eitaa logo
نسیم ادب
297 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
320 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 ای آنکه جلوه‌ای ز جمال خدا تویی فرزند فاطمه، حسن مجتبی تویی پور بتول و سبط نبی، فخر کائنات نور و سرور چشم و دل مرتضی تویی حُسنت چنان شبیه پیمبر بُوَد که من در حیرتم از اینکه مگر مصطفی تویی بعد از علی به مَسند حق بهر مسلمین رهبر تویی، امام تویی، پیشوا تویی هنگام رزم، همچو علی تیغ می‌زنی هنگام صلح، مظهر صلح و صفا تویی در راه پاسداری قرآن ز دست خلق آن‌کس که خورده خونِ جگر سال‌ها تویی آن قهرمان که با همه‌ی قدرت از عدو بهر خدا شنیده بسی ناسزا تویی در بحر پُر تلاطم طوفان حادثات در کشتی نجات بشر ناخدا تویی شد صلح تو مقدمه‌ی نهضت حسین بنیانگذار واقعه‌ی کربلا تویی مولا در این محیط پر از بیم و اضطراب ما را به سوی دین خدا رهنما تویی «خسرو» به غیر درگه تو رو کجا کند؟ ای آنکه با ضمیر همه آشنا تویی 🔸 ▪️ جانسوز _مصطفی علیه السلام باد. 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 آن‌سان که یادم داد چشمت دل سپردن را یک روز یادم می‌دهد از یاد بردن را... آنقدر دارم یادگار از تو، که فرزندم با زخم‌های من بیاموزد شمردن را... جانِ رقیبم را قسم خوردی که خوش عهدی از اعتبار انداختی سوگند خوردن را! تحقیر ما افتادگان تا کی؟ که یادت داد؟ اینگونه روی زخم مَردُم پا فشردن را چشمی که بر من بسته‌ای بر غیر وا کردی ممنونم از چشمت که آسان کرد مردن را... 🔸 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 ﮔﺮ ﺑﺮﻭﺩ ﺟﺎﻥ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻃﻠﺐ ﻭﺻﻞ ﺩﻭﺳﺖ ﺣﻴﻒ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺳﺖ 🔺 🔻 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 با بادها آرام و نامحسوس می‌آید بوی خوشی از سمت و سوی طوس می‌آید هنگام تطهیر است و باید دل به دریا زد مرداب تا آغوش اقیانوس می‌آید خورشید در دست از حریمت باز می‌گردد آنکه به پابوس تو با فانوس می‌آید تیر و کمان از دست هر صیاد می‌افتد تا بچه آهویی به سوی طوس می‌آید خورشید، سر در پیرهن، از سمت «پایین پا» هر شب سلامی می‌دهد، پابوس می‌آید تسبیح در دست از دل «صحن عتیق»ات ماه هر صبح با «یا نور و یا قدوس» می‌آید دل کندن از دامان تو سخت است و زائر، باز از شهر تو با اشک و با افسوس می‌آید.. 🔹 ▪️ آقا علیه السلام باد. 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 از باغ گفت و از غم بی‌برگ و باری‌اش از باغبان و زمزمه‌های بهاری‌اش از شاهدان سایه‌نشین حرم، کسی همراه او نبود که آید به یاری‌اش آن مهربانِ از وطن آواره، بسته شد با دست ظلم، دفتر شب‌زنده‌داری‌اش در جای جای شهر شهادت، هنوز هست هر لاله‌ای نشانه‌ای از داغداری‌اش هرجا که سوخت قامت شمعی در انتظار خون گریه کرد و آب شد از سوگواری‌اش دروازۀ مدینه پس از آن وداع تلخ تنها نشسته است به چشم‌انتظاری‌اش غم‌نامۀ شهید خراسان شنیدنی‌ست کو طاقتی که شرح دهم بی‌قراری‌اش؟ با این جگر که خون شده، حاجت به زهر نیست انگور، مرهمی‌ست بر آن زخم کاری‌اش «زهرا» کجاست تا که ببیند در این چمن پژمرده گشت و سوخت گل یادگاری‌اش شمعی که از مدینه به توس آمد و گداخت آتش به جان فاطمه زد اشک جاری‌اش یک روز خوش ندید پس از تو «جواد» تو فریاد از صبوری و از بردباری‌اش در بوستان او «شفق»! از خار کم مباش فیضی ببر به قدر خود از هم‌جواری‌اش 🔹 «شفق» 🔸 ▪️ آقا علیه السلام باد. 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 تنهایی‌ام را با تو قسمت می‌كنم سهمِ كمی نیست گسترده‌ تر اَز عالم تنهاییِ من، عالمی نیست...! 