کتاب تقاص رو از کتابخونه گرفتم.
تقاص جانمایه ای شبیه به سه دقیقه در قیامت دارد...
اما یکجایی به بعد ِکتاب اصلا حیف هست که خواب باشی. حیف هست که دنبال تکاثر باشی. حیفه دنیا پرست و راحت طلب باشی. حیف هست که به گوشی و مجازی وصل باشی. اصلا حیف هست به خدا فقط مثل بازاری ها دنبال خریدن بهشت باشی.
به داستان ۱۳ ام که میرسی دوست داری
آ ه س ت ه آهسته و کلمه کلمه بخوانی و بدانی چه می شود...
اصلا مگر می شود دور حسین حلقه زده باشند، عزیزترین ِشهدا و تو که ادعا بوده با حسین یه دلی، اسیر حق الناس و زبان و غفلت باشی...
توی دو راهی میمانی که ادامه بدهی کتاب را و تمام کنی
یا برگردی و دوباره قصه این رزمنده هم رزم حاج قاسم را بخوانی که ابتدا با حاج احمد کاظمی آشنا بوده.
آنها که کَیِّس تر هستند هیچ وقت در دو راهی ها مکث هم نمی کنند، حسین را انتخاب می کنند.
➖➖➖🔻➖➖ ➖
🌐 شبکه رسانه ای #واقعه
👆این متن را یکی از نویسندگان مجازی در توصیف کتاب تقاص نگاشته.
به نظر بنده هم کتاب تقاص یکی از کامل ترین آثار در زمینه معنویات است. اسم حق الناس دارد اما به امور مختلف پرداخته است.
اما داستان سیزدهم این کتاب، حکایت یکی از یاران نزدیک حاج قاسم در سوریه است.
او در جریان آغاز عملیات حلب به شدت مجروح و در هواپیما روح از بدنش خارج میشود، او تجربه نزدیک به مرگ عجیبی دارد.
در جمع شهدا وارد میشود و مطالب خاصی می بیند.
شهدایی را می بیند که در برزخ مشغول کار فرهنگی برای فرزندان مومنین هستند که در خردسالی از دنیا رفته اند.
شهدایی را می بیند که گرد شمع وجودی اباعبدالله حلقه زده اند و حتی حاضر به رفتن به بهشت نیستند.
شهدایی را هم می بیند که در بیابان سرگردان هستند، آنها گرفتار حق الناس و بیت المال بودند!!
او به توصیه حاج احمد کاظمی بر میگردد تا هرچه در توان دارد، به اسلام و انقلاب خدمت کند که ظهور نزدیک است.
او بعدها با حاج قاسم خدمت حضرت آقا می رسد و ماجرای تجربه اش را تعریف می کند.
اما تجربه او ادامه ای دارد که در کتاب اشاره نشده. انشالله به زودی مکتوب می کنیم.
اما ادامه داستان سیزدهم تقاص
راوی داستان می گوید، پس از بهبودی، حاج قاسم به دیدن من آمد.
برایش تعریف کردم که چه دیدم. خیلی استقبال کرد. چند روز بعد مرا به دیدن حضرت آقا برد.
در دیدار با رهبر انقلاب ماجرا را تعریف کردم که شهدا در محضر آقا اباعبدالله چه لذتی می برند.
صحبت که تمام شد یک نفر به من اشاره کرد که از آقا انگشتر بگیر. گفتم: آقا جان، من انگشتر نمی خواهم. فقط دعا کنید من شهید شوم و به یارانم ملحق شوم.
حاج احمد کاظمی به من قول داد که جای من در پیشگاه مولا محفوظ است.
حضرت آقا فرمودند: اینقدر دنبال شهادت نباشید. باید بمانید و به اسلام و انقلاب خدمت کنید.
شهادت باشد برای ده دوازده سال دیگه توی جنگ اصلی...
جنگ اصلی چیه؟! جنگ های نابودی اسرائیل، جنگ های منتهی به ظهور است... نمی دانیم
به این سردار گفتم آقا چه سالی به شما گفت که ده دوازده سال دیگه...
