eitaa logo
نشر شهید هادی
18.9هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
17 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
تو اینستاگرام یه خانومی ساکن آلمان یه کلیپی گذاشته بود و به رهبری ابراز محبت کرده بود. کامنتهای پست خیلی عجیب بود. اونایی که خارج هستن اومدن نظرشون رو درباره آقا گفتن باید بیرون ایران باشی تا بفهمی چه رهبری داری | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امر به معروف کننده بهره اش از شهدا بیشتره..! 🎙آیت الله جاودان
8.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💯کاری که جلوی ظهور امام زمان(ع) را گرفته است و ما حاضر نیستیم آن را انجام دهیم‼️ 🔸استاد پناهیان اللھم‌عجل‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹
6.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 فیلمی زیبا از طنین‌انداز شدن صدای اذان و نام مبارک حضرت محمد (صلی‌الله علیه‌‌وآله‌وسلم) در دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا 🔹دیروز: با ظهور پیامبر خاتم، کنگره‌های کاخ کسرا فرو ریخت. 🔹 امروز: طنین‌انداز شدن نام پیامبر در قلب سرزمینی که قرن‌ها برای خارج ساختن نقش خدا از زندگی بشر تلاش کرد... 🔹 فردا: انشالله عصر ظهور حضرت مهدی، عجل الله تعالی فرجه الشریف.
برای خدا 🔻 یک روز آقا طیب من را صدا کرد و آدرسی را به من داد و گفت: برو مغازۀ قصابی و کمکش کن. مغازۀ عجیبی بود. هر روز چند گوسفند سر می‌برید، اما به مردم گوشت نمی‌فروخت! هر روز افراد زیادی پشت در مغازه منتظر بودند. همگی کاغذی داشتند و به صف می‌ایستادند. کار من این بود که از روی یک کاغذ بزرگ، اسم آن‌ها را می‌خواندم. آن‌ها با کاغذشان جلو می‌آمدند و من تیک می‌زدم. بعد گوشت خود را می‌گرفتند و می‌رفتند. بعدها از همان قصاب شنیدم که تمام هزینۀ گوسفندها و قصابی را خود شخص آقا طیب می‌دهد و کسی از این ماجرا خبر ندارد. 🎙 راوی: سید مصطفی خادمی 📚 از کتاب | اثر گروه شهید هادی 📖 ص 87 ❤️
16.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 انیمیشن | یه کشتی متفاوت از براساس داستان پوریای ولی از کتاب ۱ 🎙 باصدای گزارشگر کشتی آقای هادی عامل 🎞 انیمیشن| یه کشتی متفاوت از
░░░░░░░░░░░░░░░░░░░░░ 📚 هيچكس نفهميد آن شب چه اتفاقي افتاد! در آن سجده عجيب، چه چيزي بين آنها و خداوند گفته شد؟ اما دقايقي بعد ابراهيم به سمت چپ نيروها كه در وسط دشت مشغول استراحت بودند رفت! پس از طي حدود يك كيلومتر به يك خاكريز بزرگ ميرسد. زماني هم كه به پشــت خاكريز نگاه ميکند. تعداد زيادي از انواع توپ و ســلاح های سنگين را مشاهده ميکند. نيروهــاي عراقي در آرامش كامل اســتراحت ميكردنــد. فقط تعداد كمي ديده بان و نگهبان در ميان محوطه ديده ميشــد. ابراهيم سريع به سمت گردان‌بازگشت. ماجرا را با علي موحد در ميان گذاشــت. آنها بچه ها را به پشــت خاكريزآوردند. در طي مســير به بچه ها توصيه كردند: تا نگفته ايم شليك نكنيد. درحين درگيري هم تا ميتوانيد اسير بگيريد. از سوي ديگر نيز گردان حبيب به فرماندهي محسن وزوايي به مقر توپخانه عراق حمله كردند. آن شــب بچه ها توانســتند با كمتريــن درگيري و با فريــاد الله اکبر و ندای يازهراسلام الله‌علیها توپخانه عراق را تصرف كنند و تعداد زيادي از عراقي ها را اســير بگيرند. تصرف توپخانه، ارتش عراق را در خوزستان با مشكلي جدي روبرو كرد. بچه ها بلا‌فاصله‌ لوله‌هاي توپ را به سمت عراق برگرداندند. اما به علت نبود نيروي توپخانه از آنها استفاده نشد. توپخانه تصرف شد. ما هم مشغول پاكسازي اطراف آن شديم. دقايقي بعد ابراهيم را ديدم که يك افسر عراقي را همراه خودش آورد! ... ✅ سالگرد عملیات بیت المقدس گرامی باد
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🔸بزرگترین دشمن
ابراهیم در کنار تمام ویژگیهای مثبت و اخلاقی، به کتاب و مطالعه بسیار اهمیت میداد. اولین کتابی که در دست او دیدم زندگینامه پوریای ولی بود. کتابهای اخلاقی و دینی را بسیار اهمیت می داد و سعی می کرد آنچه از دستورات زندگی شنیده عمل نماید... یکی از دلایل بینش بالای او در مسائل مختلف زندگی به همین امر مربوط می شد.
