eitaa logo
نَسیـــبہ مِــدیــٰا
105 دنبال‌کننده
852 عکس
163 ویدیو
12 فایل
سلاممم رفیق ✋🏻😁 ‌ ‌تو‌‌یا‌هم‌وطنمی‌ یا‌هم‌فکرمی‌ پس‌بین‌مون‌دیوار‌نکش:)!🌿 تبادل⇩ @nasibeh_admin ‌ ‌پل ارتباطی ما ب صورت ناشناس↯ https://harfeto.timefriend.net/16651646243743 نشانی ما در اینستاگرام‌‌⇩ ‎nasibeh.media
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱|•بســـــم‌الله‌الرحمـــــن‌الرحیـــــم•|🌱
مذهبےبـودن‌بہ‌پـروفآیل‌واسم‌واکآنت نیـست.🌱' بہ‌تیپ‌چآدرۍوشهدآیےهم‌نیست! مذهبےبـودن‌بہ‌اخلاق‌وخصوصیات‌خود شخصہ ...⁉️ اینڪه‌خودسآزی‌داشتہ‌بآشیم‌وگنآه‌نکنیم اینڪه‌درراه‌جهآد،درراه‌خداڪوشآباشیم وخیلےچیزاۍدیگھ! مذهبےبـودن‌ادعانیست‌عمله :) @nasibeh_media
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- 🎈 - 👸🏻 - 🖤 _🍭 @nasibeh_media🇮🇷🦋 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ڪاش... خنثے ڪردنِ نفس را هم یادمـــــان مےدادیـد... مےگوینــــــد : آنجا ڪہ نفس مغلوب باشد عاشق مےشویم عاشق که شدی شهید میشوی @nasibeh_media
ترکش ریزی،آمبولانس تیزی... وقتی عملیات نمیشد و جابجایی صورت نمیگرعت نیروها از بیکاری حوصله شان کم میشد نه تیر و ترکشی نه شهید و مجروحی و نه سروصدایی منطقه یکنواخت و ارام بود .انموقع بود که صدای همه درامد و بعضی ها برای روحیه دادن به رزمنده ها دست به سوی اسمان بلند کرده و میگفتند:《 اللهم ارزقنا ترکش ریزی، امبولانس تیزی، بیمارستان تمیزی و غذاها و کمبوتهای لذیذی .》 و همینطور قافیه سرهم میکرد و بقیه امین میگفتند. @nasibeh_media
💫🌹💫🌹💫🌹💫 🌹💫🌹💫🌹💫 💫🌹💫🌹💫 🌹💫🌹💫 💫🌹💫 🌹💫 💫 {پتو هایی که برد} وقتی در خرداد سال ۱۳۶۹ زلزله‌ی رودبار و منجیل اتفاق افتاد، محمود رضا نه سال بیشتر نداشت. با یکی از دوستانش تصمیم گرفته بودند به زلزله زده ها کمک کنند. قرار گذاشته بودند هر کدام چیزی از خانه بردارند و ببرند به محل جمع آوری کمک ها. محمود رضا آن روز آمد خانه و قضیه را گفت. دو تا پتوی آبی نو و استفاده نشده در خانه داشتیم که خواست آنها را ببرد. قرار شد تا عصر و آمدن پدر صبر کند، اما بعد از آمدن پدر، تا شب حرفی از کمک به زلزله زده ها نزد. مدتی‌ گذشت. یک روز خیلی اتفاقی متوجه شدیم آن دو پتویی که محمود رضا برای زلزله زده ها نشان کرده بود، در خانه نیست! وقتی سراغ پتو ها را گرفتیم، محمود رضا اعتراف کرد که:《چون زلزله زده ها کمک احتیاج داشتند و نباید این کمک به تأخیر می افتاد، نتوانستم صبر کنم و پتو ها را بی خبر بردم و تحویل دادم.》 {کمیل را باید فهمید} اوایل دهه‌ی ۷۰، وقتی تازه به محل آمده بودیم، پنجشنبه شب ها یک دستگاه اتوبوس می آمد جلوی مسجد، نمازگزار ها را بعد از نماز مغرب و عشا می برد مسجد ماجع برای دعا کمیل. راه دوری بود؛ از این سر شهر تا آن سر شهر. من بیشتر وقت ها بعد از نماز به دلیل اشتغالات درسی به خانه بر می گشتم و کمتر توفیق شرکت پیدا می کردم، اما محمود رضا هر هفته می رفت. یادم هست بار اولی که رفت و بعد از دعا به خانه برگشت، حسابی اشک ریخته بود. گفتم:《خوب بود؟》گفت:《حیف است آدم این دعا را را بخواند، بدون این که بداند دارد چه می گوید.》توقع این جواب را نداشتم. سنی نداشت آن موقع. این حرفش از همان شب توی گوشم مانده. هروقت نوای دعای کمیل را می شنوم، همیشه به یاد محمود رضا و این جمله اش می افتم. 💫 🌹💫 💫🌹💫 🌹💫🌹💫 💫🌹💫🌹💫 🌹💫🌹💫🌹💫 💫🌹💫🌹💫🌹💫