گفت سال ۱۳۹۵ بود
البته این مطالب چیزی نیست که در کانال های مختلف پخش شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛡 برای آخرین و شدیدترین فتنههای آخرالزمانی، خودتان را آماده کنید!
استاد شجاعی
الهم عجل فرجه🌷
قرائت قرآن به نیت زیاد شدن نور چشم...
یادم هست احمد آقا عینکی شده بود. گفتم: خُب شما قرآن بیشتر بخوان. می گویند: هر کس قرآن بخواند مشکلات و درد چشمانش برطرف می شود. لبخندی زد و گفت: می دانم اگر به نیت شفای چشم خودم قرآن بخوانم، حتماً ضعف چشمانم برطرف می شود.
بعد ادامه داد:
اما نمی خواهم به این نیت قرآن بخوانم! می خواهم زندگی ام روال عادی داشته باشد.
📙 عارفانه. زندگینامه شهید نیری. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
📸دیروز که کلینتونها در پیامی از بایدن تشکر کرد.
#دلم_برای_رئیسی_سوخت. آنها اولین و #مهمترین_دستاورد_فوقالعاده بایدن! را عبور آمریکا ازبحران #کرونا دانستند!
درحالیکه #رئیسی_عزیز ماهها قبل از آمریکا، ایران رو بطور کامل از بحران کرونا عبور داد ولی هیچکس حاضر نشد کلمه ای از این دستاورد حرف بزند!
✍️ سید محمدحسین راجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️استخاره فوقالعاده بد پزشکیان به قرآن در بدو ورود به ساختمان ریاست جمهوری و جواب سنگین آن...
+آقای پزشکیان به حجتالاسلام محمدی گلپایگانی: ببین چی اومد!
قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم...
+: گلپایگانی: وای!
(ادامه قرائت آیه توسط پزشکیان)
+ این که خیلی بده!
- مخبر: بد شده؟!
+ پزشکیان: «با خنده» : آره بابا خیلی بده..
بعد دوباره خنده..
متن کامل آیه:
قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّىٰ إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَٰؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَٰكِن لَّا تَعْلَمُونَ؛
ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﮔﺮﻭﻩﻫﺎیی ﺍﺯ ﺟﻦ ﻭ ﺍﻧﺲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺩﺭﺁﻳﻴﺪ. ﻫﺮﮔﺎﻩ ﮔﺮﻭهی ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﻧﺪ، ﻫﻢﻣﺴﻠﻜﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻟﻌﻨﺖ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﺧﻔﺖ ﻭ ﺧﻮﺍﺭی ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺟﻤﻊ ﺷﻮﻧﺪ. ﺁﻥﮔﺎﻩ ﭘﻴﺮﻭﺍﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻧﺸﺎﻥ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻤﺮﺍهی ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ، ﭘﺲ ﻋﺬﺍﺑﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﮔﺮﺩﺍﻥ. ﺧﺪﺍ میﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: همه را عذاب ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﻭلی شما ﻧمیﺩﺍﻧﻴﺪ...
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
گریزی به تفأل پزشکیان به قرآن در بدو ورود به پاستور
با یک سرچ ساده تفسیر این تفأل بسیار قابل تأمل است و با علمی که ایشان مدعی آن است که نهج البلاغه و قرآن میداند بهتر بود علنی نمیکرد.
و اما تفسیر استخاره که با کمی سرچ اینترنتی به آن دست پیدا خواهید کرد.
نتیجه استخاره: انجام نده
نتیجه کلی: بد است پس از زحمتهای فراوان باز هم نتیجه ی مورد نظرتان حاصل نمی شود ترک کنید.
نتیجه ازدواج: آدمهای زیاده طلب و قدر نشناسی هستند و در شان شما و خانواده تان نیستند اصلا انجام ندهید.
نتیجه معامله: در یک کلام زحمت فراوان و بدون منفعت پس انجام ندهید.
