مداحی_آنلاین_ای_دختر_خورشید_ای_خواهر_دریا_میثم_مطیعی.mp3
4.67M
🔳 #وفات_حضرت_معصومه(س)
🌴ای دختر خورشید ای خواهر دریا
🌴زهراترین زینب زینب‌ترین زهرا
🎙 #میثم_مطیعی
⏯ #واحد
👌بسیار دلنشین
#وفات_حضرت_معصومه (س)تسلیت🏴🌹
بقچه💎👇👇👇
@nasime_sobh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
soot.mp3
3.23M
#قصه_شب
#قصه_کودکانه
💠 قصه شب: «فاطمه کوچولو و مداد رنگی‌های گم شده»
🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا
💠 موضوع قصه: مراقبت از وسایل شخصی
📎 #دانش_آموزی
📎 #قصه_شب
📎 #کودکانه
بقچه💎👇👇
@nasime_sobh
#داستان_شب
#حکایت_زیبا💫
دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد.خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت:" ای جوان! سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید، به تو بدهم؛ مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی!"
دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند. روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و ۱۵۰ دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است.احمد رو به دزد کرد و گفت:" دینارها را بردار و برو؛ این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی."
حال دزد، دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد . گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت:"تاکنون به راه خطا می رفتم. یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت. مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم." کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت.
از تذکره‌الاولیا