eitaa logo
نسیم ادب
297 دنبال‌کننده
3هزار عکس
319 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 چشم تو را اگرچه خمار آفریده‌اند آمیزه‌ای ز شور و شرار آفریده‌اند از سرخی لبان تو ای خون آتشین نار آفریده اند، انار آفریده‌اند یک قطره بوی زلف ترت را چکانده‌اند در عطردانِ ذوق و بهار آفریده‌اند زندانی است روی تو در بندِ موی تو ماهی اسیر، در شب تار آفریده‌اند مانند تو که پاک‌ترینی فقط یکی، مانند ما هزار هزار آفریده‌اند دستم نمی‌رسد به تو ای باغ دور دست از بس حصار پشتِ حصار آفریده‌اند این است نسبت تو و این روزگار یأس آیینه‌ای میان غبار آفریده‌اند 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 براے شب بخیرهایم و دلتنـڪَی‌هاے بی‌امانم.... بهانه‌اے قشنڪَ تر از منظره‌ے چشم هایت ندارم... شب بخیر اے ستاره‌ترین ستاره‌ے شبهاے بی ستاره‌ے من... 🔹 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 فقط تو می توانی مرا به یادم بیاوری 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 صبح از راه رسید! سبدش پر ز گل خور‌شید است.. نگهش آینه‌ی امید است.. هم نفس با همه مرغانِ خوش الحانِ سحر، نغمه خوانِ غزلِ توحید است ... صبح  آغوش گشودست بپا خیز و ببین با نگاهی که پر از مهر و صفاست ... به‌خدا صبح قشنگ است قشنگ ... باغِ پر نقش خدا رنگ به رنگ ... 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 یک شهر از شوقت به شور و اشتیاق افتاد وقتی تو از راه آمدی عشق اتفاق افتاد جاری شدی مثل بهاری در غزل‌هایم انگار جانی تازه در رگ‌های باغ افتاد دلبسته‌ی چشم تو بودن اتفاقی نیست آیینه عاشق شد به دنبال چراغ افتاد از آتش عشقت ندارم هیچ پروایی هیزم به رسم عشق‌بازی در اجاق افتاد چیزی به جز این شعرها باقی نخواهد ماند حتی اگر روزی میان ما فراق افتاد تنها تو می‌فهمی چرا من دوستت دارم تنها تو می‌دانی چرا این اتفاق افتاد 🔸 🔹 ‌ ‌ ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 زندگي همچون بادكنكى است در دستان كودكان كه هميشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتن آن را از بین می‌برد ... 📕 ✍🏻 ‌ ‌ ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 از خرابی می گذشتم منزلم آمد به یاد دست و پا گم‌کرده‌ای دیدم دلم آمد به یاد سربه هم آورده دیدم برگ‌های غنچه را اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد 🔺شعر : 🔻خط : 🔸خوشنویسی: اثر استاد محمدرضا شجریان تحریر به سال ۱۳۵۰ خورشیدی ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 بر نيزه ها از دور مي ديدم سرت را بابا تو هم ديدي دو چشم دخترت را؟ چشمانم از داغ تو شد باغ شقايق در خون رها وقتي که ديدم پيکرت را اي کاش جاي آن همه شمشير و نيزه يک بار مي شد من ببوسم حنجرت را بابا تو که گفتي به ما از گوشواره همراه خود بردي چرا انگشترت را با ضرب سيلي تا که افتادم ز ناقه ديدم کبودي هاي چشم مادرت را يک روز بودم ياس باغ آرزويت حالا بيا با خود ببر نيلوفرت را 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖
جز من که نبضِ هر نفسم از برای توست
یک شهر، مبتلای تو و خنده‌های توست

