نشر شهید هادی
چند سال بعد در کربلا بودم. مدیر کاروانی به نام حاج حسین هدایت آنجا بود و لهجه اصفهانی داشت. جلو رفت
بارها این ماجرا پیش آمده و یقین کردیم که بسیاری از امور اتفاقی نیست.
از شهید محمدحسن هدایت توی کانال صحبت کردیم. شهیدی که امام زمان عج را در آغوش گرفت و مژده شهادت را از ایشان شنید.
امروز یکی از اعضای کانال و از روحانیون اصفهان تماس گرفت و از مطالب این شهید تشکر کرد و چندین خاطره از این شهید تعریف کردند.
بعد هم یکی دو نفر از مسئولین شهری اصفهان را معرفی کردند که از دوستان نزدیک محمدحسن بودند.
خلاصه اعلام آمادگی کردند که خاطرات این شهید جمع آوری شود و برای کتاب اقدام کنند. الحمدلله
از شهید صیاد شیرازی پرسیدند رمز موفقیت شما در زندگی چه بود؟
گفت: من هر موفقیتی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
✅ واکنش تند مجتبی زارعی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس به اظهارات سخنگوی آمریکا: لطفا خفه شو!
🔸متیو میلر سخنگوی وزارت خارجه آمریکا درمقابل سخنان رئیس جمهورمحترم که گفته بود ما با آمریکایی ها برادریم گفت: "این برادری باید در عملکرد نشان داده شود نه در گفتارشان. اگر آنها میخواهند برادری با آمریکا یا سایر کشورها در جهان نشان دهند باید حمایت از گروههای ترروریستی و تشدید فعالیت های هسته ای خود را متوقف کنند و از انتقال موشک به روسیه جلوگیری و حقوق بشر را رعایت کنند"
🔸مجتبی زارعی عضو کمیسیون امنیت ملی گفت: آقای میلر! شما قاتل زنان، کودکان و قهرمانان ایرانی هستید! شما قاتل بیماران پروانه ای هستید! شما آمر و شریک قتل زنان و کودکان غزه هستید؛شما حامی بمباران بیمارستان غزه هستید؛ شما ۵۰۰ هزار کودک عراقی را کشتید سپس در سال ۱۹۹۶ دربرابر سوال برنامه شصت دقیقه سی بی اس گفتید: ارزشش را داشت!! شما قاتل فرمانده ضد تروریسم جهان یعنی سپهبد سلیمانی هستید و سپس به کشتن او افتخار کردید؛ شما دولتی وحشی و جنایتکار هستید! به عنوان عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی می گویم لطفا خفه شو قاتل!
حواس ناجمعی رئیس جمهور محترم را به حساب خود و همکاران جنایت کارت نگذار!
🟣 تجربهگری که در برزخ بخاطر یک لُپ کشیدن باید صد سال صبر میکرد!
🔸یکی از مواردی که در تجربه نزدیک به مرگ و در مرور اعمالم مشاهده کردم مربوط به فرزند یکی از بستگانم بود. این فامیل برای ناهار به منزل ما آمده بودند. او دختری شش ماهه داشت که خیلی تپل بود. این بچه در اتاق آقایان خوابیده بود. چند دقیقه بعد بیدار شد و شروع به غر زدن کرد. پدرش هم بیرون رفته بود. میخواستم مادرش را خبر کنم تا بچه را ببرد. با خودم گفتم بگذار لپ بچه را بکشم، خیلی صورت گرد و لپ آویزان و با مزهای داشت. لپ بچه را کشدم ولی کمی بیش از حد فشار دادم و صورتش سرخ شد و شدید گریه کرد. مادرش آمد و بچه را با خود برد. این صحنه و این ماجرا در مرور زندگی به من نشان داده شد و گفتند: چرا این کار را کردی؟ اگر شما را حلال نکند باید بمانی تا به برزخ بیاید و از او رضایت بگیری. با تعجب پرسیدم این دختر خانم الان هفت ساله است کی به برزخ میآید؟ خیلی عجیب بود، گفتند این دختر بالای صد سال عمر میکند!
#حق_الناس
📗کتاب نسیمی از ملکوت. پنجاه حکایت قرآنی از تجربه گران نزدیک به مرگ
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
شکستن دل و اجابت دعا
علی نقی، كاسب مؤمن و خیری بود كه هیچ گاه، وقت نماز در مغازه پیدایش نمی كردند. در عوض این معلم قرآن در صف اول نماز جماعت مسجد دیده می شد.
