#بیاهمیت
متوجه بودم که بدن من روی تخت بیمارستان بی هوش است اما علاقه نداشتم به آن توجه کنم. مانند کسی که لباس قدیمی و کهنه ای را دور می اندازد و به آن توجهی ندارد. دیگر این دنیا برای من اهمیتی نداشت. البته هر چیزی که تصور می کردم قابل مشاهده بود. حتی از نیت ها و آینده افراد اطلاع داشتم ...
📘 با بابا
https://eitaa.com/joinchat/192937988C677b8efd1c
#شیطان
روحم در آسمان معلق بود؛ نگاهم به بزرگاهی افتاد. موجودی زشت مانند شیطان بالاتر از خیابان ایستاده بود و بلند می خندید. اندکی دقت کردم؛ کنار شیطان لوله ای قرار داشت و از آن کثافات بیرون می ریخت. طوری که همه آن ماشین ها را فرا گرفته بود. 📙 شنود
https://eitaa.com/joinchat/192937988C677b8efd1c
#لحظه_مرگ
امیرمومنانعلیهالسلام
از پیامبراکرم پرسیدند:
شیعیان ما در هنگام مرگ
چه حالی خواهند داشت؟!
پیامبرصلالله علیهوآله فرمود:
شیعیان ما، به اندازهی #محبتی که
به ما دارند، مرگ بهتری هم خواهند داشت.
📘علیاز زبان علی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
#عذاب
وقتی روح از کالبدم بیرون آمد عذاب من شروع شد. من با آتش تبدیل به خاکستر های ریز می شدم و دوباره تشکیل می شدم. این عمل چندین بار تکرار شد. هر ذره آن خاکستر ها جان داشتند و من درون آن ها عذاب می کشیدم. هیچ آتشی توانایی آتش سوزان جهنم را نداشت.
📽 زندگی پس از زندگی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
#امامحسین
وقتی تیر به جسمم اصابت کرد ناگهان خود را کنار جسمم دیدم. چند ملک پایین آمدند و مرا با خود بالا بردند. ما به جایی رسیدیم که دسته دسته ملائک به استقبال می آمدند و خوش آمد گویی می کردند. آن ها گوشه ای را نشان دادن و گفتند بهشت شما آمادست. نگاهی کردم؛ به او گفتم زیباست اما به ما بگویید امام حسین کجاست؛ مادرمان حضرت زهرا کجاست؛ ملک با اشاره جایی را نشان داد. همه شهدا اطراف منبری حلقه زده بودن و آقایی به شدت زیبا روی منبر سخنرانی می کرد. واقعا بهشت آنجا بود. 📙بازگشت
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
💠امام رضا علیه السلام
🔹ما أَحَدٌ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ أَصْبَحَ صَبِيحَةً أَتَى بِسَيِّئَةٍ أَوِ اِرْتَكَبَ ذَنْباً إِلاَّ أَمْسَى وَ قَدْ نَالَهُ غَمٌّ حَطَّ عَنْهُ سَيِّئَتَهُ، فَكَيْفَ يَجْرِي عَلَيْهِ اَلْقَلَمُ؟!
🔸هيچ يك از شيعيان على نيست كه روز مرتكب گناهى شود ، مگر آن كه شب اندوهى به او رسد كه آن گناه را فرو ريزد (و از بین ببرد)؛ پس، چگونه قلم براى نوشتن گناهان چنين كسى به كار افتد؟!
📗بحار الأنوار ج65 ص146
👆خوب است در نشر خوبیها سهیم باشیم.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
امام رئوف
زمانی که عزرائیل را دیدم و تمام اعمالم در مقابلم قرار گرفت، لحظه ای مقابلم نمایان شد که در حرم امام رضا ایستاده بودم و در دل می گفتم: یا امام رضا دوست دارم در زندگی شما برایم تصمیم بگیرید. دوست دارم بنده ای از بندگان خدا باشم. این دعا ها و این مطالب بسیاری از گره های زندگی مرا باز می کرد ... 📗شنود
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
✳️ خود را خرج چه کردهای؟
🔻 دقت کنیم که عمر خود را، هستی خود را در این دنیا خرج چه چیزی کردهایم؟! ما مضطرّیم و داریم خودمان را خرج میکنیم. از سرمایههای ما بیبروبرگرد دارد خرج میشود. اینطور نیست که اگر خرج نکنیم، چرخ این عالم متوقف شود؛ که از لحظهها و ایام ما میگذرد. ۳۸، ۳۹، ۴۰ سال از عمر ما گذشته، خیال میکنیم که لحظهای است. جدّاً گذشت، و چیزی ته دستمان باقی نمانده است. بچههای دیروز بودیم و پیرهای امروز شدهایم. فردا هم خاکیم، خاک! و ای کاش خاک بودیم؛ «يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا»؛ چون خاک رویشی دارد و از آن چیزی سبز میشود. اما آتش میگیریم؛ ابولهبیم و از نسل ابولهب شدهایم. گویا که با ابوتراب پیوندی نداشتهایم!