من آشنای گریه و باران و حسرتم
اما تو ناز کن که خدا آشنای توست

این وجه اشتراک برایم غنیمت است
این وجه مشترک که خدایم خدای توست

شاید جهان، جهنّمِ دنیای دیگری‌ست
اما بهشت، قسمتی از شانه‌های توست

شوقِ وصال و حسرت و بی‌تابی و فراق
با اختصار، گوشه‌ای از ماجرای توست

با اینکه عشق، اوجِ خودآزاریِ من است
اما دلم خوش است، جنونم به پای توست

آری، تو آفتابی و من برکه‌ای غریب
تبخیر می‌شوم که وجودم برای توست...
🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
هدایت شده از پیش‌ نویس
📖 ✅ شهرآشوب گریز کثرتیان به نقطه وحدت ..🍃 📍کاشیکاری چشم‌نوازِ ایوان ولیعصرِ صحن پیامبر اعظم (ص) 📸 🔸  ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 ﺑﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭﻡ ﺑﻴﺎ ﻫﺮ ﺷﺐ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺗﻨﻬﺎﻳﯽ ِ ﺗﻨﻬﺎ ﻭ ﺗﺎﺭﻳﮏ ِ ﺧﺪﺍ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﺎ ﺍﯼ ﺭﻭﺷﻦ، ﺍﯼ ﺭﻭﺷﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺷﺒﻢ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﮐﻦ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﺳﺮﭘﻮﺵ ﺳﻴﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﺎ ﺑﻨﮕﺮ، ﭼﻪ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﻭ ﻏﺮﻳﺒﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻳﻮﺍﻥ ﺳﺮﭘﻮﺷﻴﺪﻩ، ﻭﻳﻦ ﺗﺎﻻﺏ ﻣﺎﻻﻣﺎﻝ ﺩﻟﯽ ﺧﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﻠﻮﻓﺮ ﺁﺑﯽ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺗﺎﻻﺏ ﻣﻬﺘﺎﺑﯽ ﺑﻴﺎ ﺍﯼ ﻫﻤﮕﻨﺎﻩ ِ ﻣﻦ ﺩﺭﻳﻦ ﺑﺮﺯﺥ ﺑﻬﺸﺘﻢ ﻧﻴﺰ ﻭ ﻫﻢ ﺩﻭﺯﺥ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭﻡ ﺑﻴﺎ، ﺍﯼ ﻫﻤﮕﻨﺎﻩ، ﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺯﻭﺩ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻨﺪ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﻭ ﻣﻦ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﻴﺪﺍﺩ ﺑﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻳﻮﺍﻥ ﺳﺮﭘﻮﺷﻴﺪﻩٔ ﻣﺘﺮﻭﮎ ﺷﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺎﻻﺏ ِ ﻣﻦ ﺩﻳﺮﯼ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺑﻨﺪ ﺁﻥ ﻧﻴﻠﻮﻓﺮ ﺁﺑﯽ ﻭ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ، ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﺑﻴﺎ ﺍﻣﺸﺐ ﮐﻪ ﺑﺲ ﺗﺎﺭﻳﮏ ﻭ ﺗﻦ ﻫﺎﻳﻢ ﺑﻴﺎ ﺍﯼ ﺭﻭﺷﻨﯽ، ﺍﻣﺎ ﺑﭙﻮﺷﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﺗﺮﺍ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺮﺧﻴﺰﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺮﺧﻴﺰﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺮﺩﺍﺭﻧﺪ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﻫﻴﭻ ﮐﺲ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻫﻴﭻ ﮐﺲ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻭ ﻧﻴﻠﻮﻓﺮ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻭﺍﺯ ﻭ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺭﻗﺺ ﻏﻮﻏﺎﻳﯽ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﻨﺪ ﺑﻴﺪﺍﺭﻧﺪ ﺷﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﻭ ﺗﺎﺭﻳﮑﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻮﺍﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺎﻻﺏ ﻣﻦ ﺩﻳﺮﯼ ﺳﺖ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺑﻨﺪ ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﻭ ﺁﻥ ﻧﻴﻠﻮﻓﺮ ﺁﺑﯽ ﺑﻴﺎ ﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ! ﺑﻴﺎ ﺍﯼ ﻳﺎﺩ ﻣﻬﺘﺎﺑﯽ! 🔸 🔹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
14.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 پروانه ها را گُل‌هایی آفریدند که پرواز کنند رها باشند اما عشق، مگر می گذارد! آن ها را پابند گُل‌هایی کرده است که پای در بندند. 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