📖 #غزلهای_ناب
سرخوش زِ سبویِ غمِ پنهانی خویشم
چون زلفِ تو، سرگرمِ پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش
چو آینه، خو کردهی حیرانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم
از شوق شکرخندِ لبش جان نسپردم
شرمندهی جانان زِ گرانجانی خویشم
بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هرچند «امین»، بستهی دنیا نِیَم امّا
دلبستهی یارانِ خراسانی خویشم
🔹#سید_علی_حسینی_خامنهای #امین
🔸#سالگرد_انتصاب #حضرت_امام_خامنهای مدظله العالی به مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران گرامی باد.
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
4_5942950576802241160.mp3
5.77M
🎼 #نوای_ناب
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز فراق یاران
🔺🔻🔺
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم میرود
و آن دل که با خود داشتم با دلستانم می رود
محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می رود
🔺🔻🔺
او می رود دامنکشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می رود
من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از
گویی که نیشی دور از او بر استخوانم می رود
🔺🔻🔺
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
🔸خواننده : #مهرداد_کاظمی
🔹آهنگساز : #بهمن_ریاحی
🔺شعر : #سعدی
🔻#سلطان_سخن_سعدی
🔹#نوستالوژی
🔸منبع:کانال تلگرامی موسیقی سنتی "کُرُن موزیک"
@koronmusic 🎶
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 #نوستالوژی
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم میرود...
#مهرداد_کاظمی و حضور همراه با #ارکستر_سمفونیک_تهران در #جبهههای_نبرد
_ : دلم میگیره برای اون بچههای پاکی که شهید شدند.
🔹#مهرداد_کاظمی
🔺#سعدی
🔻#سلطان_سخن_سعدی
🔸منبع: کانال تلگرامی موسیقی سنتی "کُرُن موزیک"
@koronmusic 🎶
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 #نسیم_صبحگاهی
ﺩﺭِ ﭼﺸﻢ،
ﺑﺎﻣﺪﺍﺩﺍﻥ
ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮﮔﺸﻮﺩﻥ
ﻧﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﻟﻄﻴﻒ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺮﮔﺸﺎﻳﯽ
🔺#سعدی
🔻#سلطان_سخن_سعدی
🔸#صبح_بخیر
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #غزلهای_ناب
چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و عشوه این
الوداع ای زهد و تقوی الفراق ای عقل و دین
میکشی ناوک ز مژگان در کمان اَبروان
گه بدانم میکُشی ای نامسلمان گه بدین
گر پری میگویدت من با تو میمانم مرنج
بیادب گر آدمی بودی نگفتی اینچنین
دوش اندک برقعی از پیش رو برداشتی
داشت ماه آسمان پیشِ تو رویی بر زمین
کمترین اقبال من بنگر که خود را بر درت
از سرِ اخلاص میدانم غلام کمترین
گر ملولی از حریم دل که تاریک است و تنگ
دیده مأوائیست روشن بعد ازین آنجا نشین
بعد ازین کم جوی آزارِ دلِ ریشِ کمال
هرچه در دل داشتم گفتم تو دانی بعد ازین
🔹#کمال_خجندی
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #غزلهای_ناب
ﺑﻴﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻏﻢ ﻋﺸﻘﺖ ﻣﺸﻮﺷﻢ ﺑﯽ تو
ﺑﻴﺎ ﺑﺒﻴﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻏﻢ ﭼﻪ ﻧﺎﺧﻮﺷﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﺷﺐ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﻕ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻧﺎﻟﻢ ﺍﯼ ﭘﺮﯼ ﺭﺧﺴﺎﺭ
ﭼﻮ ﺭﻭﺯ ﮔﺮﺩﺩ ﮔﻮﻳﯽ ﺩﺭ ﺁﺗﺸﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﺩﻣﯽ ﺗﻮ ﺷﺮﺑﺖ ﻭﺻﻠﻢ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﺟﺎﻧﺎ
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺯﻫﺮ ﻓﺮﺍﻗﺖ ﻫﻤﯽ ﭼﺸﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺴﮑﻴﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﮐﻨﯽ ﺟﺎﻧﺎ
ﺩﻭ ﭘﺎﻳﻢ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﺩﺭﮐﺸﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﭘﻴﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻴﺎ ﺧﻮﺷﻢ ﻣﯽ ﺩﺍﺭ
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﯼ ﻭ ﮔﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺧﻮﺷﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ
🔺#سعدی
🔻#سلطان_سخن_سعدی
🔸#ارسالی_شما
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 #نسیم_صبحگاهی
رخ نمایان کرد یارم ، آفتاب از یاد رفت
برق زد چشمش، خداوندا ! شهاب از یاد رفت
گفت:" از دستم چه کار آید؟ بگو تا آن کنم"
حرف "دستش" چون میان آمد، جواب از یاد رفت ...