جدیدترین اثر نشر شهید هادی: نزدیک منزل ما، پیرمرد و پیرزنی بودند که علی خیلی به آن‌ها کمک می­کرد. او همیشه از علی برای ما تعریف می­کرد و می­گفت: “بارها و بارها تو کوچه وقتی می­دید لوازم سنگین دارم کمکم می­کرد”. یک بار شوهر اون خانم گفت: “داشتم می‌رفتم داروخانه، علی من رو که دید ترمز کرد و به زور سوارم کرد. با هم رفتیم داروخانه، نیم ساعتی معطل شدیم؛ داروها رو گرفتیم و باز دوباره من رو تا خونه رسوند”. علی خیلی به سپاه علاقه داشت و برای ورود به سپاه متوسل شد به شهید علمدار؛ با یکی از رفقا رفتند مازندران زیارتش و آن‌جا حقوق سه ماهه اولش را نذر کرده بود؛ ماه اول نذر خانم حضرت زهرا (س)، ماه دوم نذر امام حسین (ع) و سومین حقوقش را نذر آقا قمربنی‌هاشم (ع) بود. وقتی پذیرفته شد حقوقش را برای عتبات فرستاد. برای مراسم شهید علمدار هم هزینه­‌ای ارسال کرد؛ ارادتش به سید مجتبی خاص بود. مداحی­های سید مجتبی را گوش می­کرد، حتی آهنگ بیدار باش گوشی‌اش مداحی سید مجتبی بود. فرآیند استخدامش خیلی طول کشید؛ مادر می­گفت: “الحمدلله درس خوندی، اگه این کار جور نشد یه شغل دیگه انتخاب کن”. با حالت خاصی گفت: “مگه من برای شغل می‌خوام برم سپاه؟! برای من پاسداری یک شغل نیست، برام پوشیدن لباس شهدا افتخار بزرگیه”. فعالیت­های سیاسی و روشنگرانه علی به مذاق برخی خوشایند نبود، دائم بهش گیر می‌دادن، برخی می‌گفتند: “ما نباید اجازه بدیم بسیجی­های تندرو مثل خاوری تو سپاه رفت و آمد داشته باشند”. علی گفت: “فدای یک لبخند حضرت آقا، من وظیفه‌ی خودم می‌دونم که روشنگری کنم”. لینک خرید با تخفیف: https://nashrhadi.com/product/537/
✳️ هدایت‌گری امام زمان، دائمی است 🔻 در زیارتنامهٔ «امام زمان» (عج) می‌خوانیم: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَاللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ» سلام بر تو ای نور خداوند که به وسیلهٔ آن، راه‌یافتگان هدایت می‌شوند. ✅ فعل مضارع دلالت بر تجدد و دوام دارد و دیگر اینکه گاهی معنای شأنی دارد و گاهی معنای فعلی. مراد از عبارت این است که امام زمان (عج) که نور خدا هستند، «هدایت‌گری» حضرت، دائمی است و مستمر؛ همهٔ هدایت‌یافتگان به هدایت و برکت نور آن حضرت هدایت می‌شوند. 🔺 الان هم انوار آن حضرت موجود است؛ هرکس گیرندگی داشته باشد، از نور حضرت بهره می‌برد. امروز تمام «کمالات» و «معارف» و «هدایت‌ها» و «انوار» و «اعمال خیر»، همه و همه به برکت آن حضرت است. اگر عنایت و لطف او نباشد، از هیچ‌کس هیچ خیری صادر نمی‌شود. 👤 📚 از کتاب «نکته‌ها از گفته‌ها»| ج۱ 📖 صفحات ۱۰۸ و ۱۰۹ 🙏
ابراهیم می‌گفت: «اگر قرار است انقلاب پایدار بمونه و نسل‌های بعدی هم انقلابی باشن، باید توی مدرسه‌ها فعالیت کنیم. چون آینده مملکت به دست كساني سپرده مي‌شه که شرایط دوران طاغوت رو كمتر حس كرده‌اند.» می‌گفت: «باید بهترین و زبده‌ترین نیروهای انقلابی توی مدارس و خصوصاً دبیرستان‌ها باشن». برای تدریس در دو مدرسه مشغول به کار شد. دبیر ورزش دبیرستان ابوریحان منطقه 14 و معلم عربی در یکی از مدارس راهنمایی محروم منطقه 15 تهران. در مدرسه‌ای که برای تدریس عربی می‌رفت، از جیب خودش پول می‌داد به یکی از شاگرداش که هر روز زنگ اول برای کلاس‌اش نان و پنیر بگیرد. برای بسیاری از دانش‌آموزان بی‌بضاعت و یتیم مدرسه هم وسایل تهیه کرده بود. در دبیرستان ابوریحان نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمی برای اخلاق و رفتار بچه‌ها بود. بچه‌ها هم که از پهلوانی‌ها و قهرمانی‌های معلم خودشان شنیده بودند، شیفته او بودند. چهره‌ای زیبا و نورانی، کلامی گیرا و رفتاری صحيح، از او معلمی کامل ساخته بود. در آن زمان که جریانات سیاسی خیلی فعال شده بودند، ابراهیم بهترین محل را برای خدمت به انقلاب انتخاب کرده بود. سال تحصیلی 59-58 به‌عنوان دبیر نمونه انتخاب شد و اول مهر 59 حكم استخدامي‌اش صادر شد ولي به خاطر شرايط جنگ ديگر نتوانست به سر كلاس برود و به‌عنوان بسیجی داوطلبانه به جبهه‌ها رفت و شد آموزگار مدرسه عشق تا سرانجام در 22 بهمن 1361 به شهادت رسید. 📙سلام بر ابراهیم https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63