🔸 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 قاصدک! نوبت ما شد چه عجب؟! غُصه‌ها باد هوا شد چه عجب؟! در پسِ ابر نمی‌ماند ماه این مَثَل شامل ما شد چه عجب؟! شادمان از قفسِ سینه‌ی ما مرغِ دلتنگ رها شد چه عجب؟! با پیامِ تو تَرَک خورد سکوت شهر پیوسته صدا شد چه عجب؟! صبرِ کوچه به سرانجام رسید آخر این  پنجره وا شد چه عجب؟! قاصدک دردِ پریشانی ما با سلامِ تو دوا شد چه عجب؟! 🔸 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 پاکبازی در عشق، در شعرِ شاعران مختلف: 🔺: به خون سعدی اگر تشنه‌ای باد تو دیر زی که مرا عمر خود نمی‌پاید 🔹 ﻗﺘﻴﻞ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺷﺪ ﺣﺎﻓﻆ ﻏﺮﻳﺐ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﺎ ﮔﺬﺭﯼ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﻥ ﻣﺎﺕ ﺣﻼﻝ 🔸: گر خون دل ما بخوری باد لیک از کف اغیار مخور می که حرام است 🔹: کشتن عاشق اگر مراد تو باشد خون «وفایی» هزار بار 🔸: باد خونم بی غرامت دلا تسلیم جانان زیبدت جان 🔹: حرام باد مرا زندگی به شام فراقت بکش به بزم وصالت که خون بنده 🔸: خورد گر خون مردم ترک چشمت چو شیر مادرش کردم 🔹 خونم، که چو آب شد گر با دگران خوری حرامت 🔸: خونم چو می ار کشی می بی من اگر خوری حرامت 🔹: تیغی بگیر و هر دم زخمی بزن که کردم هم جان خود فدایت هم خون خود 🔸: بادا خون من گر می نهی دستان در او از تیر مژگانت ببین بنشسته صد پیکان در او 🔹: بزن تیغ و مکن تندی و تیزی باد اگر خونم بریزی 🔸: هر چند که هرگز نرسیدم به وصالت عمری که حرام تو شد ای عشق 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 نه از خندیدنم خندان، نه از رنجیدنم غمگین مرا نادیده می‌گیرد، چه دردی بیشتر از این؟! خدا عمرت دهد، آهسته این را گفت و ترکم کرد نفهمیدم که با حرفش دعایم کرد یا نفرین گمان کن روی آتش چند خرمن پنبه بگذارند نشد بر داغ عشقش حرف‌های دیگران تسکین تو ای دنیا چه مکرِ تازه‌ای در چنته‌ات داری؟ فریبت را نخواهم خورد بد سیمای خوش تزئین ! نفهمیدم چه‌ها دیدم، نمی‌دانم چه خواهم دید تمام زندگی خواب است! خوابی مبهم و سنگین 🔸 🔹 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 در جامِ دلم شور و شرر ریخته با هم نور  و طرب و عشق ، برانگیخته با هم نازم به خدایی که در این صبحِ دل‌انگیز لطفِ سحر و عطرِ گل آمیخته با هم 🔹 🔸 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 انتخاب میان بد و بدتر، فرصتی است که برای بدتر شدن، به بدها می‌دهیم. 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 هزاران دخترِ دیوانه در دنیای من هستند هزاران دخترِ دیوانه در رویای من هستند هزاران دخترِ دیوانه در شب های من هستند هزاران دخترِ دیوانه بر لب های من هستند. یکی دیوانه شد در قلبِ بیمارم خودش را کُشت یکی با گریه بر دستانِ تب دارم خودش را کُشت یکی وقتی که گفتم:از تو بیزارم خودش را کُشت یکی در انتظارِ دوستت دارم خودش را کُشت یکی را روی سطح میزِ دریا پرت کردم، مُرد! یکی بر دستِ من یک شاخه ی مریم شد و پژمرد یکی با رشدِ موهایش تمامیِّ جهان را بُرد یکی گرداب شد تا ته خودش را با جهانم خورد یکی با کفش های سرخ پا به پای من رقصید یکی آتش گرفت و تا تهِ شب‌های من رقصید یکی شعری شد و با بوسه، بر لب‌های من رقصید یکی در ذهنِ بیمارِ مخاطب‌های من رقصید یکی با دست های تو برایم قهوه می ریزد یکی با چشم های تو در آغوشم می‌آویزد یکی با کفش های تو می آید تا که بگریزد یکی از تخت خواب من نمی‌خواهد که برخیزد هزاران دخترِ دیوانه، تکه تکه ام کردند ولی یک تکه هم از تو برای من نیاوردند! جهان تاریک شد تو نیستی...دستان من سردند پس از تو دختران سرزمینم بر نمی گردند... 🔹 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab