روزی داود دست من رو گرفت و گفت بیا بریم تو بیابون.
می خوام با هم راه بریم! بلند شدم و حرکت کردیم کمی که از رفقا دور شدیم، داود پوتینش رو در آورد و پای برهنه ادامه داد! من هم به تأسی از داود پوتین رو در آوردم و راه افتادم. داود شروع کرد به ذکر یا علی(ع) گفتن.
همینطور ذکر می گفت و حال درونیش تغییر میکرد. آنقدر رفتیم که از نیروها حسابی دور شدیم.
به جایی توی بیابون نشستیم داود گفت یه کم من میخونم تو گریه کن یه کم تو بخون من گریه کنم. عجب مجلس باصفا و بی ریایی تشکیل شد. پاهای ما درد گرفته بود.
روی سنگلاخ راه رفته بودیم مصیبت های اهل بیت ام کمی برای ما مجسم شده بود.
خوب یادم هست که عصر روز یکشنبه بود. دوتایی خوندیم و صفا کردیم نگو که داود از قبل همه این کارها رو تو ذهن گذرونده و انتخاب کرده.
وقتی هیئت دو نفره ما تمام شد آماده برگشت شدیم. همین که راه افتادیم داود گفت این شد اولین جلسه هیئت محبان المرتضى(ع) بعد ادامه داد و بحث روز یکشنبه را مطرح نمود.
داود گفت: روزهای هفته در بین معصومین تقسیم شده. یعنی روایت داریم که هر روز مهمان یک یا چند نفر از معصومین هستیم.
مثلاً جمعه متعلق به امام زمان (عج) و شنبه متعلق به رسول خداست. روز یکشنبه هم اختصاص به آقا امیر المؤمنین(ع) و حضرت صديقه(س) دارد. من یکشنبه ها رو دوست دارم چون روز مولا علی است.
بعد دستش را جلو آورد و گفت: قول بده که هر کدام ما زنده ماند پرچم این هیئت که به نام مولا علی(ع) در روزهای یکشنبه است را بالا نگه دارد.
📚کتاب قرار یکشنبه ها
داود میگفت: درب خانه ما همیشه باز است! یک پرده پشت در نصب شده و هر کسی کاری داشته باشد ، یاالله میگوید و وارد میشود. مادر همیشه چادر به سر دارد.
با تعجب گفتم برای چی درب خانه بازه؟! گفت: تقریباً از وقتی یادم می یاد اینطوری بوده. مادر و پدرم اعتقاد دارند اگر کسی چیزی میخواد یا کاری داره اینطوری اذیت نمیشه. داود می گفت: درب منزل ما به روی همه بازه و تمام همسایه ها این رو خبر دارند. اصلا ما با همسایه ها توی محل
همگی رفیق هستیم هیچ مشکلی هم با هم نداریم.
گفتم جالبه تا حالا اینطوری ندیده بودم این صفت در داود هم بود یعنی وقتی پول در دستش بود تا می توانست برای رفقا خرج میکرد در سفرهایی که می رفتیم و در تمام برنامه ها داود بود که در کار خیر پیش قدم میشد. داود در گردان میثم و در گروهان ما یک شاخص بود. هر کسی وارد میشد ابتدا با او رفیق میشد.
قدرت مدیریت داشت حتی دیده بودم که جوان ترها با او ارتباط میگرفتند و طرف مشورت قرار می گرفت. خیلی از رزمندگان مشکلات شخصی خودشان را با داود در
میان میگذاشتند و راهنمایی می گرفتند.
📚کتاب قرار یکشنبه ها
🔰وظیفه ما کمک به مردم است.
سوار بر موتور به سمت خانه می آمد که من را در نزدیکی منزل در نازی آباد دید. ایستاد و من را سوار کرد.
آن ایام به خاطر برخی دوستان پشت کفش خودم را خوابانده بودم. با اینکه کفش من نو بود اما اینطوری راه میرفتم. داود وقتی من را سوار کرد به جای رفتن به سمت خانه به سوی دروازه غار رفت.