یك عمر جلسات مذهبی در خانه ها و تكیه ها به راه انداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرد، ولی از نعمت فرزند محروم بود.
آنهایی كه حسودی شان می شد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه می گشتند تا نمكی به زخمش بپاشند؛ آخر بعضی ها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛
پیرمردی كه رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند.
علی نقی راه پدر را ادامه داده بود اما الان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود.
به خاطر همین، همسایه كینه توز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد.
یک شب در زد. علی نقی آمد دم در. مردك به او یك گونی داد و گفت:
«حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید».
علی نقی در گونی را باز كرد، یازده تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون.
قهقهه مردك و صدای گریه علینقی در آمیخت.
كنار در نشست و دستانش به دعا بلند و گفت «ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابتتان كنم! اگر به من فرزندی بدهی، نذر می كنم كه به لطف و هدایت خودت او را مبلغ قرآن و دینت كنم».
خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، یازده فرزند به علی نقی داد كه یکی از یکی بهتر شدند.
بیشتر آنها مانند پدر مبلغ دین شدند.
یکی از پسران علی نقی شد حاج آقا محسن قرائتی.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️از آیت الله بهجت رحمهاللّه پرسیدند آیا میشود قبل از اینکه سفیانی بیاد ظهور رخ بدهد؟
آیت الله بهجت فرمودند:
بله فقط باید ....
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجْ
#امام_زمان_عج_اللّه
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔴🔵 بزرگترین خطر
🌕 آیه الله حائری شیرازی (ره):
🔹 در شطرنج، شاه سفید یا سیاه را نمیکشند؛ ماتش میکنند که نتواند حرکت کند. وقتی حرکت نکرد، باخته است. اجانب دنبال این نیستند که رهبرما را ترور کنند، دنبال این هستند که ماتش کنند؛ انفعال در او ایجاد کنند؛ درصدد این هستند که حرفش اثر نکند.فرمانش اثر نکند. یعنی راههای حرکت او را ببندند. جلوی تحرکش را ببندند. از هر راهی برود، کیش بشود، از هر نقطهای بخواهد حرکت کند، راهها را بر او ببندند. آنها دنبال این هستند که مطلبی از ایشان صادر بشود، اما واقع نشود!
🔹 مثلا بگوید «اقتصاد مقاومتی»، اما هیچ تغییری نکند. بگوید «همدلی و همزبانی»، اما همانطور که افراد بودند، باشند. اگر این طور شد، این بزرگترین ضرر است. بزرگترین خطر در جمهوری اسلامی این است که رهبر در یک موردی حرف بزند و یکچیز دیگر از آب دربیاید.
🔺 این «کیش» شدن است؛ اگر تکرار شد، «مات» شدن است و ما نباید بگذاریم، کار به اینجا بکشد.
📚 کتاب تمثیلات سیاسی اجتماعی ص۴۳
🔴 صداقت مدعیان آمادگی برای ظهور امام زمان ارواحنا فداه، در میزان پیروی عملی آنها از امام خامنه ای، آشکار می شود.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید ابراهیم هادی میگفت :
طــوری زنــدگی و رفـــاقت ڪن
که احترامت رو داشته باشند.
بــی دلیل از ڪسی چیزی نخواه
عــــزّت نفـس داشته بـــــاش!
#شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢توصیه مهم شهید ابراهیم هادی:
به فکرِ مثلِ شهدا مردن نباشید
به فکرِ مثل شهدا زندگی کردن باشید.🌱
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🟣 کیفیت اعمال مهمتر از کمیت آن!
(اعمال مخلصانه و باکیفیت را قبول میکنند...)
🔸من خودم را انسان وارستهای میدانستم و فکر میکردم بهترین جای بهشت قرار میگیرم. مسئول چند نهاد خیریه بودم اما در تجربه نزدیک به مرگ نشانم دادند که میل به شهرت هیچ چیزی برایم باقی نگذاشته! فکر میکردم این کار من با اخلاص است. وقتی مرور اعمالم را دیدم بسیار ناامید شدم؛ هیچ کار خالصی برای خدا انجام نداده بودم...
📗کتاب نسیمی از ملکوت. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قسمتی از صحبتهای #پزشکیان در خصوص ناهنجاری اجتماعی که رسانه ها نخواستن دیده بشه.