.
می شُمردم حُسن هایش ، یک به یک ، از پا به سر
چون به موهایش رسیدم من ؛ حساب از یاد رفت
با خودم گفتم بخوابم ، شاید او آید به خواب
آن قَدَر در فکر او رفتم که خواب از یاد رفت
شوق باران داشت صحرا ؛ در فراق روی یار
آن چنان باریدمش ، فکر سحاب از یاد رفت
گفت زاهد :"هر دو در دوزخ چنان خواهید سوخت"
فکر بودن با تو را کردم ؛ عذاب از یاد رفت
.
عزم دوری کردم از بس در جفایت سوختم
خنده کردی : دوری از ما؟ اجتناب از یاد رفت
🔹#سجاد_شهیدی
🔸#صبح_بخیر
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #نسیم_صبحگاهی
به نام تو امروز آواز دادم
سحر را
به نام تو خواندم
درخت و پل و باد و نیلوفرِ
صبحدم را
تو را باغ نامیدم و
صبح در کوچه بالید
🔹#شفیعی_کدکنی
🔸#صبح_بخیر
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #اشعار_آیینی
خاکستر وجود مرا میدهد به باد
سنگینی عزای تو یا حضرت جواد
تشنه، میان خانهی خود دست و پا زدی
یک جرعه آب، همسر تو، دست تو نداد
زهری که ذره ذره تنت را مذاب کرد
خونی به قلب فاطمه و بوتراب کرد
سوزاندهتر ز زهر جفا، ظلم همسر است
غربت میان خانه، دلت را کباب کرد
پاره جگر شدی و کنارت طبیب نیست
اینجا کسی به فکر امام غریب نیست
وقتی که پای بغض علی در میان بُوَد
جسم امام و هلهله، اصلاً عجیب نیست
گرچه به لب رسیده نفسهای آخرت
لب تشنهای، شبیه لب جدّ اطهرت
اما هنوز یاد گل یاس پرپری
یاد مدینه کردهای و یاد مادرت
در پیچ و تاب بودی و میدید، اُم فضل
بر اشک و نالههای تو خندید، اُم فضل
گرچه کنار جسم تو در رقص و شادی است
دیگر سر تو را که نبرّید اُم فضل
هم نیت بریدن زیر گلو نکرد
هم نیزه بر لب و دهن تو فرو نکرد
خندید بر نوای جگر سوز تو، ولی
با پای خویش، جسم تو را زیر و رو نکرد
شکر خدا که دور و برت خواهری نبود
در وقت دست و پا زدنت، مادری نبود
شکر خدا کنیزکی از نسل ساربان
آنجا به فکر غارت انگشتری نبود
▪️#محمود_مربوبی
▪️#سالروز #شهادت #امام_محمد_تقی علیه السلام بر شیعیان و محبان آن حضرت #تسلیت باد.
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #غزلهای_ناب
غم مخور، معشوق اگر امروز و فردا میکند
شیر دوراندیش با آهو مدارا میکند
زهر دوری باعث شیرینی دیدارهاست
آب را گرمای تابستان گوارا میکند
جز نوازش شیوهای دیگر نمیداند نسیم
دکمهی پیراهنش را غنچه خود وامیکند
روی زرد و لرزشت را از که پنهان میکنی
نقطهضعف برگها را باد پیدا میکند
دلبرت هرقدر زیباتر، غمت هم بیشتر
پشت عاشق را همین آزارها، تا میکند
از دل همچون زغالم سرمه میسازم که دوست
در دل آیینه دریابد چه با ما میکند
نه تبسم، نه اشاره، نه سوالی، هیچ چیز
عاشقی چون من فقط او را تماشا میکند
🔹#کاظم_بهمنی
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #اشعار_ناب
حس و حال همه ی ثانیه ها ریخت به هم
شوق یک رابطه با حاشیه ها ریخت به هم
گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید
آمدی و همه ی فرضیه ها ریخت به هم!