اندرزی دلسوزانه:
در یک کلام از ابتدای راه برگردید فردا دیر است و از زیان کاران خواهید بود
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
این تصویر، پشت جلد کتاب سه دقیقه در قیامت چاپ شده و توزیع گردیده
خانواده مرحوم مجید زرنانی، پانصد جلد کتاب از ما تهیه کردند و پس از زدن این متن در پشت جلد کتاب، آن را توزیع نمودند.
ماجرا از این قرار بوده که دختر این مرحوم خیلی دوست داشت پدر را ببیند و توصیه ای از آن سوی عالم بشنود.
پدر را در خواب می بیند که به جای توصیه، کتابی به او هدیه می دهد!
نام کتاب را به خاطر می سپارد و وقتی بیدار می شود، کتاب سه دقیقه در قیامت را جستجو می کند و بعد هم تهیه و توزیع کتاب... خداوند رحمتشان کند.
این مطلب رو استاد امینی خواه فرستادند.
📚همراه باشید با تنها کانال گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
سلام بر دوستان آقا ابراهیم
بعد از زحمات شما و حل مشکل جوان اهل شمال کشور، یک بنده خدا از اعضای کانال، فردی را معرفی کردند از استان چارمحال، خانواده سادات و مومن که پدر و مادر خانواده سال قبل از دنیا رفتن و یک برادر بزرگتر متاهل با همسر و فرزند و سه خواهر در منزل مانده، ایشان به دلیل برخی مشکلات جسمی نمی تواند کار سنگین انجام دهد و چون قدرت پرداخت اجاره نداشتند، از منزل بیرونشان کردن.
این خانواده مدتی در منزل عمو بودند. او هم منزل کوچک و شدید گرفتار است.
الان این آقا کار ساده ای پیدا کرده و تنها مشکل این خانواده سادات، پول پیش منزل است.
دیروز با بنگاه های آن منطقه صحبت کردم. یک خانه مناسب به قیمت ۱۰۰ میلیون تومن رهن و یک میلیون اجاره تهیه شد. این بنده خدا اجاره را خودش پرداخت می کند.
ما طی ده روز گذشته از روحانی محل و بچه های بسیج آن منطقه پیگیری کردیم و همگی تاییدش کردند.
اگر کسی سهم سادات دارد خبر بدهد. سی میلیون تامین شده. خدا خیرتان بدهد
👆بابت پیام بالا باید عرض کنم که اصلا علاقه به بیان چنین مطالبی نداریم. به خیلی از کانال ها که هر شب شماره کارت می گذارند انتقاد می کنم که این کار نباید لوث شود. بعضی از مراجعات که با مبالغ کم قابل حل باشد، با کمک دوستان آقا ابراهیم حل میکنیم و دیگر مطرح نمیکنیم
اما باید گفت بیش از ۷۰۰ آیه قرآن در مورد انفاق است، در جایی از قرآن آمده که با ترک انفاق، خود را به هلاکت نیاندازید و...
اگر خدا لطف کند برای اول ماه صفر، این خانواده که از سادات موسوی هستند، سر و سامان بگیرند.
دختر بزرگ این خانواده مدتهاست عقد کرده و به خاطر جهیزیه در خانه مانده بود که با کمک کمیته امداد و برخی دوستان حل شد.
نمی دانید وقتی قول دادم که به زودی خانه برایتان رهن می کنیم, چقدر این اولاد حضرت زهرا سلام الله خوشحال شدند.
6037991341402224
دستبوسی امام زمان...
یک بار با احمد آقا و بچههای مسجد امین الدوله به زیارت قم جمکران رفتیم در مسجد جمکران، پس از اقامه نماز به سمت اتوبوس برگشتیم
ایشان هم مثل ما برگشت. راننده گفت اگر میخواهید سوهان بخرید یا ... یک ساعت دیگر وقت دارید.
ما هم راه افتادیم به سمت مغازهها، یک دفعه دیدم احمد آقا به سمت بیابان شروع به حرکت کرد.