پزشکیان اولش در پاسخ به خبرنگاری که به دروغ گفت کوچه پس کوچه اومدم تا گشت ارشاد منو نگیره، گفت مگه بازم گیر میدن و فقط این تیکه را همه دیدند ولی بعدش حرفای خوبی زد که رسانه های انقلابی تا اصلاح طلب نخواستن دیده بشه چون هر دو به ضررشون بود.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
نقل ﺷﺪﻩ که ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﺧﻄﺒﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪند و ﭼﺸﻤﻬﺎ ﺣﯿﺮﺍﻥ ﻭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺳﺮﺍﭘﺎ ﮔﻮﺵ ﻭ ﻣﺤﻮ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ علیه السلام بودند ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻼمشان ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪ
ﻣﻌﺎﻭﯾﮥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﯼ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﯾﺎ ﺍﺑﺎﻣﺤﻤﺪ! شما میگویید ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺁﻣﺪﻩ ... ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺩﻋﺎ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺤﺘﻮﯾﺎﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺎﺧﺒﺮﯾﺪ.
ﭘﺲ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﮕﻮﯾﯽ که: ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺭﯾﺶ ﺑﺮﺩ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍﺀ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﺭﺍﺑﻄﮥ ﺭﯾﺶ ﻣﻦ ﻭ ﺭﯾﺶ ﺗﻮ ﮐﺠﺎﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﺁﻣﺪﻩ ؟!
ﺍﺷﺮﺍﻑ ﺣﺎﺿﺮ ﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ.
(ﺭﯾﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ علیه السلام ﭘﺮﭘﺸﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺭﯾﺶ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﮐﻢ ﻭ ﮐﻮﺳﻪ ﻭﺍﺭ )
ﺍﻣﺎﻡ حسن ﻣﺠﺘﺒﯽ علیه السلام بلافاصله ﻓﺮﻣﻮﺩند: ﻣﮕﺮ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯼ: ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﮔﯿﺎﻫﺶ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ( ﺧﻮﺏ ﻭ ﭘﺮ ) ﻣﯽ ﺭﻭﯾﺪ ﺍﻣّﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺒﯿﺚ ﺷﻮﺭﻩ ﺯﺍﺭ، ﺟﺰ ﮔﯿﺎﻩ ﮐﻢ ﻭ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ .( ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻋﺮﺍﻑ، ﺁﯾﻪ ۵۸)
ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻫﻤگی ﺯﺩﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺧﻨﺪﻩ ...
ﻋﻤﺮﻋﺎﺹ ﻣﻠﻌﻮﻥ پس از ﺧﻨﺪﻩ بسیار، ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺩﺭﻧﯿﻔﺖ ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻧﺸﺎﻥ ﺷﻤﺸﯿﺮ اﺳﺖ ﻭ ﻋﻠﻤﺸﺎﻥ ﮐﺎﻣﻞ ...
ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﺑﺎ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﺧﺮﺍﺏ ﻟﮕﺪﯼ ﺯﺩ ﺑﻪ ﻋﻤﺮﻋﺎﺹ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺠﻠﺲ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ.....
📚برﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺤﻞ ﺍﺯ ﺗﺎﻟﯿﻔﺎﺕ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺿﯿﺎ ابادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
از وسعت لبخنـدتان
جـان می گیرد زنـدگی ،
بگذارید لبخنـدتان
حـال تمــام روزهای مرا خـــوب کند....
💐امشب نزد ارباب ما را یاد کنید ای به وصال رسیدگان...
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
شهید کاظم عاملو به ما میگفت :
اگر خوب باشید دیدن امام عصر(عج) کار مشکلی نیست.
گفت اگر کارهایی که میگم انجام بدید، حتماً به آرزوتون میرسید.
«پاک باشید، با وضو باشید، نماز اول وقت بخوانید و...»
خودش هم بسیار مقید بود که با وضو باشد حتی اگر نیمه شب از خواب بیدار میشد وضو میگرفت و دوباره میخوابید.
برشی از کتاب #سه_ماه_رویایی خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
👈عکس شهید والامقام کاظم عاملو در کنار شهید سعیدرضا عربی(سمت چپ)
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
1⃣9⃣
📚سه ماه رویایی.
زندگینامه و خاطرات شهید کاظم عاملو.
📖 اثر گروه شهید هادی.
کتابی شبیه به عارفانه
شهیدی با ویژگی های خاص که در اثر تقوای بسیار، تجربه های نزدیک به مرگ را مرتب در بیداری مشاهده میکرد و...
✅خاطرات اثرگذار و زیبا
۱۴۴ صفحه مصور.
۵۵۰۰۰ تومان
چاپ اول ۱۳۹۷ چاپ چهارم ۱۴۰۲
@pkhadi
امروز مهمان خاطرات شهید عالیقدر کاظم عاملو باشیم.
