گنده لات
راوی امیر منجر
یادم هست در زورخانه حاج حسن، پیرمردی می آمد و آن بالا در گوشه ای می نشست و ورزش جوان ها را نگاه می کرد.
در آن جمع، ابراهیم هرگاه از در وارد میشد این پیرمرد را حسابی تحویل میگرفت و او را در آغوش می فشرد. گویی دوست صمیمی اش را دیده.
من دقت کردم که ابراهیم، در حین روبوسی، مبلغی را داخل جیب آن پیرمرد می گذاشت.
مدتی از آن ماجرا گذشت. یک روز به او گفتم: ابرهیم، این پیرمرد را از کجا میشناسی؟
جواب درست و حسابی نداد.
یقین داشتم که او به خوبی این پیرمرد را می شناسد. دوباره سوالم را پرسیدم.
مکثی کرد وگفت: او پهلوان عباس... است، یکی از پهلوان های قدیم تهران.
او در جوانی گنده لات بود و کارهای خلاف بسیاری انجام داد، اما حالا سرش به سنگ خورده و دیگر توان قبل را هم ندارد.
من هر بار به زورخانه می رفتم، شاهد برخوردهای دوستانه ابراهیم با این پهلوان بودم.
از طرفی شاهد بودم که برخی دوستان ما به ابراهیم انتقاد می کردند که او در گذشته چنین و چنان بوده، چرا به او کمک می کنی؟
ابراهیم با مهربانی می گفت: در گذشته این طور بوده، الان پشیمان است. خدا پشیمان ها را قبول می کند، چرا ما قبول نکنیم؟!
مدتی گذشت، تا اینکه یک شب متوجه شدم ابراهیم ساعتها با پهلوان عباس خلوت کرده و مشغول صحبت است.
آخر شب وقتی پیش من آمد گفت: این پهلوان عباس دستش خالی است. میخواهد دختر شوهر بدهند، اما نمیتواند جهیزیه تهیه کند. می توانی بی سر و صدا کاری انجام دهی؟
صبح فردا با ابراهیم راهی بازار شدیم. از هر بازاری که می شناختیم کمک گرفتیم.
یک نفر فرش داد. یک نفر ظرف و ظروف و دیگری رخت و لباس. خلاصه جهیزیه خوبی برای دختر پهلوان عباس تهیه شد.
نمیدانید این پیرمرد چقدر خوشحال شد. هربار ابراهیم را می دید از جا بلند می شد و مانند فرزندش او را در آغوش می گرفت و دعایش می کرد.
پهلوان عباس چهل سال پیش پیرمرد بود و به یقین الان زنده نیست، اما ابراهیم کاری کرد که او بنده خوب خدا شد. اهل نماز و مسجد و... او از تمام گذشته اش توبه کرد.
📙داستان جدید، از کتاب دو جلدی سلام بر ابراهیم
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
💪 رفته بودم زورخانه حاج حسن، تمام ورزشکارها یکی یکی لنگ بستند و داخل گود آمدند. قبل از شروع ورزش، حاج حسن گفت: ناز نفس آقا ابراهیم صلوات.
🗣 ابراهیم هم شروع کرد این شعر را با صدای بلند خواند، در حالی که چشمانش را بسته بود و در حال و هوای خودش سیر می کرد.
شبی در محفلی ذکر علی بود
شنیدم عاشقی مستانه فرمود
اگر دوزخ به زیر پوست داری
نسوزی چون علی رادوست داری
اگر مهر علی درسینه ات نیست
بسوزی گر هزاران پوست داری
📖 گاهی وقت ها نیز، قبل از شروع ورزش، چند بیتی از اشعار پند آموز را می خواند که بسیار زیبا بود. این اشعار را در هیئت نیز از او شنیده بودم:
حال دنیا را چو پرسـیدم من از فرزانهای
گفت: یا آب اسـت یا خاک است یا پروانهای!
گفتمـش: احوال عمـرم را بگو این عمر چیست؟
گفت: یا برق اسـت یا باد است یا افسانهای!
گفتمـش: اینها که میبـینی چرا دل بستهاند؟
گفت: یا خوابند یا مـستند یا دیوانهای!
گفتمش: احوال جانم را پس از مردن بگو
گفت: یا باغ اسـت یا نار اسـت یا ویرانهای
📙سلام بر ابراهیم. دوره دوجلدی. مطالب جدید.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
#سلام_امام_زمانم♥️
ای ناب ترین صبح خداوند بیا
ای نور دریچه های پیوند بیا...
آن آینه های صاف را یادت هست؟
آن آینه ها خاک گرفتند بیا...
#اللهمعجللولیکالفرج✨
#امامحسین
آن شهید میگفت: وقتی تیر به جسمم اصابت کرد ناگهان خود را کنار جسمم دیدم. چند ملک پایین آمدند و مرا با خود بالا بردند.
ما به جایی رسیدیم که دسته دسته ملائک به استقبال می آمدند و خوش آمد گویی می کردند. آن ها گوشه ای را نشان دادن و گفتند بهشت شما آمادست. نگاهی کردم؛ به او گفتم زیباست اما به ما بگویید امام حسین کجاست؛ مادرمان حضرت زهرا کجاست؟
ملک با اشاره جایی را نشان داد. همه شهدا اطراف منبری حلقه زده بودن و آقایی به شدت زیبا روی منبر سخنرانی می کرد. واقعا بهشت آنجا بود.