به یکی از رفقا گفتم به نظرت احمد آقا کجا میرود؟ دنبالش راه افتادیم آهسته شروع به تعقیب او کردیم.
مسجد آن زمان مثل حالا نبود حیاط کوچک و تاریک داشت.
احمد از پشت مسجد به سمت جایی رفت که خیلی تاریک بود ما هم به دنبالش رفتیم
هیچ سر و صدایی نمیآمد، یک دفعه احمد آقا برگشت و از دور گفت چرا دنبال من میآیی؟
جا خوردم گفتم شما پشت سرت رو میبینی؟ چطور متوجه ما شدی؟ احمد آقا گفت کار خوبی نکردید برگردید.
گفتیم نمیشه. ما با شما رفیقیم هرجا بری ما هم میآییم.
در ثانی اینجا خطرناکه یک وقت کسی چیزی، حیوانی به شما حمله میکنه
گفت خواهش میکنم برگردید ما هم گفتیم تا نگی کجا میری ما برنمیگردیم.
سرش را انداخت پایین، بعد نگاهش را به صورت ما انداخت و گفت طاقتش را داری؟میتونید با من بیایید؟
ما هم که از احوالات احمد آقا بیخبر بودیم گفتیم طاقت چی را مگر کجا میخوای بری؟
نفسی کشید و گفت دارم میرم دستبوسی مولا.
تا این حرف را زد زانوهای ما شل شد بدنم لرزید ترسیده بودیم. احمد این را گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همینطور که از ما دور شد گفت:
اگر دوست دارید بیایید بسم الله.
📙کتاب عارفانه زندگینامه و خاطرات عارف شهید احمدعلی نیری
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🔲شهادت حضرت علی بن حسین امام زین العابدین علیهالسلام تسلیت باد.
قطره قطره اشکام
یار لحظههامه
همدم چشامه
دونه دونه زخمام
یادگاره شامه
عمریه باهامه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمی شود...
کتاب شنود اثر نشر ابراهیم هادی را خواندید ؟
اگر که نه یادتان می آید؟
ابتدای جنگ یمن هم اجتماع بود
اما اتحاد نه..
شهادت یعنی ذکر
خون شهید جاری هست و خدا می داند که شهدا زنده اند و در عوالم رَوحانی بعد از شهادت حاج قاسم
این شُهدا بیشتر در تکاپوی مقدمه ظهور حضرت ولی عصر هستند و دستشان بازتر است
و اعتقاد به این مطلب یعنی ایمان به غیب ، ما شیعه مذهبیم و به رجعت معتقد
بگو یا حسین
Yedelbahossain
به مناسبت شهادت مهمان ما
اسماعیل هنیه
➖➖➖🔻➖➖ ➖
🎥 بخشی از سخنرانی شهید اسماعیل هنیه در مراسم تشییع شهید قاسم سلیمانی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔴 دسیسه های ابلیس از زبان تجربهگران نزدیک به مرگ...
یکی از تجربهگران مرگ میگفت: من در مرور زندگیام روزهایی را دیدم که کسی مرا وسوسه میکرد تا وارد جمعی شوم که مشغول گناه هستند! البته وسوسه های او زمانی اثر گذار بود که من علاقه به گناه را نشان داده باشم. او در ادامه میگفت: وقتی در جمع مشغول صحبت بودم حس میکردم که شیطان مرا وسوسه میکند تا لطیفهها و جوکهایی تعریف کنم که در بیان آن افراد و قومیتهای مختلف مورد تمسخر واقع میشدند. لطیفه هایی که با بیان آن گناه کبیره برای ما ثبت میشد.
فرد دیگری از تجربهگران میگفت: حدیث معروفی هست که شیطان می گوید: در سه مکان همنشین شما هستم یکی در زمان #خشم و عصبانیت یکی در زمانی که شخص دیگری را #قضاوت میکنیم و دیگری زمانی که با یک نفر #نامحرم در خلوت هستیم. (مستدرکالوسائل ، حدیث۱۶۶۷) من این حدیث را به طور کامل حس کردم.