شهیدی از شهر سمنان، با خصوصیات شهید نیری که پرده ها از مقابل چشمانش کنار رفته بود و... او بارها به ملاقات امام خود رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ شهیدی که اهل مکاشفه بود ...
#شهید_کاظم_عاملو
بخشی از سخنان حجت الاسلام #راجی در شب پنجم مراسم عزاداری هیئت و حسینیه روح الله (ره) رفسنجان
و
معرفی کتاب #حقیر توسط ایشان
👈فقط تاریخ شهادت را به اشتباه فرمودند: ۱۳۶۳ درحالی که شهید در ۷ اسفند ۱۳۶۶ به شهادت رسید
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
در وجودم یک چیزهایی است که اصلاً کسی باور نمیکند. از پاکی و از صداقتش. گاهی حس میکردم وقتی بهش دست میدهی، شفا میدهد. یا وقتی به او دست میدادی مشکلت حل میشد؛ یا حتی تَبَت کم میشود! اگر بگویم همچین حسی داشتهام، دروغ نگفتهام.
اصلاً کاظم یک چیز دیگری بود. مدام از درون میسوزم که چه کسی را از دست دادیم و استفاده نکردیم. انسان عجیبی که در قالب دنیا و محل نمیگنجید. گاهی انقدر به یک نفر نزدیک میشوی که خیلی از خلقیات و خوبیهایش را نمیبینی؛ الان که نگاه میکنم میبینم ما با کاظم اینطور بودیم.
برشی از کتاب #سه_ماه_رویایی خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
شعری با دستخط #شهید_کاظم_عاملو که همیشه آنرا برای دوستانش مینوشت
به همراه امضای #شهید. این مطلب حال و روز خیلی از ماست👇
نمیدانم چرا وقتی که راه زندگی هموار میگردد
بشر تغییر حالت میدهد خونخوار میگردد
به روز عیش و عشرت مینوازد کوس بدمستی
به روز تنگدستی مومن و دیندار میگردد
(بنده حقیر #کاظم_عاملو)
این دستخط مربوط است به تاریخ ۲۳ دی ۱۳۶۶ و تنها دو ماه قبل از شهادت.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
یادم هست که(کاظم) در همان حال #خلسه بود، گفت که در کنار شهدای محل و شهر سمنان است. بهش گفتیم ببین «شهید عباس عزیزی شفیعی» بین شهدا هست؟ اگر هست بیاید و وصیتش را بگوید. چون شهید وصیتنامه نداشت.
کاظم گفت بله؛ شهید عباس عزیزی شفیعی اینجاست. کاظم در آن حالت، فامیلی کامل شهید را گفت. بعد با شهید همصحبت شد. کاظم صحبتها و وصیت شهید را از زبان خودش برای ما تکرار میکرد و ما مینوشتیم!
با خودم گفتم: حالا چطور به خانوادهاش بگوییم که این وصیت را شهید شفیعی گفته؟! چه نشانهای بدهیم تا باور کنند؟! یکباره کاظم از قول شهید گفت: «به خواهرم(اسم خواهرش را برد) بگویید که فلان کار را انجام دهد، به فلان برادرم بگویید و.....»
در همان حال #خلسه نام کوچک تکتک اعضای خانواده را گفت و وصیتی که برایشان داشت را بیان کرد. در حالی که هیچکدامِ ما، از نام آنها خبر نداشتیم؛ یعنی در همان حال خلسه و ارتباط با شهید، وصیتنامه نوشته شد!
واقعاً این قضیه عجیب بود. یعنی کاظم عاملو در ارتباط روحی با یک شهید در عالم دیگر، توانست بعد از #شهادت وصیتنامهاش را بشنود و برای ما بگوید و ما بنویسیم!!
بعد از مرخصی وصیتنامه را برداشتیم و رفتیم سراغ خانواده شهید شفیعی و آن را با یک جلد قرآن کریم به آنها تحویل دادیم و گفتیم این متعلق به شهید شماست؛ دست ما مانده بود. راستش را نگفتیم. نمیشد گفت. گفتیم باید آن را به دست شما میرسانیدم که رساندیم... .
برشی از کتاب #سه_ماه_رویایی
خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
یک روز با کاظم از کوچهای رد میشدیم، دیدیم پیرزنی نشسته و گدایی میکند. کاظم معمولا دست رد به سینه فقرا نمیزد و هر چقدر در توانش بود کمک میکرد؛ ولو مبلغ ناچیز.