📙بازگشت
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
در تجربه ام افرادی را دیدم که
به واسطه من گمراه شده بودند.
من بدون اطلاع از عواقبی که نصیبم
می شد بـرای آنان فیلم های مستهجن
ارسال می کردم.
در آن بیابان وحشتناک، هر کدام از
آن ها باری بر دوشم میگذاشتند و...
دیگر تحمل آن برایم سخت شده بود. حق الناس و حق الله بزرگی بر گردنم بود. در آن شرایط بسیار سخت، یکباره حس کردم از آن وادی وحشتناک به سوی زمین کشیده شدم.
📚 کتاب بازگشت. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
ترجمه عربی کتاب تقاص در کشور عراق
انتشارات دار التمکین بغداد مشغول ترجمه و انتشار برخی آثار گروه شهید هادی در عراق است
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
✨ ما شب زدگان درپی نوریم آقا
از هجر تو درحالِ عبوریم آقا
✨روشن شده آسمان و پایان شب است
ما منتظرِصبحِ ظهوریم آقا
#اللهمعجللولیکالفرج🤲
#امام_زمان
🔳 تربيت مدافع فرهنگي بهدست مساجد است نه دولت
◻️حيات ديني، سياسي و اجتماعي عالم اسلام منوط به مسجد است. تربيت مدافع فرهنگي، ايثارگر و فداكار در دولت ها و ساختارهاي دولتي محقق نمي شود، بلكه در مسجد محقق مي شود. ما پيروزيمان را در جنگ هشتساله، مديون مسجد هستيم. البته منظور پيكره مسجد نيست، بلكه منظور امام جماعت است كه امروز مقام معظم رهبري در رأس امامان جماعات مساجد حضور دارند. (سخنان حاجقاسم سليماني در اجلاس روز جهاني مسجد)
#حاج_قاسم
✳️ خشم را طلاق دهید!
🔻 قسم به خدای واحد لا شریک له، اگر خشمها را کور نکنید، به هیچ جا نمیرسید. خشم را باید طلاق دهید! گوش و زبان و چشم را کنترل کنید. برای موفقیت در این کنترل، تمرین کنید.
🔸حضرت علی علیهالسلام فرمود: «اگر بردبار نیستی، خود را به حلم و بردباری وادار کن.» پس از مدتی تمرین و کظم غیظ و خود را وادار به حُسن خُلق کردن، حلم برای انسان آسان میشود.
👤 #استاد_فاطمینیا
📚 از کتاب «نکتهها از گفتهها»| ج۱
📖 ص ۷۶
این زنهای بی حیا رو دیدید کشف حجاب میکنند؟ با چه افتخاری قدم برمیدارند؟ انگار دانشمند هسته ای هستند!
کاش میدانستند از زمان برده داری تا همین صد سال قبل، فقط خانوم های آزاد حجاب داشتند وحجاب برای کنیز ممنوع بود چون به عنوان وسیله و ابزار شهوترانی مردان بودند و جایگاه اجتماعی نداشتند‼️
در تاریخ آمده که عده ای از کنیزان و زنان اسیر، خواسته بودند حجاب داشته باشند، پادشاه وقت اجازه نداد و گفت: حجاب فقط برای زنان باشخصیت است...
از ابتدای تاریخ، حجاب نماد عزت بوده و بی حجابی نماد ذلت، نه افتخار.
#حجاب
#کتاب۱۳۱۴
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
در طی سه سال اخیر با بیش از یکصد نفر از تجربه گران نزدیک به مرگ مصاحبه کردیم که علاقه ای به دیده شدن در رسانه ها نداشتند. برخی از تجربه گران مطالب بسیار عجیبی داشتند. این مطالب پس از راستی آزمایی منتشر شده یا می شود.
یکی از آنها می گفت: در ماجرای عمل جراحی، تجربه نزدیک به مرگ برایم پیش آمد و برخی عذاب های برزخی را مشاهده کردم.
یکی از این عذاب ها بوی تعفن وحشتناکی بود که تحمل آن بسیار مشکل بود.
من تا یک هفته پس از بهبودی حالات عجیبی را حس می کردم.
همنشینی با برخی افراد برایم لذت بخش و برخی...
از جمله اینکه وقتی یک خانم بدپوشش یا انسان بی حیا که در مسائل ناموسی، توجهی به دستورات خدا نداشت را مشاهده میکردم، یکباره همان بوی تعفن آزاردهنده را حس می کردم!
برخی از این افراد، آرایش کرده و عطر و ادکلن استفاده کرده بودند، ولی بوی تعفن جهنمی آنها باعث می شد از آنجا فرار کنم!
به خصوص کسانی که غسل واجب به گردن داشته و به دستورات خدا در زمینه حجاب و حیا بی توجه بودند!
📄 مصاحبه تابستان ۱۴۰۱ با یکی از تجربه گران نزدیک به مرگ.
📙برگرفته از کتاب سیزده چهارده. اثر گروه شهید هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63