در این زمینه نکته مهمی را یکی از تجربهگران بیان کرد. او گفت: من فهمیدم تسلط شیطان در مواردی است که ما به آنها #علاقه داریم. اگر عشق و محبت ما به اموری از مسائل دنیا نباشد، شیطان نمیتواند ما را درگیر آن مورد و آن گناه نماید. مثلاً وقتی شخصی عاشق پول است شیطان در همین مسیر با او همراه میشود. وقتی کسی عاشق مطرح شدن است شیطان را در کنار خود میبیند. یا وقتی عاشق ارتباط با جنس مخالف است شيطان هم این مطلب را برای او زینت می دهد. لذا باید مراقب باشیم و تلاش کنیم به امور دنیایی وابستگی پیدا نکنیم و بدانیم اینها برای همین دنیای زودگذر است. خداوند در قرآن میفرماید: آنها که ایمان آورده و بر خدا توکل نمایند (شیطان) بر آنها تسلطی ندارد. اما به درستی که تسلط شیطان بر کسانی است که از او تبعیت می کنند. (نحل ۹۹ و ۱۰۰)
📘نسیمی از ملکوت. پنجاه حکایت از آیات الهی در تجربه های نزدیک به مرگ
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
#سوال_مهم
وقتی میشود در قلب پایتخت، آنهم در امنیتی ترین روزهای ایران یک شخصیت مهم را براحتی ترور کرد!
چرا نشود در آسمان مرز با کشور همسایه، آنهم در یک بالگرد نه چندان مناسب، رئیس جمهور کشور را به شهادت رساند؟
پ.ن: داغ ابراهیم با شهادت اسماعیل تازه شد. مرگ بر اسرائیل و هم پیمانان خارجی و داخلی اش.
#اسماعیل_هنیه
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
باورکردنی نیست
سال ۲۰۱۹ سازمان بهداشت جهانی ایران را نهمین کشور مصرف کننده دائمی مشروبات الکلی معرفی کرد!!!!
و هیچ نهادی در ایران این خبر را تکذیب نکرد!
هر چند در ایران، آمار رسمی از مصرف این نجاست در دسترس نیست اما این مطلب خیلی قابل تامل است.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
در بین دوستان و بچه محل های ما، یک پسر بود که عاشق شده بود و خیلی تلاش داشت تا با آن دختر ازدواج کند.
این دو آنقدر عاشق هم بودند که وقتی رفقای ما میخواستند مثالی از عشق بزنند، همین پسر و دختر را میگفتند.
چند سالی گذشت و عشق این دو بر سر زبانها افتاد. تا اینکه شرایط مهیا شد، خواستگاری و مراسم عقد برگزار شد.
مدتی بعد خانهای تهیه کرد.
همه خوشحال بودند که این دو بالاخره به هم رسیدند.
هم پسر خیلی خوب بود و هم دختر. یادمه رفقا همگی کمک کردیم و جهیزیه چیده شد و قرار شد چند شب دیگر، مراسم مختصری برگزار شود و این دو زوج عاشق، پس از سالها زندگی خود را شروع کنند.
درست شب قبل از مراسم، آقای داماد به من زنگ زد و گفت: از فردا زندگی متاهلی من شروع میشود، بیا امشب را با هم و رفقا خوش باشیم، شاید دیگه نتونم با شما شب نشینی داشته باشم.
گفتم من امروز از صبح سر کار بودم، خیلی خستهام ایشالا فردا در مراسم خدمت میرسم.
آن شب خیلی زود خوابیدم، اما ساعت سه نیمه شب گوشی من زنگ خورد. یکی از دوستان مشترک ما بود. گفت خودت را سریع به بیمارستان برسان. با ترس خودم را رساندم.
تازه داماد روی تخت خوابیده بود، اما حالش خوب بود. پاهایش به شدت آسیب دیده بود. از رفقا پرسیدم چی شده؟
گفتند دور هم جمع بودیم که یکی از رفقا چند بطری مشروب آورد و خوردیم. بعد هم که حساب گرم شدیم زدیم بیرون.
همه سوار یک ماشین و با سرعت توی اتوبان میرفتیم که کنترل ماشین از دست راننده در میاد و میخورن به گاردریل و گاردریل ماشین رو میشکافه میاد داخل و پای رفیق عاشق ما رو داغون میکنه، شکر خدا بقیه سالم میمونند اما پاهای داماد، به خاطر شدت آسیب دیدگی، چاره ای جز قطع شدن ندارد!
آماده انتقال به اتاق عمل بود که دکتر آمد. به محض اینکه فهمید بیمار او مست است، تمام داروها را متوقف کرد وگفت این داروها با الکل تداخل دارویی دارد و نمیشود اقدام کرد. فعلا باید صبر کنیم.
متاسفانه رفیق ما که به شدت درد می کشید به کما رفت...
تلخ ترین لحظه زندگی من صبح روز بعد رقم خورد. داماد عاشق تا صبح فردا بیشتر دوام نیاورد و از دنیا رفت.
هر دو خانواده نابود شدند. همسر جوانش افسردگی گرفت و چند سالی است که در منزل گرفتار است.
📙برگرفته از کتاب در دست اقدام در این زمینه. مشروبات در تجربیات
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
خدا به تمام دوستانی که در کار خیر اقدام می کنند و آنها که آرزوی کمک به مومنین را دارند جزای خیر عطا کند و انشالله مکرر زیارت کربلا را نصیب دوستان نماید.
منزل برای این سید رهن شد و قرار شد امروز و فردا اثاث خود را منتقل کند.
نمی دانید این سید چطور بغض کرده بود و تشکر می کرد. می گفت نمی دانید چه روزهایی را پشت سر گذاشتم. در خواب هم این شرایط را نمی دیدم...
👆
✅در طی دیشب تا الان چیزی حدود ۳۷ میلیون تومان از طرف افراد خیر عضو کانال کمک شد. مبالغی از ده هزار تومان تا ده میلیون تومان.
✅مبلغ سی میلیون قبل از اعلام، از طرف بانیان خیر تهیه شده بود.
یک نفر از دوستان هم ده میلیون سهم سادات فراهم نمود.
✅حدود ۲۳ میلیون تا کل مبلغ کسری داشتیم که قرض گرفته شد تا هرچه سریعتر این اولاد حضرت زهرا سلام الله و خانواده اش از این اوضاع نجات پیدا کنند.
نشر شهید هادی
👆بابت پیام بالا باید عرض کنم که اصلا علاقه به بیان چنین مطالبی نداریم. به خیلی از کانال ها که هر شب
یکی از بستگان این سید تماس گرفت و گفت نمی دانید چه کار بزرگی کردید. شش نفر از خانواده سادات در یک اتاق منزل عمو زندگی میکردند. خود عمو هم خانه کوچکی دارد و شرایط ندارد. نزدیک به یک سال و نیم در این وضع بودند. زن و شوهر و فرزند و سه خواهر شوهر یتیم و سادات در یک اتاق!
ماه رمضان گذشته بیشتر روزها را با نان خالی روزه گرفتند.
زندگی این سید و همسر و فرزندش رو به پایان بود، باور کنید اگر یک هفته می گذشت باید به دادگاه طلاق می رفتیم.
حتی آقای طهماسبی که منزل را به آنها اجاره داد، چون شرایط آنها را می شناخت، مبلغ اجاره را بسیار کم کرد.
باز از تمام دوستان تشکر می کنیم.
کسانی که می توانند در این امر خیر کمک کنند یا از دوستانی که سهم سادات دارند کمک بگیرند، در همین شماره کارت اعلامی اقدام کنند که مبلغ مانده را هم تسویه کنیم.
یاعلی
با زدن روی شماره کارت کپی می شود.
6037991341402224