در این حین معمولاً کار جالب دیگری هم میکرد؛ مثل آن روز. پول را که داد، به محض اینکه پیرزن دعایش کرد کاظم گفت:
«برای من دعا نکن، برای امام(ره) دعا کن. اگه امام(ره) زنده باشه، بهتره و
خیرش به همه میرسه.»
به تعبیری میخواست بگوید که عمر ما هم فدای امام(ره) و ولایت. یعنی تا این اندازه میخواست خودش را برای ولایت خرج کند و مایه بگذارد... .
برشی از کتاب #سه_ماه_رویایی
خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
در تاریخ معاصر و در دفاع مقدس ما افراد بسیاری بودند که با عمل به دستورات دین، موفق به دیدار امام خود شدند.
یکی از آنها شهید کاظم عاملو بود. او روستا زاده ای از اطراف سمنان بود اما به خاطر عمل به دستورات خداوند به جایی رسید که بارها به دیدار امام زمان مشرف شد.
کاظم از چهار سال قبل از شهادت، زمان شهادت خودش را می دانست! او حرفهایی می زد که بسیار عجیب بود و تمام اینها را از امام خود شنیده بود...
چند وقت پیش مشکلی داشتم و رفتم سر قبرش.
کلی گله کردم که چرا حاجت همه را میدی ولی ما را نه؟!
شب خوابش را دیدم. بهم گفت: من فقط وسیله ام. ما دعاها را خدمت امام زمان (عج) عرض میکنیم و حضرت برآورده میکنن.
من واسطه ام ، کاره ای نیستم ، اگر چیزی میخواهید اول از امامزمان (عج) بخواهید...
#شهیدکاظمعاملو
📙برگرفته از کتاب سه ماه رویایی. اثر گروه شهید هادی.
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
نصیحتی از شهیدی خاص
شهید کاظم عاملو
کاظم یکی از عرفای عجیب و از شهدای غریب دفاع مقدس است
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
یک شب رفته بودم سر قبر شهید کاظم عاملو.
دعای کمیل را در امامزاده یحیی خواندند؛ در جوار قبور #شهدا.
تصمیم گرفتم همانجا بمانم و نماز شبم را در کنار قبر شهید عاملو و اخوی شهیدم بخوانم.
معمولاً شبها یک ساعت به اذان صبح، درب امامزاده را باز میکنند.
نماز را خواندم و زیارتی کردم که اذان صبح گفته شد. بعد از نماز صبح داشتم از سمت درب شمالی میآمدم بیرون که یکهو دیدم جوانی حدودا ۲۵ ساله با گریه و زاری وارد گلزار شد. جا خوردم. بلندبلند گریه میکرد! تا مرا دید صدا زد: «آقا، قبر #شهید_عاملو کجاست؟» با چشمانی گرد شده از تعجب نگاهش کردم. دوباره با لهجه کُردی سوالش را تکرار کرد و آمد جلوتر و تا آمدم حرفی بزنم گفت: «تو رو خدا بگو و خیالمو راحت کن! شهید عاملو اینجا خوابیده ؟»
با هم حرکت کردیم تا قبر مطهر را نشانش بدهم. ولی او بیتابی میکرد و میگفت : «من از کردستان اومدم!خیلی مشکل دارم. این شهید رو هم نمیشناسم؛ اومده به خوابم و گفته: بیا کنار قبرم تو سمنان. بیا هر مشکلی که داشته باشی به یاری خدا حل میشه...»
اینها رو میگفت و همینطور گریه میکرد و زار میزد.
قبر شهید عاملو را نشانش دادم. تا دید، خودش را انداخت روی قبر مطهر. گریه میکرد چه گریهای!
در همان حال به زبان کردی شروع کرد به درد و دل کردن با #کاظم. واقعا داد میزد و گریه میکرد. وقتی اینطور دیدمش دیگر نایستادم؛ آمدم بیرون. ولی این برایم قصهی عجیبی شد و ذهنم را مشغول کرد.
📙برشی از کتاب #سه_ماه_رویایی
خاطرات بینظیر شهید کاظم عاملو
روزِوصلشبایدازشرمآبگردیدن، کهما
درفراقشزندگیکردیموجانیداشتیم
محبوبِ منامامزِمانم!
کجاستبارشی از ابرِمهربانِصدایت؟!
که زندهماندهدلم در هوایِزمزمههایت
اَلْلّهُمَّعَجِّــــلْلِـــــوَليّكَ اَلْفَرَجْ💔
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63