وارد محله ای شدیم که خانه هایش کوچک و بیشتر هم از حلبی ساخته شده بود.
داود من را به داخل برخی خانه ها برد. زندگی افتضاحی داشتند. برخی پسرها هم سن من بودند، اما لباس درستی نداشتند. داود صاحبان آن خانه ها را میشناخت. آنها هم حسابی داود را تحویل گرفتند.
بعد داخل خانه ها را به من نشان داد و گفت: داداش، ببین اینها هم سن تو هستند که به نان شب محتاجاند. ببین اوضاع زندگی اینها چقدر سخته؟!
بعد مکثی کرد و ادامه داد: پدر ما، با این سختی برای من و شما کار میکنه کلی باید سختی بکشه و حرارت جوشکاری و آهنگری رو تحمل کنه تا لقمه حلال برای ما بیاره.
سوار موتور شدیم و از آنها خداحافظی کردیم. داود ادامه داد: این ها تو سختی هستند بی انصافیه که ما کفش نو رو از بین ببریم و خرج روی دست خانواده بذاریم.
صحبت های داود که تمام شد با تعجب گفتم شما اینها رو می شناختی؟
داود گفت بعضی وقتها که حقوق میگیرم برا اینها وسایل میخرم و براشون میبرم ما وظیفه داریم که به مردم کمک کنیم. شما هم هر زمان وضعیت مالی خوبی پیدا کردی و برای خودت پول درآوردی بیا اینجا و به اینها رسیدگی کن.
📚کتاب قرار یکشنبه ها
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
داود عاشق مولا امیرالمومنین ع بود. روزهای یکشنبه با دوستانش قرار گذاشت که هرجا هستند دور هم جمع شوند. چون یکشنبه روز مولاست.
💐اولین هیئت رزمندگان را در سال 61 به نام محبان المرتضی راه اندازی کرد.
✅داود حداقل دو بار در دوران دفاع مقدس با عنایت امام عصرعج شفا یافت و...
📙برگرفته از کتاب قرار یکشنبه ها
🌷ایام شهادت
#معرفی_کتاب
#قرار_یکشنبه_ها
#محبان_المرتضی
#رفاقت_با_شهدا
مقاومــت
داود عاشق مولا امیرالمومنین ع بود. روزهای یکشنبه با دوستانش قرار گذاشت که هرجا هستند دور هم جمع شوند
من دیده ام که برخی ها به دروغ میگویند:جامعه ما به خاطر عزاداری برای اهل بیت علیهم السلام جامعه غمگین و افسرده است!
داود برای ما کذب بودن این عبارت را اثبات کرد. او بیش از همه ما برای اهل بیت علیهم السلام عزاداری میکرد.
او مداح بود. مرتب در مجالس اهل بیت علیهم السلام حضور داشت. اما ثابت نمود که اشک ریختن برای اهل بیت علیهم السلام ، نه تنها عامل غم نیست که بر عکس ، این عزاداری نشاط آور است.
من هیچ کس را ندیدم که به اندازه داود شوخ طبع و بذله گو و اهل خنده باشد، از طرفی هیچ کس را هم ندیدم که مثل او در عزای اهل بیت علیهم السلام ناله بزند و اشک بریزد.
بر گرفته از کتاب قرار یکشنبه ها
صفحه ی 21
شهید داود عابدی
#رفاقت_با_شهدا
صل الله علیک یا امیر المومنین علی(ع)
❤️❤️
📚کتاب قرار یکشنبه ها
💠بخشی از وصیت:
بدانید که نه تنها من، بلکه تمام شهدا از کسانی که به هر نحوی و در هر لباسی با این انقلاب و ولایت فقیه مخالفت کنند ویا بی تفاوت باشند و ولی فقیه و امت را در این گرفتاریها و مشکلات تنها بگذارند نخواهیم گذشت.
#طراحی
#لبیک_یا_سیدعلی❤️
📚کتاب قرار یکشنبه ها
💠عارفانہ
در کنار تمام شوخ طبعیها و اخلاق شاد داود در کنار دوستان نمازهای او دنیایی از عرفان بود. اصلا این اعتقاد را داریم که هر کسی به هرجا رسید، نتیجه نمازهایش بود.
