در فیلم دیدار پسر مهزیار با امام زمان (عج) ؛ کودکان و نوجوانان خود را پای داستان علی بن مهزیار بنشانید. او در اوایل غیبت امام زمان (عج) زندگی می‌کرد و برای دیدار ایشان بیست سال به زیارت خانه خدا رفت ولی موفق به ملاقات امام نشد تا اینکه… ❤️ ✋🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یک صحنه آخرالزمانی از تجمع منتظران ظهور 🔹«سلام فرمانده» کدام تاروپود درونی را به ارتعاش درآورد که چنین فراگیر شد؟ 🔸این سرود بازتاب درک جمعی از تهدیدات دشمنان بشریت و شیاطین است . صدای آن فطرت اجتماعی، که انسانها را هنگام خطر گردهم میاورد. اینجا یک حماسه آخرالزمانی است در مقابل فتنه های آخرالزمانی
👈آنها می خواهند نور خدا را با زبانشان خاموش کنند... غافل از اینکه هربار این کار را کردند نتیجه عکس گرفتند. ✅محبت امام هشتم چیزی نیست که بخواهند با فیلم های آنچنانی از این ملت بگیرند.
🔰ازخودگذشتگی صرفاً هدیه کردن جان نیست 🔻 رهبر انقلاب، در دیدار اخیر نمایندگان مجلس: منظور از «از‌خود‌گذشتگی»... همیشه این نیست که شما بروید جان هدیه کنید... از‌خود‌گذشتگی، یک معنای وسیع‌تری دارد؛ از‌خود‌گذشتگی در بسیاری از موارد به معنای اسیر نشدن در پنجه‌ی خواسته‌های حقیر است. مشکل ماها این است؛ ماها در پنجه‌ی خواسته‌های حقیر گاهی اسیر و گرفتار میشویم. ۱۴۰۱/۰۳/۰۴ 🔍 متن کامل را بخوانید👇 https://khl.ink/f/50317
باخبر شدیم رزمنده عزیز، علی رضا کیانپور، برادر شاهرخ ضرغام که در مراحل مختلف چاپ کتاب کمک های بسیاری به ما نمود، به علت بیماری قلبی به یاران شهیدش پیوست. 💐دسته گلی از صلوات نثارش میکنیم.
🔴 🔹 به هزار و صد نفر در زمینه حق الناس بدهکاری!!! ✍ دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هیچکس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم. حتی دست بندی به من زدند که شعله ور بود. اما یکباره داد زدم: من که امروز توبه کردم. من واقعا نیت کردم که کارهای گذشته را تکرار نکنم. یکی از دو مأموری که در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول می کنیم، شما واقعا توبه کردی و خدا توبه پذیر است. تمام کارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه می کنی؟ گفتم: من با تمام بدی ها خیلی مراقب بودم که حق کسی را در زندگی ام وارد نکنم. حتی در محل کار، بیشتر می ماندم تا مشکلی : نباشد. تمام بیماران از من راضی هستند و آن فرشته گفت: بله، درست می گویی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند که به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستی! وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای زیبا عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی؟! با لباس های تنگ و نامناسب و آرایش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون می آمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند. بسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه اختلاف بین زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان که همکار یا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه افتادند و... گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ می کردند و نگاه نمی کردند. به من جواب داد: شما اگر پوشش و حریم ها و حجاب را رعایت می کردی و آنها به شما نگاه می کردند، دیگر گناهی برای شما نبود... 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت در ویرایش دوم کتاب این تجربه اضافه شده است که ماجرای کامل (از اینکه چگونه اضافه شده و در ادامه چه اتفاقی برای تجربه گر آمده...) را می‌توانید در کتاب سه دقیقه در قیامت بخوانید.