💫🌹💫🌹💫🌹💫 🌹💫🌹💫🌹💫 💫🌹💫🌹💫 🌹💫🌹💫 💫🌹💫 🌹💫 💫 {زاهد نوجوان شب} معمولا توی اتاق پذیرایی درس می خواندیم. پذیرایی مان اتاق بزرگی بود که فقط مواقعی که مهمان داشتیم یا می خواستیم درس بخوانیم، اجازه داشتیم به آنجا برویم. یک بار بعد از نصفه شب بود که برای مطالعه به اتاق پذیرایی رفتم. دیدم محمود رضا قبل از من آمده و آنجا ست. داشت نماز شب می خواند. آن موقع دوازده سیزده سال بیشتر نداشت. جا خوردم. آمدم بیرون و به اتاق خودم رفتم. شب بعد، باز محمود رضا توی پذیرایی بود و نشد آنجا درس بخوانم. چند شب پشت سر هم همین طور بود؛ محمود رضا بعد از نیمه شب بلند می شد می آمد توی اتاق پذیرایی و نماز می خواند. هر شب هم که می گذشت، نمازش طولانی تر از شب شب قبل بود. یادم هست یک شب نمازش حدود دو ساعت طول کشید. صبح روز بعد به او گفتم:《این طوری کسر خواب پیدا می کنی و صبح توی مدرسه چرت میزنی. ضمنا تو هنوز به تکلیف نرسیده ای و نماز یومیه بهت واجب نیست، چه برسه به نماز شب!》محمود رضا قبول نداشت. ظاهرا طلبه ای از فضیلت نماز شب برای محمود رضا گفته بود و او چنان از حرف های آن طلبه تأثیر گرفته بود که تا یک هفته مرتب نماز شب را ادامه داد. به خاطر مدرسه اش مانع نماز شب او شدم و قانعش کردم که لازم نیست نماز شب بخواند؛ ولی محمود رضا آن نماز ها را واقعا با حال می خواند. هنوز چهره و حالت ایستادنش سر نماز یادم است. {معنویت؛ به همین سادگی} محمود رضا از مریدان مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن مولانا بود. مرحوم آیت الله مولانا ظهر ها در مسجد《استاد شاگرد》در خیابان بود. فردوسی تبریز اقامه نماز می کرد. من ایامی که در دبیرستان ابوذر در خیابان تربیت درس می خواندم، به خاطر نزدیک بودن مدرسه به این مسجد، ظهر ها گاهی می رفتم و نماز را به ایشان اقتدا می کردم. ایشان خیلی بزرگوار بودند و با افتادگی و حُسن خلق فوق العاده ای با جوان ها بر خورد می کردند. معمولا بعد از نمازشان حلقه ای از جوان ها دور ایشان تشکیل می شد و تا چند ساعت ایشان را رها نمی کردند. در معنویات مقاماتی داشتند و البته کمتر کسی ایشان را در تبریز از این بعد می شناخت. من نمی دانستم محمود رضا هم در نماز ایشان حاضر می شود. اوایل دوره‌ی دانشجویی من، با اواخر دوره‌ی دبیرستان محمود رضا هم زمان بود. بعد از دانشگاه، من درگیر توفیق درک محضر آیت الله مولانا را به جز یکی دو بار در دیدار هایی که در عید غدیر منزلشان مشرف شده بودم، نداشتم. محمود رضا در دو سال آخر دبیرستان ظهر ها بعد از مدرسه، مسیر دبیرستان فردوسی تا مسجد استاد شاگرد را پیاده طی می کرد و در نماز ایشان حاضر می شد. من از این قضیه بی اطلاع بودم تا اینکه یک روز فهمیدم و به محمود رضا گفتم:《شنیده ام می روی نماز آقای مولانا.》اول جا خورد، بعد گفت:《آره، خیلی آدم خوش مرامی است!》گفتم:《از فرمایشاتش استفاده هم می کنی؟》گفت:《بله.》گفتم:《از چیزهایی که شنیده ای یکی دو تا بگو ما هم استفاده کنیم.》گفت:《از دیروز بعد از نماز با احتیاط و رعایت ادب رفتم جلو و سلام کردم و گفتم اگر می شود نصیحتی بفرمایید.》ایشان لحظه سرشان را انداخته پایین، بعد توی صورت من نگاه کردند و گفتند:《حال شما خوب است؟》محمود رضا این را گفت و زد زیر خنده و دیگر نگذاشت بحث آیت الله مولانا را ادامه بدهم. آن روز مرا پیچاند. بعدا دوباره یقه اش را گرفتم و خواستم اگر سوالی پرسیده و جوابی شنیده بگوید تا من هم استفاده کنم. گفت:《آن روز از ایشان درباره‌ی عرفان سوال کردم و ایشان هم فرمودند همین روایت هایی که شیخ طوسی و دیگران از اهل بیت نقل کرده اند عرفان است.》محمود رضا تا آخر همین بود. هیچ وقت، حتی یک بار هم نشد که تظاهری بکند یا قیافه‌ی آدم های معنوی را به خودش بگیرد! من تا آخر حیات ظاهری محمود رضا چیزی از او ندیدم که بخواهد معنویتش را به رخ بکشد. 💫 🌹💫 💫🌹💫 🌹💫🌹💫 💫🌹💫🌹💫 🌹💫🌹💫🌹💫 💫🌹💫🌹💫🌹💫
اگر به من توهین کردند ؛سکوت کنید! ولی اگر به رهبر توهین کردند ساکت ننشینید! -ولی فقیه تنها و مظلوم است- @nasibeh_media