👤 #استاد_علی_صفایی_حائری
📚 از کتاب #فوز_سالک
📖 صفحات ۵۹ و ۶۰
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
✳️ نصیحت ارزشمند استاد
🔻 آيت اللّه جوادی آملی (حفظه الله) میفرمودند: قبل از رفتن به مكه خدمت آيت اللّه طباطبايی (رحمة الله) رسیديم و از ايشان خواستيم نصيحتی به ما بكنند. ايشان گفتند: خدا میفرمايد: «فَاذكُروُنی اَذْكُرْكُمْ» اگر به ياد من باشی، من هم به ياد تو هستم. بعد گفتند: اگر خدا به ياد تو باشد در حقيقت قدرت مطلق و عزيز مطلق به ياد توست. خدا خودش میفرمايد: اگر به ياد من باشی من هم به ياد تو هستم. حالا اگر قدرت مطلق به ياد ما باشد ديگر از چه چيزی بترسيم؟
🔸 ملاحظه کنید که نصيحت بسیار ارزشمندی فرمودهاند. اگر كسی مطمئن شود كه وقتی به ياد خداست، قديرِ عليمِ سميعِ بصيرِ جوادِ مطلق، كه مالك هستی است، به ياد او و مراقب و مواظب اوست، ديگر هيچ نگرانی نخواهد داشت و با اين روحيه و با كشف توجّهِ حق به بنده، فقط به «بندگی» خواهد پرداخت. مگر ما چيزی غير از اين میخواهيم؟ بايد ما آن قسمتی را كه بر عهدهٔ ماست انجام دهيم، که همان به ياد خدا بودن است و فراموش نكردن حضور حضرت حق در همهٔ روابط و اعمال؛ آن قسمتِ دیگر که مربوط به خداوند است که به یاد ما باشد، هرگز مورد غفلت قرار نمیگیرد.
👤 #استاد_اصغر_طاهرزاده
📚 کتاب «فرزندم اینچنین باید بود» ج۱
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
قسمت اول کتاب
نسیمی از ملکوت
⚠️اما یکی از تجربه گران نزدیک به مرگ ، تعبیر زیبایی از ماجرای خودش و ارتباط با این آیه برای ما بیان کرد . ایشان می فرمود : در جریان سکته و تجربه نزدیک به مرگ ، به جایی رفتم و درب بزرگی برای من باز شد ! کمی جلو رفتم . در مقابل من ، کتاب قطوری قرار داشت ، در آنجا تمام اعمال ریز و درشت من با دقت ثبت شده بود ! حتی کارهایی که فکر نمی کردم در پیشگاه خدا ارزشی داشته باشد ثبت شده بود . اما برخی کارها و اعمال من که فکر می کردم با ارزش باشد اصلا ثبت نشده بود ! حتی هیچ اشاره ای به آنها نبود . مثلا در تمام فامیل به خصوص خانواده همسرم ، میگویند که من بسیار خوش اخلاق هستم ، یا مثلا من هیچ گاه لب به مشروبات نزدم و فکر می کردم این هم در پیشگاه خدا خیلی ارزش داشته باشد .
یا این که همه از صبور بودن و مهمان نواز بودن من تعريف می کنند ، اما هیچ کدام از این اعمال و کارها را در پرونده خود ندیدم ! آنجا در کنار من ، شخصی بود که از ابتدای عبور من از آن درب بزرگ ، کنارم حضور داشت . او اینگونه به من فهماند : در اینجا اعمالی را خواهی دید که به خاطر آن زحمت کشیده ای ، صبور بودن و خلق خوش و دوری از نجاساتی مانند مشروبات ، از ابتدا در وجود شما بوده و از طریق وراثت به تو منتقل شده بود . شما در خانواده پدرت این ویژگی ها را اکتساب کرده بودی و زحمتی برای این کارها نکشیدی . شما اعمالی را در اینجا خواهی دید که برای آنها زحمت کشیده ای . کارهایی که خالصانه برای خدا انجام داده باشی برای تو محفوظ است و تو را نجات خواهد داد .