در دستورات دینی ما اینقدر که در مورد نماز سفارش شده در مورد هیچکدام از واجبات دینی تاکید نشده اگر نماز قبول شود
بقیه اعمال ما نیز قبول میشود و.....
اما داود وقتی به نماز می ایستاد گویی خدا را در مقابل خودش حس میکرد نمازهای داود حالت دیدار یک عاشق و معشوق را داشت.
با توجه و با حضور قلب اقامه میشد. یکبار به اعمال او دقت کردم دیدم که علت این توجه در وضوهای اوست. داود خیلی قشنگ و با آداب وضو می گرفت. در روایت هم داریم که اگر میخواهید در نماز توجه داشته باشید در وضوهای خود توجه و دقت داشته باشید.
ادامه دارد....
مقاومــت
💠عارفانہ در کنار تمام شوخ طبعیها و اخلاق شاد داود در کنار دوستان نمازهای او دنیایی از عرفان بود. ا
داود وقتی به نماز می ایستاد، تمام توجهش به سوی خداوند بود. با آن انسان شوخ طبعی که ساعتی قبل می گفت و می خندید خیلی فاصله داشت.
یک عبای قهوه ای زیبا داشت جانماز پهن می کرد و با قرائت اذان و اقامه خیلی با توجه نماز را شروع می کرد. بیشتر نمازهایش به جماعت بود نمازها را هم با حضور قلب
می خواند.
در حالی که نمازهای روزانه اش اینگونه بود، اما داود برای نماز صبح خیلی سخت بلند میشد.
خیلی باید صدایش میکردیم تا تکانی بخورد و .... خوابش سنگین بود و خودش از بابت چنین حالتی ناراحت بود، اما این اواخر علتش را متوجه شدم. ما آخر شبها اکثراً مشغول شوخی و جشن پتو و... بودیم. توی سر و کله هم میزدیم و میخوابیدیم. شور جوانی بود و
این مسائل به نوعی لازم بود.
اما زمانی که همگی به خواب می رفتیم، داود از چادر بیرون می رفت. این را بعدها فهمیدم
او نماز شبش را مخفیانه و زمانی که همه خواب بودند میخواند و بعد به چادر می آمد و کنار ما میخوابید.
📚کتاب قرار یکشنبه ها
💠شهادت
داوود عابدی خیلی دوست داشت مثل حضرت زهرا سلام الله علیها شهید بشود همیشه این را می گفت. صبح روز عملیات بدر در مسیری که دوشگاهای دشمن بدجوری شلیک می کردند، داوود را دیدم که چهار زانو روی زمین نشسته و چشم های مشکی اش همچنان زیبا می نمود.
چفیه سفیدی به دور کمر بسته بود.جلو که رفتم دیدم گلوله ای از پهلوی چپ او وارد و از پهلوی راستش خارج شده. خون داشت بیرون میزد اما داوود خونسرد نشسته بود. انگشتان دست هایش را در هم پیچید بود و فشاری داد.
خیلی به خودش فشار می آورد در سان حال نشسته با صدایی گرفته و سخت زمزمه ای به گوشم رسید، داوود بود که می خواند:
ذکر دل بود یا علی مدد
بی حد و عدد یا علی مدد
این را که به پایان رساند، آرام با صورت بر زمین افتاد و به شهادت رسید. همان گونه که خودش دوست داشت با عشق به حضرت زهرا سلام الله عليها و حضرت علی علیه السلام.
#طرح
📚کتاب قرار یکشنبه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر از کوی تو ای دوست برانند مرا
باز آیم بخدا گرچه نخواهند مرا
💠شهید داوود عابدی
#کلیپ
📚کتاب قرار یکشنبه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آنقدر حرف بزنید که میتوانید به آن عمل کنید.
زود و خیلی زود کوله بار عشق را ببندید
زیرا من میترسم شماها جا بمانید.
🔰شهید علی حیدری
#کلیپ
📚کتاب علی بیخیال