🔹#امید_صباغ_نو
🔸#ارسالی_شما
🔸🔷🔸
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔹@NasimeAdab🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 #نسیم_صبحگاهی
صبحِ امروز
خدایا
چه مبارک بدمید
که همی از نفسش بوی عبیر آید و عود
گر کسی
شکرگزاری کند این نعمت را
نتواند که همه عمر بر آید ز سجود
🔺#سعدی
🔻#سلطان_سخن_سعدی
🔸#صبح_بخیر
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #اشعار_آیینی
عشق لبخند است لبخندی بدون واهمه
قطرهی اشک است آرام و بدون زمزمه
در تمامی جهان از ابتدا تا خاتمه
عشق تصویری ندارد جز علی و فاطمه
لحظه لحظه دم به دم از یکدگر دل میبرند
گر ببینیشان نمیفهمی کدام عاشقترند
گرچه شیرین است گاهی اعتراف عاشقی
کار هرکس نیست در دنیا طواف عاشقی
دست پروانهست همواره کلاف عاشقی
مدعی دیگر مزن بیهوده لاف عاشقی
فاطمه تنها یک عاشق دارد آن هم حیدر است
مرتضی تنها یک عاشق دارد آن هم کوثر است
فاطمه دنبال رفع بیقراریِ علیست
در نگاهش افضل الاعمال، یاریِ علیست
لذتش در زندگانی خانهداریِ علیست
بهترین لحظه برایش خواستگاریِ علیست
میرسد دستت به دامان علی با فاطمه
سخت دلتنگ نجف هستی بگو یا فاطمه
🔹#علی_ذوالقدر
🔸 سالروز #ازدواج_آسمانی #حضرت_علی علیه السلام و #حضرت_فاطمهی_زهرا سلام الله علیها بر شما #مبارک.
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #غزلهای_ناب
سخت است دلت گم شود و تنگِ کسی هم..
در غربت و غم باشی و در چنگِ کسی هم..
آشفته و سردرگم و بیتاب بمانی،،
در حسرتِ آسودگی و لَنگِ کسی هم..
مینای دلت گرچه ترک خورده ولی باز،،
در معرض تیر و هدفِ سنگِ کسی هم..
در کشمکش عقل و جنون باخته باشی،،
مغلوب شوی یکسره در جنگِ کسی هم..
با حیلهی یک خلق بسوزی و بسازی،،
رسوا بشوی در شب نیرنگِ کسی هم..
با بغض برای دلت آواز بخوانی..
افسرده شوی از غمِ آهنگِ کسی هم..
سخت است که در گوشهی تنهایی دنیا،،
از غصه بمیری و دلت تنگِ کسی هم..
🔹#نگار_حسینی
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #اشعار_ناب
چرا پنهان کنم؟
عشق است و پیداست
درین آشفته اندوه نگاهم...
تو را میخواهم ای چشم فسون بار
که میسوزی نهان از دیرگاهم...
چه میخواهی ازین خاموشی سرد؟
زبان بگشا که میلرزد امیدم
نگاه بی قرارم بر لب توست
که میبخشی به شادیها نویدم...
دلم تنگ است و چشم حسرتم باز
چراغی در شب تارم برافروز
به جان آمد دل از ناز نگاهت
فرو ریز این سکوت آشناسوز...
🔹#هوشنگ_ابتهاج
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #نسیم_صبحگاهی
شب رفته و صبح غرق مروارید است
آیینــه ات آراستـــــه از امیــــــد است
گُل داده سپیده و شکوفا شــده نـــور
در باغ نگاهت چه قَدَر خورشید است
🔹#شهراد_میدری
🔸#صبح_بخیر
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #تکبیتهای_ناب
ای عشق به شوق تو گذر میکنم از خویش
تو "قاف" قرار من و من "عین" عبورم...
🔹#قیصر_امین_پور
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 #تکبیتهای_ناب
سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس
کاندوه دل سوختگان سوخته داند
🔸ساز و آواز:#همایون
🔹آواز : #مجتبی_عسگری
🔸سه تار : #حسین_میمنی
🔺شعر : #سعدی
(کانادا - اردیبهشت ۱۴۰۳)
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #نسیم_صبحگاهی
صبحِ صادق ز گریبان افق گشت بلند
صبحِ عاشق ز بُناگوشِ تو داریم طمع
🔹#سالک_قزوینی
🔸#صبح_بخیر
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #همستر #انگشتان_بیصاحب
✍️ #دکتر_سردار_فتوحی
ارسطو میگفت «کشاورزی و باغداری شغلهای بسیار لذتبخشی برای افراد هستند زیرا در این شغلها تولد و مرگ و همچنین فرایند زندگی(گیاهان و میوهها) را میشناسند. دامداران با توجه به سرو کار داشتن آنها با حیوانات، انسانهای بسیار شجاعی هستند و حتی معتقد بود مدیریت یک جامعه جمهوریخواه (همان دموکراسیخواه) بهتر است بر عهده این سه صنف باشد». آنان (کشاورز، دامدار و باغبان) تمامی اعضای بدنشان (دست، پا، سر، ذهن و ...) کار میکند و بدن متوازن و هماهنگ بود.
در جهان مدرن این بدن تکهتکه شد، تنها تکهای از بدن مشغول کار میشود. کارگری در کارخانه صبح تا شب روی صندلی مینشیند و فقط پیچ را سفت میکند. کارمندی صبح تا شب با انگشتش فقط دکمه کامپیوتر را برای عبور مسافران میزند و ... بر همین اساس بدن در جامعه مدرن تکهتکه شد. تکههایی از آن بیمصرف شد و تکههایی از آن از فرط کاری به زودی فرسوده شد.
اما این تکهتکه شدن به اوج خود رسید به طوری که انگشتان نیز از هم فاصله گرفتند. در دنیای سنتی انگشت به ندرت به تنهایی به کار میرفت و حتی انگشت به تنهایی، بیشتر معنای منفی داشت داشت (مثل انگولک کردن، انگشت در بینی یا حتی صورت و...) و انگشتان در هماهنگ با هم معمولاً کاری را انجام میدادند. اوج جهان مدرن، میتوان اوج فشار بر انگشتان نامید و آغاز این فشار، در سال ۱۸۸۸ توسط کداک برای تبلیغ دوربین براونی بود که نوشته بودند «با یک انگشت فشار بده، بقیهاش با ما».
با همهگیر شدن سواد نوشتن، انگشت درگیر شد. با اختراع کامپیوتر و موبایل نیز فشار بر انگشتان تشدید شد. امروزه دیگر همه چیز حول انگشت میچرخد: انگشتر ازدواج، انتخابات، ازدواج، وام، خرید و فروشها، انوع شغلها از جمله بانکداری، بیمهگری و ...
هر فشاری که بر انگشت وارد میکنید چیزی را تأیید یا رد میکنید. مثلاً با فشار دادن انگشتتان بر ضمانتنامه، تأیید میکنید که ضامن کسی شدهاید، یا وقتی لایک میکنید یعنی تأیید میکنید و ...
ولی با وجود اینکه در جهان مدرن هر روز بیشتر انگشتان ما تحت فشار کاری (بخصوص برای تأیید) بوده است و از سایر قسمتهای بدن بیشتر استثمار شده است، یعنی تحت حاکمیت ذهن و سایر اعضای بدن قرار میگیرد. ولی در «همستر» دیگر انگشتان عضو بدن نیستند، زیرا اصلا ارتباطی با ذهن و سایر اعضاء ندارند گویی انگشتان یتیم شدهاند که از بدن جدا شدهاند یا گویی ما اضافی هستیم.
انگشتان دقیقا زمانی شروع به کار میکند که تفکر و اندیشه میایستد. پس بیروح میشوند. لذا انگشتان "همستری" سرگردان رویِ صفحه موبایل رها شده است و بیحس و بیاختیار است، مچاله شده و بر خود لولیده است. هرز شده و اقتدار ندارد.
ریتم بیش از حد یکنواخت و طوطیوار انگشتان بر روی موبایل، به معنای سرکوب کل لذتها، شجاعتها و اندیشیدنهاست که زمانی با باغداری و ... کسب میشد.
انسان همستری، انسانی است مدام با انگشتش «تأیید میزند» ولی چرایی و چگونگی آن را نمیفهمد بلکه آلوده به ریتم "تأییدکردن" با انگشتان است. چنین انسانی زندگی را باخته است.