#نسیمی_از_ملکوت
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
مقاومــت
قسمت اول کتاب نسیمی از ملکوت ⚠️اما یکی از تجربه گران نزدیک به مرگ ، تعبیر زیبایی از ماجرای خودش و ا
در محله ای در حاشیه های شهر قم زندگی می کردیم ، خانه های کوچک و بعضاً پر از جمعیت ، ویژگی محله ما بود . مدتی بود که یک زن و شوهر ، از طلبه های آفریقایی ، همسایه ما شده بودند . آنها دروس حوزوی می خواندند . من شاهد بودم که برخی از اهالی محل ، با تندی به آنها برخورد می کردند ، اما من می گفتم : چیزی نباید به آنها بگوییم . آنها مهمان اهل بیت اسلام هستند . یکبار در جواب یکی از همسایگان مذهبی که از این وضعیت ناراضی بود گفتم : دهها میلیون نفر در کشور نیجریه به واسطه یکی از همین طلبهها به نام شیخ زکزاکی شیعه شدند ، ما که نمی توانیم برای آنها کاری کنیم ، لااقل آنها را اذیت نکنیم . مدتی بعد روابط من و همسرم با این خانواده بیشتر شد . خانم من رازدار این زن تنها شده بود . یک شب خانم من گفت : این همسایه آفریقایی ما فرزندی در راه دارد و به زودی مادر خواهد شد . روزها گذشت تا اینکه یک شب درب خانه ما را زدند . همان همسایه بود . مهمان آفریقایی ما ، با نگرانی و ناراحتی گفت : زمان زایمان همسرم رسیده و نمی دانم چه کنم !؟ سریع به همسرم م گفتم آماده شو ، برو این خانم را آماده کن تا من هم ماشین را روشن کنم .
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
این خانم را به بیمارستان رساندیم ، همان شب فرزندشان به دنیا آمد . این پدر خیلی خوشحال بود . خیلی مرا دعا کرد . من هم گفتم : من که کاری نکردم . شما برای پدرم دعا کن ، ایشان مدتی قبل از دنیا رفته . او هم دستانش را بالا گرفت و از عمق جان دعا کرد . می دانستم توان مالی ندارند ، لذا خودم در هزینه بیمارستان کمکش کردم . از این ماجرا چند سال گذشت ، در تجربه ای عجیب که برای من پیش آمد ، تمام لحظات عمرم را مشاهده کردم تا به آن شب و بیمارستان رسیدم . همین که مشغول مرور زندگی بودم ، یک باره پدرم را دیدم . بعد از سالها ، خوشحال و خندان به سوی من آمد و بابت کاری که برای آن طلبه آفریقایی انجام دادم ، از من تشکر نمود ! او گفت : نمی دانی چه کار بزرگی کردی ، خدمت به یک بنده مؤمن و گرفتار در سرزمین غربت ، نمی دانی که خداوند چه درهای رحمتی را به این واسطه برای تو گشود . این کار خالصانه تو که بدون سر و صدا انجام دادی بسیار در سرنوشت معنویات اثر گذار بود . بعد ادامه داد : تو خدمت بزرگی نیز به من کردی . درست در ، آن شب که این کار را کردی ، بلال حبشی ، مؤذن پیامبر در برزخ به دیدن من آمد و همه گونه پذیرایی از من نمود ! من تعجب کردم . بلال حبشی !؟ همان مؤذن صدر اسلام که اذان می گفت و اصالت آفریقایی داشت ؟! پدر تأیید کرد و ادامه داد : او مرا مورد لطف قرار داد و فرمود : فرزند تو ، امروز یکی از نوادگان من که به ایران آمده و مشغول تحصیل بود را کمک نمود تا اینکه فرزندی از اولاد من به دنیا آمد . من نیز در برزخ برای شما جبران می کنم
اصلا باورم نمی شد . یعنی این خانواده از نسل بلال حبشی بودند !؟ یعنی این کار ساده من اینقدر پاداش داشت ؟!
#نسیمی_از_ملکوت
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63