🔹#زلال_اندیشه
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #اشعار_ناب
خدشهای در تو نیست، اما من
در منِ پیرمردْ اشکالیست
چوبخطی که از تو پر شده است
سی و اندیست از خودم خالیست
روز، هرشب درون من خواب است
صبح فردا مسلّماً ابریست
پشت این ماهْ بی چراغیهاست
گریه، ته ماندههای خوشحالیست
سرفه همراه عمر میگذرد
سینهام خلط ناگواریهاست
سال تا سالِ من نفس تنگیست
نفسی هم که میکشم ، سالیست
بی هوا میپرانیام به هوا
کیش هم میکنی که دور شوم
سنگ هم پرت کن! تو هر سنگی
که به من پرت میکنی بالیست!
سر هر سفرهای که چیده شدی
تلخیات سهم کاسهٔ من بود
یک وجب آش روی روغن بود
دستپختت هنوز هم عالیست!
وزنهای نیستم که برداری
عددی نیستم که بشماری
به شمار کسی نمیآیم ؛
طبل ، یک اختراع تو خالیست
حالی از من نپرس ؛ بدحالم
خوب شو ، خوب میشود حالم
آااخ دستم، دلم ، پرم ، بالم...
حال بد هم برای خود حالیست...
🔸#حسین_صفا
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔹@NasimeAdab🔹
📖 #نسیم_صبحگاهی
كمی طلوع آفتاب
كمی چای داغ
كمی نسیم صبحگاهی
و بسیاری تو
مگر من جز این چه میخواهم؟
🔹#میسا_دورقی
🔸#صبح_بخیر
🔹🔶🔹
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #غزلهای_ناب
از همان روزی که در باران سوارم کردهای
با نگاهت هیچ میدانی چکارم کردهای؟
با تو تنها یک خیابان همسفر بودم ولی
با همان یک لحظه عمری بیقرارم کردهای
موج مویت برده و غرق خیالم کرده است
روسری روی سرت بود و دچارم کردهای
تازه فهمیدم که حافظ در چه دامی شد اسیر
با نگاهت، خنده ات، مویت، شکارم کردهای
در خیابان اولین عابر منم هر صبح زود
در همان جایی که روزی غصهدارم کردهای
رأس ساعت میرسی، میبینمت، رد میشوی...
کم محلی میکنی، بیاعتبارم کردهای
در نگاهِ دیگران پیش از تو عاقل بودهام
خوب کردی آمدی... مجنون تبارم کردهای
در (و لا الضالین) حَمدَم خدشهای وارد نبود
وایِ من، محتاج یک رکعت شمارم کردهای
🔸#مهدی_ذوالقدر
🔹#ارسالی_شما
🔸🔷🔸
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸
📖 #دست_دعا
برای سلامتی شاعر و ترانه سرای محبوب کشورمان آقای #محمدعلی_بهمنی دعا کنیم.
محمدعلی بهمنی شاعر و ترانه سرای نام آشنا به دلیل سکته مغزی در بیمارستان بستری شد. شب ۱۹ خرداد محمدعلی بهمنی به بیمارستان منتقل و با تشخیص پزشکان در بخش ICU بستری شده است.
اطرافیان و خانواده این شاعر پر آوازه ایرانی، از وخیم بودن احوالات جسمی بهمنی خبر داده اند.
است. بهمنی سال ۱۳۷۸ غزل سرای نمونه کشور شد و سال ۱۳۸۵ در نخستین دوره ی جشنواره شعر فجر به اتفاق #حسین_منزوی برگزیده بخش #شعر_کلاسیک شد و هم در فهرست #چهرههای_ماندگار شعر قرار گرفت.
در بین آثار بهمنی «گاهی دلم برای خودم تنگ می شود» بی هیچ تردید در رشد #غزل_معاصر ، مجموعه ای بس تأثیرگذار است.
عشق از جمله مضمون غزل های اوست. بسیاری بر این عقیده اند که غزل های او وام دار سبک و سیاق #نیما_یوشیج است. آنچنان که خود او می گوید:
جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی است
در آینهی تلفیق این چهره تماشایی است.
🔸#محمدعلی_بهمنی
🔸🔷🔸
📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید.
🔸@NasimeAdab🔸